پاورپوینت کامل روشه، موادّ و منابع درسی حوزه های علمی شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روشه، موادّ و منابع درسی حوزه های علمی شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روشه، موادّ و منابع درسی حوزه های علمی شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روشه، موادّ و منابع درسی حوزه های علمی شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۵۱

از دیرباز، در نهاد کهن حوزه، عالمان دین براساس مسؤولیتی که در خود احساس می کردند، در فراگیری و ارزیابی اندیشه های نو کوتاهی نمی کردند. آنان همان گونه که از آموزگاران معصوم خود آموخته بودند، ناآشنایی با دانشهایی چون علم هیئت و تشریح را سبب کوردلی نسبت به خداوند هستی می دانستند و دانشهای تجربی را غیر دینی نمی شمردند و به طور کلّی در فلسفه علم، روش شناسی و اخلاق حاکم بر مجامع علمی خود، از این اصول پیروی می کردند.

۱ . عموم دانشوران شیعی، بر حسب آنچه از پیشوایان معصوم خود آموخته بودند، از آموزش علوم زیانبخش یا بی ثمر، پرهیز می کردند و در برابر به دانشهای سودمند جنبه دینی می دادند و آنها را اسلامی می خواندند.

مقصود آنان از اسلامی خواندن یک دانش، آزادسازی آن از پندارهای اساطیری از یک سو و جلوگیری از اعمال فلسفه های غیردینی و جهت گیری به سوی بینشهای مادی گرایانه، از سوی دیگر بود.

آنان، رسوخ دادن مفاهیم و باورهای ماتریالیستی را در اندیشه های علمی، یک عمل غیر اسلامی می شمردند.

۲ . در فلسفه علم مورد اذعان فرهیختگان برجسته شیعه، علوم طبیعی، رابطه مستقیم با وحی و علوم دینی دارند. رسیدن به حقیقت، با سیر از ظاهر به باطن میسّر می شود. حرکتی که می توان آن را (تأویل طبیعی) نامید.

براساس این گونه از تأویل، انسان می تواند از مطالعه پدیده های مادّی به ذات و کنه آنها پی ببرد. در نتیجه امور صرفا خارجی و ظاهری، به جهانی از تمثیلات عالم باطن و غیب تبدیل می شوند. برابر این بینش، طبیعت نه تنها حاجب عالم غیب نیست، بلکه آن را در خود باز می تابد و همه چیز آیه ای از فوق طبیعت و آیینه و نشانه آن است.

۳ . مطالعه اندیشه های دانشوران شیعی، مانند جابربن حیّان، شاگرد نامدار مکتب امام صادق(ع)، به خوبی نشان می دهد که آنان مطالعه طبیعت را مانع رسیدن به حقیقت نمی دانستند. اشیاء از نظر تجربه گرایانی مانند جابر، از ارزش تمثیلی برخوردارند. به همین دلیل، علم کیمیا در فرهنگ اسلامی، شیمی صرف نیست، بلکه یک فلسفه کامل طبیعت است. کیمیا از راه رموز و تمثیلات عالم جماد، به بیان حقایق عالم روح و رابطه طبیعت و عالم معنی می پردازد و شیمی مانند جسد کیمیاست که روح از آن رخت بر بسته و کالبدی بی جان از خود باقی گذاشته است.

۴ . جانمندانگاری همه موجودات و برخورد تمثیلی با طبیعت پیرامون، که ریشه در بینش قرآنی دارد، در طبقه بندی علم تأثیر بسزایی می توانست بگذارد، ولی نفوذ فلسفه لائیک غرب، مانع نمود این تفکر شد. ما شاهد تلاشهای زیادی درباره طبقه بندی دانشه، در حوزه تفکر اسلامی هستیم. رده بندی کندی (م:حدود ۲۵۷هـ.ق) که بر پایه نمونه ارسطویی صورت گرفته بود، مطلوب واقع نشد. فارابی (م:۳۳۹هـ.ق) رده بندی مشروح تری انجام داد و رشته های اسلامی را به آن افزود و هدفهایی را در تعیین جایگاه دانش دخیل دانست و بالاترین جایگاه را در طبقه بندی خود، از آن علم الهی شمرد و آن را در برابر تعالیم و علم طبیعی، علم مابعدالطبیعه خواند.۱ ولی این مقدار بسنده نبود و گونه ای از جدا انگاری اجزاء اورگانیزم هستی در آن به چشم می خورد و این به بینش توحیدی حاکم بر دانشه، که مورد باور عالمان مسلمان بود، لطمه می زد، تا این که ابن سینا (۳۷۰ ـ ۴۲۸هـ.ق.) در رساله اقسام العلوم العقلیه، این کاستی را جبران کرد. او حکمت ر، که مستفاد از شریعت است، مبنای تقسیم قرار داد.۲ به نظر او، حدود و کمالهای حکمت را (شریعت) تعیین می کند.۳ در طبقه بندی وی، معارف دینی از جایگاه منطقی تری برخوردارند و تأثیر شریعت بر همه طبقات دانشه، به روشنی به چشم می خورد، ولی هنوز از پیوند رمزآلود دانشها خبری نیست.

خواجه نصیرالدین طوسی، علم الهی را به سبب آن که موضوعش همه اشیاء است، بلندترین علوم معرفی کرد. دلیل او این بود که موضوع هیچ علمی نوع یا عرض ذاتی موضوع آن نیست.۴

او، با این استدلال، هر چند والایی علم الهی و زیرمجموعه بودن موضوع همه دانشها را نسبت به علم الهی به کرسی نشاند، ولی اشکال محدود انگاری حوزه علوم الهی همچنان باقی ماند.

ابن خلدون (م:۸۰۹هـ.ق.) نیز در طبقه بندی علوم، همان راهی را در پیش گرفت که دیگر اندیشه وران رفته بودند. او، دانشها را به فلسفی و نقلی تقسیم کرد و علوم نقلی را دانشهایی دانست که (مستند به خبر از واضع شرع است و عقل را در آنها مجالی نیست).۵ در تقسیم ابن خلدون، علوم نقلی، اعم از تفسیر، حدیث، رجال، کلام، فقه، عرفان و اصول فقه همه خانه زاد قرآن هستند. او، علوم دینی را فراتر از حوزه عقل شمرد و در طبقه بندی خود، عملاً برای آنها ارزش ویژه ای قائل شد.

۵ . این راه در جهان اسلام از عصر ابن خلدون نارفته باقی ماند و فلسفه علم، با توجه به سکولاریزم حاکم بر جهان غرب، در میان متفکران آن دنبال می شد. تأثیر روشن فلسفه غرب بر طبقه بندی دانشه، در آثا متفکران اسلامی، بررسی شیوه های رده بندی علوم در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، نشان می دهد که دست کم از همان ابتد، کوشش شده است دانشهای تجربی و دینی از یکدیگر دور نباشند و هر یک به صورت تک بُعدی رشد نکنند. این دانشه، هر چند در مسائل و موضوعات یکی نیستند، دست کم در آغازها و پایانها از هم بیگانه نباشند و بینشی آکادمیکی، در راستای هم آهنگی دانشها بر این تفکر حاکم بود. ولی با انحطاط تمدن اسلامی و حذف رهبر بودن دانایان به غیب، علوم شرعی معنای ویژه ای یافت و همسویی دانشه، جای خود را به ستیز میان آنها داد. با گذشت زمان، وظیفه حوزه ها محدود به بحث و اعمال نظر در همان علوم دینی به معنای ویژه آن شد و به این مقدار بسنده نشد و فقه و اصول از آن میان محدود شد و دیگر علوم یا به فراموشی سپرده شدند، یا بی رنگ شدند و یا مردود و متروک گشتند.

۶ . علمای شیعه، تحت تأثیر آموزشهای انقلابی و حرکت آفرین رهبران معصوم خود، از همان ابتدا در وادیی قدم گذاردند که بستگی و سرسپردگی آنها را به مادیات می کاست و عشق به حرکت، آگاهی و سازندگی را در آنها زنده می کرد. آیین دانشوری دوشادوش دانش، به جویندگان علم آموخته می شد. با گذشت زمان دهها اثر علمی در آداب دانش اندوزی و اخلاق علمی نوشته شد و ما در جای خود به این آثار اشاره خواهیم کرد. آموزش این آثار به جویندگان علم، این آمادگی را می داد که از فلسفه وجودی خود با خبر باشند و با علم به هدفه، به حرکت علمی خود ادامه دهند.

مواد و متون درسی

عالمان برجسته شیعه، بر حسب آموزشهای قرآن:

(وابتغ فیما آتاک الله الدّار الآخره ولاتنس نصیبک من الدّنیا.)۶

کوشیدند، در جهت ایجاد رابطه استوار بین زندگی دنیوی و اخروی خود حرکت کنند.

با این معیار بود که آموزش بعضی از دانشها را واجب، بعضی را مستحب، شماری را مکروه و برخی را حرام دانستند. یکی از مهم ترین منابع معرفت را کتاب، احادیث و سنتهای معصومان دانستند. و آموزش قرآن و سنّت، سرلوحه همه معارف قرار گرفت و مدرسه برای نخستین بار به منظور آموزش قرآن به وجود آمد. از شعر دعبل بن علی خزاعی (م:۲۴۹هـ.ق.) شاعر نامی شیعه بر می آید که واژه مدرسه، ابتدا به مراکز آموزش قرآن اطلاق می شد:

(مدارس آیات خلت من تلاوه ومنزل وحی مُقفر العرصات.)۷

خانه هایی که جایگاه درس آیات قرآن بود، از تلاوت خالی ماند و فراخنایی که منزلگاه وحی بود، ویران گردید.

در آغاز، از کتاب و قلم خبری نبود. حلقه های درس در مساجد تشکیل می شد و قاریان، مفسّران، محدّثان و فقها در آن تدریس می کردند. از قرن چهارم مدارس معمول شدند و علمای شیعه در ایجاد مدرسه بر دیگران پیشی گرفتند. دانشها به تدریج گسترش یافتند و مواد درسی جدیدی در برنامه آموزشی قرار گرفت. بیشتر مواد، بر حسب شرایطی اقلیمی، تاریخی، سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه و دگرگونی نیازه، در تحوّل بودند.

تا قرن دوم هجری، مهم ترین مواد درسی عبارت بودند از: فقه، حدیث، تفسیر و علوم ادبی. از این قرن به بعد، پس از ترجمه کتب علمی و فلسفی یونان، ایران و شبه قاره هند، بازار اندیشه های فلسفی، منطقی، کلامی، عرفانی، پزشکی و ریاضی رواج یافت و اصول ماوراءالطبیعه مورد حمله مادی گرایان قرار گرفت.

از قرن پنجم هجری، حاکمیت بینش اشاعره و پیدایش امام محمد غزالی، عالم دینی برجسته اواخر قرن پنجم و نفوذ دولته، دانشهای دینی حالت تعبّدی و تقلیدی یافتند.

در عصر ایلخانان مغول، خواجه نصیرالدّین طوسی و علاّمه حلّی در عرصه فرهنگی جامعه ظهور یافتند. ما با جامعیت آنان کمتر کسی را در این سده ها سراغ داریم. از سده های هفتم تا دهم که آغاز عصر صفویه است، دانشهای تجربی در حوزه ها متروک ماند. در واقع از فیزیک و شیمی جز در عصر امام صادق(ع) و کوششهای شاگرد نامدار وی، جابربن حیّان، خبری نیست. علم نجوم، با همه سفارشهایی که برای پی گیری و پژوهش آن صورت گرفته بود، پس از خواجه نصیرالدین طوسی و از بین رفتن رصدخانه مراغه، رو به افول نهاد و مطالعات جغرافیایی دنبال نشد. شیخ زین الدین عاملی (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.) از انگشت شمار دانشوران شیعی است که در این ادوار دانش فقه را با علوم تجربی و علوم رسمی را با غریبه و سیر آفاقی را با انفسی جمع کرد.

شهید ثانی، با صدور دستورالعمل آموزشی، مشتاقانه می کوشد در کالبد حوزه های علمی شیعه، روح تازه ای بدمد. وی، در زمینه مراحل و مراتب و مواد آموزشی، سفارش می کند:

(طلبه باید آموزش خود را از حفظ قرآن آغاز کند، پس از آن علوم عربی را که مشتمل بر نحو و صرف است، فراگیرد و به دنبال آن، منطق، کلام، اصول فقه و علم درایه را بیاموزد و با آراستگی به این دانشها به قراءت حدیث یا تفسیر و بحث از آیات الاحکام قرآن بپردازد و به دنبال آن به کتابها و منابع فقهی روی آورد و پس از فراغ از آن، باید کتابهای حکمت طبیعی و ریاضی و حکمت عملی را که مشتمل بر اخلاق است، فراگیرد و پس از آن به دانشهای حقیقی روی آورد که لب همه این دانشها و نتیجه هر معلومی است و از این راه انسان، به درجه مقرّبین و مقاصد واصلین دست یابد.)۸

البته ایشان این سیر را برای همه جایز نمی شمارد. کسانی شایسته رسیدن به این مرتبه اند که از توانِ استعداد خدادادی برخوردار باشند، ولی افرادی که ناتوان از درک این مقام هستند، باید به همان مقداری بسنده کنند که از دستشان بر می آید. و اگر خیلی ناتوانند، یا از فرصت کمتری برخوردارند، به فراگیری دانشهای شرعی و احکام دینی کمتری، همراه با تهذیب نفس و اصلاح قلب بسنده کنند، تا روانشان در اعتدال باشد و عدالتی که براساس آن آسمانها و زمین استوار است، بر آن حاکم گردد.

شهید در پایان، عمل گرایی را محور حرکت دانشها معرفی می کند. به نظر ایشان، دانشها همه به منزله آلات نزدیک کردن، یا دور کردن عمل هستند.

وی می کوشد تا آموزشهای حوزه را با نیازهای زمان هم افق کند و خود تنها به دانشهای رایج در حوزه ها اکتفا نکرد.

او، عالم دینی را به عنوان نگهبانی تصور می کند که باید از معنویت تشیّع در برابر مهاجم داخلی و خارجی پاسداری کند و توانائی هدایت سکان فرهنگی و سیاسی جامعه را داشته باشد.

در این جا شایسته است با بخشی از متون درسی حوزه ها در زمینه علوم تربیتی، علوم ادبی، فقه، اصول فقه، علوم قرآنی، کلام، منطق، فلسفه، عرفان، علوم ریاضی و پزشکی در طول تاریخ یک هزار سال گذشته آشنا شویم:

الف . علوم تربیتی

علمای شیعه، به علوم تربیتی و آداب تعلیم و تربیت توجه ویژه ای داشتند. کتاب (منیه المرید فی ادب المفید والمستفید)، نوشته شیخ زین الدین بن علی عاملی، معروف به شهید ثانی، تکامل یافته ترین اثر کلاسیک تعلیم و تربیت در حوزه های علمی شیعه است. این کتاب، از زمان نگارش تاکنون، در مراکز آموزش علوم دینی تدریس می شود و دارای نکات بسیار پراهمیتی است.

پیش از نگارش این کتاب، کتابهای تربیتی دیگر چون اخلاق العلم، نوشته ابی بکر بن الحسین بن عبدالله الاجری، از علمای قرن چهارم، کشف المحجه لثمره المهجه، نوشته رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفربن محمدبن طاوس (۵۸۹ ـ ۶۶۶هـ.ق.) آداب المتعلمین، اثر خواجه نصیرالدین طوسی و تذکره السّامع والمتکلم فی ادب العالم والمتعلم، نوشته بدرالدین بن جماعه الکنانی (۶۳۹ ـ ۷۳۳هـ.ق.) پا به عرصه وجود نهاده بود و پس از منیه المرید نیز کتابهایی نشر یافته است که از آن میان می توان به این دو اثر اشاره کرد: مرآه الرشاد نوشته شیخ عبداللّه مامقانی (متولد:۱۲۹۰هـ.ق.) و ایقاظ العلما وتنبیه الامر، نوشته شیخ احمدبن عبدالله الکوزه کنانی، ولی هیچ کدام به اندازه منیه المرید، مورد توجه مراکز علمی شیعه قرار نگرفتند.

منیه المرید بی گمان کامل ترین متن اخلاق علمی مجامع دینی شیعه در طول روزگار گذشته است. دقت در چگونگی باب بندی و ارائه مباحث آن، از میزان توجه شهید ثانی به مسائل اخلاقی طلبه های علوم دینی حکایت می کند. ارزش دانش اندوزی، وظایف شاگرد و استاد، آداب مفتی و مستفتی و فتوا و شرایط آن، آداب مناظره و مباحثه، آیین نگارش ومراتب علوم شرعی، از مطالبی اند که در این کتاب نفیس مورد گفت وگو قرار گرفته اند.

اهمیّت تزکیه و منابعی که این مهم را آموزش می دادند، وقتی روشن می شود که بدانیم، در قرنهای گذشته، عموماً ثروت و قدرت در اختیار افراد ناباب و نابخرد قرار داشته است، متفکران و دانشوران، برای ادامه زندگی خود، ناگزیر بودند یا زندگی را در فقر جانکاه و خانمانسوز به آخر برسانند و یا برای برآوردن هزینه زندگی خود، به جناحهای قدرت نزدیک شوند و از اهدای آثار خود به آنان یا مدح و ستایش صاحبان قدرت، مشکل خود را حل کنند و این با مبانی آموزشی و فلسفه وجودی آنان، ناسازگاری داشت. وجود منابعی در آداب مفید و مستفید، به دلباختگان دانش می آموخت که این گوهر برین را نثار دون همّتان نکنند و با تکیه بر صبر و بردباری و خودسازی، در برابر شدائد بایستند و از رسالتهای انسانی و الهی خود، در تنویر افکار جامعه دست نکشند و قرنها در برابر نظامهای قهر و قدرت دوام بیاورند. مبارزه بی وقفه حوزویان با کانونهای قدرت و ثروت، مدام آنان را به توده های مردم نزدیک می کرد. همسویی که هر چند عالمان دینی را از روی آوردن به قدرتهای مادی و سیاسی دور می ساخت، ولی بسته ذهنی بی نقابی را تحت تأثیر افکار و اندیشه های بسته توده های عوام بر آنان تحمیل می کرد و سنتهای دیرین جامعه را بی هیچ پالایشی بر کرسی می نشاند و همه آنان را زیر چتر امن دین گرد می آورد و مانع آن می شد که علوم دینی در قلمرو های گسترده خود به تکاپو مشغول باشند، تا جویبارهای زلال دین، کام تشنگان را سیراب کند. این بود که گاهی بدعتها از سنتها سر برمی افراشتند و عرصه فکر و فرهنگ جامعه را معرکه تاخت و تاز خود قرار می دادند و گاهی نیز عالمان عاملی در برابر بدعتها قیام می کردند، سر به دار می شدند و خیل عظیم (شهیدان راه فضیلت) را رقم می زدند.

ب . ادبیات

علوم ادبی: نحو، صرف، معانی، بیان، بدیع، عروض، قافیه، خط و انشا و دواوین شعرا و رسائل بلغ، از نخستین دانشهایی بودند که مورد توجه و اهتمام دانشوران شیعی قرار گرفت. پایه گذار علم نحو، ظالم بن ظالم مکنّی به ابوالاسود دوئلی است که از بزرگان تابعان و از شیعیان مخلص علی(ع) است که با راهنمائی حضرتش این امر را به عهده گرفت.۹

پس از ابوالاسود دوئلی، پیشوای نحویان بصره، خلیل بن احمد صاحب عوامل و پیشوای نحویان کوفه، محمدبن حسن رواسی، صاحب کتاب الفصل و استاد کسائی و فرّ، هر دو شیعه بودند. یحیی بن زیاد الاقطع معروف به فرّا نحوی (م:۲۰۷.هـ.ق.) وابوالعباس مبرّد (م:۲۸۶هـ.ق.) صاحب کتابهای کامل، معانی القرآن، المقصور والممدود، الاشتقاق، القوافی، اعراب القرآن و کتاب الرد علی سیبویه، شاگرد مازنی و ابی حاتم سجستانی و از شیعیان اهل بیت است.

مبرّد محضر امام رضا(ع) را درک کرده و اسماعیل صفّار از او روایت می کند. آثار خلیل، رواسی، فرّاء و مبرد در شمار متون درسی بودند، چنانکه از شواهد و قرائن تاریخی به دست می آید، آنان از روی آثار خود تدریس می کردند.

نیز شیخ ابوعلی فارسی فسوی (۲۸۸ ـ ۳۷۷هـ.ق.) از ادبای بزرگ شیعه و پیشوای علمای نحو زمان خود بوده است. وی معاصر با شیخ مفید و متنبی، شاعر معروف است. سید رضی نحو را از او آموخت و فارسی در اواخر عمر به ناحیه فارس رفت و از همنشینان عضدالدوله بویهی شد و کتاب الایضاح والتکمله را در نحو برای او نوشت.۱۰ ابن جنّی، صاحب بن عباد، جوهری، قاضی ابوالقاسم قنوخی، ابومحمد فزاری نحوی و خود عضدالدوله بویهی، همه از شاگردانِ اویند. فارسی، بیش از ۱۳۰ اثر ادبی از خود به یادگار گذاشت.۱۱ و بیشتر آثار وی می توانست در آن زمان به عنوان متون درسی در حوزه های علمی شیعه در قلمرو آل بویه، بخصوص در بغداد مورد استفاده قرار گیرد.

صاحب ن عباد، از شاگردان برجسته ابوعلی فارسی، با نوشتن کتاب محیط اللغه، به علم لغت جنبه فنی داد و ابن جنّی شاگرد دیگر وی، کتاب اللمع فی النحو را نوشت که از متون درسی بوده است.۱۲

احمدبن عمران، مشهور به اخفش اوّل، (م:پیش از سال ۲۵۰هـ.ق.) از اساتید بنام حوزه های درسی شیعه بود. ابوعبدالله حسین بن احمدبن خالویه همدانی، صاحب کتاب الآل و کتاب مستحسن القراءآت والشّواذ و کتاب الاشتقاق، از نحویان برجسته شیعی است که در طبقه سوم علمای ادب قرار دارد و از شاگردان ابن درید و نقطویه و ابی بکر بن انباری است و در سال ۳۷۰ در حلب درگذشت. وی از نویسندگان برجسته متون ادبی و از مدرسان علم ادب است.

در سده های دوم تا پنجم، ما با پیشوایان برجسته علوم ادب در حوزه های علمی شیعه رو به رو می شویم، که آثارشان به عنوان متون درسی در کنار آثار دیگر نویسندگان و صاحب نظران مسلمان تدریس می شد، ولی از آن پس، حوزه ها در تدوین متون درسی مناسب، در این رشته، پا واپس نهاد و این بی اهتمامی، تا به امروز ادامه داشته است. به همین لحاظ، به جز یکی دو رساله کوچک که در عصر صفوی نوشته شده اند و به عنوان متون درسی مقدماتی حوزه های علمی شناخته شده اند، از جمله: فوائد الصمدیه اثر شیخ بهائی (متولد: ۹۵۳هـ.ق) و عوامل ملا محسن، کتابهای درسی دیگر حوزه، همه به دست دانشوران اهل سنّت نوشته شده اند.

مقامات ابومحمد قاسم حریری (۴۴۶ ـ ۵۱۶هـ.ق.)، مطوّل فی شرح تلخیص المفتاح خطیب دمشقی و مختصر آن اثر سعدالدین مسعود تفتازانی (۷۱۲ یا ۷۲۲ ـ ۷۹۲ یا ۷۹۳هـ.ق.) از علمای شافعی، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، قطر الندی وبَلُّ الصدّی و نیز شرح قطرالندی اثر جمال الدین عبداللّه بن یوسف، معروف به ابن هشام انصاری (۷۸۰ ـ ۸۶۱هـ.ق.) الاجرومیّه فی قواعد العربیه اثر محمدبن داود صنهاجی، الکافیه فی النحو والشافیه، نوشته ابو عمر عثمان بن ابی بکربن یونس، مشهور به ابن حاجب نحوی (م:۶۴۶هـ.ق.) والفیه اثر منظوم جمال الدین ابوعبداللّه محمدبن عبدالله بن مالک الکوفی (۶۷۲هـ.ق.) شرح آن بهجه المرضیه فی شرح الفیه، اثر جلال الدین سیوطی، تصریف عزّالدین زنجانی (م:۶۶۵هـ.ق.) شرح نظام بر شافیه، انموذج جاراللّه زمخشری (م:۴۶۷ ـ ۵۳۸هـ.ق.) از علمای شافعی، شرح جامی بر کافیه، مصباح مطرزی و شرح ارجوزه جزری در عروض و قافیه از آثار ادبی هستند که به دست علمای اهل سنت نوشته شده اند و بیشتر آنه، همزمان با حوزه های شیعی، در ممالک دیگر اسلامی، از جمله مصر تدریس می شدند.

با این حال، مفهوم آن این نیست که حوزه های شیعه ادیب و سخن پرداز و سخن شناس و شاعر نداشته است. صدها ادیب صاحب دیوان و سخنور در طول قرنهای گذشته در دامن حوزه ها پرورش یافته اند. به هر حال، مقتضای رشد یکدست دانشها و ارتباط فرهنگستانی آنان با یکدیگر و تقویت جنبه کاربردی آنها ضرورت تجدید نظر در متون درس حوزه در زمینه علوم ادب را غیر قابل انکار کرده است.

ج . حدیث و درایه

بنا به گزارش صاحب تأسیس الشیعه، نخستین کتاب حدیث، از آن علی بن ابی طالب(ع) به املاء پیغمبر بوده است. ابو رافع آزاد کرده رسول خد، سلمان فارسی و ابوذر غفاری، سلیم بن قیس از تدوین کنندگان منابع حدیث بوده اند و شیخ حر عاملی آثار آنان را از مدارک وسائل الشیعه و هدایه الأمه خود قرار داده است.

به طور کلّی امامیه از عهد امیرالمؤمنین تا عهد حضرت عسکری، چهارصد کتاب، به نام اصول تصنیف کرده اند و این مطلب در آثار شیخ مفید، و محقق حلّی و شهید اول و دوم، بازتاب یافته است.

شیخ ابوجعفر احمدبن محمدبن خالد البرقی (م:۲۷۴ یا ۲۸۰هـ.ق.) کتاب مجالس را که در بردارنده شمار زیادی از بابهای حدیث است در قرن سوم نوشت و از آن پس، تلاشهای بسیاری برای جمع آوری و ترتیب حدیث کردند، که از آن میان کتابهای کافی اثر شیخ ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی رازی (م:۳۲۹هـ.ق.) من لایحضره الفقیه، اثر ابوجعفر محمدبن علی بن بابویه قمی (م:۳۸۱هـ.ق.) که طبق خواهش شریف ابوعبداللّه، محمدبن حسن معروف به نعمت در روستای ایلاق بلخ جمع آوری شده است و تهذیب و استبصار دو اثر شیخ الطایفه، ابوجعفر محمدبن حسن طوسی (م:۴۶۰هـ.ق.) و شرحهایی که بر این کتابها نوشته شده اند، مورد مراجعه مراکز علمی و عالمان دینی شیعه در طول سده های گذشته بوده است.

درایه یا معرفت الحدیث، که دانشی بس شریف است، از زمانی به وجود آمد که اجتهاد رونق یافت. نخستین کسی که درباره علم مصطلح الحدیث یا درایه کتاب نوشت، قاضی ابومحمد رامهرمزی، حسن بن عبدالرحمن بن خلاء (م:۳۶۰هـ.ق.) است و از میان شیعیان، نخستین کسی که اصطلاحات حدیث را استعمال کرد ابن طاووس، جمال الدین احمدبن موسی (م:۶۷۳هـ.ق.) است و سپس علامه حلی (م:۷۲۶هـ.ق.) ولی این دو نوشته ای در این علم نداشتند.

پس از متداول شدن اصطلاحات یاد شده، اول کسی که در این علم کتاب نوشت، شهید ثانی است که (بدایه) را نوشت و خود شرحی بر آن نگاشت. سپس، فرزند وی، شیخ حسن، صاحب معالم، بخشی از اصطلاحات یاد شده را در مقدمه کتاب منتقی الجمان مطرح کرد و به دنبال او عزالدین حسین بن عبدالصمد حارثی، پدر شیخ بهائی، کتاب وصول الاخیار الی اصول الأخبار را نوشت و فرزند وی، شیخ بهاءالدین محمد، معروف به شیخ بهائی وجیزه ای تدوین کرد که به دست حاج میرزا محمد علی مرعشی شهرستانی حایری (۱۲۸۰ ـ ۱۳۴۴هـ.ق.) یکی از شاگردان ایروانی و میرزای رشتی و میرزای شیرازی، شرح گردید و علامه سید حسن صدر موسوی اصفهانی (۱۲۷۲ ـ ۱۳۵۴هـ.ق.) نیز در کتاب نهایه الدرایه آن را شرح کرد.

میرداماد، با نوشتن الرواشح السماویه، فن درایه را به کمال رساند. ملامحمد جعفر استرآبادی نیز، لب اللباب را در این باب نوشت. توضیح المقال علامه کنی و تلخیص المقال حاج سید محمد عصار وهدایه المحدثین وهدیه المحصلین شیخ علی اکبر مروج الاسلام کرمانی، از آخرین منابعی هستند که در علم درایه نوشته شده اند. این کتابه، از سده هفتم مورد توجه محافل علمی شیعه قرار گرفته اند و به جز در دوره حاکمیت اخباریان، این علم چندان رسمیتی در حوزه ها نیافت و شمار تالیفات علمای شیعه درباره درایه خود نمودار میزان اهتمام آنان به این دانش است.

د . رجال

علمای شیعه، از عصر تابعان تا عصر حاضر، به بحث در علم رجال پرداختند و معجمهای رجالی ارزشمندی را با مرور زمان نوشتند. این معاجم، بیشتر به صورت مرجع مورد استفاده علما قرار می گرفت، نه به صورت درس و بحث و اگر حلقه هایی به وجود می آمد بسیار محدود و غیررسمی بوده اند. هر چند در سده های نخستین، توجه به این دانش، که در مرحله تاسیس و شناخت ثقات به سر می برد، بیشتر بود، ولی در مرحله استقرار کامل، آن مقدار دقت لازم نبود. در این مرحله، باب بندی و تدوین اهمیت داشت.

نخستین کتاب رجالی را عبیدالله بن ابی رافع، یکی از اصحاب حضرت علی(ع) نوشت. پس از او، عبدالله بن جبله کنانی (م:۲۱۹هـ.ق.) و ابن فضال و ابن محبوب در قرن دوم تا اوایل قرن سوم کتابهایی را در علم رجال نوشتند که هیچ کدام به دست ما نرسیده است.

مهم ترین کتابهای رجالی که به دست ما رسیده یا در قرن اخیر نوشته شده اند و مورد استفاده محافل علمی قرار گرفته اند، به ترتیب زیرند:

۱ . رجال محمدبن عمربن عبدالعزیز، معروف به کشّی.

۲ . فهرست شیخ ابی العباس احمدبن علی بن احمد بن عباس، مشهور به نجّاشی.

۳ . رجال شیخ محمد بن حسن طوسی (۳۸۵ ـ۴۶۰هـ.ق.)

۴ . فهرست شیخ محمد بن حسن طوسی.

۵ . رجال برقی.

۶ . رساله ابی غالب احمدبن محمد رازی.

۷ . مشیخه شیخ ابی جعفر محمدبن علی بن حسین بن بابویه (۳۰۶ ـ ۳۸۱هـ.ق.)

۸ . مشیخه شیخ طوسی در دو کتاب: تهذیب و استبصار.

۹ . رجال حسین بن عبیدالله بن ابراهیم غضائری.

۱۰ . فهرست شیخ منتخب الدین.

۱۱ . معالم العلماء محمدبن علی بن شهر آشوب مازندرانی (۴۸۸ ـ ۵۸۸هـ.ق.).

۱۲ . رجال تقی الدین حسن بن علی بن داود حلّی (۶۴۷ ـ ۷۰۷هـ.ق.).

۱۳ . خلاصه الاقوال فی علم الرجال، اثر حسن بن یوسف بن مطهر حلّی (۶۴۸ ـ ۷۲۶هـ.ق.).

۱۴ . مجمع الرجال زکی الدین غایهالله قهبانی از شاگردان مقدس اردبیلی.

۱۵ . منهج المقام سید میرزا محمدبن علی بن ابراهیم استرآبادی (م:۱۰۲۸هـ.ق.).

۱۶ . جامع الرواه شیخ محمد بن علی اردبیلی.

۱۷ . نقد الرجال سید مصطفی تفریشی که در سال ۱۰۱۵هـ.ق. کتاب را نوشته است.

۱۸ . منتهی المقال فی احوال الرجال، اثر شیخ ابی علی محمد بن اسماعیل حائری (۱۱۵۹ ـ ۱۲۱۵ یا ۱۲۱۶هـ.ق.).

۱۹ . بهجه الآمال فی شرح زبده المقال شیخ علی بن عبدالله تبریزی (۱۲۳۶ ـ ۱۳۲۷هـ.ق).

۲۰ . تنقیح المقال فی معرفه علم الرجال شیخ عبدالله مامقانی (م:۱۳۵۱هـ.ق.).

۲۱ . قاموس الرجال علامه شیخ محمد تقی تستری.

۲۲ . معجم رجال الحدیث آیت اللّه سید ابوالقاسم خوئی.

هـ . فقه:

پیش از رواج فقه استدلالی، مجموعه های روایی که در باب فروع گفت وگو می کردند، در حلقه های درس، تدریس می شدند، ولی با ظهور ابی عقیل در نیمه اول قرن چهارم، نویسنده کتاب المتمسک بحبل آل الرسول و ابن جنید اسکافی، نویسنده تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه والاحمدی فی الفقه المحمدی، افکار آن دو، برخلاف مخالفتهای شیخ مفید،۱۳ در محافل علمی رونق یافت و همین روش در سده های بعد توسط ابن ادریس، علامه حلی، شهیدین، فاضل مقداد و ابن فهد دنبال شد.

شیخ طوسی (م:۴۶۰هـ.ق.) از فقهایی است که خط میانی سنت گرایان و عقل گرایان را پدید آورد و النهایه او، چندین قرن، مهم ترین متن فقهی شیعی شمرده می شد۱۴ و در همه حوزه ها تدریس می گردید.

سرائر محمدبن ادریس حلی (م:۵۹۸هـ.ق.) شرایع الاسلام، معتبر و مختصر النافع، با بیش از سی و هفت شرح هشت حاشیه و نکت النهایه، که همه از آثار محقق حلّی (م:۶۷۶هـ.ق.) هستند و نیز مختلف الشیعه، تبصره المتعلمین، تذکره الفقه، قواعد الاحکام، ارشادالاذهان، نهایه الاحکام وتلخیص المرام علامه حلّی (م:۷۲۶هـ.ق.) مهم ترین متون درسی حوزه از سده ششم به بعد هستند. کنزالفوائد عمیدالدین عبدالمطلب بن محمد حسینی (م:۷۵۳هـ.ق.) و ایضاح الفوائد و حاشیه ارشاد فخرالمحققین محمدبن حسن حلّی (م:۷۷۱هـ.ق.) را نیز باید به این مجموعه افزود.

عموم آثار شمس الدین محمدبن مکی عاملی (م:۷۸۶هـ.ق.): الفیه، الدروس الشرعیه، غایه المراد، ذکری الشیعه واللّمعه الدمشقیه، براساس آنچه از اجازه ها به دست می آید، از مهم ترین متون درسی حوزه ها از قرن هشتم به بعد بوده اند.

در قرن نهم، کنزالعرفان فاضل مقداد، (م:۸۲۶هـ.ق.) والمهذّب البارع ابن فهد حلّی (م:۸۴۱هـ.ق.) و غایه المرام مفلح بن حسین صیمری (م:پس از ۸۸۷هـ.ق.) و در قرن دهم الروضه البهیّه ومسالک الافهام شهید دوم زین الدین بن علی بن احمد عاملی (م:۹۶۶هـ.ق.) به شمار متون درسی پیشین حوزه ها افزوده شد.

پس از افول مکتب اخباری محمد امین استرآبادی (م:۱۰۳۶هـ.ق.) کتابهای درسی جدیدی در حوزه ها رواج یافت که جنبه استدلالی آنها قوی تر از متون درسی سده های پیشین بود. در این سده، یعنی سده سیزدهم، کتابهای کشف الغطاء شیخ جعفر (م:۱۲۲۸هـ.ق) و ریاض المسائل علی بن محمد بن علی طباطبائی کربلائی (م:۱۲۳۱هـ.ق.) و جامع الشتات و غنائم الایام و مناهج الاحکام ابوالقاسم بن حسن گیلانی قمی (م:۱۲۳۱هـ.ق.) و مستندالشیعه و مناهج الاحکام احمد بن محمد مهدی نراقی (م:۱۲۴۵هـ.ق.) و مطالع الانوار حجه الاسلام شفتی (م:۱۲۶۰هـ.ق.) و انوارالفقاهه حسن بن جعفر کاشف الغطاء (م:۱۲۶۲هـ.ق.) و جواهر الکلام، محمد حسن بن محمد باقر نجفی (م:۱۲۶۶هـ.ق.) محور درس و بحث و مراجعات فقها قرار گرفت و از آن پس مکاسب شیخ مرتضی انصاری (م:۱۲۸۱هـ.ق.) مصباح الفقیه حاج آقا رضا همدانی (م:۱۳۲۲هـ.ق.) عروهالوثقی، محمد کاظم یزدی (م:۱۳۳۷هـ.ق.) و وسیله النجاه سید ابوالحسن اصفهانی (م:۱۳۶۵هـ.ق.) در دو قرن اخیر، همراه بعضی از متون پیشین از جمله تبصره المتعلمین حلی و ریاض المسائل طباطبائی و جواهر الکلام شیخ محمد حسن، مدار درسهای حوزه در سطوح عالی و دوره خارج بوده اند

و. اصول فقه

قدیمی ترین متن درس حوزه در اصول فقه، کتاب التذکره باصول الفقه، اثر شیخ مفید (م:۴۱۳هـ.ق.) است که کراجکی تلخیص آن را در کتاب کنزالفوائد آورده است. پس از آن، از کتاب الذریعه الی اصول الشیعه نوشته شریف مرتضی (م:۴۳۶هـ.ق.) می توان یاد کرد.

عده الاصول شیخ طوسی، از آن میان نامدارترین کتاب اصولی است که از اوایل قرن پنجم بر جای مانده و قرنها به عنوان متن درسی در حوزه های علمی شیعی تدریس شده است.

کتاب الغنیه سید ابوالمکارم ابن زهره حلبی (م:۵۸۵هـ.ق.) والمصادر فی اصول الفقه سدیدالدین محمود حمصّی، که بخشهایی از آن در کتاب السّرائر ابن ادریس آورده شده است، از متون درسی اصول فقه در سده ششم است.

معارج الاصول محقق حلی و تهذیب الاصول و مبادی الوصول و نهایه الوصول علامه حلّی، متون و منابع زنجیره ای این دانش را در قرن هفتم و هشتم به وجود می آورند.

معالم الدین حسن بن زین الدین عاملی (م:۱۰۱۱هـ.ق.) و زبده، نوشته بهاء الدین محمد عاملی (م:۱۰۳۰هـ.ق.) و وافیه نوشته عبدالله بن محمد تونی (م:۱۰۷۱هـ.ق.) سه اثر مشهور درسی هستند که پیش از رونق اخباریگری در حوزه ها تدریس می شدند.

پس از نفوذ اخباریان، با ظهور وحید بهبهانی (م:۱۲۰۵هـ.ق.) قوانین اثر ابوالقاسم بن حسن گیلانی مشهور به میرزای قمی (م:۱۲۳۱هـ.ق.) فصول اثر محمد حسین اصفهانی (م:۱۲۵۴هـ.ق.)، هدایه المسترشدین اثر محمد تقی بن محمد رحیم اصفهانی (م:۱۲۴۸هـ.ق.) مفاتیح اثر سید محمد مجاهد کربلائی (م:۱۲۴۲هـ.ق.) و ضوابط اثر ابراهیم بن محمد باقر قزوینی (م:۱۲۶۲هـ.ق.) به عنوان متون درسی شناخته شد. از آن میان تدریس قوانین تا زمان شیخ انصاری (۱۲۱۴ ـ ۱۲۸۱هـ.ق.) ادامه داشت و با تدوین رسائل و از آن پس کفایه آخوند خراسانی، تدریس قوانین متروک شد.

به جز متنهای یاد شده، اجودالتقریرات اثر شیخ محمد حسین نائینی (م:۱۳۵۵هـ.ق.) و مقالات الاصول نوشته ضیاءالدین عراقی (م:۱۳۶۱هـ.ق.) و نهایه الدرایه و فصول، نوشته محمد حسین اصفهانی کمپانی (م:۱۳۶۱هـ.ق.) نیز مورد استفاده طالبان این علم در درس و بحث اصول فقه بوده است.

متنهای درسی رایج حوزه در زمینه علم اصول، به جز یکی ـ دو اثر، از جمله اصول الفقه شیخ محمد رضا مظفر، همه از آثاری هستند که دست کم، بیش از یک قرن از سابقه آنها می گذرد. ناهماهنگی میان مباحث کتابهای درسی و ناهم سویی آنها با بحثهایی که در دوره خارج تدریس می شودند، سبب می گردد تا تجدید نظر در متنهای درسی، مورد توجه برخی از صاحب نظران حوزه قرار گیرد. از آن میان می توان به شهید سید محمد باقر صدر اشاره کرد. ایشان سفارش می کند:

(کتابهای درسی اصول، باید دارای رابطه ارگانیک با یکدیگر باشند و مقدمه بودن خود را برای دوره خارج اصول حفظ کنند، و از حالت درسی و مطابق قاعده، بر خوردار گردند و در گزینش کتابهای درسی باید از ساده تر به عمیق تر روی آورد و از تاریخ تدوین آنها و تازه بودن مطالب مورد گفت وگو نباید غافل ماند.)۱۵

خود، کتاب دروس فی علم الاصول را به منظور تدریس در حوزه ها تدوین کرد و حلقه های سه گانه را به منظور ایجاد آمادگی در طلاب برای شرکت در دوره خارج نوشت.

ز . تفسیر

فرات بن ابراهیم کوفی و ابوجعفر ثمالی، از خواص امام زین العابدین(ع) و امام محمدباقر(ع)، محمد بن مسعود کوفی سمرقندی، معروف به عیّاشی، علی بن ابراهیم قمی و نعمانی، از مفسّران برجسته سده های اول تا سوم هستند که بیشتر با بهره گیری از روایات پیامبر و ائمه اطهار، آیات قرآن را تفسیر کرده اند و از خود یا علوم رایج زمان خود، برای تفسیر آن بهره نجسته اند.

از سده چهارم و پنجم، علمای شیعه در تفسیر قرآن تنها به اخبار و احادیث بسنده نکردند و هر کدام بر حسب رشته تخصصی که داشتند، کوشیدند تا در درک و فهم درست این کتاب آسمانی کمک کنند. سید رضی، قرآن را از نقطه نظر علوم ادب تفسیر کرد و شیخ طوسی تفسیر التبیان را با نگرش کلامی به قرآن سامان داد و صدرالمتألهین شیرازی آن را به شیوه فلسفی و میبدی و عبدالرزاق لاهیجی آن را به شیوه عرفانی تفسیر کردند.

شیخ عبد علی حویزی شیرازی (م:۱۱۱۲هـ.ق.) صاحب تفسیر نورالثقلین و سید هاشم بحرانی صاحب تفسیر برهان و فیض کاشانی صاحب تفسیر صافی، تفسیر روانی را بر شیوه های دیگر پسندیدند و علامه طبرسی (م:۵۴۸هـ.ق.) در مجمع البیان و علامه طباطبائی در تفسیر المیزان از دانشهای گوناگونی برای تفسیر قرآن بهره جستند.

در طول تاریخ، تفاسیر یاد شده و صدها تفسیر دیگر، مورد توجه محافل علمی شیعه قرار گرفته.

در اصل یکی از منابعی که در بیشتر اجازه ها بخصوص اجازه روایت کتاب، در سده های گذشته مورد اشاره قرار گرفته است، منابع تفسیری، بخصوص تبیان شیخ طوسی، مجمع البیان طبرسی، تفسیر ابوالفتوح رازی و ملافتح اللّه کاشانی بوده است.

ح . منطق

بخش منطق کتاب الشف، اثر ابوعلی سینا از متنهای درس حوزه باسابقه هزار ساله است. اساس الاقتباس و بصائر نصیریه، نوشته خواجه نصیرالدین طوسی، جوهر النضید اثر علامه حلّی، الرساله الشمسیه فی القواعد المنطقیه اثر نجم الدین علی بن عمر کاتبی (م:۶۷۶هـ.ق.) معاصر خواجه و شرح مطالع و لوامع الانوار نوشته قطب الدین محمد رازی (م:۷۶۶هـ.ق.) که آن را در شرح بخش منطق مطلع قاضی سراج الدین محمود ارموی (م:۶۸۹هـ.ق.) نوشته است و نیز تهذیب المنطق تفتازانی (۷۲۳ ـ ۷۹۲هـ.ق.) و حاشیه میر سید شریف جرجانی (۷۴۰ ـ ۸۱۶هـ.ق.) شاگرد قطب الدین رازی و صاحب کبری در منطق و شرح الشمسیه و همچنین حاشیه ملاعبداللّه یزدی بر تهذیب منطق، اثر ملا سید جمال الدین محمود و امیر غیاث الدین دشتکی (م:۹۸۱هـ.ق.) والمنطق شیخ محمدرضا مظفر، متنهایی هستند که از سده پنجم تاکنون در حوزه ها تدریس شده اند. و امروزه در حوزه، بیشتر از منطق کبری، حاشیه ملا عبداللّه والمنطق مظفر که از متون منطق صوری هستند، تدریس می شوند و به همین دلیل حوزه ها با منطقهای رایج مجامع علمی، مانند منطق ریاضی و علمی و روش شناسیهایی که از جایگاه بسیار برجتسه ای در نظام آموزشی جدید برخوردارند آشنایی ندارند و این امر نقش بسیار تعیین کننده ای در نامأنوس بودن حوزویان به روش شناسیهای جدید و منطقهای کاربردی دارد.

ت . فلسفه

علوم عقلی از دیر باز در حوزه های شیعی نسبت به حوزه های دیگر، از رویکرد بیشتری برخوردار بوده است، چون در بینش شیعی، هیچ ناسازگاری میان نصوص دینی و عقل وجود ندارد و به همین دلیل، آثار متفکران برجسته شیعه، مانند یعقوب بن اسحاق کندی، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، ابن سین، خواجه نصیرالدین طوسی وعلامه حلّی از همان ابتدا راه را برای گسترش این دانشها فراهم ساختند.

کندی، به تنهایی بیست و دو اثر در فلسفه نوشت۱۶.

به تدریج نظامهای فلسفی مشاء، اشراق و حکمت متعالیه، در دامن شیعه پرورش یافتند یا به کمال رسیدند. آغازین حرکت، با آموزش فلسفه مشاء و شرح آن شروع شد و آثار ابن سین، بزرگ ترین شارح این نظام، از زمان حیاتش به عنوان متون درسی ترویج گردید و تاکنون دوام آورده است.

در آن میان، کتاب الاشارات و التنبیهات از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این کتاب، به عنوان یکی از آخرین نوشته های ابوعلی سین، خلاصه فلسفه بوعلی و یکی از مهم ترین کتابهای درسی حکمت و فلسفه است. این کتاب به فارسی ترجمه شده و چندین شرح بر آن نگارش یافته است. از جمله شرحهای اشارات، شرح امام فخرالدین رازی، (م:۶۰۶هـ.ق.) و شرح علی الآمدی (م:۶۴۱هـ.ق.) و مشکلات الاشارات خواجه نصیرالدین طوسی (م:۶۷۲هـ.ق.) و شرح ابن کمونه (م:۶۷۶هـ.ق.) است. از میان شرحهای یاد شده، شرح خواجه به عنوان متن درس درآمد. در طول هشت قرن گذشته، همیشه توانمندترین اندیشه وران و فلاسفه شیعی وغیرشیعی، اشارات را در حوزه تدریس کرده اند. از آن میان می توان خواجه نصیرالدین طوسی و شاگردش قطب الدین شیرازی (۷۶۶ ـ ۶۳۴هـ.ق.) را نام برد.۱۷ در سده های اخیر نیز اشارات در مدارس دینی حوزه های قم، مشهد، تهران و اصفهان مورد توجه مدرسان حکمت و فلسفه بوده است.

حوزویان در کنار اهتمام به نظام فلسفی مشاء، به فراگیری و نقد و بررسی حکمت اشراق پرداختند. فلسفه ای که شیخ اشراق در آن حکمت فرزانگان پارسی را با شرح آن بر شالوده دستاوردهای اندیشه های هرمسی و نوافلاطونی ایران، به ایران اسلامی باز گرداند.

حکمه الاشراق، التلویجات، المطارحات، هیاکل النور و شرحهای حکمه الاشراق از جمله شرح قطب الدین شیرازی و شمس الدین شهرزوری از متنهای درسی حوزه های شیعی در فلسفه اشراق بوده اند و در طول هزاره گذشته، توسط اساتید نامداری تدریس شده اند. میرزا محمد علی میرزا مظفر (م:۱۱۹۸هـ.ق.)، آخوند ملاعلی نوری (م:۱۲۴۶هـ.ق.) ملاعبداللّه زنوزی صاحب لمعات الهیه (م:۱۲۵۷هـ.ق.) از مدرسان نامی حکمت اشراق در چند قرن اخیر بوده اند.

پس از ظهور حکیم ملاصدرا (م:۱۰۵۰هـ.ق.) حکمت متعالیه، که جامع فلسفه و کلام و عرفان است، مورد توجه اساتید برجسته و نامدار حوزه های علمی شیراز، اصفهان، قم، تهران و مشهد قرار گرفت.

بیشتر آثار او، از جمله: مبدأ و معاد، المشاعر الالهیه، الاسفار الاربعه، الشواهد الربوبیّه و شرح الهدایه الاثیریه بخصوص از زمان آخوند ملاعلی نوری، به عنوان متن درسی، مورد استفاده طلاب حکمت و فلسفه قرار گرفت. از آن میان، شواهد الرّبوبیّه به دلیل اختصار و پیچیدگی، از زمانی به عنوان کتاب درسی حوزه درآمد که فیلسوف ربّانی، حکیم ملاهادی سبزواری (۱۲۱۲ ـ ۱۲۸۹هـ.ق.) بر آن تعلیقیه نوشت.

حاج ملاهادی سبزواری، از شارحان و مدرسان برجسته حکمت متعالیه شمرده می شود. وی شرح غررالفرائد، معروف به شرح منظومه را براساس این مکتب نوشت و از عصر خود، یعنی سده سیزدهم، تاکنون یکی از عمده ترین متون درسی حوزه در زمینه حکمت متعالیه است و پیش از اسفار تدریس می شود و شرحها و حواشی زیادی بر آن نوشته شده است.

البته در همه حوزه ه، حکمت متعالیه و فلسفه اشراق استقبال نشده است. در اصل، یک جریان فکری یک دستی در این باره بر حوزه ها اعمال نشده است. برخی آموزش فلسفه را مردود دانسته اند و برخی آموزش فلسفه مشاء را پذیرفته اند و دو نظام دیگر را در حد بینش الحادی رد و نفی کرده اند. به هر تقدیر، اهتمام نورزیدن حوزه ها به این نظامهای فلسفی و ناآشنائی آنها با نظامهای فلسفی نو، بنیه نظاموارگی را در دانشهای حوزوی تضعیف کرده است و قدرت دفاع عقلی مدرسه ای را به سستی کشانده است; از این روی از بزرگ ترین دشواریهای کنونی حوزه را باید در فرهنگستانی نبودن دانشهای آن جست. توجه پویا و نقادانه به فلسفه، می توان حوزه را به سمت انسجام فکری در همه محورهای معرفتی، سوق دهد و از همین مجری حوزه می تواند اصول موضوعه دانشهای انسانی و تجربی را در پهنه تعقّل حسابگر خود بپروراند.

. کلام

شالوده علم کلام شیعی در سده دوم، در عصر امامان شیعه گذاشته شد. از قدیمی ترین منابع درسی کلام شیعی، کتاب یاقوت، اثر ابواسحاق ابراهیم بن نوبخت یا ابواسحاق اسماعیل بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت است که آن را در قرن دوم نوشته است.

کلام، در عصر آل بویه که از حکمرانان شیعی بودند، رو به کمال رفت. در این عصر، مجالس مناظره مذهبی، با حضور شیخ مفید و سپس شیخ طوسی تشکیل می شد. تجرید الاعتقاد، نوشته خواجه نصیرالدین طوسی، کلام شیعی را به صورت مدرسه ای مستدلّ ارائه داد. این کتاب، به تدریج، چنان جایگاه بلندی یافت که بیش از چهارصد شرح و تعلیقه به دست برجسته ترین اندیشه وران جهان اسلام بر آن نوشته شد و محور تعلیم و تعلّم قرار گرفت.

از شرحهای شناخته شده تجرید الاعتقاد، کشف المراد علامه حلّی (م:۷۲۶هـ.ق.) و شرح تجرید ملاعلی قوشچی، شوارق ملاعبدالرزاق لاهیجی قمی (م:۱۰۷۲هـ.ق.) است که همگی از متنهای درسی حوزه ها در سده های گذشته بوده اند و برخی از آنها هنوز هم تدریس می شوند.

دوشادوش تجریدالکلام، قواعد المرام فی علم الکلام، نوشته کمال الدین میثم بن علی بن میثم البحرانی (۶۳۶ ـ ۶۹۹هـ.ق.) تدریس می شده است. این کتاب به خواهش امیر عزالدین عبدالعزیز نیشابوری (م:۶۷۲هـ.ق.) در بغداد نوشته شده است.

باب حادی عشر علامه حلی و شرح فاضل مقداد (م:۸۲۶هـ.ق.) به نام:النافع یوم الحشر والمناهج فی علم الکلام، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت و نهج المسترشدین که همگی از آثار کلامی علامه هستند و نیز مواقف قاضی عضدالدین ایجی و شرح مواقف میرسید شریف جرجانی (۷۴۰ ـ ۸۱۶هـ.ق.) از اساتید خواجه حافظ شیرازی۱۸، از همان عصر نگارش تدریس می شده اند.

در حوزه های علمی معاصر، برخلاف کوششهای علمی که در زمینه کلام از سوی اندیشه ورانی چون شهید مرتضی مطهری و شهید سید محمد باقر صدر صورت گرفته است، سیر درسها بیشتر مبتنی بر همان منابع کلامی پیشین است و کمترین حرکت منسجم و محکمی به سمت آشنایی با کلام جدید و موضوعهای گونه گون آن صورت نمی گیرد. این در شرایطی است که یکی از بزنگاههای فکری و اعتقادی ما به همین موضوعها مربوط می شود و فتنه انگیزیهای غرب و تلاشهای بعضی از غرب زدگان در این زمینه بر کسی پوشیده نیست.

ک . عرفان

عرفان اسلامی در دامن مکتب تشیع زاده شده است و همه سلسله های تصوف، سر سلسله خود را مولای متقیان علی(ع) می دانند. با صرف نظر از درستی یا نادرستی بینش اهل تصوف، سیر و سلوک در نهاد شیعه نهفته است و به همین دلیل هرگز نهاد حوزه های علمی از گرایشهای عرفانی بیگانه نبوده است و همیشه در متن حوزه چنین جریانی در آشکار و نهان به حیات خود ادامه داده است.

متنهایی که در حوزه ها در زمینه عرفان تدریس می شود، هر چند بیشتر آنه، به دست علمای شیعه نوشته نشده اند، ولی چون نمی توان منکر علاقه مشایخ عرفانی به ساحت مقدس پیشوایان شیعه شد، علمای برجسته حوزه، بی هیچ تعصّبی در آموزش رموز عرفانی از این متنها بهره جسته اند.

عرفان، از ابتدا در حوزه ها پس از آموزش کلام و فلسفه تدریس می شده است و فصوص الحکم ابن عربی از مهم ترین متون درسی است که از مکاشفه سرچشمه گرفته است و قرنها توجه مدرسان رمز آشنا و چیره دست حوزه را به خود جلب کرده است.

متجاوز از صد شرح بر فصوص الحکم نوشته شده است و از مهم ترین شرحهای آن، نصوص قونوی و شرح قیصری (م:۷۵۱هـ.ق.) است که هر دو از متون درسی هستند. از شارحان برجسته شیعی فصوص، سید حیدرآملی (م:پس از ۷۸۷هـ.ق.) است که کتاب نص النصوص او، مدت چندین سده مورد استفاده عرفا قرار گرفته است.

در حوزه های علمی پس از دوره صفوی، افزون بر شرح فصوص قیصری، مفتاح الغیب و نصوص قونوی، تمهید القواعد صائن الدین علی بن محمد تُرکه (م:۸۳۵هـ.ق.) نیز تدریس می شده است و کتاب نهایی عرفان، شرح ابن فناری بر مفتاح الغیب صدرالدین قونوی (۶۰۷ ـ ۶۷۳هـ.ق.) به نام مصباح الانس است.

از مدرسان نامی عرفان از دوره صفوی به بعد می توان به اشخاص زیر اشاره کرد: ملاحسن لبنانی (م:۱۰۹۴هـ.ق.) مولانا محمد صادق اردستانی (م:۱۱۳۶هـ.ق.) آقا محمد بیدآبادی (م:۱۱۹۸هـ.ق.) میرزا محمد الماسی (م:۱۱۵۹هـ.ق.)، میرزا محمد علی میرزا مظفر (م:۱۱۹۸هـ.ق.)، ملا علی نوری (م:۱۲۴۶هـ.ق.) و پسر وی، میرزا حسن نوری و شاگرد او، آقا علی حکیم اشاره کرد.

در دوره قاجار، میرزا عبدالجواد شیرازی و شاگرد وی، سید رضی لاریجانی و شاگرد او آقا محمد رضا قمشه ای (متولد۱۲۴۱هـ.ق.) به درس عرفان در حوزه های علمی ایران رسمیت دادند. از میان شاگردان آقا محمد رضا قمشه ای، میرزا هاشم اشکوری (م:۱۳۳۲هـ.ق.) آقا میرزا محمود قمی، از همه مشهورترند و حاج میرزا مهدی آشتیانی، آقا میرزا احمد آشتیانی، سید کاظم عصار تهرانی و میرزا محمد علی شاه آبادی، رفیعی قزوینی و محمد حسین فاضل تونی از تربیت شدگان مکتب میرزا هاشم هستند.

امام خمینی، آخرین و برجسته ترین استاد مسلم عرفان نظری است که پرورش یافته مکتب عرفانی مرحوم شاه آبادی است و تعلیقه ارجمندی بر فصوص الحکم دارد.

ل ـ ریاضی و نجوم

آموزش علوم ریاضی، بویژه حساب و هندسه و نجوم، برای حوزه های علوم دینی، به دلیل مناسبتی که این علوم با برخی از احکام فقهی دارند، بسیار اهمیّت دارد.

در طول سده های گذشته، صدها کتاب ارزشمند در این باره نوشته شده است. از مشهورترین متون درسی حوزه در زمینه علوم ریاضی، می توان به آثار خواجه نصیرالدین طوسی و مفتاح الحساب غیاث الدین جمشید کاشانی و خلاصه الحساب شیخ بهایی اشاره کرد.

خواجه نصیرالدین طوسی، از ریاضی دانان برجسته شیعی است. وی، بیشتر آثار ریاضی دانان یونان را بازنویسی کرد و آنها را در اختیار مراکز علمی گذاشت. از آن میان می توان به تحریر اقلیدس، الاکرلثاوذسیوس، اکرمانالاوس، ثاوذوتیوس، کتاب المفروضات لارخمیدس، تاوذوتیوس، مانالاوس و المعصیات لاقلیدس اشاره کرد۱۹.

در میان پسینیان سید محمد علی شهرستانی (۱۲۸۰ ـ ۱۳۴۴هـ.ق.) از فقهای نامدار شیعه، کتاب کنزالحساب را نوشت و مفتاح الحساب غیاث الدین را شرح کرد۲۰ و خلاصه الحساب پس از تأسیس مراکز آموزشی جدید کنار گذاشته شد.

در میان دانشهای ریاضی، حوزه ها به علم هیئت و نجوم بیشتر از شاخه های دیگر آن توجه کرده اند. خاندان نوبخت، از پیشگامان این دانش بودند. آل بویه، بویژه عضدالدوله، در ترویج آن بسیار کوشید و رصدخانه ای در بغداد ساخت و سرپرستی آن را به ابوسهل کوهی سپرد. در این زمانها منجمان از کتاب المجسطی اثر بطلمیوس (م:۱۶۷م) استفاده می کردند. این کتاب بیش از یک هزار سال محور بحثهای ریاضی و نجومی بود. این سینا به تلخیص آن همت گماشت و آن را در ضمن تعالیم شفا گنجاند و ابن رشد، ابن السمح و ابن الصلت آن را تلخیص کردند.۲۱ و خواجه نصیرالدین طوسی آن را بازنویسی کرد.

مجسطی جزو نهایی ترین متون درسی حوزه بود و تحریر اصول اقلیدس که از کارهای دیگر خواجه بود، از آثار ابتدایی علوم ریاضی به شمار می رفت. خواجه به تهیه مجموعه ای به نام المتوسطات اقدام کرد که در بردارنده آثار دانشمندان یونانی، از جمله: اوتولیکوس، ارسطوخوس، اقلیدس، آپولونیوس، ارشمیدس، هیپسیکلس، تیودوزیس، مینلاتونس وبطلیموس بود.

البته باید توجه داشت که پیش از خواجه ابونصر منصوربن علی بن عراقی (م:۴۲۷هـ.ق.) و شاگرد وی، ابوریحا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.