پاورپوینت کامل فقاهت و سیاست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فقاهت و سیاست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فقاهت و سیاست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فقاهت و سیاست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۸۹

پاس داری از فرهنگ دینی در بخش حکم پژوهی رفتارهای دینی, برجسته ترین تعهد و مسؤولیت علمی فقیهان به شمارمی آید. فقیه, با رویکرد به اجتهاد و نشر یافته های اجتهادی خود در جامعه, این مسؤولیت بزرگ را آشکارا می پذیرد و درحقیقت, فهم خویش را از احکام دینی استوار و در خور پیروی می داند.

بی گمان, درستی و استواری رهیافتهای اجتهادی از دین, به جز فراگرفتن دانشهای تخصصی آن, مانند: ادبیات, منطق, اصول, علوم قرآن, رجال, درایه, حدیث و… دانستنیهای تکمیلیِ دیگر نیز لازم دارد که همانا شناخت واقع بینانه جهان, انسان, جامعه, تاریخ, فرهنگ, تمدّن و سیاستهای حاضر و حاکم, در شمار آنهاست.

امروز, وجود این آگاهیها برای فقیه, همانند دیگر آگاهیهای سنّتی اجتهاد لازم و ضرور می نماید; زیرا فرهنگ سیاست آلودی که اکنون بر انسانها و جامعه ها حاکم گشته, همه چیز را به کلی دگرگون کرده است, بدین سبب رفتارهای دینی که در این شرایطِ زمانی پدید می آیند, با آنچه در گذشته بوده است, تفاوتی چشمگیر یافته است و به تبع, حکم شناسیِ فقیه که پیوندی ناگسسته با چگونگی کنشهای دینیِ دینداران دارد, نمی تواند بدون نظر به این دگرگونیها انجام پذیرد, بلکه فقیه ناگزیر است به کمک آگاهیهای تکمیلی, که میزان تأثیر این دگرگونیها در رفتارهای فردی و اجتماعی دینداران را می نمایاند, به سراغ منابع برود و به اجتهاد بپردازد.

هدف این کوشش, آشنایی بیش تر با چگونگی تأثیر آگاهیهای سیاسی در اجتهاد دینی و بایستگی دانستن این گونه پُرسمانها برای مجتهد است. به این منظور گاه پاره ای پرسمانها و آرای اجتهادی یاد می شود و گاه بینش سیاسی گروهی مجتهدان آگاه و آشنا نموده خواهد شد. برخی موضع گیریهای سیاسی ـ اجتماعی فقیهان را نیز, بدان جهت که نمودِ رأی اجتهادی آنان دانسته می شود, خواهیم نگریست.

هدفی که در این بررسی دنبال می شود گرچه به گونه های دیگر نیز در نگارشهایی به همین منظور و یا به گونه جنبی مطرح بوده است, ولی امید ما از طرح بیش تر این مباحث آن است که افراد علاقه مند باحوصله و تحقیق از زوایای گوناگون, به دانستنیهای کامل کننده و لازم اجتهاد در این روزگار نظر دوزند و با درنگ و بررسی و تفکّر بیش تر و ژرف کاوانه تر به رهیافتهای افزون تر و درخور پذیرش تر دست یابند.

پیوند درونیِ دین و سیاست

از امتیازهای چشم گیر اسلام, درمیان ادیان الهی, جاودانگی است که درحقیقت این ویژگی، از جامع بودن و همه سونگری این شریعت نسبت به انسان, به دست می آید. اسلام با واقع گرایی تمام, خواسته ها و نیازهای دینی انسان را بجدّ می نگرد و او را در متن زندگی با همه کنشهای انسانی و منشهای فطری و طبیعی و نیازمندیهایش می پذیرد. رهنمودهای دینی, هم راه رستگاری و خوشبختی را در رفتارهای فردی نشان می دهد و هم در حوزه رفتارهای اجتماعی, دست انسان را می گیرد, تا در لغزشگاههای طغیان و فساد فرو نیفتد. به زندگی اجتماعی افراد می اندیشد و برای سامان دهی آن, راه حلهای روش مند ارائه می کند. بر پایی عدالت و مساوات در امور اجتماعی و سلامتِ نهادهای تشکیل دهنده جامعه را, بسان سلامت و صلاحِ روحی و معنوی افراد, ارج می نهد.

قانونهای اجتماعی شریعت, همه چشم اندازهای زندگی اجتماعی را در بر می گیرند. روابط اجتماعی, مناسبات اجتماعی و نیز نهادهایی که برای اداره جامعه بر پا می گردد, مانند: حکومت, قضاوت, بیت المال, ارتش و… مشمول این قانونهایند; چه اگر مجموعه این گونه امور با هدفهای کلی دین هماهنگ نباشد, هدایت دینی و رهایی بخشی نوع بشر به درستی تحقق نمی یابد. تأسیس جامعه دینی از هدفهای اساسی و اصلی دین است. تأسیس جامعه ای که افراد آن دیندار باشند و نهادهای مدیریت جامعه با اصول و ارزشهای راستینِ دین همسو باشد, تبعیض و ظلم و فساد از بین برود و محیطی اَمن و سالم به وجود آید تا انسان بر رشد تمام زوایای وجود خویش و به زندگی برتر دست یابد.

در آموزشهای دینی, این گونه مسائل, بازتاب گسترده ای دارند. در قرآن, هدف نهایی, سامان یابیِ امور اجتماعی و ایجاد پیوندهای اجتماعی عادلانه درمیان انسانها, بیان شده است:

(لقد اَرْسَلْنا رُسَلَنا بِالبَیِّناتِ وأنزَلنا مَعَهُمُ الکتاب وَالمیزان لیقومَ الناس بالقسط.)۱

بی گمان, ما رسولان خود را با دلیلهای روشن فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و میزان فرو فرستادیم, تا مردم به عدل وداد قوام گیرند.

شریعت اسلام, بسان دیگر شرایع آسمانی, به اجرای قانونها و آموزشهایش در سطح جامعه, اهمیت می دهد. تمامی پیامبران الهی, افزون بر بیم و اندرز مردمان, برای سلامت و به صلاح آوردن مدیریت و نظام سیاسی کوشش می کردند. حتی رسالت برخی از اینان, با ایجاد دگرگونی در نظام سیاسی, آغاز می گردید; چه فراخوانی و هدایت دینی, بدون حرکتهای اصلاحی, موفقیّت آمیز نبود. مبارزه با سلطه ظالمانه طاغوتها, یکی از نقاط روشن و برجسته تاریخ زندگی انبیاست۲ و نیازی به شرح و بیان ندارد.

پیامبر اسلام, در راستای دعوت آسمانی خویش, پیوندهای اجتماعی جزیره العرب را دگرگون کرد و دگرگونی دو نظام سیاسیِ مقتدر آن روز: رم و ایران را فراهم آورد. نامه های آن حضرت به سرانِ قبیله ها, اکنون با عنوان (مکاتیب الرسول)۳ در دست است که هم سوییِ دستورهای سیاسی و سفارشهای دینی را نشان می دهد.

تدبیرهای روش مند آن حضرت در جنگ, صلح, برپایی جامعه جدید, اصلاح میان مردمان, جذب افراد و پرورش نیروهای فداکار و کارآمد, برقراری موازنه میانه انصار و مهاجرین,اصلاح ساختار نظام قبایلی, تعیین روابط با پیروان ادیان, برنامه ریزی برای آینده امت و مسأله رهبری و… الهام بخش شیوه های درست در اداره جامعه است.

درباره ارتباط همگانه دین و زندگی, در رسالت پیامبر(ص), امام صادق(ع) می فرماید:

(فوّض إلیه أمر الدّین والأُمّه لیسوس عباده.)۴

تبیین دین و امر امّت به پیامبر(ص) واگذاشته شد, تا مردمان را اداره کند.

امامت, در فرهنگ شیعی ادامه رسالت, و فلسفه الهی ـ سیاسی است که رهبری مردمان و جامعه را نیز در بر می گیرد. امام, افزون بر هدایت فکری, به هدایت در امور اجتماعی و سامان دادن زندگی و اجتماعی می پردازد. امامان(ع) سیاستهای جاری جامعه را به خوبی می شناختند و در برابر, به نیکی سیاست می ورزیدند. عملکردها و موضع گیریهای گوناگون ایشان به مقتضای سیاستهای متفاوت حکمرانان, گواه این مطلب است.

امام رضا(ع) می فرماید:

(والإمام… مضطلعٌ بالإمامه, عالم بالسّیاسه.)۵

امام … بار گران امامت را بردوش دارد, دانای به سیاست است.

از دیدگاه فراگیرتر, تأسیس حکومت و ایجاد مدیریت صالح و شایسته در جامعه, به عنوان پشتوانه وضمانت اجرایی قانونهای مکتب, هدفی بزرگ و اساسی در اسلام است.

امام رضا(ع) می فرماید:

(إنّ الإمامه زمام الدین, و نظام المسلمین, وصلاح الدّنیا, وعزّ المؤمنین, إنّ الإمامه أُسّ الإسلام النّامی, و فرعه السّامی, بالإمام تمامُ الصلاه والزکاه والصّیام والحج وتوفیرالفیْء والصّدقات وإمضاء الحدود والأحکام ومنع الثغور والأطراف.)۶

امامت, زمام دین است و سبب سامان یافتن مسلمانان و نیکو شدن دنیا و عزّت مؤمنان. امامت ریشه رشد دهنده اسلام و شاخه بالا رونده آن است. با امام, نماز و زکات و روزه و حج و جمع آوری اموال عمومی و اجرای حدود و احکام و حفظ مرزها و پیرامون کشور, به گونه کامل, ممکن می شود.

زنده ماندن دین و دستورهای آن در اجتماع و ماندگاری روح دینداری در جامعه, وقتی ممکن است که مدیریت فکری و اجرایی و مدیران سیاسی با برنامه های دین هماهنگ و هم سو باشند. اگر در جامعه, مدیریتی حاکم گردد که مردمان را به بی بندوباری در عقیده و تباهی در عمل فراخواند و ندای دین را دگرگون جلوه دهد و انسانها را به انجام دادن کارهای فاسد و ضددین برانگیزد, در این صورت, نه فراخوانی دینی اقبالی خواهد یافت و نه دینداری کامیابی و دوامی; چه در اساس, نیک و بد جامعه بر صلاح و فسادِ پیوندها و نهادهای اجتماعی و مدیران حاکم بر آن, مبتنی است.

علی(ع) می فرماید:

(فإنّ الرعیّه الصالحه تنجوا بالإمام العادل. ألا وإنّ الرعیه الفاجره تهلک بالإمام الفاجر.)۷

رعیت صالح, به وسیله حاکم عادل نجات می یابد, هم چنان که رعیت فاجر به وسیله حاکم فاجرهلاک می شود.

جامعه ایده آل اسلامی, جامعه ای است که مدیریت اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادیِ حاکم بر آن, به مسلمانان امکان می دهد تا بتوانند موازین و ارزشهای دین را در حیات فردی و اجتماعی خویش پیاده کنند و در آن, همه هدفهای دینی درخور تحقق است. قرآن چنین جامعه ای را از لحاظ طرح و محتوی (امّت) می نامد.

(کنتم خیر أمّهٍ أُخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر.)۸

شما, بهترین امتی هستید که برای آدمیان پدیدآورده شده است, نیکی را میان مردمان می گسترانید و ایشان را از ناشایست باز می دارید.

واژه (امت) در بردارنده یکی از هدفهای اسلامی است که بیش از همه برای نشان دادن یک نظم اجتماعی, سیاسی و اخلاقی است و هرگز نمی توان آن را بر افراد دینداری که تشکّلی هدفدار ندارند, برابر دانست.

عناصر سیاسی در اندیشه و تفکر اسلامی بسیارند. در این جا مجالی برای شرح آنها نیست, عناصری مانند: هجرت۹, شورا۱۰, حکومت صالحان۱۱, نفی سلطه الحادگرایان۱۲, نفی ستم۱۳, مردم گرایی۱۴, تعهدهای اجتماعی۱۵, دفاع ونیروی نظامی۱۶, ولایت و رهبری۱۷ و….

در قاموس شریعت اسلام, سیاست ورزیدن مقتضای ماهیّت و جوهر دین است. اسلام اندیشه ای ساده و مجرد نیست که تنها پایَندان و به گردن گیرنده روشن گری پیوند انسان با خدا باشد, بلکه یک طرح جامع برای سامان بخشیدن به زندگی انسان است; از این روی, پیوندی ژرف و خدشه ناپذیر با سیاست, به عنوان وسیله ای برای تحقق بخشیدن به آن طرح دارد.

امام خمینی, درباره سیاست و دیانت, سخن بسیار دارد از جمله می گوید:

(دیانت همان سیاستی است که مردم را از این جا حرکت می دهد و [به] تمام چیزهایی که به صلاح ملت و مردم است [هدایت می کند].)۱۸

درفرهنگ اسلام, پایه های اعتقادی آن بسان کارها و قانونهای دینی, با فلسفه سیاسی و اداره اجتماع پیوند دارد. اصل توحید و ایمان به یگانگی خدا, زیر بنای فکری هر مسلمان در برقراری روابط اجتماعی اوست. این اصل, آزادی و رهایی از قید و بندهای بردگی و نفی بندگی غیر خدا را در روح دیندار می آفریند. همچنان که اصلِ عدل و اندیشه برابری اجتماعی, مسؤولیت مشترک دینداران را برای برپایی نظام عدل و براندازی سلطه طاغوت ایجاب می کند.

بی گمان, این اثر گذاشتن و اثر پذیرفتن رو به رو, و غیر درخور انکار میان دیانت و سیاست, انگاره سیاسی دین را می نماید.

آیت اللّه بروجردی می گوید:

(برای آن کس که در حکمها و قانونهای اسلام کندوکاو کند, شکی باقی نمی ماند که اسلام, دین سیاسی ـ اجتماعی است و احکام آن, تنها درمحور عبادات نیست, بلکه بیش تر آن با سیاست مُدن و تنظیم اجتماع پیوند می خورد.)۱۹

فقیه برجسته فاضل مقداد بر آن است که دین و سیاست دو همزاد و همراهند که یکی را بدون دیگری فایده ای نخواهد بود:

(انّ الدّین والملک توأمان لاینفع أحدهما بدون الاخر, فاقتضت الحکمه وجودهما فی شخص واحد والاّ لزم نقض غرض الحکیم عند انفکاک العالم المجتهد عن السلطان و حضور الواقعه المحتاجه الی الفتوی والحکم معاً فی الحال.)۲۰

دین و سیاست, دو همزادند که یکی بدون دیگری سودی ندارد. پس مقتضای حکمت آن است که این دو در شخص مجتهدِ عالم جمع باشد و گرنه, غرض خداوند [از ارسال شریعت] حاصل نمی شود; زیرا وقتی مجتهد عالم, حاکم سیاسی جامعه نباشد و در همان حال, حوادثی پیش آید که هم نیاز به فتوای مجتهد است و هم حکم حاکم را می طلبد, در این صورت, دین خدا معطل می ماند.

منشأ تفکر (جدایی دین و سیاست):

اساس تفکر (جدایی دین از سیاست), جدای از جنبه ابزاریِ این تفکر که استعمار قدیم وجدید از آن سود برده و می برد, در فرهنگ دین مسیحیت معنی و مفهوم دارد; اما در فرهنگ دین اسلام, به کلّی بی پایه و بی معناست, بخش کردن شؤون زندگی و دو نیم کردن حیات انسان به نیمی دینی و نیمی غیر دینی, در اسلام مجوزی برای آن یافت نمی شود.

پیدایی این تفکر در غرب, بدان سبب بود که فرهنگ دینی آنان چنین تقسیمی را می پذیرفت; زیرا شؤون جامعه را دو بخش می کرد: شؤون دنیوی که به (قیصر) مربوط می شود و دیگر شؤون اخروی که به عهده (کلیسا) ست. در آن فرهنگ تصور دنیا و آخرت دو تصور دوگانه و بیگانه بود, بلکه ناسازگار.

امّا فرهنگ اسلام, هرگز چنین جدایی و دوگانگی را نمی پذیرد و آموزش نمی دهد. اسلام, هرگز نمی گوید کار دنیا را به قیصر و سلطان واگذار و به عبادتگاه درآ و به عبادت خدا بپرداز. پیامبر(ص) در آغاز ظهور اسلام, مسجد را مقر حکومت و قضاوت و سیاست قرار داد, همچنان که محل عبادت نیز بود. این امر, نشان می دهد که اسلام برای سعادت مندی و بهروزیِ دنیویِ پیروانش برنامه دارد, همان گونه که برای نجات اخروی ایشان دستور و مناسک.

به باور همه عالمان اسلامی, این دیانت, افزون بر باورها و عبادات و اخلاقیات, قانونهای گسترده ای در زمینه دادوستدها, حقوق, سیاسات و… دارد در حالی که در دیانتِ امروزِ مسیح, قانونهای درخور توجهی برای پیوندهای اجتماعی و حقوقی, دیده نمی شود و بیش تر در بردارنده عبادات و اخلاقیات و پندها و اندرزهاست, در این صورت, بسیار طبیعی می نماید که دانشمند غربی (که فرهنگ دینی را در تعالیم دیانت خویش می بیند) به تفکر جدایی دین و سیاست برسد.

ولی کسی که در فرهنگ جامع اسلام رشد یافته و آن همه قانونهای اجتماعی و سیاسی را در آن به روشنی می بیند و سیاست و دیانت را بسان روح وجسم در آموزه های ناگسسته می بیند, چگونه می تواند به این تفکر مسیحی باور آورد و یا به آن رضا دهد؟ چرا که این تفکر ممکن است با آموزشهای موجود مسیحیت سازگار باشد, ولی به حتم با طبیعت و ساختار اسلام ناهمسازی و ناسازگاری روشن دارد.

بنابراین, فقیه به دلیل ایمان و تعهدی که در برابر اسلام و پاسداری از آموزشهای آن دارد به اندیشه و اجتهاد در پرسمانهای سیاسی می پردازد و این رویکرد را وظیفه دینی و رسالت حوزوی خویش می داند.

رویکرد سیاسی فقیهان

برای روشن کردن رویکرد سیاسی فقیهان شیعه, باید دو موضوع را مورد دقت و بررسی قرار داد:

۱ . موضع گیریها و تکاپوهای سیاسی و اجتماعی فقیهان که در روزگارخویش داشته اند.

۲ . فقه سیاسی که از ایشان به جای مانده است.

البته بررسی کامل این دو محور, مجالی بس فراخ وگسترده می طلبد. آنچه در این جا می بینید, نگرشی کلّی و گذراست.

تکاپوی سیاسی فقیهان

از سده چهارم هجری به بعد, که دوره امامت و رهبری مبتنی بر علم و عصمت پایان یافت و شیعه زندگی سیاسی اجتماعی و دینی خود را بی حضور امام معصوم آغاز کرد, دیدگاه نیابت فقیه مطرح شد و به استناد آن, فقیهان و عالمان شیعی مظهر رهبری فکری و عملی جامعه شناخته شدند و در عمل, قدرت واقعیِ سیاسی و اجتماعی را در جوامع شیعه به عهده گرفتند.

این قدرت و رهبری, که از مرجعیت دینی و مقام فتوا و در حقیقت از مقام معنوی ایشان بر می آمد, فقیهان را به قطب قدرت مند سیاسی و پذیرفته جامعه بدل می کرد. قدرت و نفوذی که همواره در پرتو آن امور اجتماعی شیعیان سامان می یافت و در موقع بروز حوادث و رویدادهایِ سیاسی, موجودیّت و حیات اجتماعی آنان حفظ می شد.

در درازای دوران غیبت, بسیارند فقیهانی که توانسته اند در مقام و جایگاه رهبری قرارگیرند و کوشیده اند فلسفه امامت شیعی و اعتقاد به تداوم آن را, در صحنه اجتماع نشان دهند,اینان برای این منظور, افزون برتلاشهای اجتهادی و فقاهتی و نشر رهنمودهای فکری و عملی شریعت, به هدایتهای اجتماعی و سامان زندگی دینی و جامعه دینی پرداخته اند. تا آن جا که شرایط زمانی و قدرت اجتماعی شان اجازه داده است, هوشمندانه تلاش کرده و در این راه از ناگواریها, تنگناها, محرومیتها و شهادتها استقبال کرده اند.

در قرنهای چهارم و پنجم, به روزگار حکومت آل بویه, شیخ مفید مقام علمی و موقعیت اجتماعی بزرگی یافت. اوضاع شیعیان را در مرکز خلافت که تا آن روزگار لرزان و آشفته بود, سامان بخشید و رهبری ایشان را در دست گرفت و آنان را پشتیبان شد و نیرو داد. نفوذ اجتماعی وی به اندازه ای بود که عضدالدوله برای رایزنی و دیدار نزد او می رفت۲۱. درمراسم تشییع به اعتراف مخالفانش هشتاد هزار نفر حاضر شدند۲۲. شیخ طوسی می نویسد:

(کان یوم وفاته یوماً لم یر أعظم منه من کثره الناس الصلاه علیه وکثره البکاء.)۲۳

روز وفات شیخ مفید, از بسیاریِ مردمان و گزاردن نماز بر وی و مویه گری, بزرگ و بی نظیر بود.

در حقیقت, این نخستین همایش بزرگ سیاسی شیعیان بود که در دوران غیبت, در بغداد, مرکز خلافت عباسی, شکل می گرفت و گشایشهای اجتماعی را برای جمعیّت شیعی, پس از تحمّل فشارهای توانفرسا, نوید می داد.

سید رضی و سید مرتضی, یکی پس از دیگری, مقام امارت حاجّ و نقابت را که به گونه ای رهبری سیاسی و مدیریت تشکیلاتی شیعیان بوده است, در دست داشته اند.

شیخ طوسی, بانشان دادن توان و نبوغ فکری خویش, مقام قضاوت و کرسی کلام را در نظامیه بغداد, بزرگ ترین دانشگاه جهان اسلام, دارا می گردد و پس از رخدادهای ناگوار سیاسی که ناگزیر به ترک بغداد می شود, پایگاه شیعی را در نجف, بر پا می دارد.

در روزگار جنگ میان دو دولت فاطمی و عثمانی, بویژه هنگامی که صلاح الدین ایوبی, حلب را می گیرد, سید ابوالمکارم ابن زهره, رهبری شیعیان حلب و آن سامان را برعهده می گیرد. شیعیان در لحظات حساس تاریخ, تحت رهبری این فقیه نامی و با درایت او, در برابر صلاح الدین ایوبی, که نسبت به شیعه دشمنی خاصی داشت, پایداری ورزیدند و از شعائر و کیان مذهبی خویش دفاع کردند۲۴.

در قرن هفتم, علامه حلّی با خردورزی و تدبیر, شیعیان منطقه حله و کربلا و نجف را از هجوم و آسیب وحشیانه هلاکوخان رهاند و به کمک دیگر عالمان آن سامان, نه تنها موجودیت شیعه را حفظ کرد, بلکه بادرایت خواجه نصیرالدین طوسی, هلاکو و بسیاری از سپاه او به اسلام گرویدند و سلطان خدابنده, به سبب برخوردِ درست و منطقِ روشن و استوار علامه حلی, مکتب تشیع را برگزید.

این حرکتهای سیاسی عالمان که با ارائه فرهنگ والای اسلام همراه بود, زمینه را برای انجام خدمات بسیاری فراهم آورد; جوّ قتل و فشار و ارعاب که به روزگار حاکمیت خلفای عباسی بر جامعه ها ومنطقه های شیعی حاکم بود, از میان رفت و پس از گذشت دو قرن از حکومت آل بویه, دوباره شیعیان از آزادی نسبی برخوردار شدند و توانستند بی دغدغه, اندیشه و باور خویش را ابراز بدارند.

سید بن طاووس, مسؤولیت نقابت سادات را بر عهده گرفت و خواجه نصیر مقام وزارت را دارا شد. با کوشش و تدبیر نیک اینان, گامهای بزرگی درجهت اتحاد و همزیستی برادرانه و بهبود و سامان یافتن نهادهای اجتماعی, برداشته شد.

در قرن هشتم که جامعه اسلامی در آتش اختلاف می سوخت, شهید اول بر این اندیشه شد که راهی برای خاموش کردن آتش اختلاف بجوید. برای این منظور, می کوشید تا در منطقه شام جایگاه علمی و اجتماعی به دست آورد و از راه برقراری ارتباط با حاکمان و امیران آن سامان, هدف اصلاحی خود را پی بگیرد. شهید این امر را با تدبیر و سیاست به پیش برد و توانست نفوذ علمی و اجتماعی درخور توجهی پیدا کند.حتی علمای اهل سنّت, وی را بزرگ می داشتند. منزلش در دمشق محل آمدوشد علما و اشخاص سیاسی گردید و مردمان نیز برای حلّ مشکلات زندگی و اجتماعی به او مراجعه می کردند. بدین سان توفیق یافت تا در جهت ایجاد توحید کلمه و رفع ستیزهای مذهبی, تلاشهای خوبی انجام دهد.

از سوی دیگر, با حکومتهای شیعی که در آن روزگار در خراسان, ری و فارس تشکیل شده بود, به گونه سرّی ارتباط برقرار کرد. در پی این ارتباطها, در نیمه دوّم همین قرن, علی بن مؤیّد, آخرین حاکم سربداران در خراسان, از او می خواهد که به خراسان بیاید و مرجعیت و رهبری دینی شیعیان را بر عهده بگیرد; اما از آن جا که حرکت اصلاحی وی در منطقه شام, خشم و کین برخی افراد بدخواه و کینه توز را برانگیخته بود, اینان حکومت را نسبت به شخصیت فکری و اعتقادی او حسّاس کردند و وی تحت مراقبت بود. بدین سبب زمینه را برای مهاجرت به خراسان فراهم ندید, ولی برای برآوردن منظور علی بن مؤید, رساله ای جامع در احکام دینی, برای مردمان آن سامان نگاشت که اکنون به عنوان (اللمعه الدمشقیه) شهرت دارد.

سرانجام دسیسه های تفرقه افکنان, سبب شد در دمشق یک سال به زندان افکنده شود و چون حکومت از خروش شیعیان و رهانیدن وی از زندان می هراسید, با ترتیب دادن دادگاهی فرمایشی, او را محکوم به اعدام کرد و جسد او را سنگباران و سپس آتش زدند. این عمل وحشیانه, نشان می دهد که شهید, به هدفهای بلندی دست یافته و دشمن خواسته با این کار در دل شیعیان هراس بیفکند, تا راه او تداوم نیابد.

درقرن دهم, شخصیت سیاسی و اجتماعی دیگری, پا به عرصه می گذارد. شخصیتی که زندگی او, سراسر حرکت است, حرکت از دیاری به دیاری برای یادگیری و یاددهی. شهید ثانی, شخصیتی است پرتکاپو, ناآرام,اهل جوش و خروش و گریزان از سکون. از این روی به شهرهایی چون: دمشق, قاهره, قسطنطنیه, بغداد, حلّه, سامرا, نجف و بعلبک رخت می کشد تا مگر بشود شیعه را از رخوت به درآورد و شوری برانگیزد و نابسامانیها را سامان دهد.

حکومت عثمانی, این تلاش سترگ را بر نمی تابد و از حرکت فکری و اجتماعی شهید به هراس می افتد و زمینه قتل او را فراهم می کند۲۵.

در آغاز قرن دهم, با قدرت یافتن صفویان در ایران, نخستین حکومت نیرومند سیاسی, باگرایش شیعی, به وجود آمد و با تکیه بر باورهای دیرین این مکتب, مانند امامت و مهدویت و بویژه با بهره مندی از احساسات و عواطف سرکوب شده هزار ساله شیعه, اقتدار سیاسی خود را به عنوان حکومتی شیعی محکم کرد و به ستیز با خلافت سنّی عثمانی پرداخت.

ظهور این پدیده, تحولی بزرگ در سیر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی فقیهان پدید آورد. تا این روزگار که همه تلاشهای سیاسی و خونبار عالمان برای حفظ موجودیت و بقای معارف و شعایر شیعه به کار می رفت, اکنون در سایه تلاش برای سلامتِ هویت شیعی حکومت و حفظ اقتدار سیاسی آن, می توانستند شیعیان را از تنگناها و فشارهای مرگ باری که از سوی دولت عثمانی اعمال می شد. نجات بخشند. بر مبنای همین اندیشه, فعالیت سیاسی عالمانی چونان: محقق کرکی, علامه مجلسی, شیخ بهایی با پادشاهان صفوی شکل یافت.

دستاورد این تلاشها را استاد شهید مطهری چنین بیان می کند:

(چنانکه می دانیم, صفویه درویش بودند. راهی که ابتدا آنها براساس سنت خاص درویشی خود طی می کردند, اگر با روش فقهی عمیق فقهاء و جبل عامل تعدیل نمی شد و اگر به وسیله آن فقها, حوزه فقهی عمیقی در ایران پایه گذاری نمی شد, به چیزی منتهی می شد نظیر آنچه درعلویهای ترکیه و شام هست. این جهت تأثیر زیادی داشت در این که اولاً روش عمومی دولت و ملّت ایرانی از آن گونه انحرافات مصون بماند و ثانیاً عرفان وتصوف شیعی نیز, راه معتدل تری طی کند; از این روی, فقهای جبل عامل از قبیل محقق کرکی و شیخ بهائی و دیگران, باتأسیس حوزه فقهی اصفهان حق بزرگی به گردن مردم این مرز و بوم دارند.)۲۶

از آغاز دوران صفویه به بعد, اندیشه سیاسی گروهی از فقیهان آن بود که دوری و انزوا گزیدن از مسائل سیاسی و حکومتی به ضرر شیعه تمام خواهد شد, بدین سبب به انگیزه احیا و تقویت تفکر و فرهنگ شیعی, در عرصه حکومت و سیاست حضور یافتند بی آن که در پی به دست آوردن سودی برای خویش باشند.

در این باره امام خمینی می گوید:

(اینها اغراض سیاسی داشتند. اغراض دینی داشتند. نباید یک کسی تا به گوشش خورد که مثلاً مجلسی, رضوان اللّه علیه, محقق ثانی, رضوان اللّه علیه, شیخ بهایی, رضوان اللّه علیه, با اینها روابط داشتند و می رفتند سراغ اینها و همراهی شان می کردند, خیال کند که اینها مانده بودند برای جاه و عزّت و احتیاج داشتند به این که سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتی بکنند. این حرفها نبوده در کار. اینها گذشت کردند, یک گذشت, یک مجاهدت نفسانی کردند, برای این که این مذهب را به وسیله آنها, به دست آنها ترویج کنند.)۲۷

حضور عالمان در صحنه حکومت و سیاست در دوران قاجاریه نیز, بر اساس احساس مذهبی وادای رسالت دینی و اجتماعی و به مقتضای وظیفه زمانی خویش بوده است. از این روی می بینیم از اجرای برنامه هایی که با موازین اسلامی و یا مصالح عمومی ناسازگار می دیدند, با حاکمان وقت مخالف می ورزیدند. در همین دوران, با آن که تلاش بسیار شد که عالمان به پادشاه لقب (اولی الامر) بدهند, اما ایشان به شدّت با این مسأله به مخالفت برخاستند. محقق قمی, در نامه خود به فتحعلی شاه می نویسد:

(می شنوم که می خواهند لقب (اولی الامر) به شاه بگذارند که مذهب اهل سنّت است و خلاف مذهب شیعه است.)۲۸

آقای نائینی, از چهره های برجسته پاورپوینت کامل فقاهت و سیاست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint, وقتی تشخیص می دهد که سلطنت استبدادی قاجار به زیان امت مسلمان ایران است, علیه آن قیام می کند و همگام با آخوند خراسانی, جنبش مشروطه خواهی را رهبری می کند.

وی با آگاهی ژرفی که از سیاست داشت, همزمان, فعالیتهای مستبدان سلطنت خواه و نیز مشروطه خواهان منافق و غرب زده را محکوم می ساخت. می کوشید نهضت مشروطه را که اساس آن بااحساس دینیِ روحانیت و روح ظلم ستیزی ایشان پایه گذاری شد و با همین احساس مردمان به آن روی آوردند, به دست روشنفکران غرب باور به انحراف کشیده نشود۲۹.

فریدون آدمیّت, به رغم دریافت تنگ بینانه ای که از اسلام و عالمان اسلامی دارد, در ستایش سیاست ورزی عالمانه نائینی می نویسد:

(نائینی علاوه بر رشته تخصص خود, در حکمت عملی دست دارد, با مدوّنات سیاسی زمان خویش آشناست و نسبت به مسائل دوره اول حکومت مشروطه آگاه است… نسبت به تعرّض مغرب به کشورهای اسلامی حساس است و هوشیاری ملی اش خیره کننده… در انتقاد سیاسی بسیار تواناست.)۳۰

در جنگ جهانی اول, زمانی که نیروهای انگلیسی به عراق هجوم آوردند, نائینی و دیگر علمای بزرگ در برابر آنان جبهه گشودند. زمانی که این کشور به اشغال دشمن درآمد وخواستند همه پرسی نمایشی و فرمایشی برگزار کنند, آقای نائینی به حرام بودن شرکت مسلمانان در همه پرسی فتوا می دهد و چون زمان همه پرسی را به تأخیر انداختند, باز هم بر فتوای پیشینِ خود تأکید ورزید:

(بسم اللّه الرحمن الرحیم ـ نعم قد حکمنا سابقاً بحرمه الدخول فی الامر الانتخابات والاعانه فیه بأیّ وجه کان علی کل مُسلم مؤمن باللّه والیوم الآخر وهذا الحکم کما کان لم یتغیّر موضوعه ولم یتبدّل. ۱۷ شوال ۱۳۱۴ قمری الأحقر محمد حسین الغروی النائینی.)۳۱

تاریخ قرنهای اخیر حرکتهای سیاسی بسیاری را در زمینه سیاستهای داخلی و خارجی ایران و عراق, از عالمان شیعی نشان می دهد, به گونه ای که تاریخ معاصر این دو کشور, در حقیقت, با فعالیتهای سیاسی و اجتماعی فقیهان رقم خورده است و اکنون شاهد نقطه عطفی در تداوم همان حرکتهاییم.

بی گمان, سیاست ورزی عالمان و فقیهان درتاریخ تشیع, در سایه فهم و تفسیر تعالیم اجتماعی و سیاسی دیانت اسلام صورت گرفته است. فقیهان و عالمان دین, به تناسب شرایط و نیازهای روزگار خویش, موضع اجتماعی داشتند و با احساس وظیفه و ادای رسالت, در برابر حکومتها بی تفاوت نبودند, انعطاف سیاسی ایشان در پاره ای موارد نیز, بر پایه تشخیص وظیفه و برای حفظ فرهنگ شیعی و نگه داشتن شیعیان از گزند حوادث بوده است.

علاّمه امینی, صدها تن از عالمان و مجتهدان را یاد می کند که در راه دفاع و پاس داری از فرهنگ و امت شیعی, به شهادت رسیده اند۳۲. چه بسا سیاست ورزی برخی از این بزرگواران, درتاریخ پنهان و ناگفته مانده باشد; اما بی گمان شهادت ایشان به دور از جریانهای سیاسیِ زمان خویش نبوده است.

میراث فقه سیاسی

میراث فقه شیعی اگر چه کمبودها و نارساییهایی را در زمینه مسائل و مباحث سیاسی و اجتماعی پیوسته با دیانت نشان می دهد, ولی این را, به هیچ روی, نباید به معنای بیگانگی تفکر فقهی فقیهان پیشین بامسائل سیاسی انگاشت و یا گواه دوگانگی و جدایی فقاهت از سیاست شمرد; زیرا انگیزه های درونی و بیرونی که سبب گردیدند فقه و فقیهان شیعه, از حاکمیت سیاسی جامعه به دور باشند, نیز سبب شدند که تفکر فقهی, بدون دغدغه از حلّ مسائل سیاسی و اجتماعی رشد یابد و رفتارهای فراسوی فرد, از حیطه اجتهادهای دینی کنار بماند.

اما با همه پافشاری و اصرارِ عوامل دورساز فقه از جامعه و سیاستهای حاکم بر اجتماع, اجتهاد و تفقه در این مکتب, به تمام, از این گونه مسائل جدا و به دور نماند; چه آن که وجود بعضی عنوانها در بررسیهای فقهی و نیز برخی آرا و اندیشه های اجتهادی در این میراث, جلوه هایی از سیاست اندیشی فقیهان گذشته را آشکار می کند. در این جا به پاره ای از آنها اشاره می کنیم.

گسترده ترین چشم اندازی که تفکر اجتهادی پیشینیان را در مباحث سیاسی نشان می دهد, مسائل مربوط به چگونگی اجرای مدیریّت و حاکمیّت سیاسی شیعه, به هر شکل ممکن, درجامعه دینی است. البته در فقه, مسائلی که به این موضوع مربوط می شود, در یک مبحث جداگانه و مستقل گرد نیامده و بسان دیگر مباحث فقهی به گونه منسجم و پی در پی مطرح نشده است, بلکه بیش تر فقیهان به مناسبتهایی در لابه لای بحثهای گوناگون از آنها سخن گفته اند و در پاره ای موارد به اشاره ای اجمالی بسنده کرده اند.

شیخ صدوق, در کتاب فتوایی خود, با نقل احادیث, پذیرفتن حاکمیت طاغوت و مراجعه به دستگاه قضایی وی را حرام و پیروی از امام عادل را واجب می شمارد۳۳.

از فتاوای شیخ مفید, در بحث: خمس۳۴, زکات۳۵, جزیه۳۶ و انفال۳۷ دانسته می شود که فقیه در جامعه اسلامی مسؤولیتی بسان مسؤولیت پیامبر(ص) و امامان(ع) دارد و باید مالیاتهای اسلامی را جمع آوری و آنها را در راههای صلاح جامعه هزینه کند.

وی, امر به معروف و نهی از منکر را بر دینداران واجب می شمارد و در صورتی که پیش بینی شود اجرای این مهم, به کشته و مجروح شدن افراد می انجامد, انجام آن را مشروط به اجازه فقیه می داند و از او با این عنوان یاد می کند:

(إذن سُلطان الزمان المنصوب لتدبیر الأنام.)۳۸

با اجازه حاکمی که برای اداره امور مردمان از

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.