پاورپوینت کامل نقش امام دراحیای دین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقش امام دراحیای دین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش امام دراحیای دین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش امام دراحیای دین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۶۵
احیاء دین و تفکر دینی در میان مسلمانان مساله ای است مهم واساسی
که با رشد و گسترش اسلام در پیوند بوده واز وظایف و مسوولیتهای
اصلی عالمان دینی به شمار آمده است .
بدین جهت , دو طول تاریخ اسلام , حفظ و گسترش مکتب ,اندیشه مومنان
راستین را به خو مشغول داشته و همواره نگهبانان شریعت و دیانت , برای
حفظ و نمو آن در دغدغه بوده اند.
جوامع اسلامی نیز, هر چند گاه , شاهد حرکت قلبهای
تپنده و بیدارگرانی بوده است که توانسته اند حرکت بیافرینند, و سهمی
بزرگ در رشد حرکتهای اسلامی و مبارزه با موانع ,ایفا نمایند.
امام خمینی[ رض] , دراین میان , درادامه حرکت رهروان دین ,
توفیقاتی را نصیب خویش کرده است که دیگر مصلحان و پرچم داران اسلامی
کمتر بدان دست یافته اند. بدین جهت ,این نوشتار را به شناسایی عواملی
اختصاص می دهیم که امام خمینی[ رض] ,از آنها در جهت احیاء دین سود
جسته و به موفقیت نیز رسیده است . به امیداین که باالگزو قرار دادن
آن امام فقید, خط و راه او را دنبال نموده و حیات دینی را در سراسر
جهان گسترش دهیم .
سخن دراین مقال را با ذکر مقدمه ای در مفهوم احیاء جایگاه آن در
فرهنگ اسلام , پیشینه جنبش احیاء وامتیاززامام خمینی , قدس سره , در
دیگر محییان آغاز نموده وادامه آن را در بخش ذیل پی می گیریم :
۱. عوامل و موجبات احیاء دین از دیدگاه امام خمینی , قدس سره .
۲. موانع احیاء دین از دیدگاه امام خمینی , قدس سره .
مفهوم احیاء
واژه احیاء, به معنای زنده کردن و زندگاین بخشیدن است . در متون
دینی بر مواردی همچون : زنده کردن مردگان , حیات بخشیدن طبیعت , هدایت
کردن گمراهان و زنده نمودن شریعت به کار رفته است . در فرهنگ اسلامی
بر کسانی که در صراط احیاء شریعت گام برمی دارند,[ محیی] گفته می شود
ازاین روی , درباره حضرت مهدی[ عج] گفته شده است :
… و یحیی میته الکتاب والشریعه . ۱
در فرهنگ اسلامی احیاء گران مورد تشویق و لطف قرار گرفته اند.
رحم الله عبدا احیی امرنا . ۲
خدای رحمت کند آن کس را که امر ما را (ولایت) زنده نماید.
بنابراین ,اصطلاح (احیاء دین) عنوانی است که از متون اسلامی گرفته
شده است و ریشه در فرهنگ غنی اسلام دارد.
مقصودازاحیاءدین
ممکن است گفته شود: اسلام که خود محیی است و حیات بخش , چگونه ممکن
است . نیاز به احیاء دیگران داشته باشد؟ مگر رسالت دین ,احیاء دیگران
نبوده واز دوام و جاودانگی برخوردار نیست که محتاج تجدید واحیاء
باشد؟ مگر دین را مرگی است که حیاتی بایدش ؟
دراین جهت , باید گفت : درست است که دین , حیات بخش بوده و هدف از
رسالت آن زنده کردن روان انسانها و جوامع انسانی است چنانکه قرآن
می فرماید:
یاایهاالذین آمنوااستجیبوالله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم . ۳
ای مومنان , چون خداوند و پیامبر, شما را به آیینی فرا خوانند که
سرچشمه حیات و زندگی است بپذیرید.
لکن این بدان معنا نیست که دینی که خود ذاتااحیاگراست براثر
عواملی دچار آفت و مردگی نگردد, همانند: آب , بااین که پاک کننده و
حیات بخش است , نیازمند حفاظت از آفات و آلودگیهاست . بر فهم مقصوداز
احیاء دینی , نخست باید عوامل زوال دین را مورد توجه قرار داد تا به
مقتضای آن منظورازاحیاء دین نیز مشخص گرددازاین روی , دراین
قسمت از بحث ,ابتدا به عوامل زوال دین می پردازیم :
موجبات افول دین
عواملی که ممکن است اهداف و رسالت دین را ضربه پذیر واز مدار حیات
بخشی خارج نماید, بسیاراست که دراین میان دو عامل ازاهمیت
بیشتری برخورداراست :
۱. تحریف مفاهیم دینی .
۲. همگام نبودن با زمان .
تحریف مفاهیم دینی
هر دینی در صورتی کارآیی و رشد و بالنگدی لازم را دارد که
مشوب به پیرایه های تحریف گران و مغرضان نگشته واز همان صافی اولیه
خویش برخوردار واصالت خویش را حفظ کرده باشد.
ادیانی بسیاری با دور شدن از
سرچشمه اصلی ,ازاهداف اولیه خود منحرف گردیده اند که آیین مسیح و
یهوداز مصادیق بارز آن است واکنون جز شبه و آثار کم رنگ از آنها
چیزی به جای نمانده است . برخورد با حوادث و جریانات مختلف و وارد
شدن فرهنگها و مکاتب بیگانه در حوزه دین ,از جمله عوامل تحریف
دینند.
دین , مثل رودی روان , در بستر طبایع گوناگون , روائح
مختلف را به خود جذب می نماید که بدون تصفیه و زدودن ناخالصی ها
بی ثمر و گاه مضر می گردد.اسلام نیز در برخورد با جریانات غیراسلامی و
الحادی ممکن است دچار آفت شده باشد و تهی از محتوی و مفهوم اصلی
خود به تعبیر دیگر,التقاط نامرئی و تحریفی بسیار ظریف , در آن ریشه
دوانیده باشد. بی شک , دست پنهان و مرموز مخالفان دین و مستبدان
ستمگر در راستای دستیابی به اهداف شوم خود, در تحریف بخشی از حقائق
و مفاهیم دینی موثر بوده است .اینان سعی داشته اند با تحریف مفاهیم
دینی , به مقاصد خویش پشتوانه دینی بدهند, یا, حداقل ,از مزاحمت آن
جلوگیری نمایند, سر مسخ بسیاری از حقائق اسلامی وارزشهای دینی را
می توان دراین امر جستجو کرد. و نیز رشد یک بعدی بسیاری از مفاهیم
دینی , معلول دخالت همین دستهای پنهان دشمنان مغرض بوده است .اینان و
دوستان ناآگاه فریب خورده موجب شدند دین از صورت مجموعه ای به هم
پیوسته و نظامی متشکل خارج گردد و هر جزء آن , بدون ارتباط با دیگر
اجزاء تفسیر گردد و مفاهیمی که برای ستمگران و قدرتمندان خطر آفرین
نبوده , ترویج و مفاهیم ارزشمند دیگر, همچون : عدالت , قسط, جهاد, حج
ابراهیمی , شهادت و… به بوته فراموشی سپرده شود. پس دین محتاج
نگهبانانی است آگاه به اصول شریعت , که همواره به تفسیر و تبیین درست
مفاهیم دینی بپردازند و آن رااز گزند بلایا و تحریفات حفظ کنند و
حیات اصلی اش را بدو, باز گردانند .
حیات دینی , به این تعبیر, به معنای پاسداری ازارزشهای اصیل و
زدودن خارها و موانعی است که طراوت و شادابی گلستان شریعت را تهدید
می کنند. تنها دراین صورت است که سرچشمه دین زلال می ماند و همچون
دارویی شفابخش , بیماردلان را شفا, و تشنگان را سیراب و گم گشتگان در
سرابهای ضلالت را راهنماست و گر نه , نه تنها حیات بخش نبوده که ممکن
است علیه اصول اساسی خود به کار رود و به ابزاری خطرناک در دست
صاحبان زور و زر و تزویر در جهت استثمار مستضعفان به کار آید. در
این باب ,از گذشته تاریخ اسلام واز عصر حاضر, نمونه های بسیار داریم .
این همان چیزی است که امام امت[ رض] از آن به : [ اسلام آمریکائی]
تعبیر کرده اند.
همگامنبودن با زمان
مذهب و مکتب
الهی , نمی توان از تحولات و دگرگونیهای زندگی واندیشه ها و مسائل بشری
فاصله بگیرد واز تحولات جوامع و رخدادها و به تعبیر فقهی[ حوادث
واقعه] بر کنار باشد. بر کناری از رویدادهایی که در فرهنگ و جامعه
تاثیر دارند و یا نداشتن پاسخی مناسب برای شرائط ویژه و نیازها و
موضوعات جدید, به معنای انزوا و خروج از صحنه عمل و نفوذاست بدین
جهت , حاملان دین , می بایست با درک عمیق از مسائل دینی , راه اندیشه ها
را به سوی درک مسائل آینده باز کنند و رابطه دین و دینداری را با
مسائل گوناگون زندگی روشن کنند. مسلم است که اندیشه دینی , در صورت
عدم انطباق با مسائل زمان و نداشتن پایگاه در میان نسل جدید رو به
خاموشی می رود و نفوذ و جایگاه واقعی خود رااز دست می دهد.
سرگذشت عبرت انگیز کلیسا, می تواند خیلی از مسائل را برای
ما واضح کند و ما را به سوی یک حرکت صحیح , درارائه دین راهنمایی
کند زیرا کلیسا با موضع گیری نابجا و عدم تفسیر درس از رویدادهای
اجتماعی و دانش بشری از متن جامعه به گوشه کلیساها عقب نشینی کرده و
سالیانی دراز به دوراز زندگی مردم بسر برد آنگاه که به خود آمد,
به جای جبران اشتباهات گذشته , به اشتباه بزرگتری گرفتار آمد و آن
آشتی با علم و دانش و پیدا کردن موضع اجتماعی , به قیمت روی گرداندن
ازارزشهای معنوی واصالت بود.اسلام نیزازاین رودر روئی بر کنار
نیست و با گذشت زمان ,اهمیت آن بیشتراحساس می شود.انسان معاصر, با
مسائل بی شماری روبروست که در گذشته وجود نداشته است .
اسلام , به عنوان مکتبی که جوابگوی همه نیازهای زندگی
بشراست , باید پاسخگوی این نیازها باشد. بر مفسران شریعت است که با
آگاهی به زمان و شناخت صحیح از[ خوادث واقعه] به استخراج احکام
مورد نیاز بپردازند و با در دست داشتن نبض جوامع , پیشاپیش , به
استقبال حل مشکلات آنان بروند که در صورت عدم هوشیاری به موقع ,
سرنوشت کلیسا یعنی , عقب نشینی از جوامع علمی و فرهنگی درانتظار
اسلام خواهد بود. ضرورت این موضع راامام راحلمان این گونه گوشزد
می نماید:
[روحانیت , تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد
نمی تواند درک کند, که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست .
حوزه ها و روحانیت , باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در
نظر داشته باشد و همواره چند قدم جلوتراز حوادث مهیای عکس العمل
مناسب باشند.
چه بسا شیوه های رائج اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و
جوامع بشری برای حل مشکلات خود, به مسائل جدیداسلام نیاز پیدا کند
علماء بزرگواراسلام ,از هم اکنون باید برای موضوع فکری کنند] ۴ .
بنابراین دوری از درک نیازهای انسان معاصر و عدم پاسخ صحیح به آن ,
افول تدریجی دین وانزوای آن از صحنه اجتماع بشری را در پی خواهد
داشت .
احیاء دین دراین صورت به معنی همراه شدن با زمان و درک احتیاجات
فکری بشری واستخراج آن از مبانی و متون اسلام وارائه آن است .
اهمیت احیاء دین
ارزش و احیاء دین , به معنایی که بیان شد, در مکتب اسلام ,اهمیت وارزش
خاصی دارد واحیاگران , دراین میان ,از جایگاه ویژه ای برخوردارند.
در متون اسلامی رااحیاء دین هم در بعد پیرایش و هم در بعد همراهی با
زمان سخن به میان آمده و بر آن تاکید شده است . در بعد پیرایش
همواره مردمان را به مبارزه با منکر و بدعتها فراخوانده و آن رااز
وظائف اصلی عالمان , که پاسداران شریعت اند, بر شمرده است .
اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهرالعالم علمه فمن لم یفعل فعلیه
هرگاه بدعت در میان امتم آشکار گردد بر عالم است که علم خویش را
ظاهر نماید و گرنه لعنت خدا براو باد.
علی[ ع] در یادآوری صحنه های دلاوری یاران شهید صفین , با آهی سوزان
از حماسه ای آنان یاد کرده واز آنان به عنوان ستیزندگان با بدعتها و
احیاگران سنت و شریعت نام می برد:
اوه علی اخوانی الذین فراوا القرآن فاحکموه و ندبروا الفرض
آه چقدر متاسفم بر درگذشت برادرانم . برادرانی که قرآن را با
استواری خواندند و واجبات رااز روی بینش واندیشه بر پا داشتند,
سنت ها را زنده و بدعتها را نابود کردند.
علی (ع) در وصف امام زمان(عج) می فرماید:
.. فیریکم کیف عدل السیره و یحیی مینه الکتاب والسنه. ۱۰
او, امام زمان( ع) عدالت را
نشان شما خواهد داد که چگونه است واحکام قرآن و طریقه پیامبر[ص] را
زنده خواهد کرد.
و نیز در جهت احیاء دین , به عنوان قانون حاکم برای همه عصرها و
زمانها و قابلیت طرح آن در جوامع مختلف , بر ضرورت آگاهی عالم
دین به زمان , تکیه شده و به این مطلب تاکید گردیده , که آنچه ممکن
است مردم را نسبت به اسلام بی تفاوت نماید, عدم تبیین صحیح و فهم
درست از آن است و گرنه , در صورت طرح صحیح و شناسایی زمان , مردمان
آمادگی پذیرش آن را خواهند داشت :
امام رضا( ع) فرمود:
رحم الله عبدااحیاامرنا فقلت له کیف یحیی امرکم قال یتعلم
خدای رحمت کند بنده ای را که امر ولایت ما را زنده کند. گفتم : چگونه
امر شما را زنده کند. فرمود: علوم ما را فرا گیرد و به مردم
بیاموزاند.اگر مردم زیباییهای سخن ما را بدانند ما را پیروی خواهند
کرد.
روشن است هر
کس , نمی تواند حامل این رسالت باشد و پرچم اصلاح واحیاء واحیاء و
تجدد را بر دوش کشد بلکه رهروان این راه را ویژگیهایی لازم است که
در صورت برخورداری از آن , خواهند توانست این رسالت را به سرانجام
برسانند. آگاهی از مبانی کامل کتاب و شریعت و تفسیر درست ازاهداف
وحی و رسالت , شرط اساسی در خدمت به دین است . فقیه جامع الشرایط, با
نگرش به اسلام , به عنوان مجموعه ای یک پارچه و به هم پیوسته و توجه
به همه مسائل اسلام وامور مسلمانان است که می توانداز عهده این امر
برآید که در غیراین صورت , باعث اماته دین خواهد شد, نه احیاء.
برای این سخن , شواهد فراوانی از تاریخ می توان اقامه کرد که
افرادی , آهنگ احیاء کرده اند و پرچمی برافراشته اما, ره نیافته و در
وادی ظلمت , خود وانبوهی از مردم را گرفتار کرده اند محیی , باید
دغدغه دین داشته باشد و غیرت دینی در رگهایش جاری باشد که دست یابی
به اهداف , فقط در سایه غیرت دینی و شجاعت برخاسته از غیرت دینی
میسوراست . توان و قدرت و نیروی لازم نیز در حدانجام وظیفه , در هر
مرحله ,از شرایطی است عقلایی که در هر کار لازم می آید.
حضرت امام[ رض] در برابر حملات فریبکارانه رژیم ستمشاهی به حوزه ها
در لوای اصلاح واحیاء آن می نویسد:
[کسی می تواند دست اصلاح به این دستگاه دراز کند که چند شرط زیر را
داشته باشد:
۱. تخصص در علوم روحانیه , که سخنهای او کورکورانه واز روی جهالت
نباشد.
۲. علاقمندی به دیانت و روحانیت و عقیده به این که روحانیت در کشور
لازمست .
۳. پاک بودند نیت او که دست درازیش برای نفع طلبی نباشد.
۴. عقل , تدبیر و تمیز صلاح و فساد, تا کارهایش از روی نقشه های
خردمندانه باشد.
۵. نفوذ روحانی که نقشه های خود را بتواند عملی کند]. ۹
روشن است , وقتی که این شرائط برای کسی که بخواهد به اصلاح واحیاء
تنها یک نهاداساسی ازاسلام , بپردازد لازم است و گرنه به فساد دچار
می شود, برای احیاءاسلام واحیاء تفکر مسلمانان نیزاین شرائط و
بالاتراز آن لازم خواهد بود. و به همان اندازه که مسوولیت و هدف
سنگین تر می شود, شرائط و ویژگیها نیز گسترده تر می گردد.
پیشینه احیاء فکر دینی
همانطور که گفته شد, سخن
ازاحیاء دین واحیاء فکر دینی از دیرباز در میان مسلمانان وجود
داشته است . و عالمان دین در طول زمان به این وظیفه پرداخته اند ولی
احیاء دینی به معنای کنونی از سده های اخیر, رایج گردیده است .
هجوم استعمارگران غربی به ممالک اسلامی را می توان
سرآغاز پیدایش اصطلاح احیاء فکر دینی به شمار آورد.افسار گسیختگی و
هجوم غرب به بلاد دیگر ( به قصد تصرف آنها) بدون زحمت و مانع انجام
نپذیرفت . سلطه گران دراین باره با موانع و دشواریهای بسیار روبرو
گردیدند. ملی و فرهنگ و مذهب از مهم ترین موانع در راه سیطره مهاجمین
بود که دراین میان , مذهب , خصوصا دین اسلام , قوی ترین قدرتی بود که
پیروان خویش را متشکل کرد و بر سلطه جویان راه بست .استعمارگران , به
تدریج توانستند با[ ملیت] کنار آمده واز ناسیونالیسم که در آغاز به
استعمارگران به چشم بیگانه می نگریست و آن رااز خود دور می کرد, به
عنوان ابزاری کارساز, در جهت تفرقه ملتها و نژادهااستفاده نمودند.
به عنوان نمونه : مرزبندیها در ممالک مختلف جهان از آثار ملیت و
ناسیونالیسم و دیگر حرکات استعماری است .
بسیاری از فرهنگها و مذاهب مختلف نیز به سرانجامی مشابه ملیت گرفتار
آمدند. آنان اصول اساسی وارزشهای راستین ادیان را مسخ کرده واز
آن علیه خود آن مذهب بهره گرفتند,از باب نمونه :با جلوه دادن خود,
به عنوان حامیان دین مسیح , توانستنداکثریت مسیحیان جهان را به
تسلیم وادارند.
امااسلام
به دلیل جامعیت و جهان شمولی و ستم ستیزی و سایر خصوصیات بالنده ای که
داشت , مردم را به مقابله با بیگانگان فرا می خواند و با شعار همراز
نشدن با دشمنان اسلام , نفی حکومت غیر مسلمانان بر آنان و… بدین
جهت , مسلمانان , درابتدا, بدانان به چشم بیگانه نگریسته واز همکاری
با آنان دوری جستند و به هنگام توان , به مبارزه دست می یازیدند.
آنان , برای شکست صولت و قدرت مسلمانان , درابتدا, به هجوم نظامی و
سلطه قهرآمیزی روی آورده و جنگهای خونینی را علیه مسلمانان برپا
ساختند, ولی از آنجا که این راه قابل ادامه نبوده و دیر یا زود با
نیرو گرفتن مسلمانان کم رنگ می شد, به راهی باثبات و کم خرجی روی
آوردند که عبارت بوداز: تبلیغات و ترفندهای وسیع و دامه داری برای
خارج کردن اسلام از صحنه سیاسی -اجتماعی -,از جمله : مسخ اسلام , تحریف
مفاهیم دینی و بی محتوی کردن مفاهیمی , همچون : سیاست , حکومت , جهاد,
بی تفاوت کردن اقشاری از جامعه را نسبت به سرنوشت اسلام و حیات سیاسی
مسلمانان , بدبین کردن مردم نسبت به روحانیت و خارج کردن روحانیت از
صحنه جامعه به دیگر حیله ها و نفوذ در برخی از آنان و..
حضرت امام[ رض] ازاین شیوه فریبکارانه استعمار چنین یاد می کنند:
[ استعمار, در ممالک اسلام یکی از فعالیتها را که می کند,این است که
اسلام را به یک طریقت عقب افتاده , کهنه شده معرفی کند. سران قوم
می گویند. کهنه پرستی است ارتجاع است] ۱۰
و در جای
دیگرامام[ رض] , در پیام به دانشجویان دلسوز به اسلام , می فرماید:
[ دراین عصر,استعمار, وابستگان و
دنباله روهای خود را در دل جهان اسلام به کار گماشته است , تا در زیر
شعارهای پر زرق و برق و فریبا واحیانا شعاراسلام , تعالیم و فرهنگ
قرآن رااز واقعیتهای زندگی مجتمع اسلامی دور کنند, تا بدین وسیله
راه برای تامین منافع اربابان باز و بی مانع شود]. ۱۱
استعمارگران برای
دست یابی به اهداف شوم خود,از همه ابزارها و وسائل ممکن کمک گرفتند:
از روحانیت , برای نفوذ در عامه مردم و برای دستیابی به مراکز قدرت
و فرماندهی جامعه ,از دانشگاه , که بیشتریت کرسیهای وزارت و دولت و
مجلس و مدیران جامعه از آنن پر می شود,استفاده بردند. حضرت امام[ رض]
راین باره می فرماید:
[برای رسیدن به مطامع استعماری خود, لازم دیدند که مردم راازاسلام
دور کنند, به وسائل مختلف بر ضداسلام تبلیغ و دسیسه کردند,
مبلیغینی که در حوزه ها و روحانیت درست کردند, عمالی که در دانشگاه ها
و موسسات تبلیغاتی دولتی و یا بنگاههای انتشاراتی درست کردند و
مستشرقینی که در خدمت دولتهای استعمارگر هستند, همه , دست بدست هم
داده و در تحریف حقائق اسلام کار کردند]. ۱۲
بدین وسیله , شکوت و قدرت اسلام را در هم
شکسته و هویت دینی مسلمانان رااز بین بردند و در نهایت ,اسلام به
مثابه یک قدرت و عامل حاکم از میان جوامع مسلمان رخت بربست و تنها
در زوایای احکام فردی و بی ضرر به استعمارگران باقی ماند.
غیرت دینی از ممالک اسلامی رخت بربست و نگاه بیگانه ستیز مسلمانان
نسبت به اجنبیان ستمگر, تبدیل به نگاه محبت آمیز گردید. با
تسلیم پذیری فکر واندیشه مسلمانان , عرصه نفوذ فرهنگی بیگانگان برای
مبارزه بااسلام گسترش یافت واندک اندک با کهنه جلوه دادن مطالب
اسلامی و قابل اجراء ندانستن آن در زمان حاضر, دین اسلام را دلیل
انحطاط مسلمانان معرفی کرده و زمینه را برای رشد مکاتب مادی باز
کردند. شیوه بت کردن علوم جدید و میدان دادن به آن را جایگزین شیوه
قدیمی مذهب سازی نمودند.
سرانجام استعمارگران با به کارگیری شیوه های نو مذهب ستیزی به
موفقیتهای بسیاری نائل آمدند.این حرکت شوم استعماری سبب گردید,
امید به احیاء دین وایجاد حکومت اسلامی , تبدیل به یاس شود. و
بازگشت اسلام و حکومت آن تنها در محدوده یک آرمان باقی ماند و آن
هم , پس ازاندک زمانی به دست فراموشی سپرده شد.
یکی از متفکران مسلمان ترکیه , تفکر حاکم را, در آن سالها, چنین به
تصویر می کشد:
تا آن زمان ما جوانان مسلمان همیشه به عنوان جوانان ایده آلیست در
نظر دیگران مجسم می شدیم . بله , در آن موقع , در بعضی از محافل ,این
تصور غلط حاکم بود که شریعت می آید, ولی بطور کلی ماانسانهایی بودیم
که در پی امور غیرممکن می دویدیم ۱۳ .
احیاگران
با همه سلطه و سیطره دشمنان اسلام
بر فرهنگ واجتماع , شعله اسلام خواهی واصلاح طلبی در دلها به کلی خاموش
نگردید و سینه هایی حس مسئولیت و دغدغه و نگرانی حفظ دین را در خود
می پروراندند و گه گاه فریادهایی سکوت سهمگین را می شکست پردهای یاس
و حرمان را درهم می درید و حرکتهای عظیمی را در جهان اسلام به وجود
می آورد. آن فریادها, ندای دلسوازنه محییان و مصلحان واسلام خواهانی
بود که خطر رااحساس کرده و دلشان از تسلط باطل وانحطاط مسلمانان
به درد آمده بود لذا در مقابل منکرات قیام کردند و در حد توان و
استعداد خویش در راه احیاء دین و مذهب و آرمانهای اسلامی , گام
برداشتند و توانستند موفقیتهای را دراین راه کسب نمایند.
این خدمتگزاران دین و مذهب , در راه دفاع از آن و باز گرداندن حیات
دوباره به اسلام و مسلمانان , بااشتراک در بسیاری از مواضع , خصوصا,
بازگشت به اسلام اصیل و سلف صالح , طریق واحدی را نپیمودند و هر یک ,
به حسب بینش خود, در درک دردها وارائه درمان , راههای مختلفی را
رفته اند: گروهی برای تجدید حیات دینی , بر نشر متون دینی , تفسیر قرآن
و درس و بحث و تربیت شاگردان و مبلغان تکیه کردند و حفظ شعائر و
ظواهراحکام اسلامی و فروعات دینی را مهمترین طریق حفظ دین و دیانت
در میان مسلمانان طریق حفظ دین و دیانت در میان مسلمانان دانستند.
اینان ,اکثریت رهروان راه اصلاح و حیات را تشکیل می دهند, گر چه برخی ,
به آنان عنوان محیی نمی دهند.
گروهی دیگر, رازانحطاط مسلمانان را در عقب ماندگی مسلمانان ,از
قافله تمدن و علوم جدید تشخیص داده و نزدیکی به علوم جدید و
بهره گیری از دستاوردهای بشریرا کلید و رمز مطرح شدن اسلام در صحنه
بین المللی و رمز حیات دوباره اسلام و مسلمانان , معرفی کردند.
عده دیگر, تجدید حیات اسلام و
مسلمانان را در پیرایش اسلام از خرافات و شناختن ریشه های آن
دانسته اند و بر بعد خرافه زدائی تکیه کرده اند و آن رااز موانع رشد
حیات اجتماعی برشمرده اند. برخی , پا راازاین فراتر نهاده و بر هویت
و همبستگی مسلمانان تکیه کرده اند و تشتت و خودباختگی مسلمانان را
رمز مردگی آنان دانسته اند.اینان , بیشتر بر بعد سیاسی اسلام اصرار
ورزیده و در مواردی نیز مردمان را به مبارزه بااستعمارگران فرا
خواندند.
این محییان , گر چه کم و بیش توفیقاتی
را نصیب خود کرده و به حیات علمی و سیاسی مسلمانان , به سهم خود, کمک
کردند, ولی کوشش آنان بیشتر در جهت نشر فکر و نوشتن کتاب و مقاله و
سخنرانی و تدریس بوده است واگر,احیانا, به راههای مهمتری روی
آورده اند,
دراثر نداشتن نیروی قوی و یا تکیه براستوانه های نااستوار و یا
گسترش فاجعه و آسیب زدگی در عصر خود و یا علل دیگر, کمتر توانسته اند
به اهداف خود نائل آیند.اینان و خدمات بسیاری را به دنیای اسلام
ارائه کردند و حرکتهایی را به وجود آوردند, ولی در به وجود آوردن
نظامی اسلامی و رژیمی بر مبنای آن ,اظهار یاس کردند و یااگر در طرح
وارائه آن پیش قدم بودند, در مرحله عمل و حرکت , به شکست منتهی
گردیدند.این شکستهای پی در پی , دستاویزی برای میدان داری مکاتب
الحادی گردید و آنان را در رسیدن به آرزوی خود (دور کردن اسلام از
صحنه زندگی و سیاست ) موفقتر می نمود.
درهنگامه غربت اسلام و سیطره مکاتب شرقی و غربی برافکار جوانان و
دورانی که بیگانگان عرصه را براسلام تنگ کرده بودند و به خیال خود,
همه سنگرها را فتح کرده اند و در دیدگاه غربیان : مارکسیسم , تنها خطر
موجود بود و در دیدگاه شرق : غرب تنها دشمن محسوب می گشت , بار دیگر,
خورشید فروزانی ازافق سرزد و آفتاب روشنایی بخش امامت روح خدا,
خواب آرام دشمن را بر آشفت .
آن حضرت[ رض] , با طرح دوباره اسلام در صحنه حیات بشری , بویژه در
جهان اسلام , روحی تازه دمید, و کالبد مرده جوامع اسلامی و حوزه های
علمی را حیات بخشید.این ندا که از سوی مجتهدی اندیشه ور, عارفی راه
یافته و نفس کشته و آگاه ,از جایگاه بلند حوزوی بر می خاست , ندایی
بود که دشمن , بااین که کمر به نابودی آن بسته بود, نتوانست به
اهداف شوم خود نائل آید. علیرغم میل استکبار جهانی , نهضت اسلامی به
پیروزی رسید واثرات خود را بر جهان اسلام بر جای گذاشت .
شرائط زمانی امام , به هنگام احیاء
امام امت در روزگاری پا به میدان نهادند که استعمار با حربه های نو
به میدان آمده بود واز همه امکانات جدید و دانش بشری و تجربیان
دانشمندان , در راه اهدافش سود می جست و راه خود را به وسیله
روشنفکران غرب زده و عالمان خودفروخته و ناآگاه , هموار ساخته بود.
غفلت زدگی همه را فرا گرفته بود و ترس از مبارزه در دلها
لانه کرده بود. ظلمت سکوت و هراس بر همه جا حکومت می کرد. مسائل اصلی
فراموش گردیده بود. در حوزه ها, متون دینی به طور یکنواخت خوانده
می شد و تفسیر قرآن جایی نداشت واکثریت روحانیان طبق وظیفه حرکت
نمی کردند و روحیه امید به پیروزی واتحاد و همبستگی جای خود را به
یاس و تشتت داده بود. دراین چنین روزگاری بود که ذخیره خداوند,
حضرت امام خمینی , برخاست تا غبار غربت از چهره اسلام بزداید و
مسلمانان را عزت و قوت بخشید و پاسدار و یاور همه ارزشهایی گردد که
بی حامی مانده است . آنچه امام امت[ رض] درادامه راه احیاگران و
نگهبانان این شعله فروزان , توانست به انجام برساند, چیزی بود که :
عالمان واندیشه گران , در آرزوی آن بودند یعنی احیاءاسلام , به عنوان
نظام سیاسی وانقلابی .این صدای رسا, همچون صوراسرافیل , بر روانهای
خفته دمید و همه مسلمانان جهان , علماء دینی و روشنفکران را به حرکت
فرا خواند و خواب راحت سلاطین مستبد و ظالمان و دانشمندان خودفروخته
و یا بی تفاوتان جاهل را برآشفت .
امام راحل[ رض] , دراین راه با قوی ترین قدرت موجود جهانی , پنجه در
پنجه افکند. علاوه بر پیروزی که در صحنه های سیاسی , فرهنگی و… به
ارمغان آورد, در میان مسلمانان جهان آثار معنوی بسیاری به جای گذاشت
و درافق دورتر, شعله های امید به پیروزی را در میان همه مستضعفان
جهان برانگیخت و یاسی که در دلها خانه کرده بود, تبدیل به امید
کرد. به اعتراف همه موافقان و مخالفان , گسترش نهضت های آزادی بخش
اسلامی , در سرتاسر جهان اسلام , برخاسته از نهضت اسلامی ایران بوده است .
نهضت هایی که شکستهای پی درپی و ناامیدی , آنان را منزوی کرده بود و
یا دست از مبارزه برداشته بودند,دوباره به حرکت درآمدند و باورشان
آمد که دشمن , با همه عظمت و قدرت , قابل شکست وامکان پذیر وجود
دارد.
متفکر مسلمان ترکیه ای , درباره تاثیرانقلاب اسلامی ایران , در
ترکیه می گوید:
وقتی انقلاب اسلامی ایران متحقق شد, ما جوانان امیدوار شدیم و
کسانی را که در مقابلمان قرار داشتند, دچار ترس و وحشت ساختیم . مگر
می شد که موفق بشویم ؟ چرا نمی شدامروز درایران فردا در ترکیه ۱۵ . .
انقلاب اسلامی و حرکت عظیم امام خمینی , علاوه برایجاد هویت در میان
مسلمانان و به تلاش واداشتن آنان , غیر مسلمانان بسیاری را به نیز به
مطالعه و تحقیق درباره انقلاب اسلامی برانگیخت و آنان را مجذوب خویش
ساخت .
جوانانی که تا دیروز, محرمات الهی را نادیده می گرفتند,اینک ,گروه
گروه به سبب تاثیر شگرف انقلاب در آنان , به مساجد روی آورده اند.
به گفته یکی از خاورشناسان مسلمان :
[ به هیچ وجه , نمی توان تاثیر
عظیم انقلاب را بر ملل شرق به طوراعم و بر ملل اسلامی به صورت اخص ,
نادیده گرفت .
می توان ادعا کرد که :انقلاب ایران یک تجدید حیان فرهنگی (رنسانس )
واقعی بود…این انقلاب , تنهاانقلاب جهان معاصراست که براساس یک
ایدئولژی اسلامی پایه ریزی شده است … در راس این رهبری ,امام خمینی
قرار داشت که با خضوصیات خود,الگوی تمام عیاراز یک فرد مذهبی را
در جهان اسلام ارائه می دهد. با مطالعه شخصیت امام خمینی می توان روح
اسلام واقعی را در شکل بدیع آن شناخت .
سرزمینی که به عنوان کشوری شیعی مذهب و واپسگرا به جهان معرفی
شده بود,اکنون کعبه امید و آمال همه مسلمانان زجر کشیده دنیا در:
فیلیپین , هندوستان ,افغانستان و… غیره و کلیه مستضعفان جهان
گردیده است] ۱۶ .
و به نوشته روزنامه لوبرآن :
[ در پایتخت کشورهای عربی , تنها منظره خیابانها نشان دهنده خصوراسلام نیست .
جوانان با ریش و دختران جوان , با لباسهای کاملا پوشیده و به رنگ
تیره , در حالی که موهای سر خود را با روسری , کاملا, پزشانده اند,
بخصوص دراطراف دانشگاه ها, همه روزه , مشاهده می شوند. روز جمعه ,در
ساعت نماز, در دسته های صد نفری برای شنیدن نطق و خطابه های امامان
خود… می شتابند] ۱۷ .
وامروز تجلی این شعله مقدس را در سرتاسر کشورهای اسلامی , مشاهده
می کنیم . بدین جهت بود که خشم استعمار را برانگیخت و همه دشمنان
اسلام , با همه اختلافات داخلی خود, در جهت مخالفت بااین حرکت روبه
گسترش متحد شدند. و با حذف مناطق بحرانی , خود را برای رودرویی با
اسلام آماده کردند. بی سبب نیست که دست نشاندگان استکبار غربی , در بعضی
از کشورهای اسلامی دست نشانده , به مارکسیستها,اجازه فعالیت داده و
آزادی آنان را محترم می شمارد ولی زندانهای آن کشورها مملواز
مسلمانان مبارزاست و یا در قضیه عصیان و شورش ملتهای گوناگون علیه
نظام حاکم بر شوروی , آمریکااز هجوم شوروی علیه به آذربایجان و قتل
عام مسلمانان استقبال کرداما در مقابل ,از یورش نظامیان شوروی
علیه غیر مسلمانان آن کشورانتقاد و آن را محکوم کرد.
روزنامه لاریوبیکا در مقاله ای تحت عنوان : [ اتحاد بزرگ علیه پیامبر]
می نویسد:
پش ازاین واشنگتن …اعتقاد داشت که : تقویت جنبش اسلامی که خطرتر
از توسعه شوروی است و… علی رغم این که امام خمینی آمریکا و شوروی را
در یک ردیف قرار می داد, مسکواین تصور را داشت که : طوفان اسلام , فقط
به سمت غرب خواهد وزید.
ولی هم اکنون جرج بوش , علی رغم مواضع مخالف در قبال لیتوانی ,از
گسیل ارتش سرخ به آذربایجان حمایت کرد. و بدین صورت , واشنگتن و
مسکو, پس از سالها تلاش برای جلوگیری از نفوذانقلاب اسلامی یعنی ,
آنچه که اکنون خطر مشترک می دانند, با همدیگر متحد شده اند ۱۸ .
اینک پس از نظری کوتاه به حرکت احیاگرانه امام و آثار با عظمت
آن ,در سالگرداین عزیزاز دست رفته , بر ماست که عوامل موفقیت و
اهرمها و تکیه های امام امت[ رض] را در راستای احیاءاسلام ریشه یابی
کرده و بدنیم که همان عواملی که موجب پیروزی و به قدرت رسیدن اسلام
شده , باعث تداوم آن بوده است و فراموشی و تحریف آنها می تواند در
کندی و یاانحراف این هضت عظیم موثرافتد. همانطور که حضرتش ,
کرارا,اشارت کرده اند:استعمار و عوامل آنان از پای ننشسته و دست
از شیطنت برنخواهد داشت , مگر آن که انقلاب رااز حالت اسلامیش خارج
کرده واسلام را با پیرایه هایی از صحنه خارج سازند. کسانی که فکر
می کنند:استعمار, دست از دسیسه برخواهد داشت و به راه مستقیم باز
می گردد, ساده اندیش اند و نه ماهیت اسلام و مکتب را می شناسند و نه
ماهیت دشمنان اسلام را. پس , توجه به رمز حرکت و موفقیت امام امت[ رض]
دراحیاء دین به منظور حفظ و تداوم آن ,امری است لازم و ضروری ,از
این روزی ,این مقاله رااختصاص می دهیم به عوامل و موجبات احیاء دین .
عوامل و موجبات احیاء
امام خمینی , قدس سره ,در طریق احیاء دین براصولی پای فشرد و ضرورت
حفظ و تداوم آنها را برای گسترش حیات دین توصیه می نمود که اهم آنها
به شرح زیراست .
بخش اول : عوامل و موجبات احیاء دین
۱. جامعیت اسلام
مکتب اسلام , شریعتی است جامع که در آن تمام زوایا وابعاد زندگی
انسان از تولد تا به گور, مورد توجه قرار گرفته است . دراین دین
شریف ,از فردی ترین تااجتماعی ترین اعمال انسانها تبیین شده است و
انسانها برای عمل به آنها فرا خوانده شده اند. شریعت اسلام , در نگاه
صحیح به متون دینی , مجموعه دستورات و قوانینی است , منسجم و مرتبط به
یکدیگر که همچون زنجیری واحد, مجموعه و نظام را تشکیل داده و جدائی
ناپذیراست .
اسلام , مسائل مادی و معنوی را در
کنار یکدیگر در تکامل انسان سهیم دانسته و همراه باارتباط انسان
به عالم معنی , جامعه ای را بر پایه قسط و عدل پایه ریزی می کند و
پیروان خود را به مبارزه با ستمگران و ظالمان فرا می خواند. مسلم است
که چنین دینی کامل و ستم ستیز,از وجود دشمن و موانع خالی نیست .
دشمنان کینه توزاسلام , در طول تاریخ , برای استقرار سیطره خویش و بر
مسلمانان واز بین بردن بینش بلند و جامع آنان , به تحریف احکام و
کم رنگ کردن مسائل اساسی واجتماعی اسلام پرداختند واندک اندک اسلام
رااز صحنه اجتماعی خارج ساختند وافکار واندیشه های خود را به
عنوان اندیشه اسلامی , و خویش را به عنوان نماینده اسلام و خلیفه
پیامبر[ص] بر مردم تحمیل کردند.
پس از هجوم گسترده استعمار و همزمانی آن با طرح مسائل نو و
رخدادهای جدید در جهان , موجب شد که این صحنه رنگ دیگر به خود گیرد.
از یک طرف , استعمارگران برای مقابله بااسلام , در سراسر جهان , و تصرف پایگاه های
آن در میان نسل نو, براین نکته پا می فشردندکه :اسلام در دنیای جدید
قدرت تداوم ندارد و تنها جوابگوی مسائل دنیای قدیم و جوامع بسیط
است . آنان سعی نمودنداسلام را همانند مسیحیت تنها منحصر به امور
عبادی فردی بنمایند تا برای رسیدن به منافع خود مانعی نداشته باشند.
طرح نیازهای جدیداجتماعی , عدم تفسیر و پاسخ درست و عکس العمل به
موقع از ناحیه مسلمانان , موجب شد که : دشمنان اسلام این مساله را
دستاویز قرار داده و دین را شریعت ناقصی معرفی کنند که قدرت همراهی
با کاروان بشری رااز دست داده است .این مساله , سبب پیدایش شکاف
گسترده ای دراردوگاه موحدین گردید و پیامدهای ناگواری در میان
مسلمانان و سوءاستفاده های وسیع دشمنان اسلام را فراهم آورد.
عده ای دیگر, در شکل تنزل یافته آن , به التقاطی پنهان و آشکار روی
آورده اند و بااین اندیشه که :اسلام پاسخگوی نیازهای جدید نخواهد
بود, به التقاط مکاتب دیگر و نشر آن به اسم شریعت اسلامی پرداختند و
نتیجه آن شد که جوامع اسلامی و غیراسلامی میدان تاخت و تاز عناصر مرتد
و نغمه های شوم دشمنان اسلام گردید واین مساله را چنان با تبلیغات
و تلقینات گسترش دادند که زمینه برای پذیرش این مطلب تلخ و ناگوار,
یعنی , عدم جامعیت اسلام و پاسخگویی آن به نیازهای بشری در میان قشر
وسیعی از مسلمانان فراهم آوردند. عده ای از مسلمانان براین باور
شدند که رسالت اسلام فقط تامین آخر و تنها در محدوده تکالیف فردی
است واگراحیانا به سیاست و مسائل اقتصادی می پردازد, خارج از
محدوده مسوولیت او واصالت ندارد و فرعی و تبعی است .
با عقب راندن اسلام از صحنه جامعه راه صدور فرهنگ و قوانین غربی به
جوامع اسلامی باز شد و زمینه برای سلطه و رشد مستشاران و عوامل
بیگانه فراهم آمد.البته در دنیای اسلام ,این هجوم همه جانبه , بی جواب
نماند و پاسداران ارزشهای اسلامی در سرتاسر بلاد و کشورهای اسلامی , با
نشر کتب , مقالات و… به دفاع ازاسلام پرداختند و ثابت کردند که :
چنین نیست اسلام از جامعیت یک مکتب سعادت آفرین برخورداراست .
حضرت امام[ رض] , دراین میان از ویژگیهای خاص برخوردار می باشد.
ایشان سرچشمه خطر را تشخیص داد و به معرفی آن پرداخت و راه حل مقابله
با آن را نیزارائه داد.
استعمار سرچشمه خطر
امام[ رض] استعمارگران وایادی آنان را علت ناامیدی و سرخوردگی
ملتهاازاسلام معرفی کرده و می فرماید:
[… تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست دین زندگی نیست , برای
جامعه نظامات و قوانین ندارد, طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده
است ,اسلام فقط احکام حیض و نفاس است ,اخلاقیاتی هم دارداما راجع به
زندگی واداره جامعه چیزی ندارد. تبلیغات سوء آنها, متاسفانه ,
موثر شده است] ۱۹ .
در وصیت نامه خود, که مخاطب آن همه
مسلمانان هستند, برادامه این حرکت مرموزاز جانب دشمنان و
کج اندیشان هشدار داده و می فرمایند:
[ از توطئه های مهمی که در قرن اخیر, خصوصا در دهه های معاصر, و
بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی , به چشم می خورد, تبلیغات دامنه دار
باابعاد مختلف , برای مایوس نمودن ملتها, و خصوصا ملت فداکار
ایران ,ازاسلام است . گاهی ناشیانه و با صراحت به این که احکام اسلام
که هزار و چهارصد سال پیش وضع شده است , نمی تواند در عصر حاضر کشورها
اداره کند و یا آن که اسلام , یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و
مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر, نمی شود کشورهااز تمدن جهان و
مظاهر آن کناره گیرند ].
شریک جرم
امام امت , در بیرون کردن اسلام از صحنه اجتماع و زندگی مسلمانان و
گسترش موج بی دینی , تنهااستعمار و دشمنان اسلام را مسؤول ندانستند,
بلکه بسیاری از روحانیان را که براثر عدم بینش درست و یا سهل انگاری
و یا ضعف های دیگر تنها به تبیین بخشی از دستوران اسلام پرداخته واز
معرفی بخشی دیگر غافل مانده اند, مقصر می دانند:
[ دستهای اجانب برای
این که مسلمین و روشنفکران مسلمان را که نسل جوان ما باشندازاسلام
منحرف کنند وسوسه کرده اند که :اسلام چیزی ندارد.
اسلام پاره ای احکام حیض و نفاس است . آخوندها باید حیض و نفاس
بخوانند. حق هم همین است ! آخوندهایی که اصلا به فکر معرفی نظریات و
نظامات و جهان بینی اسلام نیستند و عمده وقتشان را صرف کاری می کنند که
آنها می گویند و سایر کتابهای اصولی اسلام را فراموش کرده اند, باید
مورد چنین اشکلات و جملاتی قرار بگیرند. آنها هم تقصیر دارند, مگر
خارجی ها تنها مقصرند…اکنون کار به اینجا رسیده که لباس جندی
سربازی را جزو خلاف مروت و عدالت می دانند] ۲۰ !
تبیین معرفی اسلام
امام امت راه حل را در تلاش و معرفی صحیح اسلام می داندازاین روی ,
همواره به تشویق علماء و طلاب و دانشجویان برای فهم درست اسلام و
معرفی آن , به جهانیان پرداخته است و بر جامعیت و قدرت نفوذاسلام
برای اداره مردمان هر عصر تکیه کرده واصول اساسی اسلام را متذکر شده
است و خود, نیز در عین درگیریهای مستمر مبارزاتی و زندانی و
تبعیدها, در حد توان , دراین راه گام برداشته است .
[بر علماءاعلام است که تمام شؤون اسلام را تدوین و بیان کننده و
به تمام دنیا عرضه نمایند. واگرامکانات اجازه داد فرستنده ای پیدا
کنند و حقائق اسلام را به صورت وسیعتری بیان نمایند] ۲۱ .
[ما موظفیم ابهامی را که نسبت به اسلام به وجود آورده اند بر طرف
سازیم . تااین ابهام راازاذهان نزداییم هیچ کاری نمی توانیم انجام
بدهیم …
امروز, حوزه قم و حوزه مشهد و حوزه های دیگر موظفند که اسلام را
ارائه بدهند.
واین مکتب عرضه کنند] ۲۲ ..
و در وصیت نامه گرانقدر خویش , ضرورت استمراراین جریان را
برای همه مسلمانان تبیین می نماید:
[ اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن , سعادت
خود و فرزندان خود را در دنیا و آخرت , به بالاترین وجه تامین می کند
و قدرت آن را دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاول گریها و فسادها و
تجاوزها بکشد وانسانها را به کمال مطلوب خود برساند. واسلام مکتبی
است که بر خلاف مکتبهای غیرتوحیدی , در تمام شوون فردی واجتماعی و
مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی واقتصادی دخالت و نظارت
دارد واز هیچ نکته , ولو بسیار ناچیز, که در تربیت انسان و جامعه ,
پیشرفت مادی و معنوی نفش دارد, فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات
سر راه تکامل را دراجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آن کوشیده
است].
امام راحل[ رض] ,
در پاسخ اتهام ارتجاعی بودن اسلام , تضاد با نوآوریها و مظاهر تمدن و
عدم پاسخگوئی به مسائل مورد نیاز, به بی اطلاعی این دسته ازافراد,
درباره حکومت و قانون و سیاست اسلام و یا غرض ورزی آنان اشاره کرده و
می فرماید:
اجراء قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت
جائرانه و بسط عدالت فردی واجتماعی و منع از فساد و فحشاءوانواع
کجرویها و آزادی ر معیار عقل و عدل واستقلال ؟ خودکفائی و جلوگیری
ازاستعمار واستثمار واستعباد و حدود و قصاص و تعزیزات بر میزان
عدل ,برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه و سیاست و راه بردن
جامعه به موازین عقل و عدل وانصاف و صدهاازاین قبیل , چیزهایی نیست
که با مروز زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود.ایتن
دعوی به مثابه آن است که گفته شود: قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر
باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود.
اگر در صدر خلقت , عدالت اجتماعی باید جاری شود واز ستمگری و
چپاول و قتل باید جلوگیری شود,امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه
شده ؟ وادعای آن که :اسلام بانوآوردها مخالف است همان سان که
محمدرضاپهلوی مخلوع می گفت که :اینان می خواهند با چار پایان دراین
عصر سفر کنند, یک اتهام ابلهانه پیش نیست زیرااگر مراد,از مظاهر
تمن و نوآوردها,اختراعات وابتکارات و صنعتهای پیشرفته , که در
پیشرفت و تمدن بش دخالت دارد,است هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با
آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد, بلکه علم و صنعت , مورد تاکیداسلام و
قرآن مجیداست واگر مراداز تجدید و تمن به آن معنی است که بعضی
از روشنفکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشاء حتی
هم جنس بازی وازاین قبیل , تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با
آن مخالفند گرچه غرب و شرق زدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج
می کنند. ۲۳
ضرورت پویایی اجتهاد
امام امت , در عین تکیه بر فقه سنتی واجتهاد جواهری ,اجتهاد
اسلام رااجتهادی پویا تسیم می کنند که زمان و مکان و تبدل موضوعات
نقش اساسی در تفاوت احکام و مسائل دارد. همچنی آن حضرت , شناخت دقیق
از مسائل اقتصادی و سیاسی واجتماعی و آشنایی به روش برخورد با
حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان و داشتن بصیرت و دید در مسائل
اقتصادی را,از ویژگیهای یک مجتهد جامع الشرائط می دانند:
[ اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزه ها,اینجانب , معتقد به : فقه
سنتی واجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم .اجتهاد به
همان سبک صحیح است ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست .
زمان و مکان , دو عنصر تعیین کننده دراجتهادند. مساله ای که در
قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر, همان مساله در روابط حاکم بر
سیاست واجتماع واقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند…
آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان ,
داشتن بصیرت و دیداقتصادی ,اطلاع از کیفیت برخورد بااقتصاد حاکم بر
] ۲۴ جهان , شناخت سیاستها و حتی سیاسیون …از ویژگیهای یک مجتهداست .
۲. پیونداسلام با سیاست
در بخش معرفی صحیح اسلام , موضوع پیوند دین با سیاست , بیش از همه
مورد توجه امام است . در بیشتر سخنرانیها و پیامهای خویش , مسلمانان
را به حساسیت موضوع متوجه ساختند و بر دفاع از آن پای فشردنداز نظر
امام[ رض] , تز جدائی دین از سیاست , تزاستعماری است که برای کنار
زدن اسلام از صحنه اجتماعی مسلمانان القاء شده است .
از نظرامام[ رض] ,استعمارگران برای این مقصود,از دو راه بسیار
مرموز و ظریف وارد شدند:
۱.انکار وجود سیاست دراسلام والقاءاین فکر که : رابطه ای بین
اسلام و سیاست وجود ندارد.
امام عزیز[رض] , دراین باره چنین می فرماید:
[جدائی دین از سیاست را… استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست
کردند, تا دین رااز تصرف امور دنی و تنظیم جامعه مسلمانان بر کنار
سازند و ضمنا, علمای اسلام رااز مردم و مبارزان راه آزادی جدا
کنند] ۲۵ .
یکی از عمال استعمار دراین باره به صراحت می گوید:
[ ما با خواستار شدن جدائی دین از سیاست از دین می خواهیم که : خودش
به دلخواه و با رضایت خاطر خودکشی کند] ۲۶ .
۲. راه دیگر,که از ظرافت دقیقی برخوردار بود, تحقیر سیاست و سبک
شمردن آن برای علماء به منظور دور کردن آنان از صحنه سیاست است .
دشمنان اسلام , براین ترفند موذیانه اصرار
ورزیدند که دخالت درامور سیاسی با زهد و تقدس تناقص دارد و سیاست
را نوعی حقه بازی معرفی کردند که به تعبیر حضرت امام[ رض] : عالم سیاسی
یک توهین به شمار می آمد و مخالف شان علما واهل علم بود:
[گاهی موذیانه و شیطنت آمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام تبلیغ
می کنند که :اسلام و دیگرادیان الهی سروکار دارند با معنویات و
تهذیب نفوس و تحذیراز مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا واشتغال ه
عبادات واذکار وادعیه , که انسان را به خدای تعالی نزدیک واز
دنیا دور می کند و حکومت و سیاست و سررشته داری بر خلاف آن مقصد و
مقصود بزرگ و معنوی است چه اینها برای تعمیر دنیاست و آن مخالف
مسلک انبیاء عظام است .
و مع الاسف , تبلیغ به وجه دوم , در بعضی از روحانیان و متدینان
بی خبرازاسلام , تاثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به
مثابه یک گناه و فسق می دانستند و شاید بعضی بدانند واین فاجعه
بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود] ۲۷ .
نتیجه آن شد که اسلام , عملااز صحنه سیاست بیرون رفت و حاکمان و
مستبدان تسلط یافتند و بسیاری ازاحکام اسلام , که ارتباط تنگاتنگ با
مساله سیاست داشت , متروک شد و کم کم از رساله های عملیه نیز حذف
گردید.
عکس العمل امام[ رض] , در برابراین جریان استعماری , علاوه بر
هشدارها, تلاش در جهت معرفی اسلام به عنوان دین سیاست و برخورد با
کسانی بود که از تبلیغات استعماری اثر پذیرفته بودند:
[باید به این نادانان گفت که : قرآن کریم و سنت رسول الله[ ص] آن
قدر که در حکومت و سیاست ,احکام عبادی اسلام , عبادی سیاسی است که
غفلت ازاین , مصیبت ها را به بارآورده . پیامبراسلام تشکیل حکومت داد. ] ۲۸
و در جای دیگر می فرماید:
[ از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام
را در بر دارد, ۳و۴ کتاب , مربوط به وظایف انسان , نسبت به پروردگار
است , مقداری ازاحکام هم مربوط به اخلاقیات است , بقیه مربوط به
اجتماعات ,اقتصادیات , حقوق , سیاست و تدبیر جامعه است] ۲۹ .
موضعگیری امام[ رض] در برابر مخالفان پیوند دین و سیاست , بسیار
شدیداست .امام[ رض] جدائی از سیاست راانکار دین و نفی رسالت
انبیاء و طرفداران این نظریه را دشمنان خدا و رسول می دانند:
[آن که که می گوید: دین از سیاست جداست , تکذیب خدا را کرده , تکذیب
رسول خدا را کرده است , تکذیب ائمه هدی[ ع] را کرده است] ۳۰ .
از دیگر گامهای مهمی که امام خمینی , قدس سره , در جهت شناساندن اسلام
جامع برداشت , طرح ولایت فقیه , به عنوان الگوی حکومت اسلامی بود که در
احیاء دین , بویژه بعد نظام سیاسی آن در عصر حاضر, بسیار موثر بوده
است .
۳. ولایت فقیه الگوی حکومت
طرح ولایت فقیه پدیده ای نیست که به تازگی مطرح شده باشد, بلکه
مساله ای است که ریشه دراصول اساسی اسلام داشته واز جایگاهی ویژه و
استوار برخورداراست . در متون اسلامی , فقیه , به عنوان حاکم بر جامعه
معرفی شده است . علما و فقهای گذاشته نیز, بر ولایت و رهبریت فقها
تاکید کرده اند. ویژگی حضرت امام دراین خصوص , طرح مساله , به عنوان
الگوی حکومت اسلامی , آوردن عالمان واسلام شناسان به صحنه رهبری
جامعه و تدبیرامور مسلمانان می باشد. سالیان درازی بود که فقیهان از
موضع رهبری جامعه به کنار بودند و سرنوشت مسلمانان به دست جاهلان و
خودکامگان رقم می خورد.
امام , حکومت
اسلامی را در مرحله تئوری و طرح , حیات دوباره بخشید و در عمل آن را
به جایگاه اصلیش برگرداند.
امام , در فضایی به طرح و تشریح این موضوع اساسی پرداخت که :
مخالفتها بااصل تشکیل حکومت و ولایت فقها, پیش از آن که از جانب
دشمنان باشد,از ناحیه دوستان بود. برخی , سخن از تشکیل حکومت را, در
زمان غیبت , جایز نمی دانستند. و معتقد بودند که تشکیل حکومت ,از
وظایف ولی عصراست و علاوه بر عدم وجوب ,اقدام به این کار, حرام است و
فرجامی جز شکست درانتظارش نخواهد بود. برخی دیگر, آن را غیرممکن و
تنها در حد یک آرمان و آرزوی دور به حساب می آوردند.
حضرت امام , در برابر همه این تفکرات محکم ایستادند و با دلائل
محکم , ضرورت آن رااثبات کردند. آن حضرت ثابت کردند که : انحصار
حکومت به پیامبر وامامان معصوم بر خلاف ضرورت دین است واجراء احکام
اسلام و بقاء آن , ضرورت تشکیل حکومت ار طلب می کند ۳۱
در زمینه ضرورت تشکیل
حکومت , در زمان غیبت می فرمایند:
اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا واداره ,
جزئی از ولایت است . رسول اکرم هم تشکیل حکومت داد…احکام اسلام تا
ابد باقی و لازم الاجراءاست و تنها برای زمان رسول اکرم[ ص] نیامده تا
پس از آن متروک شود. هر که اظهار کند که : تشکیل حکومت اسلامی ضرورت
ندارد, منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده است و جامعیت احکام و
جاودانگی دین مبین اسلام راانکار کرده است .
افزون براین ,اقدام برای تشکیل حکومت رااز وظائف و مسئوولیتهای
فقهاءاسلام دانسته است و می فرمایند:
[لازم است فقها,اجتماعا و یاانفرادا, برای اجراء حدود و حفظ
ثغور و نظام , حکومت اسلامی تشکیل دهند.این امراگر برای کسی امکان
داشته باشد, واجب عینی است و گرنه واجب کفائی است] ۳۲ .
و در وصیت نامه در تداوم این راه می فرمایند :[حکومت از ظلم و جور و
اقامه عدالت اجتماعی …از بزرگترین واجبات واقامه آن از والاترین
عبادت است].
حکومتی را که امام امت , به عنوان الگوی حکومتی اسلام , معرفی می کند,
دارای ویژگیهایی است که مهمترین آنها به شرح ذیل است .
۱. فقیه جامع شرایط در راس اهرم حکومت
[ولایت و رهبری فقیه , جزء لاینفک حکومت اسلامی است واصولا مشروعیت
حکومت , بسته به حضور فقیه جامع شرایط در راس حکومت و نظارت دقیق وی
براجرای احکام و قوانین اسلام می باشد. والی مسلمین , در واقع , وارث
پیامبر وائمه معصومین است که باید شایستگی آن رااز هر جهت داشته
باشد واطاعت مسلمانان از کسی که دارای شرائط لازم نباشد جایز نیست .
فقیه کسی است که صلاحیت و سرپرستی مسلمانان را داراست . و قیام برای
تشکیل حکومت از قبیل واجب کفایی بر فقهاء عادل است بنابراین ,اگر
یکی از فقها موفق به تشکیل حکومت گردید, بر دیگران واجب است ازاو
پیروی کنند] ۳۳ .
و در زمینه نفی شایستگی غیر فقیه می فرمایند:
مسلما از عقل به دور است که خداوند, جاهل و فاسق را والی
مسلمانان و حاکم بر مقدرات و مال و جانشان قرار دهد, بااهتمام
فراوانی که نسبت به جان و مال مردم دارد. و نیزاز خرد به دوراست
۳۴که قانون آن طور که باید تحقق یابد, مگر به دست والی عالم و عادل .
۲. چگونگی حکومت
از نظرگاه حضرت
امام , حکومت اسلامی با دیگر حکومتهااختلاف اصولی دارد:
[ اسلام , حکومتی را تاسیس کرده که نه بر شیوه حکومت استبدادی است
که رای فرد و تمایلات نفسانی وی حاکم بر جامعه باشد و نه به روش
حکومت مشروطه یا جمهوری است که براساس قوانین بشری , آراء جمعی از
بشر بر جامعه حکومت کند بلکه حکومتی است که در تمام اموراز قانون
الهی مایه می گیرد و هیچ یک از رهبران , حق استبداد رای ندارند بلکه
تمامی آنچه در حکومت واداره مملکت به اجراء در می آید, باید بر طبق
قانون الهی باشد, حتی اطاعت از سرپرستان امور.
آری , والی و رهبر حق داد که در موضوعات , طبق آنچه به صلاح مسلمانان
یا کسانی که در پهنه حکومتش به سر می برند, عمل کند واین استبداد
به رای نیست بلکه رایش تابع صلاح جامعه است . همانطور که عملش نیز
براساس صلاح جامعه است] ۳۵ .
شیوه اجراء حکومت دراسلام
آنچه در نظام اسلامی مهم است : حاکمیت ولی فقیه , بااختیاراتی است
که اسلام به عنوان جانشین پیامبر[ص] وامام به وی محول نموده است .
امااعمال این ولایت و شیوه اجرای حاکمیت فقیه , موضوعی است دراختیار
ولی فقیه , تا به استفاده از مبانی دینی , عاقلانه ترین شیوه اجرا و
نزدیکترین روش را برای اجرای قوانین اسلامی و حاکمیت توحید و عدالت
در جامعه برگزیند.این شیوه , قابل تغییر و تحول در بستر زمان و
امکنه مختلف خواهد بود. چنانچه مجلس خبرگان در تدوین قانون اساسی ,
شیوه جمهوری را نزدیکترین راه برای حفظ مبانی اسلام واداره مسلمانان
تشخیص داد و آن را در قانونی اساسی پیشنهاد کرد واخیرا, با
استفاده از تجربیات چندین ساله بعدازانقلاب ,این شیوه در بعضی
فروعات اندکی تغییر یافت و پست نخست وزیری در ریاست جمهوری ادغام
گردید و هر دو روش , مورد تاییدامام امت قرار گرفت .این , بیانگر
انعطاف پذیری پیوه اجرایی نظام حکومتی اسلام , در دیدگاه امام خمینی
است .
البته ,این از موضوعات بسیار مهمی است که فرصتی دیگر لازم است تا
به مبانی و مستندات آن پرداخته شود.
۴. تکیه بر اصل نه شرقی و نه غربی
تاکنون ,انقلابهای بسیاری در تاریخ به وقوع پیوسته است که بیشتر
آنان براثر نداشتن اصالت و عدم برخورداری از بینش درست به طرف شرق و
یا غرب و یا مکاتب گوناگون دیگر گرایش داشته اند و یااگر درابتداء
از هویتی مستقل برخوردار بوده اند, در تداوم کار خویش , به دامان یکی
از قدرتهای بزرگ سقوط کرده و به انحراف دچار آمده اند.
این مساله ,این بینش را در میان مردم جهان به وجود آورده بود که
هیچ نهضتی بدون اتکا وامداد قدرتهای جهانی نمی تواند به راه خویش
ادامه بدهد.
از آغاز شروع نهضت مقدس امام خمینی , چه بسیار کسانی که مدعی
مبارزه بودند و خود را در باروری انقلاب سهیم می دانستنداما مرموزانه
سعی درانحراف نهضت نمودند.اینان تلاش می کردند, نهضت را به یکی از
قدرتهای بزرگ , متکی کنند.
آنچه موجب می شد که براین امر پای بفشرند وازاظهار صریح مطلب
ابایی نداشته باشند عبارت بوداز:
۱. وابستگی شدید به مکاتب و جناحهای وابسته به شرق و یا غرب .
۲. ناباوری نسبت به نهضت اسلامی و توان
آن برای تداوم و پیشرفت .
حضرت امام , با بهره گیری از بینش اسلامی و تکیه بر تجارب نهضت های
اسلامی پیشین , به تبیین این مساله پرداختند: که اسلام , در دات خود
غنی و محتاج به دیگران نخواهد بود و در تمام شوونات :اقتصادی ,
سیاسی و…از برنامه و قوانین لازم برخورداراست . که می باید فقیهان
و قوانین لازم برخورداراست . که می باید فقیهان و دانشمندان به
استخراج و تبیین آن بپردازند. و همچنین با موضعگیری قاطع در برابر
وابستگان به اردوگاه غرب و یا شرق , خواستار طرد آنان از صحنه سیاست
و قدرت جمهوری اسلامی گردید .
ایشان , کرارا, خطرانحراف و وابستگی را گوشزد نموده و می فرمایند.
…اگرازاین راه مستقیم رفتیم که نه شرقی است و نه غربی , نه
یمین و نه شمال … بی نهایت سعادتمندیم واگر چنانچه , خدای ناخواسته ,
انحراف به چپ وانحراف به راست ,انحراف به یمین , یاانحراف به یسار
باشد, منحرف هستیم . ۳۶
[ما با کمونیزم بین المللی , به همان اندازه در ستیزیم که با
جهانخواران غرب به سرکردگی آمریکا… و دوستان عزیزم بدانید که خطر
قدرتهای کمونیستی از آمریکا کمتر نیست و خطر آمریکا, به حدی است که
اگر کوچکترین غفلتی کنید نابود می شوید] ۳۷ .
و با تکیه بر هویت نه شرقی و نه غربی
انقلاب اسلامی می فرمایند:
[تمام انقلاباتی که واقع شده یک وابستگی به شرق و غرب داشته است …
لکن انقلاب ایران ,انقلاب غیر وابسته است …انقلاب اسلامی است , نظیر
انقلاباتی که در طول تاریخ به دست انبیاءانجام می گیرد که وابستگی در
کار نبود,الا یک وابستگی به آن وابستگی به مبدا وحی , وابستگی به
خدای تبارک و تعالی] ۳۸ …
این سیاست امام , برخاسته والهام گرفته از سیاست و حکومت علوی
می باشد. علی[ ع] , در برابر منحرفین مارق و جناحهای مترف و مستکبر که
سرتسلیم به حکومت الهی آن حضرت نیاوردند و مردم را به انحراف
می کشانیدند, فرمودند:
الیمین والشمال مضله والطریق الوسطی هی الجاده علیها باقی
راست و چپ گمراهی است و راه میانه راه رسیدن به کمال مقصود
می باشد.
واخذوا یمینا و شمالا ظعنا فی مسالک الغی وترکا لمذاهب الرشد. ۴۰
آنان گرایش به چپ و راست یافتند یعنی توجه به راههای ضلالت و رها
کردن راههای رشد و هدایت .
بدین جهت حضرت امام , با موضعی قاطع , در برابر عناصر
منحرف , خواستار طرد وانزوای آنان از رهبری جامعه شده است .
سیاست نه شرقی و نه غربی را در تمام زمینه های داخلی و خارجی حفظ
کنید و کسی را که , خدای ناخواسته , به غرب و یا شرق گرایش دارد هدایت
کنید واگر نپذیرفت او را منزوی کنید واگر در وزارتخانه های و
نهادهای دیگر کشور, چنین گرایشی باشد, که مخالف مسیراسلام و ملت
است ,اول هدایت و در صورت تخلف استیضاح نمایید که وجود چنین عناصر
توطئه گر در راس امور و یا در قطبهای حساس موجب تباهی کشور خواهد
شد ۴۱ .
در راستای حفظ اصل نه شرقی و نه غربی , به عنوان
یک ضرورت برای حفظ انقلاب واسلام , وصیت می کنند.
[من اکنون به ملتهای شریف ستمدیده و به ملت عزیزایران , توصیه
می کنم که ازاین راه مستقیم که نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر
کافر وابسته است , بلکه به صراطی که خداوند به آنها نصیب فرموده است ,
محکم واستوار و متعهد و پایدار پای بند بوده و لحظه ای از شکراین
نعمت غفلت نکرده و دستهای ناپاک عمال ابرقدرتها, چه عمال خارجی و چه
عمال داخلی بدتراز خارجی , تزلزلی , در نیت پاک واراده آهنین آنان
رخنه نکند] ۴۲ .
۵.اهمیت وحدت مسلمانان
در زمینه وحدت و مسائل مربوط به آن , سخن بسیار گفته و نوشته شده
است . آنچه ما دراینجا برآنیم , سخن از تکیه امام[ رض] بر وحدت امت
اسلامی واحیاء روحیه اخوت و برادری در میان آنان و نقش آن دراحیاء
دین اسلام است .
از دیدگاه امام خمینی[ رض] ایجاد تفرقه , سیاست استعماری است که
باید با آن به مبارزه برخاست . دامن زدن به اختلافات مذهبی و فرقه ای ,
در جهت سیاست دشمنان اسلام گناهی است بزرگ .
در سایه حفظ وحدت است که می توان دشمنان اسلام را سرکوب نمود و به
مسلمانان عزت از دست رفته خویش را باز گرداند و دست ابرقدرتها رااز
کشورهای اسلامی کوتاه نموده و به برقراری حکومت اسلامی توفیق یافت .
با توجه به نقش مهم وحدت , حضرت امام
در هر فرصت و مناسبت , مسلمانان جهان را به وحدت و همبستگی فرا
خواندند وارزش وحدت را به آنان گوشزد نمودند و پیامدهای مثبت وحدت
و آثار منفی تفرقه را, کرارا, بازگو فرمودند:
[ اسلام آمده تا تمام ملل دنیا را, عرب را, عجم را, ترک را, فارس را
همه را با هم , متحد کند و یک امت بزرگ , به نام امت اسلام , در دنیا
برقرار کند, تا کسانی که می خواهند سلطه ای براین دولتهای اسلامی ,
مراکزاسلامی پیدا کنند, بواسطه اجتماع بزرگی که مسلمین از هر
طایفه ای هستند, نتوانند. نقشه قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها در
کشورهای اسلامی این است که :این قشرهای مسلم را, که خدای تبارک و
تعالی بین آنهااخوت ایجاد کرده است و مومنان را به نام اخوت یاد
فرموده است ,از هم جدا کنند و به اسم : ملت ترک , ملت کرد, ملت عرب ,
ملت فارس از هم جدا, بلکه با هم دشمن کنند. واین , درست , بر خلاف
مسیراسلام و مسیر قرآن کریم است . تمام مسلمین با هم برادر و برابرند
و هیچ یک از آنهااز یکدیگر جدا نیستند و همه آنها زیر پرچم اسلام و
زیر پرچم توحید باید باشند .
اینهایی که بااسم ملیت و گروه گرایی , ملی گرایی بین مسلمین تفرقه
می اندازند, لشکرهای شیطان و کمک کنندگان به قدرتهای بزرگ و مخالفین
قرآن کریم هستند] ۴۳ ….
و در فرازی دیگر, جمهوری
اسلامی را عامل اجرای وحدت در میان مسلمانان جهانی معرفی کرده و
می فرماید:
[جمهوری اسلامی می خواهد مطلبی را که قرآن و خدا و رسول فرموداست ,
در همه کشورهای پیاده کند وایران مقدمه آن است . می خواهد به همه
کشورها بفهماند که اسلام بنایش بر برابری و برادری و وحدت است و همه
مسلمین ید واحد هستند در برابر دیگران . ما می خواهیم به همه ملتها
بفهمانیم که اسلام دین وحدت است] ۴۴ .
در بخش آثار و ثمرات وحدت ,امام
خمینی[ رض] , وحدت مسلمانان را موجب بازگشت مجدد و عظمت از دست رفته
آنان می داند واز مسلمانان جهان می خواهد در زیر پرچم توحید گرد
بیایند و دست ابرقدرتها رااز ممالک و خزائن خود کوتاه کنند:
[ ای مسلمانان جهان , که به حقیقت اسلام ایمان دارید, بپاخیزید و در
زیر پرچم توحید در سایه تعلیمات اسلام مجتمع شوید و دست خیانت
ابرقدرتان رااز ممالک خود و خزائن سرشار خود کوتاه کنید و مجداسلام
رااعاده کنید و دست ازاختلاف و هواهای نفسانی بردارید که شما
دارای همه چیز هستید] ۴۵ .
امام , پیروزی بر دشمنان اسلام و پیروزی برابر قدرتهای را تنها در
سایه اتحاد مسلمین می داند و می فرماید:
[ هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران بپاخیزید و
دست اتحاد به هم دهید وازاسلام و مقدرات خود دفاع کنید واز هیاهوی
قدرتمندان نهراسید که این قرن , به خواست خداوند قادر, قرن غلبه
مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است] ۴۶ .
امام خمینی[ رض] , کسب استقلال اسلامی در همه کشورها, ۴۷ آسیب ناپذیر شدن
مسلمانان , رمز پیروزی انقلاب اسلامی ایران ۴۹ و… رااز دیگر ثمرات
وحدت واتحاد مسلمانان می شمارد.
و نیزازاستعمار, ۵۰ حکومتهای فاسد, ۵۱ آخوندهای درباری , ۵۲
روشنفکران غربزده و شرق زده , ۵۳ ملی گرایی , ۵۴ قومیت ۵۵ و هواهای
نفسانی ۵۶ به عنوان عوامل مهم انگیزه های اختلاف یاد می کند. واز
مبارزه علیه صهیونیسم , ۵۷ مراسم حج , ۵۸ بزرگداشت شعائراسلامی و
اعتقاد به مهدویت ۶۰ به عنوان ایجاداتحاد یاد می کند
لازم به یادآوری است که امام امت در هر کدام از محورهای فوق , سخنان
بسیاری دارند که از نقل آن به خاطراطاله کلام صرف نظر می کنیم .
۶. توجه به نیروی متفکر جامعه
نیروی متفکر و عالم در هر جامعه ,ارزشمندترین نیروهای جامعه را
تشکیل می دهدازاین رواز جایگاه ویژه ای برخوردارند زیرا آنان عقل
بیدار مردم اند و نبض جامعه را دراختیار دارند. آنان با ترسیم خط
مشی جامعه , می توانند راه را به مردم نشان دهند و با نگاه تیزبین و
آینده نگر, علاوه بر نظارت بر مردم و جلوگیری از نارساییها, مردم را
از خطرها و دشمنیهای پنهان و آشکار دیگر با خبر می سازند. روشن است
که در صورت سلامت این نیرو, جامعه از قوت و توان لازم بر خوردار خواهد
بود و در صورت انحراف و فساد و یا دور شدن نیروی کار آمد و
اندیشه وراز رهبری جامعه , فساد به سایراقشار مردم سرایت کرده و
سایراعضا, در برابر هجوم عناصر ناباب مقاومت نخواهند داشت .این
نیرو, در جامعه اسلامی ,از دیرباز در غالب عالمان و فقیهان متمرکز
بوده و علماء نگهبانی دین و شریعت را بر عهده داشته و وظائف حساس
جوامع اسلامی را بر دوش می کشیده اند. حوزه های دینی , تا قبل از پدید
آمدن عصر جدید, علاوه بر عهده داری امور معنوی جامعه , بسیاری از
چیزهای مورداحتیاج جامعه آن روز و آنچه امروزه در دانشگاهها فرا
گرفته می شود را نیز عهده دار بوده اند. رشد علوم تجربی در غرب و پدید
آمدن علوم جدید و پیدایش دانشگاه به معنای مصطلح امروزی سبب شد که
مسولیتها تقسیم و دانشگاه بسیاری از رشته های علوم تجربی را عهده دار
گردد.
متاسفانه همزمانی این پدیده با رنسانس علمی اروپا و
تنازع علم و دین و سیاست در آن دیار, موجب شد که این ندای شوم به
سرزمین اسلامی ما نیز سرایت واین دو دیار قدیمی و مغز متفکر جامعه
رااز یکدیگر جدا کند واندک اندک بیگانگی فرهنگی بین دو قشر یعنی
روحانیان و دانشگاهیان را فراهم آورد و هر یک را نسبت به دیگری
بدبین کند.این حرکت , تا آنجا پیش رفت که هر یک , زبان یکدیگر را
نمی فهمید. دشمنان اسلام که به اهمیت و نقش این دو نیرو واقف بودند و
اتحاد و همبستگی این دو قدرت را برای خود خطرآفرین می یافتند, توسط
ایادی خود درصدد برآمدند که به این پدیده دامن زنند و آنان را به
عنوان دو قطب مخالف و رقیب سرسخت , به مقابله با یکدیگر فرا خوانند.
دراین راه به موفقیتهای بسیاری دست یافتند.این جداییها, خسارتهای
بسیاری به جامعه اسلامی ما و سایر جوامع اسلامی وارد کرد که علاوه بر
خالی شدن محیط دانشگاه از معنویت و خلوص , زمینه برای میدان داری
انحراف و مکاتب الحادی , فراهم آمد و در بعضی از مواردافکاراسلامی به
مسخره گرفته شد, و حوزه نیز, با دور بودن از دستاوردهای علم جدید
از علوم و فواید بی شماری بی بهره گردید .
امام خمینی[ رض] , به عنوان پاسدارارزشهای از یاد رفته و چشم بیدار
مسلمانان به اهمیت این دو گروه فرهنگی توجه و مسؤولیت سنگین آنان
را یادآوری کردند.از آغاز حرکت , چه در سخنرانیها و نوشته ها و چه در
عمل وارتباط با گروههای مختلف , آنان را به وظائف خود آشنا کردند و
به نقش استعمار, به عنوان عامل آشنا کردند و به نقش استعمار, به
عنوان عامل اصلی جداییها و دورماندنها هشدار دادند و روشن ساختند:
رژیم ستمشاهی واستعمار, بقای خود را مدیون فساد, ناآگاهی و دور
ماندن نیروی , متفکر و عالم از رهبری جامعه می دانند. آنچه در سخنان
حضرت امام[ رض] , به عنوان مهمترین عوامل احیاءاین دو گروه عظیم الهی
یاد شده است و آن را مز بقاء ملت و رشد و شکوفایی یاد می کنند, بدین
قراراست :
۱. توجه به اهمیت و نقش حساس این دو نیرو,
۲.مهذب شدن عالمانن و دانشجویان .
۳.وحدت و همبستگی این دو قشر.
جایگاه دو گروه متفکر
امام[ رض] جایگاه این دو نیروی الهی را بسیار بلند و رفیع می دانند.
به تعبیر آن بزرگوار: مسوولیت دانشجویان و حوزویان , همان مسوولیت
انبیاست که حساسترین مسوولیت است زیرا آنان وارث پیامبران و
امامان هستند. روشن است هرچه مسوولیت سنگین و باارزش باشد وظائف و
مشکلات نی بیشتر خواهد بود. پس این امر,از عهده هر کسی بر نمی آید و
هر کسی شایستگی جانشینی پیامبران را نخواهد داشت .
امام خمینی می فرماید:
[ما روحانیون با دانشگاهها یک مسیر داریم . و مسوولیت این دو
طایفه از طوائف دیگر بیشتراست , چنانکه شغلشان شریفتراست .شغل
شریف تراست برای این که دانشگاهی و روحانیت اگر چنانکه به شرائط عمل
بشودانسان درست می شود واین است که که شغل انبیابوده است . پس این
شغل , شغل بسیار شریفی است و مسوولیت بسیار زیاداست برای این که …
مقدرات کشورازاین دو دانشگاه ناشی می شود] ۶۱ .
و در بیان دیگری می فرمایند:
[دانشگاه و حوزه های علمیه (روحانیون ) می توانند دو مرکز باشند برای
تمام ترقیات و تمام پیشرفتهای کشور و می توانند دو مرز باشند برای
تمام انحرافات و تمام انحطاطات از دانشگاه هست که اشخاص متفکر و
متعهد بیرون می آید] ۶۲ …
تهذیب نفس
امام(رض) , تهذیب نفس و خودسازی را سنگ زیرین همه مسؤولیتها معرفی
می کنند و بر این تکیه , مکرر, اصرار می ورزند که : صلاح و فسادامت , در
گروه صلاح و فساد دو گروه متفکر و رهبریت جامعه است . تهذیب نفس را
بازوی علم وو آگاهی معرفی می کنند که بدون آن , همچون پرنده ای یک بال
می گرد که نمی تواند پرواز کند. عالم و دانشمند بی تعهد و بی تقوا, نه
تنها مفید حال جامعه نیست , بلکه زیانهای آنان را دیگر گروههای جامعه
بیشتر خواهد بود.
بدین جهت , تهذیب اخلاق دانشجویان و طلاب رااز وظائف اصلی مسؤولان
حوزه و دانشگاه به شمار آورند.
در توصیه به دانشجویان وطلاب می فرمایند:
اگر دانشگاه , واقعا, دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد یعنی
در کنار تخصیلات محقق در آنجا تهذیب هم باشد, تعهد هم باشد, یک کشوری
رااینها می توانند به سعادت برسانند. و اگر حوزه های علمیه مهذب
باشند و متعهد باشند یک شکور را می توانند نجات بدهند … تمام این
ادیانی که ساخته شده است ,از دانشمندان و علماء سرچشمه گرفته است ,
علمی که پهلوی او اخلاق و تعهد اسلامی نبوده است , تهذیب نبوده است ,
دنیا را دانشگاه به فساد کشانده است و دنیا را دانشگاه می تواند به
صلاح بکشد… فرق بین دانشگاه و حوزه های علمیه نیست . دراین که اگر
همراه با علم تعهد باشد تزکیه باشد باااین دو بال علم واخلاق و
عمل , مملکت خودشان را کشور خودشان را نجات می دهند… منشا همه
گرفتاریهای یک کشوراز دانشگاه هست و حوزه های علمی و منشاهمه
سعادتها, مادی و معنوی ,از دانشگاه هست و حوزه های علمی … باید
همه اشخاصی که علاقه دارند به این کشور, علاقه دارند به اسلام , علاقه
دارند به این ملت , توانشان را روی هم بگذارند برای اصلاح دانشگاه .
خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه ای بالاتراست .
چنانچه خطر حوزه های هلمیه هم از خطر دانشگاه بالاتراست … مهم این
است که دانشگاه , یک کسی که از آن بیرون می آید بفهمد که : من با
بودجه این مملکت تحصیل کردم متخصص شدم … باید برای مملکت کار
کنم …از آن طرف هم , دانشگاه ازش اشخاص شریف بیرون می آیند و ما هم
می خواهیم همه آنها شریف باشند. ۶۳
تلاش در جهت وحدت و همبستگی
حضرت امام[ رض] ,با تیزبینی
مخصوص به خود,استعمارگران را موثرترین عامل , در پیدایش جو تشتت و
تفرقه معرفی کرده اند و روشن ساخته اند که استعمار با طرح مسائل غیر
اصولی و یا وارد کردن اتهامات واهی , توسطایادی خود, نسبت به حوزه ,
از ناحیه روشنفکران و یا نسبت به حوزه ,از ناحیه روشنفکران و یا
نسبت به دانشگاهیان ,از ناحیه حوزویان , درصدداست که بر تفرقه و
اختلافها بیفزاید و زحمات دلسوزان را نسبت بدان بی ثمر کند .
امام امت[ رض] , حربه تکفیر رااز عواملی معرفی می کنند که : ذهن حوزه
و علما را نسبت به روشنفکران و دانشگاهیان تیره می سازد و آنان را
موجوداتی بی دین و منحرف می نمایاند که باید با آنان به مبارزه برخاست
و آنان رااز صحنه فعالیت جامعه خارج ساخت . رژیم شاه نیز که به
اهمین این مساله پی برده بود, در صدد سوءاستفاده از حساسیت جامعه
دینی , نسبت به منحرفین برآمد و توسط ایادی خود مساله مارکسیسم
اسلامی را علم کرد و با تحریف سخنها و یا با طرح نوشته های بعضی از
محرفین و نسبت دادن به اکثریت گروه روشنف
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 