پاورپوینت کامل مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین اسدالله بیات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین اسدالله بیات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین اسدالله بیات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین اسدالله بیات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۲۱
حوزه : با سپاس و تشکراز حضرت عالی که مصاحبه با مجله ما راپذیرفتید. لطفا شرحی کوتاه از زندگی خود, بویژه از مقطع تحصیلی و
تحقیقی , بیان بفرمایید.
استاد: با درود فراوان به روح بلندامام انقلاب , حضرت امام خمینی ,
قدس سره , و با تشکراز سروران فاضل و بزرگوار مجله که مقدمات این
گفتگو را فراهم آوردند.
من , در یک خانواده رستایی به دنیا آمدم . پدر, مادر و نیاکانم , حشر
و نشرشان با روحانیت و آشنایان به مسائل اسلامی بود. به سبب
گرفتاریهای گوناگونی که در محیط روستا, برای خانواده ما پدید آمد,
پدرم , تصمیم گرفت به زنجان مهاجرت کند.
وضع زندگی چندان مناسبی نداشتیم . پدرم , کارگر کارخانه بود. من
روزها تحصیل می کردم و شبها در فرش بافی , به مادرم کمک می کردم از همان
زمان که وارد زنجان شدیم , علاقه خاصی به تحصیل علوم دینی داشتم از
این روی به حوزه علمیه زنجان رفته و مشغول تحصیل شدم . به مدت
چهارسال , دراین حوزه ,از محضراساتید بزرگوار بهره بردم .
حاشیه ملاعبدالله , معالم , بخشی از شرح لمعه , مقداری از علوم کلام ,
قوانین و خلاصه الحساب را دراین حوزه , فرا گرفتم .
علاقه فراوانی به ادامه تحصیل داشتم اما وضع مادی پدرم ,اجازه
نمی داد که راهی قم شوم , واز آن حوزه بهره ببرم , لکن با توسل به
حضرت زهرا(س ), در ظرف ۲۴ ساعت مشکل حل شد.
درامتحان دوره
متوسطه , در زمان زعامت آیه الله بروجردی , قبول شدم . دراین حوزه شرح
لمعه , رسائل و کفایه را به اتمام رساندم . پس از آن , در محضر شهید
بزرگوار, مرحوم مفتح , شرخ منظومه و در محضر مرحوم علامه طباطبایی
اسفار را, که آخرین دوره درس آن مرحوم بود, فرا گرفتم . در دوره
خارج ,از محضر مبارک حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه استفاده کردم .
در کنار تحصیل , به مسائل گوناگون جامعه و
نیاز روز نیز, کمال دقت و توجه را داشتم . با نسل جوان ,ارتباط بودم .
در تهران و زنجان جلساتی داشتم در آن جلسات مسائلی مطرح می شد که
برای پاسخگویی به آنها دنبال مطلب می رفتم . دراینجا بود که تحصیل
معمول حوزه را برای پاسخگوئی به نیازهای فکری نسل جوان کافی
نمی دانستم , لذا به فراگیری دیگر علوم پرداختم .
در آن روزگار, فکر می کردم که جامعه فرهنگی ما به فلسفه بیشتر
نیاز دارد به این منظور, چند دوره منطق و حکمت منظومه را تدریس
کردم . مطالعات گوناگون درباره مسائل سیاسی داشتم .ازاول براین
باور بودم که :اسلام , عهده دار حل مسائل اجتماعی است و باید به صورتی
مطرح شود که پاسخگوی آنها باشد براین اساس , قرآن و روایات را مورد
مطالعه قرار می دادم .
در مدرسه حجتیه , قرآن را, به گونه موضوعی , بویژه آیات جهاد و
قتال را, برای ۴۰ – ۳۰ نفر تفسیر می کردم و در مدرسه فیضیه , مسائل
سیاسی واجتماعی را.
آشنایی خودتان با حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه صحبت بفرمایید؟ حوزه : لطفا,از نخستین لحظه برخورد و
استاد: وقتی که برای تحصیل , وارد قم شدم , برای اولین بار,امام را
با قبایی سفید و عبایی ظریف , در حالی که تنها راه می رفت , مشاهده
کردم .از راه رفتن امام , خیلی خوشم آمد, دوست داشتم بایستم و تماشا
کنم .این قدراین قیافه و نحوه راه رفتن , در من اثر گذاشته بود که
بعدها به دوستان گفتم : من حضرت ابوالفضل[ ع] را ندیده ام ,اما
خصوصیاتی که در تاریخ ازایشان سراغ دارم , چهره امام(ره) , خیلی به
آن حضرت شباهت دارد .
آری ,این علاقه به قدری بود که : در شبهای جمعه , که ایشان , پس از
زیارت و فاتحه برای اهل قبور,از روی پل آهنچی می گذشتند, روی پل
منتظر می شدم تاایشان تشریف بیاورند و آن چهره ملکوتی را برای بار
دیگر ببینم و پشت سرشان راه بروم .
گاهی برای دیدن آن عزیز, در درسشان شرکت می کردم , بااین که در آن
سطح نبودم که در درس آن بزرگوار, حاضر شوم .
معمولا, شبها به منزل ایشان می رفتم و در رفتار واخلاق آن حضرت دقت
می کردم . خدا را شکر می کنم براین نعمت که از آغاز آشنایی با آن
بزرگوار,از وجود پر برکت ایشان بهره ها برده ام .
از آنجا که
با مسائل فکری واجتماعی جامعه آشنا بودم , تنها کسی را که فکر
می کردم می تواند پاسخگوی این مسائل باشد, حضرت امام(ره) است .
خاطره ای دارم ازاولین جلسه ای که در محضرایشان بودم که بیان می کنم :
شب جمعه ای بود و طبق معمول , در منزل مرحوم آقای سیداحمد زنجانی
روضه بود و ما هم شرکت کرده بودیم . دراین مجلس , حضرت امام , حضرت
علامه طباطبائی و دیگر بزرگان شرکت کرده بودند. من روبروی حضرت امام
نشسته بودم . خیلی از: قیافه , محاسن و چهره ایشان خوشم می آمد.
نگاهها, تبسمها و گفتار آن بزرگوار برای من عجیب بود.
این شگفتی ظاهری امام(ره) , بعدها برای من حل شد, زیرا
کسان که شدیدا درارتباط با عالم غیب و ملکوت هستند و با قلب جهان
مربوطند, خود بخود, نگاهها و حرکتهایشان انسان را جذب می کند. در
نگاهشان , علاوه بر کلامشان , پیامهای جاذبه آفرینی وجود دارد.
شایداین که در روایات هست : [ النظرالی وجه العالم عباده] سرش
همین باشد.امام(ره) نگاهش جاذبه داشت . در تاریخ زندگی ائمه[ ع] شبیه
آن را می یابیم : هشام بن حکم , درابتدا,از طرفداران امام صادق[ ع]
نبود. حتی یکی از خویشاوندان اواز آمدنش به خدمت حضرت واهمه داشت و
احساس ترس و نگرانی می کرد. حضرت فرمود: بگذارید بیاید و نگران
نباشید.
اولین بار که حضرت , با هشام , برخورد کرد, یک کلمه هم حرف نزد.
هشام می گوید: نگاه او, همه چیز را برای من حل کرد. واز آن پس به
حضرتش ارادت پیدا کردم .
و نیز نوع ارتباط اباذر با رسول اکرم[ ص] وامیرالمومنین[ ع] از همین گونه
ارتباطهای معنوی بود.
در آن زمان که ما, در قم , در خدمت امام بودیم , مردم به ایشان :
[حاج آقا روح الله] می گفتند و خصیصین[ ملک] . بدون اغراق عرض می کنم که :
احساس ما نسبت به امام این گونه بود. چهره ایشان جاذبه داشت .
نگاههای او, دراعماق جانها نفوذ داشت .این طبیعی است . کسی که یک
عمر بندگی خدا کرده واز خوف او گریه ها واشکها داشته است , باید
نگاه و رفتارش نافذ و جذاب باشد.این نشات گرفته او همان بعد
عرفانی و معرفتی بود که در حداعلای آن , درایشان وجود داشت .
حوزه :از مدتی که امام را شناختید و باایشان ارتباط داشتید, کدامبعدازاندیشه یا سیره آن عزیز, بیشترین اثر را در شما داشته و
برایتان جالب تر بوده است ؟
استاد: به قول مرحوم شهید مطهری :امام مجموعه همه بود.امام ,
فقیه بودام نه فقیه تنها عارف بود, نه عارف تنهااصولی بود, نه
اصولی تنها و حکیم بوداما نه حکیم فقط.
در بحث[ جاودانگی راه امام] , که در مجله پاسداراسلام , چاپ شده
است , نوشته ام واژه های نمی تواندامام را تعبیر کند. بهترین , همان
واژه[ امام] است امام الفقهاء وامام المجتهدین .
اما, در بین خصوصیات حضرت امام , ویژگیهایی است که من خود, دیده و
بدان رسیده ام .
از نظراخلاقی , شبیه به رسول الله[ ص] واهل بیت[ ع] بود.او, مظهر
کامل[ وفا] بود. در دشوارترن لحظه ها, دوستان قدیمی خود را, حتی
کسانی که نسبت به او بی وفایی کرده بودند,از نظر دور نمی داشت .
هیچ گاه , فداکاران انقلاب را تنها نگذاشت . هرگز نگذاشت کسانی که
برای انقلاب زجر کشیده انداحساس تنهایی کنند.
در بعد معرفتی , خصوصیاتی درامام بود که در دیگران دیده نشده است .
امام در رسول الله[ ص] قوب شده بود, همانگونه که , علی بن ابی طالب[ ع] در
رسول الله[ ص] ذوب شده بود و می فرمود:انا عبد من عبید محمد[ص] .
این ,اغراق نبود, بله با تمام وجوداین را می گفت .اگر علی[ ع]
درست کالبد شکافی می شد, در تمام زوایای ذهنی و درونی آن بزرگوار
پیامبر[ص] مشاهده می شد.
امام , در رابطه با رسول الله[ ص] و علی[ ع] این حالت را
داشت , لذا صحبتهای ایشان درایام ۲۷ و ۱۳ رجب , در رابطه بااین دو
بزرگوار, با دیگران فرق می کرد.
تعبیر شهید صدر, نسبت به امام خمینی( ره) این که : او, دراسلام ذوب
شد و شما دراو ذوب شوید . ولی به تعبیر من :امام , خلاصه و عصاره
رسول الله وامیرالمومنین بود, لکن در حد نازل تر. در حدی که انسان
تالی تلو معصوم , می تواند حقیقت محمدیه و علویه را در خود نشان بدهد.
این معنا را امام داشت , بدین جهت , در برابر حوادث , کوچکترین
انفعالی را از او نمی بینیم و تصمیم گیریهای او را, شبیه تصمیم گیریهای
رسول الله ( ص) می یابیم . خدا حفظ کند مردم شریف ایران را آنان ,از
امام اینگونه تعبیر می کنند, امام , پیامبرگونه انقلاب را رهبری
می کرد.
این تعبیر زنده و ملکوتی ,از عالمی دیگر, به زبان مردم افتاده
است . بااین که امام(ره) در مسائل سیاسی , علمی و فقهی سرآمد دیگران
بود,اما, آنچه ایشان را ممتاز کرده بود, جنبه عرفانی آن عزیز
بود. در عرفان نظری و مخصوصا در عرفان عملی ,بی نظیر بود. آنچه همه
این جهات امام را هدایت می کرد واو را در نوع مسائل , در ردیف
معصومان قرار داده بود و نظریاتش را مطابق واقع ساخته بود, بعد
معرفتی او بود. به جایی رسیده بود که حقایق را ملموس و مشهود
می یافت .
[ خدا رحمت کند مرحوم چمران را
می گفت : آنچه باعث شد که من , بیش از همه , به امام ارادت پیدا کنم ,
این بعدامام بود].
در همین معنی , من در نوشته ای , خوابی , که از حاج آقا
مصطفی نقل شده بود, مطالعه کردم واکنون نقل می کنم : ایشان می گوید:
من یک شب , در عالم رویا, دیدم در صحرایی وسیع , بزرگان بشریت ,از
انبیا واولیا و حکما جمعند: افلاطون , بوعلی , ملاصدرا, فارابی خواجه
نصیرالدین طوسی و دیگران . همه منتظرند, کسی وارد بشود. در همین اثنا
گفتند آقا می آید. دیدم :امام آمد و همه به احترام او, بلند شدند و
حضرت امام , بالاتراز همه جای گرفت.
معنایش این است که :امام به تنهایی , ویژگی همه آنان را داشت .
درباره امام , باید همان تعبیری را به کار برد که ابوالعامعری
درباره سید مرتضی : همه عالم رادراو دیدم و همه زمین را در یک خانه .
همه شخصیتها را در سیدمرتضی مشاهده کردم. خصوصیاتی درامام( ره)
بود که او را شخصیتی ویژه کرده بود. حقایقی را می یافت که خیلی ها به
آن دسترسی نداشتند. به همین دلیل , معتقدم , که تصمیم گیریهای ایشان
عادی نبود.
درایامی که دولت بختیار,اعلام حکومت نظامی می کرد, مبارزانی مجرب ,
در تردید بودند که چه کنند؟امام فرمود: حکومت نظامی باید لغو شود
و همه از خانه هابیرون بریزند و با دولت نظامی بختیار مقابله کنند و
نگذارندازاین غلط کاریها بکنند.
مرحوم طالقانی , خدمت ایشان رفته و مطلب را می پرسند.امام(ره)
تایید می کنند آقای طالقانی عرض می کند : ممکن است خونها ریخته شود .
امام (ره) می فرمایند : بریزد.این خونها, در راه احیای اسلام است .
ایشان عرض می کند : آخر این مساله با اطمینان بیشتری باید مطرح
بشود؟
امام (ره) می فرمایند : اگر این دستور مال حضرت حجت (ع) باشد چی ؟
از مرحوم طالقانی نقل شده است که : ایشان گفته بودند : تا این جمله
را شنیدم , مو بر تنم راست شد و نتوانستم حرف بزنم , بلند شدم و
آمدم .
قضیه ,الحمدالله , به پیروی ختم شد.اگر آن تصمیم پیشوای بزرگ
نبود.الان نه انقلاب را داشتیم و نه نظام جمهوری اسلامی را و نه
ارزشهای انقلاب را.این نشان می دهد که ایشان فراتراز دریافتهای ذهنی
دیگران درک می کرد و می اندیشید.
حوزه : حضرت عالی ازافرادی هستید که با مشکلات تئوریک و فقهی نظام
آشنایی کامل دارید و سالهای متمادی است که
درگیر با آن هستید. لطفا,اجمالی از مشکلات و تنگناها و رسالت
حوزه های علمیه را دراین ارتباط بیان بفرمایید.
استاد:این سوال
بسیار زیبا و ریشه ای است دردی است که دردمندان نظام دارند. نظام
فقهی ما, با همه مایه های سرشار غنایی که دارد, مع الاسف , به سبب
عوامل گوناگون دچار تنگناهایی است ,از جمله :
۱.اولین تنگنایی که فقه ما,این اقیانوس فلسفه حقوق زندگی و
اجتماع , دارد,این است که : به صورت سیستماتیک و به صورت حکومت نظام
زندگی دیده نشده است . سرقضیه دراین است که – پس ازارتحال نبی
اعظم[ ص] ,اهل بیت[ ع] ,از رهبری امت کنار گذاشته شدند, آشنایان با
سیره و سنت رسول اکرم[ ص] ,به تدریج گوشه نشین شدند.
نظامهای مختلف , به نام اسلام , روی کار
آمدند و عملا,اسلام از صحنه زندگی کنار رفت . کار به جایی رسید که
احکام زنده اسلام , در لابلای کتب و متون جای گرفت زیرااحساس نیاز
نمی شدازاین روی , مورد طرح و بررسی قرار نگرفت .اگراسلام , به صورت
سیستم حکومتی مطرح شود, در حرکتی تکاملی جامعه , شرایط جدیدی پیش
می آورد.اسلام , به عنوان راه حل مطرح است , لذا باید پاسخگی مسائل
باشد و راه حل نشان بدهد.
اگراسلام , به عنوان نظام و سیستم مطرح نشد واز محیط جامعه کنار
رفت واز دانشگاهها و بازار به مساجد کشانده شد و نسل متحرک و جوان ,
در زوایای زندگی خود: در دانشگاه آموزش و پرورش ,اداره خانواده ,
روابط خارجی , نظام اقتصادی و روابط سیاسی احساس نیاز به اسلام نکرد,
ناگزیر مذهب منزوی می شود.
امام(ره) کاری کرد که اسلام را به صورت نظام مطرح کرد و آن را به
متن زندگی مردم کشاند لذا در نوشته های امام , خصوصا در دوران اخیر,
این را می بینید. بااین که فقهای اسلام , زحمات بسیاری کشیده اند و
نمی توانیم زحمات بزرگانی , مانند شیخ طوسی , صاحب جواهر, شیخ انصاری
و… را نادیده بگیریم اما می بینید که در رابطه با[ طهارت] , کتاب
به آن بزرگی نوشته می شود ولی در جهاد, یا نوشته نمی شود و یا خیلی
محدود. در کتاب قضا, شهادات , حدود, و… نیز قضیه از همین قراراست .
اسلام ,از صحنه زندگی بیرون
بود و بعداجتماعی , سیاسی و فرهنگی اسلام ازاو جدا شده بود. دین ,
دراحکام فردی و عبادی , خلاصه شده بود.
البته در جواهر, مایه های برخی از مسائل را می بینیم ,
مانند: ولایت فقیه و …اما آن بحث را که با مباحث حضرت امام(ره) ,
مقایسه می کنیم تفاوت آن معلوم می شود. بنابراین یکی از تنگناهای
اساسی این بود که :اسلام , به عنوان حاکم بر نظام سیاسی واقتصادی و
قضایی مورد مطالعه و دقت نظر قرار نمی گرفته است و به عنوان تئوریهای
جدااز هم و غیر مرتبط نگریسته می شده واکنون تنگناهایی که در
میدان عمل داریم , ناشی ازاین مشکل است .
البته , آیات و روایات , به صورت مواد خام , دراختیار ما هستند,اما
کشف و شناسایی نشده است . باید دراقیانوس عظیم معارف دینی , به
جستجو پرداخت و با دید یک نظام حکومتی و برای اداره همه شوون
اجتماعی , به سراغ معارف دینی رفت , بتواند به همه نیازهای موجود,
پاسخ بدهد.
و حضرت امام(ره) مقداری شکل و نظام
دادند, هنوز کار زیاد دارد و نیاز به تلاش جدی .
۲. تنگنای دوم که متفرع براولی است ,این است که : به طور کلی ,
فقهای ما, به تربیت فقیهانی که بتوانند عرضه کننده فقه حکومتی
باشند, نپرداخته اند, زیرااحساس نیاز به چنین چیزی نمی کردند و شرایط
را مساعد نمی یافتند. مشکل ما,امروزاین است که : فقها و مجتهدانی
که به پیچ و خم های جامعه امروز, تسلط داشته باشند و شیوه های برخورد
با مسائل گوناگون :اقتصادی , سیاسی و… را بدانند, نداریم .این
مشکل و تنگنا,از مشکل اول بر می خیزند.این , ولو حالت مدیریتی دارد,
اما ریشه قضیه آنجاست اگر فقه ما سیستماتیک بود و به تعبیر
روایات :[ مع الولایه] بود واینگونه مظلوم نمی شد, به طور طبیعی , فقیه
متناسب با آن را می ساخت و ما می توانستیم مشکلات فراوانی راازاین
طریق حل کنیم این که می بینید,امام(ره) در چنین دورانی اینگونه
جوهره اش را نشان می دهد و با همه افراد فرق دارد, منشاش این است که :
ایشان یک استثناء بود.
۳. تنگنای سومی که امروز با آن روبرو هستیم و در گذشته نبود, یک
سری مسائل مستحدثه است که در گذشته مورد نیاز نبوده واساسا مطرح
نبوده است .
خداوند رحمت کند شهید مطهری را. پیش ازانقلاب ازایشان پرسیدند:
اگرانقلاب پیروز شد شما چه مسوولیتی را می پذیرید؟ فرمود :[مسوولیت
صدا و سیما]!
امروز, صدا و سیما, یکی از مسائل
نوظهوراست . جامعه , بدون صدا و سیمااداره نمی شود.
اینجاست که باید: هنر, با تمام ابعادش ,از نظراسلام مطرح و بررسی
گردد. نظراسلام , در رابطه با موسیقی روشن گردد. معنای این حرف این
نیست که : خدای ناکرده , غنای حرام را حلال کنیم , بلکه باید با توجه به
واقعیات و نیازهای موجود برخورد بشود. در گذشته این مسائل نبوده ,
تااین که فقها به ان بپردازند.
علاوه براینها که بر شمردیم , مسائلی از
قبیل : سیستم مالکیت (بخش خصوصی , دولتی و تعاونی ) وجود دارد که فقه
باید تعریف دقیق از آن داشته باشد. مثلا, باید تعاونی را تعریف کند
که : آیا عقد مستقل است ؟اگر مستقل است مثل بیمه است ؟ (که امام
می فرمایند: عقد مستقل است )امروز ما نمی توانیم از تعاونی صرف نظر
کنیم . فقها باید چهارچوب آن را مشخص کنند. ما در مجلس قانونگذاری
می کنیم اما وقتی که , مثلا می گوییم : تعاونی عقد مستقل است , فقهای
محترم شورای نگهبان می پرسند: چرا؟ تعریف آن کدام است ؟ جزء عقود لازمه
است یا جایزه ؟اگر جایزه است چگونه ؟
مضافا براین که امروز, مالکیت دایره وسیعی پیدا کرده است , مثل
گذشته نیست که ابراز تسلط بشر محدود بود وامکان تسلط ناچیز.
امروز, می توانند با یک تلفن , دراقصی نقاط جامعه , بدون کوچکترین
کاریدی و… سلطه پیدا کنند.امروز, ممکن است از راه پول , نفوذ
سیاسی و… پیدا کرد.
براین اساس , باید
سرمایه داری مورد بحث جدید قرار بگیرد که آیا همان احکام گذشته براو
بار می شود, یا نه . فقها باید بحث جدیدی را دراین رابطه مطرح کنند.
اینها گوشه ای از مشکلات و تنگناهایی است که با آن روبرو هستیم .
از سوی دیگر, برای
حل اینها براین باوریم که : شیعه در بن بست نیست زیرا شیعه , قائل
به انفتاح باب اجتهاداست . ما مسائلی داریم که تا نفحه صور, قابل
عوض شدن نیست و نمی توان در آن تغییری داد, مانند: شیعه در بن بست
نیست زیرا شیعه , قائل به انفتاح باب اجتهاداست . ما مسائلی داریم
که تا نفحه صور, قابل عوض شدن نیست و نمی توان در آن تغییری داد,
مانند: تعداد رکعات نماز, شکسته بودن نماز مسافر و… پس انفتاح باب
اجتهاد, در مسائلی که در روند تکاملی بشر و جوامع انسانی به وجود
می آید مثلا,امروز در مالکیتها, روابط گوناگون و وسائل پیچیده ای
مطرح است که فقه باید با آن برخورد جدی بکند.
در مکاسب شیخ انصاری(ره) عناوینی را می بینید که بودن شک , جزء
عناوین محرمه است زیرا در زمان شیخ , منفعت محلله مقصوده برایش تصور
نمی شده است , یا وضع خاصی داشته است اماامروزه , با پیشرفت صنعت و
تکنیک , خیلی از آنها دارای منافع محلله است ناگزیر بایداز تحت
عنوان محرم خارج شود و داخل عنوان محلل گردد.
فقها باید بنشینند واینها را حل کنند و دراختیار ما قرار بدهند.
امروز, قانونگذاری ,این فرصترا به ما نمی دهد که بگوییم : بگذار تا
ببینیم چه می شود.امروز, نمی شود منتظراستنباطهای آیندگان باشیم .
مساله دیگری که داریم , در رابطه با تصاعد جمعیت است . یکی از مهمترین
سوالاتی که جامعه پزشکان ما دارند, در رابطه با کنترل نسل و جلوگیری
ازانعقاد نطفه است . آیا عقیم کردن زن یا مرد درست است ؟ به عنوان
اول , نه , ولی به عنوان ثانوی چه ؟اصلا حدود عنوان ثانوی چقدراست ؟
آیا فقط تحت عنوان حرج و ضرر قرار می گیرد؟ و یا نه ,اینها مسائلی
است که ما با آن روبرو هستیم .
انتظار داریم که فقها واساتید بزرگوار ما,این مسائل را مورد
بررسی قرار بدهند, تا بتوانیم تنگناها را دقیق و جامع حل کنیم .
امروز, ما به این موضوعات , شدیدا, نیازمندیم . فقها بایداز محیط
تئوری حوزه بیرون بیایند و مقداری در کارهای اجرایی و تنگناهای آن
قرار بگیرند, آنگاه به حوزه برگردند.اگر چنین بشود, به عقیده من ,
در دیدگاههای آنان تغییرات فوق العاده ای ایجاد خواهد شد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 