پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد; آیت الله عبدالحسین طیب ۹۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد; آیت الله عبدالحسین طیب ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد; آیت الله عبدالحسین طیب ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد; آیت الله عبدالحسین طیب ۹۸ اسلاید در PowerPoint :
۳۱
کشور عزیز ما, که سالهای تلخ و پر مشقتی را پشت سرگذاشته و
امروزه , در هنگامه بازسازی , راههای پر سنگلاخ و خار و خاره را در
پیش روی دارد, برای رسیدن به ستیغ استقلال و آزادی واسلام ناب
محمدی (ص ) به پشتوانه عظیمی همچون : حوزه علمیه نیازمنداست .البته
حوزه علمیه ای که شب را درک کرده باشد و روی به چشمه خورشید داشته
باشد وگرنه خود سنگ است که باید موسی وار با عصا دو نیمش کرد تااز
دل سنگ , چشمه بجوشد و خود خاراست که باید با تیغ گل آرا به جانش
افتاد تا گل خوش عطر زندگی بشکفد و خود شب است و باید زدودش تا فجر
صادق برآید. حوزه های علمیه برای این که در هسته مرکزی حرکت عظیم
امت سربلند به سوی روشنائی قرار بگیرد و نقطه دایره زندگی باشد
باید بر سر رکن اساسی پایه گذاری شود:
دانش قوی , شناخت زمان و تهذیب نفس .
مجله , دراین ستون سعی می کند,ازاین زاویه ها چهره
مردان بزرگی که به وادی عشق قدم نهاده اند و چراغ دیده بر محراب
ابروی بارافروخته اند, برکشد و در پیش چشم ناظران دقیق و هوشیار
بنهد ،البته فاش می گوید که : تاکنون نتوانسته است از شخصیتهای مورد
گفتگو, تصویری کامل بدست دهد و آیینه تمام نمای آفتاب جمال آن آفتاب
چهره گان باشد.
گروه مصاحبه , دراین شماره , با یکی از چهره های همدم و مانوس با
قرآن به گفتگو نشسته است .این انس با قرآن , بحدی است که گروه مصاحبه
دراین نشست , عمیقا درک کرد که لحظاتی بین عاشق و معشوق جدائی
افکنده , باعث شده استاداز زمزمه قرآن برای مدتی , هر چند کوتاه
محروم بماند.
استاد عزیز, سالی چهارده مرتبه قرآن را ختم میکنند!
در ماه محرم و صفر هر روز زیارت عاشورا را با آداب کامل می خوانند.
هر شب قبل از نماز شب , زیارت چهارده معصوم را می خوانند.
هیجده سال , مشغول نوشتن اطیب البیان بوده اند.
در مقابل مسائل اجتماعی بشدت حساس بوده و هستند.
درالتبلیغ اسلامی را با همکاری علماءاصفهان , در مقابل هجوم
تبلیغاتی مسیحیان تاسیس کرده اند.
کلم الطیب را تالیف کرده اند, تا بتوانند جوابی باشد در برابر شبهات و …
آنچه ذکر شد,ازاستاد متواضع , حضرت آیه الله طیب , با تمام کنجکاوی
واسرار نشنیدیم بلکه اطرافیان , بخصوص دکتر طیب , فرزند بزرگوار و
فاضل ایشان , لطف کردند و توضیحاتی دادند که فهرستی از آن برای آگاهی
شما عزیزان ارائه شد.
اینک این شما واین نتیجه گفتگوی ما با آن بزرگوار, که اگر در
آن حسنی ببینید, عکس جمال آن بزرگ است واگر دلی بدان زنده گردد هم ,
اثر نفس قدسی آن محب خداست .
[حوزه]
حوزه : آشنائی با زندگانی پر باراساتید بزرگ و طلایه داران علم وفقاهت واجتهاد برای ما طلاب غنیمتی بزرگ است , دراین راستا مشتاقیم
که فرازهایی از زندگی علمی و تحصیلی خود را بیان بفرمائید؟
استاد: حقیر بعداز ظهر هفتم محرم سال ۱۳۱۲ قمری (برابر با ۳۰ تیر
۱۲۷۲ شمسی و ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۳ میلادی ) در یکی از محله های مرکز شهر
اصفهان (معروف به محله نو در میان طائفه ای از سادات معروف به
میرمحمد صادقی ) دیده به جهان گشودم .
من چهارمین فرزند خانواده واولین پسر آن بودم , به این لحاظ
آنگونه که نقل می کردند توجه مخصوص نزدیکان به سوی من جلب شده بود.
با توجه به علاقه واخلاص وافر پدرم نسبت به آستان مبارک حضرت
ابی عبدالله الحسین نام من را عبدالحسین نامیدند.این نام ازابتدا
برای من , موجب برکات فراوان شده است و همواره نسبت به آن افتخار
می کنم .
هنگامی که من سومین بهار زندگی خود را سپری می کردم , پدرم , خانواده
را برای سفر به کربلا و آستان بوسی مولا آماده می کند. نزدیکان با خود
زمزمه داشتند که او نذر داشته نام فرزند را عبدالحسین بگذارد و
می خواهد دراولین فرصت عبد را به محضر مولا ببرد.
سفر به عتبات مقدسه , با توجه
به امکانات آن روز مشکلات زیادی داشت , به این جهت پدر برای مراقبت
از فرزند دلبند خویش , شخصی رااجیر می کند تا در طول مسافرت مراقبت
عبدالحسین باشد. آن مسافرت قریب دو ماه به طول می انجامد. پس از
بازگشت , عبدالحسین کودک چهارساله آن روز, بسیاری از فقرات زیارات ,
از جمله : زیارت وارث وامین الله و بخشی از زیارات جامعه کبیره را
بدون خطا از حفظ می خواند.
این امر را من
طبیعی می دانم چرا که مولائی به مانندابی عبدالله الحسین[ ع] عبد
آستان بوس خود را بدون صله وانعام نمی گذارد. صله وانعامی که
نخستین بخش آن , عشق و محبتی محکم و پیوند ناگسستی است با مولا. من ,
در تمام ایام عمر خویش ,ازاین صله وانعام بهره ها برده ام و خود را
نسبت به آن ممنون و سپاسگزار می دانم
نزدیکان آن روز حفظ زیارات را به هوش و حفاظه خوب کودک منتسب
می کردنداما حقیر که بعدها دعای کمیل , زیارت عاشورا, زیارت جامعه
کبیره و زیارات چهارده معصوم رااز حفظ می خواندم واکنون که دراین
نود و پنجمین سال زندگی , هنوز جزئیات آن سفر مقدس را به خوبی بیاد
دارم , آن را جز عنایت الهی و تفضل مولا نمی دانم .
بعدازاین سفر, مرا به مکتب خانه فرستادند و
پس از فراگیری خواندن و نوشتن , حساب , قرآن و نصاب الصبیان راهی
مدرسه علمیه گردیدم .
در دوازده سالگی , طبق مشیت الهی ,از نعمت سرپرستی پدر, محروم
گردیدم ولی از آنجا که طرق فضل الهی و عنایت باری , محدود نیست ,
مادرم که بانوی بسیار بزرگوار و مقدس و همچون پدر,از شجره طیبه
ولایت واز خاندان روحانیت بود به تربیت من همت مخصوص گمارد.او,
مصمم تر و قویتراز گذشته من را تشویق و تحریص به کسب علم و تحصیل
معرفت می کرد و دراین راه , هیچگاه از دعا و توسل فراموش نمی کرد. به
قول خودش , هر شب هنگام سحر,از خدا می خواست که: حسین رااهلش کند.
از رهگذراین دعاهای خالصانه و تشویق های مشفقانه , در من عزمی پیدا
شد که توانستم ناملایمات پیش آمده از فقدان پدر را تحمل کرده و به
طریق خودادامه دهم .
هنوز مقداری از ضربه هولناک فقدان پدر نمی گذشت که قحطی عظیم , ناشی
از جنگ بین الملل اول , شروع شد.ابعاداین فاجعه , دراصفهان بسیار
گسترده تر بود تا حدی که از مرده ها بر سکوی مساجد, پشته ها ساخته می شد
و فزونی مردگان , فرصت دفن و کفن را به کسی نمی داد.
من بااتکال به خدای بزرگ و با قناعتی که پس از فوت پدر کسب کرده
بودم ,این بحران را پشت سرگذاشتم .
درابتدای طلبگی , من در مدرسه میرزا مهدی , حجره ای گرفتم و آنجا
مشغول درس و بحث شدم .ازابتدای مقدمات تا معالم را خدمت مرحوم
حاج آقا آخوند زفره ای بودم . معالم را خدمت مرحوم سیداحمد خوانساری
خواندم .
مرحوم آقا شیخ علوی یزدی , که بسیار درادبیات مسلط بود, در مدرسه
صدر, شرح لمعه می فرمودنداین درس بسیار خوب و متین و با آهنگی بلند
گفته می شد. صدای خوب آن مرحوم در تمام مدرسه بگوش می رسید. شرح لمعه
را من خدمت ایشان خواندم .
نزد مرحوم آقا شیخ حسن یزدی منطق را خواندم .
حکمت , حساب , جبر, مقابله و هیئت و نجوم را خدمت مرحوم اسدالله
قمشه ای حکیم , فرا گرفتم بعدازاتمام دروس مقدمات ,از مدرسه میرزا
مهدی , به مدرسه جنب مسجدامام , نقل مکان کردم .
و پس از آن به مدرسه چهار باغ ( امام صادق ) رفتم و آنجا رحل اقامت
افکندم .
دروس سطح را خدمت بزرگانی , که هر یک در حوزه آن روزاصفهان استاد
فرزانه ای بودند, به تلمذ نشستم .
خدمت مرحوم آقا سیدمهدی درچه ای , کتاب قوانین و تقریرات کفایه را
خواندم . نزد مرحوم آخوند ملا عبدالکریم کزی , متاجر شیخ را فرا گرفتم .
فرائدالاصول را خدمت آقا میر محمد صادق مدرسی و کفایه را خدمت مرحوم
دزفولی خواندم . دروس خارج فقه واصول را درس خارج اصول مرحوم
میرمحمد صادق مدرسی و مرحوم محمدتقی مدرسی شرکت می کردم و همچنین در
درس خارج فقه مرحوم سیدابوالقاسم دهکردی نیز شرکت می جستم .
عمده فقه واصول را دراصفهان , خدمت مرحوم آیت الله آقاسید
محمدباقر درچه ای بودم . تقریبا, مدت یازده سال مرتب درس این بزرگوار
می رفتم . دراین مدت , جدااز فقه واصول , معارف و حقایق دیگری را نیز
از آن بزرگوار واستاد کامل آموختم . درست است که ثمره طاهری این
یازده سال تحصیل مداوم خدمت ایشان , مرا به درجه اجتهاد رسانیداما
آنچه مهم بود, من از آن مرحوم , درس زندگی ,اخلاق و شخصیت را فرا
گرفتم . آن بزرگ مرد, به راستی در ورع و تقوا آیتی عظیم بود. در عین
سادگی ,از یک صفای روح عجیبی برخوردار بود. براستی نسبت به دنیا و
امور دنیوی بی اعتنا و در معیشت به حداقل ممکن , قناعت می کرد. ۴
مساله نظم درامور و تقسیم ساعات شبانه روز, برای کارهای مختلف و
برنامه ریزی ایشان , زبانزد بود. در مساله نظم آن بزرگوار, همین را
عرض کنم که در مدت یازده سال که خدمت ایشان بودم ,ایشان حتی یک جلسه
درس را غیبت نکردند و دراین مدت هیچگاه به علت غیبت ایشان, یا
من , درس از من فوت نشد و در تمام مدت , درس در ساعت معمول خود
برگزار می شد و بگونه منظم ادامه داشت .این نظم وانضباط استاد,
مسلما در شاگردان نیز, بی تاثیر نبود. من , در طول زندگی , سعی کردم
به ماننداستاد منظم باشم . بعضی از آقایان طلبه , مدرسه , می گویند که :
ما ساعتهای خود را به رفت و آمد شما منظم می کنیم . می دانیم چه وقت
برای درس می آیید, چه ساعت برای تجدید وضو و چه هنگام مدرسه را ترک
می کنید.البته این حسن ظن ایشان است .اما من به آقایان طلاب عرض می کنم از
مساله نظم درامور غافل نباشند. نظم یکی از مهمترین اسباب توفیق و
کمال انسان است . ساعات شبانه روز محدوداست و بایداز آن حداکثر
بهره را برد. و بدون یک برنامه ریزی و تقسیم بندی درست کارهااین
بهره برداری مشکل است بودن نظم و برنامه وقت ها ممکن است بی جهت مصرف
شود.
حوزه : فرمودید که ثمره یازده سال تلاش و شرکت شما در درس مرحوم آیت الله سیدمحمدباقر درچه ای شما را به اجتهاد رسانید, به چه انگیزه
دراین مرحله متوقف نشدید و باز هم ادامه تحصیل دادید.
استاد:اگرانسان به حقایق علوم توجه و معرفت پیدا کند نسبت به
دریافت آن سیری ناپذیر می شود. و نمی تواند در مرحله ای خود را متوقف
یا به اصطلاح فارغ التحصیل ببیند.
اطلبواالعلم من المهدالی
اللحد البته شرائط طبیعی , گاهی به انسان اجازه نمی دهد. در سنین بالا
مزاج انسان را یاری نمی کند و یا نیازهای طبیعی اجتماع , مانع ادامه
مستمر تحصیل می شود. هیچ لذتی را نمی توان جایگزین لذت آموختن کرد.
من بعدازاین مدت یازده سال که خدمت مرحوم آیت الله سیدمحمدباقر
درچه ای بودم و کم و بیش خدمت اساتید بزرگ اصفهان را درک کردم به
قصدادامه تحصیل و درک معارف عالی اسلام عازم حوزه نجف اشرف شدم . در
این راه ,ابتدا وارد قم شدم در قم نزدیک به یک سال از محضر درس
استاد بزرگ , حاج شیخ عبدالکریم حائری , بهره بردم . حوزه درس ایشان یک
حوزه گسترده و بسیار عمیقی بود.
بعداز یک سال , راهی نجف اشرف شدم و در آن حوزه شریف , خدمت اساتید
بزرگ و آیات و آیات عظم رسیدم واز حوزه پر برکت درس آقایان
استفاده کردم .
نجف درس اصول مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین کمپانی و درس فقه مرحوم
آیت الله آقا سید محمدحسین اصفهانی و درس فقه واصول مرحوم آیت الله
نائینی شرکت می کردم .
همچنین درس اصول مرحوم آقا حسین رجایی و فقه مرحوم آقا سید اسمعیل یزدی میرفتم.
خدمت مرحوم آیت الله آقاضیاء عراقی رساله منجزات مریض را خواندم و
خدمت مرحوم آیت الله شیخ جواد بلاغی علم کلام را آموختم .
حوزه : حضرت عالی از کدامیک از آقایان نجف ,اجازه اجتهاد دارید.
استاد از حضرت آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی ، حضرت آیت الله آقا ضیاء الدین
عراقی ، حضرت آیت الله محمد کاظم شیرازی و حضرت آیت الله میرزا محمد حسین نایینی و همچنین
اجازاتی از حضرات آقایان آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری و حضرت آیت الله حاج آقا
حسین قمی و حضرت آیت الله آقا میرزا اصطهباناتی و حضرت آیت الله آقا محمد تهرانی رازی
و حضرت آیت الله آقا شیخ محمد حسین فشارکی و حضرت آیت الله آقا سید محمد باقر درچه ای.
مرحوم استاد ، آیت الله نائینی، خیلی به گردن حقیر حق استادی دارند. من از درس این
بزرگوار ، خیلی استفاده بردم و نسبت به درس دیگر آقایان اساتید، از درس ایشان
بهره بیشتری برده ام . هنگام اجازه اجتهاد ، ایشان ، می خواستند از من امتحان کنند
یک سؤال برای من نوشتند که در مسأله (خلل نماز) بود من یک رساله ای در این باب
نوشتم . ایشان ، خیلی پسندیده بودند.
در حوزه درس تعریف زیادی فرمودند.
مرحوم آقا سیدابوالحسن اصفهانی , خیلی به من اظهار لطف و مهربانی
می فرمودند. زیادی ازایام که خدمت ایشان می رسیدم ,ایشان ضمن محبت
زیاد به من یک لیره طلا مرحمت می فرمودند.
پس از بازگشت از نجف اشرف ، آقایان زیادی در قم , به من پیشنهاد
می کردند که در قم بمانم و درس و بحث را شروع کنم ولی من احساس کردم
حوزه علمیه قم ازاین جهت , کمبودی ندارد و آقایان زیادی آنجا
مشغول تدریس هستند و حوزه های درسی خوبی دارند. به این جهت پیشنهاد
آقایان را نپذیرفتم و عرض کردم : فکر می کنم برای اصفهان مفیدتر باشم
و آنجا نیاز بیشتری نسبت به قم ,احساس می شود.
وقتی من مخالفت کردم , بعضی از آقایان فرمودند: شمااگر در قم
بمانید و حوزه درس تشکیل بدهید بعداز مدتی در مرجعیت شما تردیدی
نخواهد بود و مرجع خواهید شد،
اما من با همان احساس خودم عرض کردم : حوزه قم ازاین نظر کمبودی
ندارد, آقایان بزرگواری هستند و درس و بحثها هم بحمدالله برقراراست
و من هیچگاه به داعیه مرجعیت درس نخوانده ام ، بلکه من باانگیزه
خدمت و پذیرش مسئولیت درس خوانده ام . در مسئوولیت مرجعیت , آقایانی
هستند و بحمدالله فعلا خلائی احساس نمی شوداما در بعد تبلیغات
و مسئوولیتهای این گونه ای احساس خلا می شود به این لحاظ به اصفهان
باز می گردم و دراین زمینه ها مشغول می شوم .
در پاسخ من , بعضی از آقایان این عبارت را بکار بردند که : در
اصفهان علم شما دفن می شود.اما من به این عبارت اعتقادی نداشتم . به
این جهت و به قصدارائه خدمات دینی و تبلیغی وارشادی به اصفهان
بازگشتم .
حوزه : پس از بازگشت به حوزه اصفهان چه درسهایی را تدریس می فرمودید؟
استاد: در بدو ورود به اصفهان , در مدرسه صدر حجره ای گرفتم و در
همانجا مباحثه را شروع کردم امااز همان ابتداء دلم هوای دیگری
داشت , می خواستم با مردم صحبت داشته باشم و به گونه ای رفتار کنم که
معارف اسلامی در سطح عامه مردم مطرح شود و آنچه از معارف اسلامی
می توانداز درون حوزه های علمیه به میان جامعه بیاید آورده شود.
این کار درابتداء مشکلات فراوانی داشت که بزرگترین آن , جو حاکم بر
شهر بود که در آن , حتی ائمه جماعت , منبر رفتن و موعظه کردن را
مناسب نمی دانستند تا چه رسد به مجتهدین و کسانی که صاحبان اجازات
اجتهاد هستند.
این جو, باعث شده بود که حوزه های درسی و محفل های بحث و گفتگوی
معارف اسلامی , منحصرا همان هایی باشد که در حوزه های علمیه و برای طلاب
تشکیل می شود.
من ,این انحصار را دوست نداشتم و می اند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 