پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد، آیت الله محمدتقی جعفری; قسمت اول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد، آیت الله محمدتقی جعفری; قسمت اول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد، آیت الله محمدتقی جعفری; قسمت اول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد، آیت الله محمدتقی جعفری; قسمت اول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۷
این بار، پای سخن فقیهی نشستیم که اراده و کار مستمر،
تار و پود زندگیش را شکل می دهد. همت والا و عزم راسخش ، آرزوهای او را
در سایه سار لطف بیکران الهی به گل می نشاند و پشت کاراعجاب انگیز
وی ، شکوفه های اراده و تصمیم را به ثمر می رساند.
استاد جعفری ، غواص پولادین اراده ، خطرخواهی است که بی محابا به
دریاهای معارف می زند و سر بلند بیرون می آید. پای نهادن در میان
امواج خروشان[ مثنوی معنوی] جلال الدین رومی و سرافراز بیرون آمدن ،
کار هر کسی نیست . چه بسیار صاحبان فضلی که در برابرامواج پیل افکن
آن ، زمین گیر گشته اند واز مولوی بتی ساخته اند واز[ مثنوی] کتابی
آسمانی واز خود عبدی درمانده ! و چه بسیار کوته بینان کم ظرفیتی که
کودکانه[ مولوی] را ماتریالیست دانستند و به تلاشی بی ثمر دست
یازیدند.
استاد جعفری ، مردانه گام دراین دریا نهاد و زوایای آن را در
نوردید و بی آنکه خویش را درامواج آن گم کند راهی از[ دریا به
دریا] گشود.
مولوی ،استاد را عاشق و شفته نساخت و همانگونه که خود می گفت : تنها
خیره کرد:استاد نیز مولوی را کم بها نداد واگر چه گه گاه توسن
انتقاد را بر دشت مثنوی می راند،اما در جای جای تفسیراشعارش به
عظمت وی گواهی می دهد.
استاد جعفری وقتی دریای مثنوی را در نوردید، شیفته شگفتیهای
اقیانوس گشت و به دنیای عظیم[ نهج البلاغه] ، سخن علی[ع] فرزند کعبه ،
گام نهاد. دراینجاست که استاد سخن اندیشمندان غرب را در شعاع درخشش
کلام علی[ ع] قرار می دهد تا همه را در برابر عظمت سخن مولانا[ ع] به
زانو در آورد و چه در نیک از عهده بر می آید.
فلسفی استاد و بازتاب کارهای تلیفی وی در زمینه فلسفه است .
خوانندگان محترم دراین مصاحبه ، با چهره دیگراستاد آشنا
خواهند شد. چهره فقیهی که وقتی از نجف بر می گشت بزرگی خطاب به وی
می گوید: [جعفری ! درایران فقط فقه واصول لازم نیست باید مطالب دیگر
هم بلد باشی] .
استاد جعفری در حوزه های مختلفی به تحصیل پرداخته است واز چند و
چون آنها بدقت آگاه است .اساتید فراوانی دیده واز کم و کیف درسهای
زیادی مطلع است ، خاطرات فراوانی از فقهاء و بزرگان حوزه های نجف ،
سامراء، تبریز، قم و مشهد به خاطر دارد که صفحات مجله آوردن همه
آنها را بر نمی تابد، همانگونه که[ ضیق محل] فرصت آن را نمی دهد که
استاد در هر مورد توضیح بیشتری دهد و به ناچاراز مقوله های مختلفی
گذرا می گذرد. بااین همه صرف جوئی اجباری ، دراین شماره بخشی از
گفتگو بااستاد را چاپ می کنیم و بخش دیگر آن را به آینده موکول
می کنیم .
امید که سیره سالکان و کلام صالحان ، ره توشه راهمان باشد.
[مجله حوزه]
حوزه : درابتدای این گفتگو، آشنایی با زندگانی پر بار تحصیلی و تدریسی حضرتعالی ، برای حوزه های علوم دینی جالب توجه وارزشمنداست .
آنچه به این آشنایی ضرورت می بخشد، شهرت استاد در تحقیقات فلسفی و
مسائل اعتقادی ،اجتماعی است که موجب شده است تا زوایای دیگری از
زندگانی علمی شمااز جمله بخش تحصیلات فقهی واصولی و تحقیقات دراین
زمینه چندان آشکار نباشد.
استاد: من در حدود سال ۱۳۰۴ در تبریز متولد شدم . تحصیلات
مقدماتی را همان شهر گذراندم و بعد برای ادامه تحصیل به تهران آمدم .
مقداری از متن رسائل ، مکاسب مانده بود که در تهران خواندم . همچنین
در درس مرحوم آیت الله آقاشیخ محمدرضا تنکابنی ( ابوی آقای فلسفی ) نیز
شرکت می کردم . دراین زمان مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی در مدرسه
مروی معقول تدریس می کردند که من بااشتیاق کامل و میل فراوان ، در
این درس نیز حضور داشتم .
البته من از همان ابتدای تحصیل علاقه زیادی به معقول داشتیم
و در وجودم میل به هستی شناسی موج می زد چند روز پیش یکی از
همدروه های گذشته این جا آمده بود، در ضمن صحبت می گفت شمااز همان
دوران سیوطی و مغنی علاقه به معقول داشتید. به خاطرم می آورد که پیش
چه کسانی برای درس می رفتیم و چه مباحثه هایی داشتیم بعداز تهران
مشرف شدم به قم زمان آقایان اربعه بود آیات عظم مرحوم صدر، مرحوم
خوانساری ، مرحوم حجت و مرحوم فیض رحمت الله علیهم جمیعا حدود یکسال
از آمدن به من قم گذشته بود که نامه ای از تبریز آمد که مادرتان مریض
است ، من برگشتم تبریزالبته ایشان فوت کرده بودند. در تبریز مرحوم
آیت الله میرزا فتاح شهیدی صاحب حاشیه برمکاسب به من اصرار زیاد
کردند که نجف بروم و می فرمودند نه تهران بمان ، نه قم . بروید نجف .
مقدار زیادی از مقدمات سفر را هم ایشان تهیه کردند و رهسپار نجف
شدیم .
زمانی که من وارد نجف شدم یی دو هفته بعداز فوت دو بزرگوار مرحوم
آقا شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی و مرحوم آقاضیاء بود.
این موقع زمان مرحوم شیخ محمدعلی کاظمینی واواخر دوران آقا شیخ
موسی خوانساری بود. من یکبار دیگر جلد دوم کفایه را در نجف خواندم و
بعد رفتم درس خارج .اولین درس خارج من درس مرحوم حاج شیخ کاظم
شیرازی بود. مرحوم حاج شیخ کاظم شیرازی بسیار مرد مربی و فقیه با
اخلاقی بود. بااخلاق و فقیه ،ازاینرو درس بیار سازنده ای داشت ایشان
بسیار مورد توجه آیات و مراجع عظم به خصوص مرحوم آیت الله میرزا
محمدتقی شیرازی بودند. مقدار زیادی از طهرات و مکاسب محرمه رااز
حضورایشان استفاده کردم بعدها نیزایشان یک دوره طهارت در مدرسه
قوام فرمودند که من حضور داشتم . همزمان با دروس فقه ، در درس اصول
آیت الله خوئی شرکت می کردم . همچنین دراصول ، خارج مقالات آقا ضیاء را
خدمت مرحوم آقا میرزا حسن یزدی خواندم چرا که به دقت های محروم
آقاضیا دراصول علاقه مند بودم .ایشان براستی دراصول مرد دقیقی
بودند.
یک درس هم خدمت آیت الله سیدمحمود
شاهرودی می رفتم که مکاسب محرمه بود، یک مقداری از خیارات را نیزاز
حضورایشان بهره مند گشتم .
حدود یکسال و نیم خدمت مرحوم آیت الله حکیم بودم که ایشان عروه
می فرمودند – همین مستمسک که نوشتند – در ماه های مبارک هم درسهای
ایام تعطیلی داشتم ،از جمله قاعده فراغ و تجاوز را یک ماه خدمت
مرحوم آیت الله سیدجمال گلپایگانی خواندم . و کتاب رضاع را در یک ماه
مبارک خدمت آیت الله سیدعبدالهادی شیرازی بودم در فقه مدت هفت سال من
خدمت آیت الله آقاسیدعبدالهادی شیرازی بودم و در جلسه حاشیه بر عروه
ایشان حضور داشتم که بسیاراز نظر فقاهی پر برکت بود یکی از
عالی ترین ایام زندگانی من ، همین مدت هفت سال است که خدمت ایشان بودم
مرحوم آقاسیدعبدالهادی ، مرد علم و عمل و براستی تجسمی از معرفت و
تقوی بود. در علم اصول ، مدت یازده سال من خدمت آیت الله خوئی بودم که
تقریبا دو دوره میشد چرا که هر دوره درس اصول ایشان در آن زمان
حدود ۵ تا ۶ سال طول می کشید .
مقداری هم درس اصول مرحوم آیت الله آقا
سیدمحمدهادی میلانی شرکت کردم و همچنین در فقه کتاب اجاره را خدمت
ایشان خواندم . فقه واصول ما در نجف به خوبی پیش رفت . خداوند به ما
اساتید خوب و کم نظیری عنایت کرده بود و من توانستم از حضور آنها
بهره ها ببرم .
واما کارهائیکه در فقه واصول انجام داده ام تقریرات دو دوره اصول
را که خدمت آیت الله خوئی بودم نوشتم که جزواتش در نجف دست به دست
دوستان می گشت اکنون هم بعضی از جزواتش پیش من نیست ازاین میان بحث
[ الامربین الامرین] چاپ شد واولین نگارش من به زبان عربی است . در فقه
هم رساله رضاع را نوشتم و حواشی کم و بیش نیز بر بعضی ازابواب فقه
دارم ، مدت سه سال آخراقامت در نجف نیز درس خارج می گفتم در مسجد
هندی خارج مکاسب شروع کردم بودم . ( ازابتدای آشنایی با مکاسب ، من
خیلی به این کتاب علاقه پیدا کرده بودم کتاب عجیبی است عظمت شیخ
انصاری (ره ) به خوبی دراین کتاب متجلی شده است )از خارج اصول همه
می گفتم که عمده نظر من بر کفایه مرحوم آخوند بود. واما فلسفه و
معارف دیگر – باید عرض کنم پس از تحصیلات فلسفه و معارف مربوطه در
خدمت مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی در تهران و مرحوم آقا شیخ
صدراقفقازی و آقا یخ مرتضی طالقانی در نجف اشرف ، که البته سالهای
زیادی طول کشید، دراین مقوله چه در نجف و چه در تهران تدریسهائی
فراوان داشته ام .
اما درباره فلسفه ها و علوم انسانی از دیدگاه های متفکران جوامع
خارجی خلاصه می کنم ،اگر چه من در نجف از طریق کتابهایی که از مصر و
ایران و ترکیه و لبنان وارد نجف می شد با معارف و علوم مغرب زمین
آشنا شدم ولی بعدها با شدت تلاش دراین مقوله ، مجبور شدم مخصوصا در
تهران از آشنایان کامل بزبانهای خارجی درباره ترجمه هااستفاده کنم
دراینجا یک نکته را هم متذکر می شوم و آن این است که چون بعضی از
ترجمه ها قابل اعتماد نیست ، لذا چنانکه در مجلد ۱۴از تفسیر و نقد و
تحلیل مثنوی در خاتمه بیان کرده ام ، در آن موارد که چاره ای جز رجوع
به ترجمه مشخصی نداشتم ، مطالبی را که آن ترجمه ارائه کرده است مورد
بررسی قرار داده ام ، بدون اینکه آنها را بطور یقین به متفکری که
مترجم مطالب او را ترجمه کرده است نسبت بدهم . و به موازات کار بر
روی اصول و فلسفه اسلامی به فراگیری این علوم و معارف نیز می پرداختم
اما تلاش و کار در فقه واصول را هرگز رها نمیکردم . به خاطر دارم
آنگاه که می خواستم از نجف به یاران باز گردم یکی از بزرگان به من
فرمود ( جعفری ) درایران فقط فقه واصول نیست مردم به مطالب دیگر هم
نیاز دارند بعضی ها هم به من گفته اند: جعفری ، مردم به فلسفه و علوم
انسانی از دیدگاههای متفکران نیزاحتیاج دارند!!
اکنون نیز من اگر
این نوشته ها و تحقیقاتم را ضروری و لازم ندانم و پرداختن به آنها را
واجب نشمارم قطعا می پردازم به تدریس فقه واصول و درسهای رسمی
حوزه . ولی من این ها را واجب می دانم چون جای آنها رااجتماع خالی
است . واجتماع ما به آنها نیازمنداست .
حوزه : با توجه به تماسی عینی که حضرت عالی با حوزه های گوناگون داشته اید و تلاش مستمرتان ، در حوزه های مهمی همچون حوزه علمیه تبریز،
قم و مشهد و نجف اشرف اگر یک مقایسه ای میان این حوزه ها داشته باشید
و کاستی وامتیازات هر یک را بیان بفرمائید، مفید و سودمند خواهد
بود.
استاد:این مساله را من چندین مرتبه در جلساتی که برای طلاب یا
دانشجوها داشتم مطرح کردم و به این مقایسه می پرداختم ولی اینکه شما
به صورت سوال از من می پرسید جالب است .
حوزه نجف از نظر مسائل فقه واصول
امتیاز داشت . می توان گفت مسائلی که در آنجا مطرح می شدازاین نظر
بسیار پرداخته شده بود. بویژه دقت در مسائل اصولی زیاد بود.اگر ما
نسل گذشته این حوزه را در نظر بگیریم بزرگانی مانند مرحوم کمپانی و
میرزای نائینی را می بینم که دراصول واقعا صاحب نظر واستاد
بودند. مرحوم میرزا واقعا مطلب داشت و صاب نظر بود. مطالب نائینی
دراصول استنساخی از مطالب مرحوم شیخ انصاری و صاحب کفایه نبود.
نائینی فرد صاحب نظر و دقیق بود.
بیشترین همت حوزه نجف بر فقه واصول متمرکز بود. علوم و معارف
دیگر هم وجود داشت اما شیوع و رواجش به اندازه فقه واصول نبود
بزرگانی مانند آقاشیخ صدرا قفقازی ، آقاشیخ مرتضی طالقانی ، آقاشیخ محمد
جوادجزایری و آقاشیخ محمدحسین کاشف الغطا و آقاسیدجوادعینکی بودند که
در معقول واخلاق و عرفان کار می کردند حتی بعضی از بزرگان بودند
مانند آقا میرزا علی ، قاضی استاد مرحوم علامه طباطبائی که در کمال و
اخلاق درجاتی رفیعه پیموده بودند.
وقتی من وارد حوزه نجف شدم هیجده تا درس اخلاق در
این حوزه تدریس می شد، بزرگانی از جمله اخلاف صدق مرحوم آقا سیداحمد
کربلائی یا آخوند ملاحسینقلی همدانی به تربیت طلبه ها مشغول بودند و به
این کاراهتمام کامل می ورزیدند.
من در عدد هیجده
تاکید دارم چون ازایشان شنیدم و درست مستند به ایشان است و عرض
می کنم احتمالا حداقل پنجاه درس اخلاق در حوزه نجف بوده است که
هجده تای آن توانسته بود بروز و ظهوری پیدا کند می توان گفت هیجده درس
از درسهای درجه دو و درجه سه بوده است که توانسته بروز نمودی داشته
باشد. در عین حال فقه واصول قوی تر و شایع تر بود.
در میان علماء سامرا البته علماء نسل قبل از ما – یک روش درسی
خاصی بوده است معروف به نهج سامرائی ، دراین شیوه تدریس استاد
مساله را مطرح می کرد و تمامی حضاراظهار نظر می کردنداستاد
راهنمائی می کرد و مساله با یک حالت بحث و مباحثه پخته می شد و نتیجه
نهایی رااستاد بیان می داشت ، مرحوم آیه الله آقاسیدمیرزاحسن شیرازی و
آقاسید محمدفشارکی این گونه درس می دادند،این روش در کربلا بیش از
نجف توانست مرسوم شود و دوام بیاورد. شیوه تدریس نجف به گونه
سامرائی نبود، بلکه مانند حوزه قم بود بعضی ازاساتید مااین روش را
نقل می کردنداز جمله آقاشیخ کاظم شیرازی از بقایای علمایی بود که آن
روش را (روش سامرائی ) دیده بودند و ما در مجلس درس ایشان بااین روش
آشنا شدیم ،اگر چه شیوه درسی نجف به گونه استاد و شاگردی بود در
عین حال زمینه برای بحث ،انتقاد و نظر باز بود.مشکلات درسی یا
در همان جلسه درس و یا بعداز آن توسط استاد حل می شد و مشکلی باقی
نمی ماند. در نجف حالت خودمانی شدن بااستاد زیاد بود شاگردها با
اساتید رفت و آمد داشتند گاهی با هم پیاده کربلا می رفتند و بطور کلی
در هر فرصتی بحث میان شاگرد واستاد برقرار بود. گاهی در یک مجلس
فاتحه ، بحث فقهی یااصولی در می گرفت و تا مساله روشن و حل نمی شد
بحث پایان نمی یافت .البته البته تمام این خصوصیات که من برای نجف
شمردم مربوط به حداقل ۲۵ سال پیش است چرا که من حدود بیست و پنج سال
است که از نجف برگشتم واز وضع کنونی آن اطلاعی ندارم .
واما حوزه مشهداین حوزه قبل از زمان مرحوم میلانی و زمان ایشان
یک شکوفائی خاصی داشت فقه واصول و حکمت در آن قوی بود درادبیات هم
که مشهد زبانزد دیگر حوزه ها بود و معروف بود که طلبه های مشهدی در
ادبیات قوی هستند. در حوزه مشهد مکتب آقا میرزا مهدی اصفهانی رواج
یافت زیرا که عده ای ازاشخاص بسیار وزین ، وارسته و بافضل درس
ایشان شرکت می جستند و مطالب ایشان را به گونه خوب و مفیدی کسب
کردند. من خودم ایشان را دیدم و چندین جلسه نیز در درس ایشان شرکت
کردم .ایشان با فلسفه مخالف بودند.البته به نظر من با نظر به مجموع
مطالبی که ایشان ابراز داشته اند، مخالفت ایشان با فلسفه مخالفت
بجهت تقید به فلسفه بدانجهت که فلسفه است و بجهت تقید به اصطلاح بود
یعنی اینکه هر چه فلان فیلسوف گفته است چون فیلسوف است بایداو را
پذیرفت . و گرنه ایشان نمی گفت :اگر فلسفه می گوید ۲#۲ میشود بگوئیم
خیر، می شود ۵. به عقیده من نزاع ما بین ایشان و فلسفه ر، نباید
زیاد حاد بکنیم چرا که ما هم که فلسفه را وسیله رسیدم به واقعیات و
تماس با حقایق می دانیم خود آن را معشوق با لذات نمی دانیم و
نمی گوئیم که تمام آن چه فلاسفه گفته اند درست است و واقعیت است . نه ،
البته نه ، مطالب نادرست هم در فلسفه ها وجود دارد. خود من هیچگاه
نتوانستم به فلسفه بدانجهت که فلسفه است ، جذب بشوم گر چه در معقول
من ، چهار نفراستاد بسیار جامع و دقیق و قوی دیدم دراین زمینه
طلبگی بسیار کرده ام . بعضی مسائلی که فلاسفه مسلم گرفته اند برای من
جای بحث دارد. وانگهی ، آیا میتوان دو فیلسوف پیدا کرد که نه تنها در
همه مسائل بلکه حتی در مقداری معتدبه از مسائل فلسفه با پاسخ به
چون و چراهای مربوطه دارای نظریات متحد بوده باشند.
ما مطیع واقعیات و حقایق هستیم ، فلسفه واگر بخواهیم بااصطلاح
مناسبتری بگوئیم ، حکمت وسیله خوبی برای رسیدن به آنهااست .
در همین زمان که آقا میرزا مهدی اصفهانی در مشهد تدریس
می کردند، حکمت و معقول هعم درس داده می شد.
در حوزه تبریز هم
ادبیات قوی بود چند نفراستاد قوی درادبیات داشت از جمله مرحوم آقا
میرزا علی اکبراهری . فلسفه در تبریز رواج چندانی نداشت گر چه بودند
اساتیدی مانند آقا سید عبدالعظیم و دیگرانی که حکمت می گفتنداما در
زمان ما فلسفه به اندازه حوزه تهران و مشهد واصفهان رونق نداشت .
با کمال تاسف باید عرض کنم که درس تفسیر نه در حوزه تبریز و نه در
حوزه مشهد، رواج چندانی نداشت و آنگونه که باید به این مهم پرداخته
نمی شد.
واما حوزه قم امتیازی که این حوزه بر سایر حوزه ها حتی حوزه نجف داشت این
بود که پرداخت به علوم عرضی در آن بیش از سایر حوزه ها بود مثلااگر
در زمان ما در حوزه نجف دو یا سه درس معارف اسلامی گفته می شد، در قم
زیادتر بوداطلاعات طلبه ها هم دراین زمینه بیشتربود. همچنین طلبه های
قم از طلبه ها نیزار قم می آمدند تهران در دانشگاه شرکت می کردند و پس
ازاخذ لیسانس یا دکتری به قم بر می گشتند.
از آن زمان که علامه طباطبائی رحمت الله علیه در قم شروع به تدریس
کردند و به فلسفه های روز پرداختند در حوزه نهضتی بسیار بااهمیت
شروع شد. در همان موقع بود که در نجف اشرف اینجانب با مشورت با
مراجع عظم از آنجمله مرحوم آیه الله آقاسیدعبدالهادی شیرازی اشتغال
به معارف اسلامی و فلسفه جدید و علوم انسانی که بطرز جدید سرازیر
دانشگاه ها شده بود، جدی گرفتیم و با چندنفر دیگر شروع کردیم . پیش از
نهضت مرحوم علامه طباطبائی واشتغال جدی طلبه های نجف به امور مزبوره
در سالیان گذشته شخصیت های بزرگی مانند مرحوم آقاشیخ جواد بلاغی مولف
انوارالهدی والرحله المدرسیه والهدی الی دین المصطفی (ص ) و آقای
حاج آقارضا مسجدشاهی که فلسفه نشو وارتقاء شبلی شمیل ر، موردانتقاد
قرار داده بود، شروع به کار کرده و نتایج بسیار خوبی هم گرفته بودند
و جریانی که من عرض کردم پس از دوره کوتاهی فترت بود .
خوب یادم می آید که من خدمت آقا سیدعبدالهادی شیرازی که بسیار مرد
متفکر و روشنی بود و یکی دیگراز مراجع پیشنهاد کردم که مسائل روز
را شروع کنیم و گفتم حوزه نباید تنها منحصر به فقه واصول باقی
بماند چرا که مسائل از سراسر دنیا به کشورهای اسلامی سرازیر شده است
و دنیا دارد کم کم حکم یا خانواده را پیدا می کند آن دو بزرگوار
تایید کردند. و ما مطالعه فلسفه ها و علوم انسانی روز را شروع کردیم
و دراین زمینه درسی هم می گفتیم که اساس و بنیاد همین کتاب ارتباط
انسان و جهان و وجدان و جبرواختیار شد .
حوزه :حضرت عالی که موفق به درک محضراساتید بزرگ و فرزانگان وارسته ای شده اید. با نقل گوشه ای از خاطرات آن روزهای حضور، ما را نیز دراین
بهره مندی شریک گردانید.
استاد: براستی آن روزها به خصوص در حوزه نجف بزرگانی بودند که
لحظه های بودن با آنها تمامی خاطره است و دلنشین . بزرگانی در فقه و
اصول ، بزرگانی در فلسفه و عرفان واخلاق که به اقتضای حال و هوای این
بحث باید گزیده از آن را برگزید.از جمله خصوصیات خوبی که دل
شیوه تدریس مرحوم آقاشیخ کاظم شیرازی دیده می شداین بود که به طلبه
میدان می داد تا بحث کند دامنه بحث را باز گذاشته بود واجازه نقد و
انتقاد واشکال را می دغاد هیچگاه کسی را نمی کوبید. فراموش نمی کنم .
روزی در درس ایشان یکی از طلبه هایی که تازه آمده بوداشکال کرد
اشکال وارد نبود. خوب ، طلبه تازه واردی بود. یکی از آن طلبه های با
سابقه گفت آقا بی ربط صحبت نکن . آقاشیخ کاظم رحمه الله علیه ناراحت شد
و گفت آق، مگر شمااز وقتی که شروع به صحبت واشکال کردید همه با
ربط بود؟ صبر کن این طلبه هم تدریجا به با ربطش می رسد .
مرحوم آقاسیدعبدالهادی شیرازی نیز مردی بود که هر چه به او
نزدیکتر می شدم علاقه ام به او بیشتر می شد من ندیدم کسی را که اینمقدار
مقام دنبال او بدود واواز مقام فرار کند. مرحوم آقاسیدعبدالهادی
واقعااز مقام گریزان بود بیاد دارم آنموقع که آیت الله بروجردی
(ره )از قم برای طلبه های نجف شهریه فرستادند برای بعضی مشکل بود
بپذیرند و نمی خواستند مرجعیت ایشان را قبول کنند. در حالیکه آقا سید
عبدالهادی شیرازی به آقا شیخ نصرالله خلخالی که مسول توزیع شهریه
ایشان بود فرموده بود چرا سهم مرا نیاوردی هر چقدر سهم و شهریه ما
می شود بفرست و بااینکار عملا مرجعیت آیت الله بروجردی را پذیرفتند.
از جمله الطاف خداوندی که شامل حال من شداین است که موفق شدم
یکسال و نیم محضر مقدس فقیه عارف و حکیم متاله جناب آیت الله شیخ
مرتضی طالقانی را درک کنم این ایام ازایام پر برکت عمر من بود و
خاطره های بیاد ماندنی ازایشان دارم از جمله خاطره ای است که قبلا
نیز در بعضی مصاحبه ها نقل کردم و چاپ شده است . .
حوزه :اگراستاد میل دارید برای ما هم بازگو فرمائید.
استاد:
اعد ذکر نعمان لناان ذکره
هوالمسک ما کررته یتضوع
یکی از آخرین روزهای ذی الحجه که برای درس خدمت ایشان رسیدم ،
فرمودند برای چه آمدی عرض کردم برای درس فرمودند درس تمام شد و من
تصور کردم مقصودایشان فرا رسیدن تعطیلات محرم است عرض کردم دو روز
به محرم مانده و هنوز درسها تعطیل نشده است ایشان فرمودند می دانم ،
درس تمام شده است خر طالقان رفته پالانش مانده . روح رفته جسدش مانده .
من فهمیدم که ایشان خبر رحلت خود را می دهند خدا را شاهد می گیرم که
هیچ گونه علامت بیماری درایشان نبود بسیار منقلب شدم و خواهش کردم
نکته ای را به عنوان یادگار بفرمائید.ابتدا کلمه لااله الاالله را با
یک حالت روحانی و رو به ابدیت فرمودند و بعد در حالیکه اشک بر محاسن
شریفشان جاری بود، در حال عبوراز پل زندگی فانی به سرای ابدیت و
باقی این بیت را زمزمه کردند:
تا رسید دستت به خود شو کارگر
چون فتی از کار خواهی زد به سر
بار دیگر کلمه لااله الاالله را فرمودند، هر چه تلاش کردم ، دست
مبارکشان را ببوسم موفق نشدم .با قدرت زیاد مانع می شدند. پیشانی و
محاسن مبارک ایشان را چند بار بوسیدم ،اثر قطرات اشکهای مقدس آن
مسافر دیارابدیت را بر صورتم احساس کردم و رفتم ، دو روز بعد خبر
رحلت آن عالم ربانی را شنیدیم در مراسم تدفین اواغلب مراجع و
بزرگان حوزه شرکت داشتند هنگامی که بدن مطهراو را غسل می دادند چنان
بوی عطر دل انگیزی به مشام می رسید که هر کس از دیگری سوال می کرد
شما عطر زدید جوابها منفی بود و من تا کنون هیچگاه دیگر چنان بوی
دل انگیزی که آنروز در فضای روحانی آنجا به مشامم خورداستشمام
نکردم .
وقتی من از نجف برگشته بودم
مرحوم آیت الله بروجردی ازاساتید من پرسیدند گفتم یکی ازاساتید ما
مرحوم شیخ طالقانی بود،ایشان خیلی منقلب شدند و به شیخ اظهارارادت
کردند و من یکمقداراز خصوصیات شیخ را برای ایشان نقل کردم .
دراین جا باید یادی نیزاز مرحوم آیه الله آقای حاج میرزا فتاح شهیدی صاحب
[حاشیه برمکاسب] داشته باشم چرا که یکی از کسانیکه من واقعاازاو
استفاده کردم ایشان بود. مرحوم شهیدی مردی پخته واستاد دیده بود
بعضی به استعداد خود تکیه دارند و زیاد به استاداعتنائی نمی کنند.
اما مرحوم شریعت اصفهانی بود مردی فقیه صاحبنظر و در عین حال ایشان
واقعا مردی بودالمعرض عن الدنیا و طیباتها شهیدی واقعااینگونه
بود وقتی از دنیا رفت ما ترک ایشان مققداری کتاب و وسائل معمولی
زندگی بود و خانه هم ملک ایشان نبود .
از جمله خاطرات من یک داستان شخصی است که با مرحوم آقاسید
عبدالهادی شیرازی داشتم زمانی که من از نجف برگشته بودم به ایران
بعداز دو سه سال دو مرتبه به نجف برگشتم و نظرم این بود که آن جا
بمانم آن زمان آقاسیدعبدالهادی مریض بود، رفتم دست بوس ایشان ، دیدم
در بستر بیماری ناله می کنند. عرض کردم آقا چیزی نیست انشاءالله هر
چه زودتر بهبود می یابید.ایشان با یک حالت خاص فرمودند:
جان عزم رحیل کرد گفتم که مرو
گفتا چه کنم خانه فرو می آید
باایشان مشورت کردم که می خواهم نجف بمانم چگونه است فرمودنداگر
نجف بمانید برای شما راهی هست ولی من معادش را نمی دانم فردای آنروز
آیت الله خوئی ما را به نهار دعوت بمانم ایشان نیز فرموداگر بمانید
برای شما راهی هست ولکن نمی دانم معادش چه می شود.ازاین رو من نود
درصد تصمیم بازگشت گرفتم در عین حال گفتم خوب است بروم کربلا تا در
ضمن زیارت یک استخاره هم بکنم رفتم کربلا هنگام اذان صبح مشرف شدم
حرم اباعبدالله ( ع ) و مطلب را باایشان در میان گذاشتم و خواستم از
خداوند بخواهند تا در یک استخاره امر را بر من روشن کنند،استخاره
کردم آیه شریفه ی
آمد که بطور شگفت انگیزاشاره به حرکت از عراق داشت .
فهمیدم که خداوند سرنوشت مرااینگونه قرار داده است که برگردم به
ایران و برگشتم وابتدا رفتم مشهد زمان مرحوم آیت الله میلانی بود در
جلسه استفتائات ایشان شرکت می کردم و همچنین یکی از درسهای عمومی
ایشان نیز می رفتم لکن چون آب مشهد به من نمی ساخت آمدم تهران واکنون
حدود ۲۵ سال است که در تهران هستم .
حوزه : حضرت عالی حدود ۲۵ سال است که از نجف برگشته و در تهران سکونت گزیده ایداز شما خواهش می کنیم ما را با گوشه هایی از فعالیت های مستمر
و تلاشهای خستگی ناپذیرتان در طول این ۲۵ سال آشنا بفرمائید.
استاد: درابتدای ورودم به تهران در مدرسه مروی شروع
به تدریس کرد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 