پاورپوینت کامل دغـدغـه هـا و حساسیتهای شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دغـدغـه هـا و حساسیتهای شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دغـدغـه هـا و حساسیتهای شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دغـدغـه هـا و حساسیتهای شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۲۷

آب کـه از سـرچشمه می جوشد, زلال و بی آلایش است. به هنگام جریان
در مـسـیر, کم کم, رنگ و بوی آن دگرگون می شود و زلالی و شفافیت
خـود را از دسـت مـی دهد. آلودگی اگر به چشم دیده شود, به خودی
خـود, سـبـب پرهیز از مصرف می گردد. اگر به گونه ای نامحسوس به
مـیـکـروب کـشـنـده درآمـیزد, هر چند به ظاهر صاف و زلال نماید,
خطرناک خواهد بود و با هشدار آگاهان, باید از آن پرهیز شود.

بـاورهـای دیـنی و آموزه های مذهبی, همانند آب روان و شفافی می
مـانـنـد کـه از سرچشمه زلال وحی منشا گرفته و درگذر زمان, ممکن
اسـت بـه انـگـیـزه هـای گوناگون از سوی دیگراندیشان و افراد و
جریانهای گوناگون, دچار تحریف و التقاط گردند.

از ایـن روی, هـمواره باید آموزه ها و باورهای دینی از سوی اهل
مـعرفت و خبره پالایش شوند. اسلام به عنوان دین خاتم و داعیه دار
جـهـانـی شدن, از همان آغاز در معرض خطر و هجوم پیرایه ها قرار
داشته و از این ناحیه از سوی دوست و دشمن زیان دیده است.

در این عرصه, بویژه در صدر اسلام, از همه پیشتازتر یهودیان تازه
مـسلمان بودند, ولی در باطن به مرام خود, باور داشتند و در نشر
آن تلاش می ورزیدند.

ایـنـان, آمـوزه هـای دینی خود را در پوشش حدیث, تفسیر و… در
مـیان مسلمانان رواج می دادند و آموزه ها و باورهای دینی را می
آلایـیدند و چنان در این کژ راهه پیش رفتند که بر پیامبر(ص) نیز
دروغ بستند و سخنان آن بزرگوار را تحریف کردند که فرمود:

(کثر علی الکذابه.)۱

در زمـان أـمـه(ع) نـیـز, کسانی به انگیزه های گوناگون دست به
تـحـریف و جعل گفتار و احادیث آنان آلودند. بدین جهت, پیشوایان
مـعصوم(ع) معیار صدق گفتار و سیره و سنت خویش را, قرآن دانستند
و خود, همواره با تحریف گران و دروغ پردازان درگیر بودند و سعی
داشـتـند, گوهر واقعی دین را به دور از پیرایه ها به امت اسلامی
بنمایانند:

(… ان فـیـنـا اهـل الـبـیـت فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف
الغالین وانتحال المبطلین و تاویل الجاهلین…)۲

در مـیان ما خاندان, در هر نسل و عصری, عادل مردانی می زیند که
تـحـریف اهل غلو و بر چسب اهل باطل و تاویل نادانان را از چهره
دین می زدایند.

عـالمان دین نیز که مرزبانی از باورهای دینی را در عصر غیبت بر
عـهده دارند, به دستور خدا و پیامبر و امامان معصوم(ع) باید به
پـاسـداری از اسـلام نـاب بـرخیزند و آن را از هر آلودگی به دور
دارند:

(یـحـمـل هذا الدین فی کل قرن عدول ینفون عنه تاویل المبطلین و

در هـر بـرهـه ای, مـردان عادل, بار مسوولیت این دین را بر دوش
کـشـیـده و تـاویل اهل باطل و تحریف غالیان و نادانان را از آن
دور می کنند.

هـمـواره عالمان دین, در برابر تحریف و انحراف در اصول و مبانی
دیـن حـسـاس بـوده و بـا تلاش علمی, فرهنگی و عملی, جامعه را از
هـجـوم مـوجـهـای سهمگین تحریف گران به دور داشته اند. از آغاز
روزگـار غیبت تاکنون, با همه فراز و فرودها, در مسند نگهبان از
بـرج و بـاروی دیـن, بـزرگـانـی چون: شیخ مفید, سید مرتضی, شیخ
طـوسـی, عـبدالجلیل رازی, میرحامد حسین هندی, کاشف الغطا, علامه
طـباطبأی, امام خمینی, شهید مطهری و… از اسلام ناب, باورها و
ارزشـهـای والای اسـلامـی دفـاع کرده و در برابر انحرافهای دینی,
شبهه ها و اتهامها, بسان سد پولادین ایستاده اند.

اسـتـاد شـهید مرتضی مطهری, از این رسالت سترگ این گونه یاد می
کند:

(اولـیـن پستی که در دوره خاتمیت از پیامبران به عالمان انتقال
مـی یـابـد, پـسـت دعوت و تبلیغ و ارشاد و مبارزه با تحریفها و
بـدعـتـهـاست… عللی که منجر به تحریف و بدعت می شود, همه وقت
بـوده اسـت و خـواهـد بـود. بـاز علمای امت هستند که وظیفه دار
مبارزه با تحریفها و بدعتها می باشند….)۴

در سـده هـای اخـیر, که اوضاع اجتماعی فرهنگی جامعه ها از جمله
جـامـعه های اسلامی, بر اثر آمد و شد بیگانگان دگرگونی پیدا کرد
و قـدرتـهای استکباری در درون کشورهای اسلامی پایگاه زدند و روز
بـه روز بر حوزه نفوذ خود افزودند و بازدارنده ها را از سر راه
مـی بـرداشـتند, تنها سدی که همیشه و همه گاه آنها را ناکامیاب
مـی کـرد و از پـیـش روی باز می داشت, دین و باورهای دینی بود.

ایـنـان بـرای بـرداشتن این سد بزرک دست به کار شدند و از تمام
تـوان خـود بهره بردند. مهم ترین اهرمی که در این کشمکش به کار
گـرفـتـنـد و بـا دین و دینداری در افتادند, تئوریسنها و نظریه
پـردازان خـود را بسیج کردند, تا شیوه ها و روشهای خود را برای
از درون تـهی کردن و درهم کوباندن و وارونه سازی باورهای دینی,
ارأه دهند.

آنـان نیز از هیچ تلاشی دریغ نورزیدند و وارونه سازی اندیشه های
دینی را جزء برنامه های خود قرار دادند و دستاوردهای خود را در
بـیـن جوانان و متفکران و اهل اندیشه پراکندند و بسیاری از خام
اندیشان و ناآگاهان را از راه به دور بردند. در برابر هجوم همه
ایـن کـژرویـهـا, تـحـریـفـها التقاطهای فکری, تنها پاره ای از
مـتـفـکران اسلامی منادی اسلام ناب بودند; زیرا شماری از عالمان,
ضـرورت بـرخـورد با تحریف گران را احساس نمی کردند و شماری هم,
کـه احـسـاس داشـتند, در برخورد دچار مصلحت اندیشی شده و بر آن
بـودند که شاید از این راه, بتوانند جوانان و روشنفکران را جذب
دین و اندیشه های دینی بکنند.

در چنین روزگاری, شهید مطهری از جایگاه ویژه ای برخوردار بود و
بـرابـر این هجوم همه سویه به اسلام, نقش حساس و تعیین کننده ای
داشت.

حساسیت مطهری در برابر تحریف و التقاط

شهید مطهری, از سویی از سرچشمه زلال و گوارای معارف اسلامی سیراب
شـده بـود و از دیـگر سوی با اندیشه ها, ایدئولوژیها, مکتبها و
ایسمهای مطرح در جهان, آشنایی ژرف و همه سویه داشت.

او, بـا ایـن ویـژگیهای برجسته و استعداد و نبوغ ذاتی و پشتکار
وتـلاش سرسختانه, زمینه لازم را برای آشنایی نسل زمان, با اسلام و
زدودن تحریف از پیکره دین فراهم ساخت.

شـهـید مطهری در هنگامه رویارویی با تحریف گران و رواج دهندگان
فـرهـنگها و اندیشه های ویران گر سرسخت بود. هر روزنه ای را که
دشـمن می گشود و از آن جا به ویران گری می پرداخت و اندیشه های
زلال را مـی آلـود, خـشمگینانه به رویارویی بر می خاست و دستهای
تـبـاهی آفرین را افشا می کرد. او, از مولایش علی(ع) آموخته بود
که پیامبر(ص) درباره اش فرموده بود:

(فوالله علی خشن فی ذات الله)۵

و نـیـز از مکتب غیرت زای استاد بزرگوارش امام خمینی, که سراسر
زنـدگانی عزت مندش آکنده از حساسیت و غیرت دینی بود, بهره برده
بود.

در آن بـحـران فـکـری و اعتقادی, که از هر سو تاریکیهای تردید,
انـکـار و الـحـاد, راه بـر حق جویان سد می کرد, مطهری دیدبانی
جـبـهـه اعـتـقـادات و باورهای دینی و اندیشه مذهبی را بر عهده
داشـت. در دشـمن شناسی و خطرشناسی تخصصی ویژه داشت. با تیزبینی
تـحـریـف و انـحراف و التقاط را زیر هر پوشش و چهره و شعاری می
شـناخت. و به هنگام از نفوذ رگه های مکتبها و التقاطهای مرئی و
نـامـرئـی خـبـر مـی داد.شـعارهای فریبنده, موضع گیریهای تند و
انـقلابی او را فریب نمی داد. دشمن را دشمن می شمرد, به هر رنگی
کـه بـه مـیـدان آمده باشد. در برابر کسانی که از کمونیستها به
عـنوان دشمن یاد نمی کردند به مسامحه نمی گذشت, برمی آشفت و به
نـقـد آنـان مـی پـرداخـت. بر این باور بود: به همان اندازه که
امپریالیسم غرب دشمن اسلام است کمونیزم نیز دشمن است.۶

در ایـن فـضـای غـبارآلود, شهید مطهری مهم ترین رسالت عالمان و
رهـبـر دینی را زدودن تحریف از افکار و باورهای دینی می دانست:

(وقـتـی اوضـاع زمانه آن گونه شود که شناخت حق از باطل دشوار و
صـعـب گردد.اصلی ترین وظیفه رهبر دینی نشان دادن صراط مستقیم و
مبارزه با انحرافها و تحریفهاست.)۷

بـه اعـتـراف هـمگان, در میان عالمان و دانشوران آن دوره, شهید
مـطهری تنها کسی بود که روی جریانهای تحریف گرا و التقاطی حساس
بود و یک تنه مبارزه با آنها را آغاز کرد.

رهبر معظم انقلاب می گوید:

(در مـورد مبارزه با التقاط, به نظر من[ شهید مطهری] نقش اول و
درجـه یـک را دارنـد… مـا بـاید اعتراف کنیم که ایشان بعد از
امام, بیش از همه حساسیت نشان داد….)۸

شهید مطهری, خطرآفرینی و ویران گری جبهه تحریف گری و تفسیر های
مـنـحـرفانه را بیش تر از قدرتهای بزرگی چون:آمریکا و شوروی می
دانست:

(خـطـری کـه امـروز اسلام را تهدید می کند, تنها آمریکا و شوروی
نـیـسـتـنـد…. خطر مهم و حساس, تحریف و تفسیرهای منحرفانه از
احکام اسلام است.)۹

از ایـن روی بـا تـیـز بـیـنی ویژه خود, همه دیدگاهها را که در
کـتـابـها, جزوه ها و روزنامه ها و مجله ها و … عرضه می شد و
بـه سوی ذهنها پرتاب می شد, دقیق و عمیق مطالعه می کرد. هر کجا
ردپـایـی و لـو نـامـرئی از تحریف و التقاط دینی می یافت, بدون
مسامحه در برابر آن می ایستاد و به نقد و بررسی می پرداخت.

در مـقـدمـه کـتاب عدل الهی, به روشنی اعلام می دارد: سمت و سوی
نگارشیش, بیش تر مبارزه با انحرافها و کژاندیشیها است:

(ایـن بـنده, از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته, مقاله
یـا کـتـاب نـوشـتـه ام… ادعا دارد… تا حدی که برایش مقدور
اسـت… حـقـایـق اسـلامی را آنچنان که هست ارأه دهد. فرضا نمی
تـوانـد جـلـو انـحـرافـات عملی را بگیرد, باری, حتی الامکان با
انحرافات فکری مبارزه نماید.)۱۰

این دغدغه خاطر استاد سبب شده که در میان گزاره های اساسی دین,
بـه کـم تر گزاره ای برمی خوریم که دست تحریف آن را آلوده باشد
و استاد مطهری به گونه ای در سخنرانیها و آثار پر برکت خود, به
پـیـرایـش آن نـپـرداخته و غبار تحریف از چهره آن نزدوده باشد.
مـحـورهـای مطرح شده در آثار شهید در باب تحریف و التقاط, زیاد
اسـت. در این جا, تنها به محورهایی که از دید خود استاد برجسته
بـوده, مانند: باورها, آموزه های دین, وقایع و جریانهای سرنوشت
ساز تاریخی, و شخصیتهای برجسته مذهبی, نگاه خواهیم افکند:

(… مـخـصوصا در این عصر… بزرگ ترین وظیفه ای که داریم, این
اسـت کـه بـبینیم چه تحریفاتی در تاریخ ما شده, چه تحریفاتی در
نـقـاشـی شـخصیتها و بزرگان ما شده… چه تحریفاتی در قرآن شده
است… باید با این تحریفات مبارزه کنیم.)۱۱

شـهـیـد مـطـهـری, در مـبـارزه عـلمی و فرهنگی با تحریف گران و
الـتـقـاطها, بیش تر با کسانی رویاروی بود که معارف ناب و اصیل
اسـلامـی را بـا انـدیـشـه هـای آلـوده و مسموم غرب و شرق در می
آمـیـخـتـنـد و بـر آن بودند با فریب مردم, آنان را از ارزشهای
حـقـیـقی دور سازند و اربابان آنان بتوانند به آسانی به هدفهای
خود دست یابند.

از بحثها و جستارهایی که استاد, بیش تر در ساحت آنها قلم زده و
شـبـهـه ها را پاسخ گفته, بحثهایی چون: برداشتهای آزاد از دین,
عـلم گرایی, مادیگری, توجیه و تفسیر مادی قرآن و… را به بوته
بررسی نهیم:

برداشتهای آزاد از دین

در روزگـار شـهـید مطهری, افزون بر موجهایی که علیه بن و بنیاد
دیـن بـرخـاسـته بود, موج ویران گر دیگری برخاسته بود که هر کس
نـمـی تـوانـست آن را بشناسد و با آن درافتد و آن, این بود که:
فـلـسـفـه هـا, مـکـتـبـها و ایسمهای غربی, مبنای کار شماری از
روشـنـفـکـران قـرار گـرفـتـه بـود. ایـنان, متون اصیل دینی را
درچـهـارچوب افکار و ایده و خواست جامعه های غربی تفسیر کردند.
ایـن اندیشه که با رنگ و لعاب نوگرایی خود را می نمود, دست پخت
دیگری از التقاط غربی بود که می خواست محتوای اسلام را با افکار
و ایـده هـای جدید بشری, همراه و هماهنگ سازد و آنچه را از دین
به کارش می آمد بگیرد و آنچه را به کارش نمی آمد دور ریزد و یا
تحریف و از آن چهره ای واژگونه ترسیم کند.

ایـن دامـی بود که در قالب شعارهای روشنفکری و اندیشه نو, برای
مـردم گـسـتـرده بـودنـد. ایـن گروه که در لباس دینداری و اسلام
خـواهـی, ایـن جـا و آن جا ظاهر می شدند و محفل می آراستند, به
گـونـه ای اسـلام را تـفـسیر می کردند که با اندیشه های وارداتی
غـرب, سـازگاری داشته باشند. تاویل حقایق, مفاهیم قرآن و پایین
آوردن معارف دین در سطح یک ایدئولوژی بشری, برنامه آنان بود.
پـاره ای از آمـوزه هـا و معارف و احکام دینی را, چون بر هاضمه
فـهـم آنـان گـران مـی آمد, توجیه می کردند, یا از دور خارج می
سـاخـتند. برای اینان, سلیقه و پسند زمانه اصل بود و معیار, نه
اسلام.

(بـرخـی دیـگـر کـه به مسأل روز توجه دارند و درباره آینده می
انـدیشند, متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه می گذارند. سلیقه
روز را مـعـیار قرار می دهند و به نام (اجتهاد آزاد) به جای آن
کـه اسلام را معیار حق و باطل زمان قرار دهند, سلیقه و روح حاکم
بـر زمان را معیار اسلام قرار می دهند; مثلا مهر نباید باشد, چون
زمـان نمی پسندد, تعددزوجات, یادگار عهد بردگی زن است, پوشیدگی
هـم, هـمین طور, اجاره و مضاربه و مزارعه یادگار عهد فئودالیسم
اسـت و فلان حکم دیگر, یادگار عهدی دیگر. اسلام دین عقل و اجتهاد
است اجتهاد چنین و چنان حکم می کند.)۱۲

ایـن تـفـسیر از دین پوششی بود برای مشروعیت بخشیدن به آنچه از
دیـگـران پـذیـرفـتـه و گرفته اند و زدودن مسألی از دین که با
سلیقه بیگانه پرستان آنان سازگار نیست.

اسـتـاد شـهـیـد ایـن گونه نگرش به دین را, آفت بزرگی برای دین
شمرده, می نویسد:

و بـه هـر حـال, تـجـددگـرایی افراطی… در حقیقت عبارت است از
آراسـتـن اسـلام بـه آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه از
اسـلام هـسـت, بـه مـنظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن آفت
بزرگی برای نهضت است….)۱۳

الـبـته اجتهادی که در شیعه مطرح است, کار تخصصی است و از عهده
هـر کـسـی بـر نـمـی آیـد. تـنـها فقیهان برجسته و دارای تمامی
ویـژگـیـهـای لازم, تـوانایی بیرون آوردن احکام فرعی را از اصول
دارنـد. اسـتـنـبـاط احکام شرعی, بستگی تام به درک و فهم ژرف و
صـحـیـح قـرآن, سـنت, عقل و اجماع دارد. روشن است که این وادی,
وادی نـیست که هر کسی بتواند در آن گام نهد. هر کسی نمی تواند,
بـه قـرآن رجـوع کند و یا به مطالعه سنت بپردازد, مگر آن که به
ظـاهـر و بـه باطن, محکم و متشابه, ناسخ و منسوخ, مطلق و مقید,
خـاص و عـام… قـرآن آشنایی داشته باشد و یا دقایق سنت را خوب
بشناسد و…

علم گرایی

شماری از روشنفکران, شیفته غرب بودند و می خواستند ایران را به
مـدل غـرب بـسـازند و اما چون نمی توانستند اندیشه های غربی را
عـریـان و بـه داخل ایران بیاورند و در ذهنها وارد سازند, زیرا
جـامـعـه آن را نـمی پذیرفت و پس می زد, اندیشه های غربی را در
لفافه دین به هاضمه جامعه وارد کردند.

ملکم خان, از این دست روشنفکران است که خود می گوید:

(… مـن… وجـهه نظرم اسلام است… در اروپا که بودم سیستمهای
اجـتـمـاعـی و سـیـاسـی و مذهبی را مطالعه کردم. با اصول مذاهب
گـونـاگـون دنیای نصرانی و همچنین تشکیلات سری فرامانسونری آشنا
گـردیدم. طرحی ریختم که عقل و سیاست مغرب را با خرد دیانت مشرق
بـه هـم آمـیزم چنین دانستم که تغییر ایران به صورت اروپا کوشش
بـی فـایـده اسـت. از این رو فکر ترقی مادی, را در (لفافه دین)
عرضه داشتم….)۱۴

در دعوت به اندیشه های غربی در قالب اصلاح طلبی و در لفافه دین,
چـنـان تـنـد رفـتـنـد که دیری نپایید اسلام را به پای قبله غرب
قربانی کردند.۱۵

ایـن جـریـان, در دهه های اخیر, خود را در چهره علم گرایی نشان
داده اسـت. علم گرایی در این جا یعنی با معیارهای علمی تجربی و
حـسـی بـه مـطـالعه معارف و متون دینی رفتن و تفسیر دین با این
ابـزار. گـروهی از غرب گرایان که وابستگی مذهبی خود را نیز حفظ
کرده بودند, به دانشهای غرب به عنوان اصول و منطق برتر نگریسته
و مـعارف و آموزه های دین را با آن می سنجیدند. این شیوه نگرش,
کـه بیش تر از مصر به ایران آمده بود, شماری از اعضای جبهه ملی
و نـهـضـت آزادی, بـویژه مهندس بازرگان را شیفته خود کرده بود.
ایـنـان, تـنـهـا راه رسـیـدن به حقایق جهان را, حس و تجربه می
شـمـردنـد و حـتـی سـعـی می کردند وجود خدا را از راه فرمولهای
فـیـزیـکـی و تـرمـودینامیکی ثابت کنند. که به آن جا رسیدند که
گـفـتـنـد: بشر با روشهای علمی می تواند به همان مقصد پیامبران
بـرسـد. بـرای معرفت خدا, راههای دیگر, مانند: حکمت و فلسفه را
بی نتیجه دانستند.

در کـتـاب (راه طـی شـده) اصول باورهای دینی, چون: وحی, توحید,
نـبـوت, معاد و… با معیارهای دانش تجربی به اثبات رسیده است.
شـهـیـد مـطـهری, نخستین عالمی بود که در سالهای پیش از پیروزی
انـقـلاب, مـشـکـل این شیوه را دریافت و نسبت به آن حساسیت نشان
داد. آثـاری کـه بـاورمـندان به این دیدگاه می نگاشتند, به دقت
بررسی می کرد و انحرافها و تحریفهای آنها را یادآور می شد.

استاد در معرفی تفکر تجربی و حس گرایی می نویسد:

(… در عـسـر مـا مـخـالـفـت بـا تفکر و تعمق در مسأل ماورإ
الـطبیعی, رنگ جدیدی به خود گرفته است. رنگ فلسفه حسی[ این روش
]گـروهـی از نـویـسـندگان مسلمان را سخت به هیجان آورده و موجب
پـیـدایـش یـک نـظـریه تلفیقی در میان آنها شد, مبنی بر این که
الـهـیات قابل تحقیق است, ولی درالهیات نیز, منحصرا لازم است از
روش حـسـی و تـجربی, که برای شناخت طبیعت مورد استفاده قرار می
گـیـرد, استفاده کرد. این دسته, مدعی شدند که از نظر قرآن تنها
راه شـنـاخـت خداوند مطالعه در طبیعت و مخلوقات, با استفاده از
روش حس است و هر راهی غیر این راه, بیهوده است.)۱۷

اسـتاد شهید, با نقد و بررسی زیربنای این تفکر التقاطی, ضعفهای
آن را یادآور می شود.

وی پس از نقل بخشی از ادعاهای این گروه از (راه طی شده):

(راه عـالم تجربی, با یک خداپرست, به یک جا منتهی می شود و آن,
اذعان به وجود خداست. منتهی عالم تجربی از طریق بررسی و مطالعه
در طبیعت با روش حسی و تجربی به این معنی می رسد.)

در پاسخ می نویسد:

(… مـطـالـعـه حـسـی طبیعت و تفکر در زمین و آسمان و آنچه در
آنـهاست, از نظر توحید و خداشناسی, کیفیت و ماهیتی دارد و حد و
رسـالتی. کیفیت و چگونگیش این است که: نظامات داخلی اشیإ مورد
دقـت قـرار گـیـرد, تـا روشـن شود که قوای طبیعت برای تامین یک
سـلـسـلـه هدفها فعالیت می کنند و میان فاعلها و غایتها ارتباط
مـستقیم برقرار است. اما حدود رسالتش این است که مخلوقیت طبیعت
و وجـود قـوه یـا قوایی شاعر و حاکم در طبیعت را بر ما روشن می
کـنـنـد… این است که گفتیم: راه مطالعه طبیعت از نظر توحید و
خـداشـناسی جاده ای است که تنها تا مرز ماورإ طبیعت کشیده شده
است.)۱۹

شـهـیـد مـطهری روش علوم تجربی و حسی را در پاسخ گویی به مسأل
مـربـوطـ به عالم غیب و جهان آخرت عقیم می داند و بر آن است که
بـرهانهای طبیعی, چون برد آنها در محدوده ماده و طبیعت است, از
بـیان و تفسیر مباحثی که بیرون از حوزه ماده قرار دارد, ناتوان
اسـت. از ایـن روی, هـمـان گونه که نسبت به مسأل ماورإ طبیعت
نمی تواند نظر بدهد, حق رد آن را نیز ندارد.

شـهـیـد مـطهری, در برابر ادعای نگارنده (راه طی شده) که گفته:

عـلـم, توحید را احیإ کرده, می پذیرد که علم در محدوده و فضای
خود نظام غأی, به خداشناسی یاری رسانده; اما خارج از حوزه علم
کـه جـای ورود آن نبوده, نه تنها خدمتی نکرده, بلکه میدان برای
بی دینان گشوده است.

(اما نظام فاعلی که… بدان تمسک جسته اند, کوچک ترین خدمتی به
تـوحـیـد نـکـرده و نمی توانسته بکنند… آیا این[ روش] جز سپر
انداختن در مقابل مادیین است….

به هر حال, خدمتی که علوم به توحید می کند, از راه نظامات غأی
اسـت کـه در کتاب راه طی شده بدان استناد جسته شده است; اما از
راه نـظـامات فاعلی که بدان استناد جسته شده است, علوم هیچ گاه
خدمتی نمی توانند بکنند.)۲۰

اسـتـاد, در جـای دیـگر خطا بودن این روش و ناسازگاری آن را با
قـرآن یـادآور شده و به روشنی ابراز داشته: چنین روشی به انکار
صریح قرآن می انجامد:

(مـا بـایـد نـشان بدهیم جهان بینی اسلامی, نه با جهان بینی غرب
مـنـطـبـق اسـت و نه با جهان بینی شرق… بعضی ها تا اسم ملک و
فـرشـتـه مـی آیـد, تـلاش می کنند به طریقی آن را تعبیر و تفسیر
کـنـنـد. من صریحا می گویم: این روش خطاست… امر حسی که نیازی
بـه آمـدن پـیامبران ندارد. دین آمده است ایمان به غیب برای ما
ایجاد کند…. چنین سخنانی انکار صریح قرآن است.)۲۱

التقاط اسلام با مارکسیسم (مادیگری)

در برهه و دورانی, شعارهای مارکسیستی: آزادی و رهایی خلقها, از
بـنـد اسـارت رسـتن خلقها, ستم ستیزی, مخالفت با مالکیت خصوصی,
مـخـالفت با سرمایه داری, طرفداری از طبقه محروم و مستضعف و…
کـشش و گیرایی ویژه ای داشتند. از این روی, شماری از جوانان به
ایـن جریان روی آوردند و گروهی از اینها به کلی از اسلام بریدند
و به مارکسیسم پیوستند و گروهی, از اسلام نبریدند, ولی به تفسیر
و تـحـلـیـل اسـلام بـراساس اندیشه های مارکسیستی پرداختند و به
تـحـریـف و الـتـقـاط روی آوردند و معارف اسلامی را به دلخواه و
بـراسـاس آن انـدیشه های مادی تفسیر کردند. نمونه بارز این نوع
نگرش, منافقین بودند.

حمید عنایت درباره شیوه ریاکارانه آنها می نویسد:

(تلاشهای مربوط به آشتی دادن اسلام با مارکسیسم هرگز آشکار نبوده
اسـت. بـانـیـان آن عـاقـلتر از آن بوده اند که به این کار دست
یـازنـد. و اطمینان یافته اند که همنهادی که در پی آنند همواره
شـکـلـی مـرمـوز, نهفته و تدریجی بخود خواهد گرفت و… مهمترین
مـشـخـصـات بـیـنـش مجاهدین در حقیقت عبارتند از حملات مستمر به
مـالـکـیت خصوصی به عنوان ریشه اصلی تمام شرور اجتماعی و تاکید
مداوم بر نزاع طبقاتی به منزله یک جریان همیشگی….)۲۲

رهـبـران سـازمان, آگاهانه یا ناآگاهانه بر این پندار بودند که
مـیـان اسلام و مارکسیسم هیچ گونه ناسازگاری وجود ندارد و اسلام,
آنـچـه را کـمونیزم در زمینه مسأل اقتصادی, اجتماعی و سیاسی و
فـرهـنگی آورده می پذیرد. از اعضای سازمان در هنگام بازجوئی از
اندیشه التقاطی سازمان این گونه پرده بر می دارد:

(سـازمـان مـا, بر مبنای ایدئولوژی اسلام بنا شده بود و هدف این
بـود کـه: از لـحـاظـ ایـدئولوژی بتوانیم با قوانین دیالکتیک و
مـطـالعه قرآن, تبیین صحیحی از جهان (مبدا و هدف آن) بنماییم و
حاکمیت قانون تکامل و هدف دار بودن جهان را روشن سازیم.)۲۳
در بیانیه گروه آمده است:

(فـرهنگ مذهبی با آن که همه زواید ارتجاعی و قشرهای خرافی و…
آن زدوده شده بود (تا حد امکان) به هیچ وجه نمی توانست راهنمای
مـا, در کـار سـیـاسـی, تـشـکیلاتی روز و پاسخ گوی مسأل هر روز
پـیـچیده تر ما باشد… این احساس در همه مشترک بود که… مذهب
بـدون آمـیختن بامارکسیسم لنینیسم در متن آن, حتی یک سانتی متر
نمی تواند ما را جلو ببرد…)۲۴

اسـتاد شهید مطهری, با مطالعه ژرف و دقیق نوشته های آنان, پایه
و اسـاس اندیشه آنان را در ترازوی سنجش گذاشت و نخستین کسی بود
کـه نـاخـالصی این تفکر را شناخت و آن را بزرگ ترین فاجعه برای
اسلام شمرد.

رهـبرمعظم انقلاب درباره موضع گیری شدید استاد نسبت به این گروه
می گوید:

(شـهـیـد مطهری از اول حساسیت عجیبی روی تفکر التقاطی داشت. آن
وقـت کـه همه با تفکرات التقاطی بر خوردهای سطحی داشتند, او با
کمال سخت گیری, روی جا به جای این تفکر ایستاد….)۲۵

استاد در رویارویی علمی و نظری دقیق مباحث مهم و خطرآفرین آنان
را بـه بـوتـه نـقـد گـذاشت. تا از جمله مباحثی که روی آن تکیه
داشت, تفسیرمادی قرآن بود.

تفسیرمادی آیات قرآن

قـرآن, هـمان گونه که مفاهیم روشن و ظاهر دارد معانی غیرروشن و
مـتـشـابه نیز دارد. افزون بر این, آگاهی و شناخت دقیق پیوستگی
آیـات قـرآن, تفسیر و تاویل, محکم و متشابه, ناسخ و منسوخ, عام
و خـاص و… قـرآنـی عـلـوم پیش نیاز می طلبد که با کمک آنها و
مـطـالـعـه تـفسیر آیات قرآن, فهم صحیح و استنباط درست از قرآن
مـمـکـن اسـت. بدون آگاهی از این دانشها, فهم درست کتاب آسمانی
بـرای هـر کـس ممکن نخواهد بود و چه بسا, سر از تحریف و التقاط
درآورد.

پـیـش از انـقـلاب اسلامی و در آستانه آن, کسان و گروههایی, بدون
شـایـستگی تفسیر قرآن, با پیش انگاره هایی که از مکتبهای دیگر,
از جمله مارکسیسم دریافت کرده بودند, به سراغ تفسیرقرآن رفتند.
ایـنـان سـعـی داشتند, آنچه از اندیشه های مادی که خود پذیرفته
بـودنـد,

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.