پاورپوینت کامل تلاشهای سیاسی و اجتماعی شهید آقا مصطفی خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تلاشهای سیاسی و اجتماعی شهید آقا مصطفی خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تلاشهای سیاسی و اجتماعی شهید آقا مصطفی خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تلاشهای سیاسی و اجتماعی شهید آقا مصطفی خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

اندیشه ها و تلاشهای سیاسی و اجتماعی آقا مصطفی خمینی با نهضت امام خمینی گره خورده است. نمی توان برای آن بستری جدای از آرمانهای امام و انقلاب اسلامی جست وجو کرد.

او از آغاز در کانون نهضت و الهام بخش مبارزان بود و به واقع توفیق حضرت امام در رهبری مردمان و پیوستگی با مبارزان مدیون تدبیر ه همراهیها و تلاشهای خردمندانه و هوش سیاسی فرزند گرانمایه امام شهید آقا مصطفی خمینی بوده است.

او برای رهبری نهضت بازویی توان مند و در بحرانهای مبارزاتی رایزنی نیک رأی به شمار می رفت. زندگیش مایه حرکت و شادابی مبارزان و مرگش سرآغاز رستاخیزی شگفت بود.

امام با همفکری آن عزیز و دیگر یاران موفق شد نهضت را پیش برد و دشمن را گام به گام به عقب نشینی وادارد:

(عزیزترین فرد و نزدیک ترین فرد به امام فرزند ایشان مرحوم آیت اللّه حاج آقا مصطفی بود. ایشان… ضمن این که فرزند امام بود یار مبارزان و مونس آنان در غربت و همفکر در حرکت انقلابی و گاهی طرف بحث در مسائل علمی و خلاصه یک تکیه گاه بسیار بزرگی برای امام نیز بود.)۱

آقا مصطفی نه تنها دست پرورده عرفان و دانش امام که خود امامی بود۲ آراسته به توان علمی و اندیشه های انقلابی.

او ژرف اندیش بود و دورنگر به احکام و دستورهای سیاسی و اجتماعی اسلام آشنایی ژرف داشت و فقیهانه از میان دشواریها راه می گشود و روی افقهای روشن راه می پیمود. کندوکاو در زندگی مردم شیوه های سیاسی ابرقدرتها و پی گیری خیزشهای انقلابی معاصر به او تجربه های گرانبهایی بخشیده بود تا بتواند سیر رخدادها را پیش بینی و فرجام کار را بنگرد و پیش از فرود رخداد خود را برای رویارویی با آن آماده سازد. به مطالعه کارنامه نهضتهای ضداستعماری افریقا و آسیا علاقه مند بود و به مبارزان سفارش می کرد با بهره گیری از سرگذشت اجتماعی مسلمانان و دستاوردهای نهضتهای آزادی بخش بر توان مبارزاتی خود بیفزایند.۳

آن سلاله علوی مرد اندیشه و کار بود. جسارت و شور انقلابی اش از نوجوانی زبانزد حوزویان بود. رژیم شاه را غیر قانونی می خواند و با جریانهایی که آگاهانه و ناآگاهانه سعی در توجیه کودتای ۲۸ مرداد می کردند سخت برخورد می کرد. مبارزات (فدائیان اسلام) را به دقت پی گیر بود و به رشادت و شجاعتهای رهبران آن با شگفتی می نگریست.۴

پس از قیام خونین ۱۵ خرداد نیز هماره در کنار پدر بود و با همه توان از نهضت پشتیبانی می کرد. در امور سیاسی آرام بخش ترین تکیه گاه امام بود.

پیوند امام و مردم را او برقرار می کرد. اخبار و رویدادهای خارجی را او به امام گزارش می داد و بنیانگذار نهضت در تصمیم گیریها از او کمک می گرفت.

حاج احمدآقا خمینی در این باره می گوید:

(او همیشه سعی می کرد واقعیات را به امام برساند که امام در فرصت مناسب تصمیمات لازم را در زمینه های مختلف اتخاذ فرمایند.)۵

(مصطفی گاه ر موارد ضروری به امام پیشنهاد صدور اعلامیه می کرد و امام با در نظر گرفتن شرایط و مناسبات به آن پاسخ مثبت می داد.)۶

پس از دستگیری امام او پرچمدار نهضت شد و مشعل مبارزه را بر افروخته نگاه داشت و پیامهای امام را از درون زندان به مردم می رساند.

پس از رهایی امام آقا مصطفی به خدمت امام رسید و خواستار ادامه مبارزه شد. در نخستین دیدار از امام پرسید:

(حالا تکلیف چیست؟ ما باید از همین امروز شروع کنیم که مردم دلسرد نشوند و فکر نکنند قضیه تمام شده است.)۸

او از آن بیم داشت که چرخ مبارزه باز ایستد و کشتار پانزده خرداد مردم را از صحنه خارج سازد. و بر این باور بود که ادامه حرکت سایه وحشت را در هم شکند و توده ها را به ایستادگی و استواری وامی دارد.

پس از جریان ۱۳ آبان و تبعید امام مسؤولیتها و کارهای شهید مصطفی خمینی سنگین تر گردید. افزون بر ادامه رسالت امام و پخش اعلامیه های آگاهی بخش و اعتراضیه های مردم به کاپیتولاسیون۹ از سوی امام وکیل شد تا به امور حوزوی شهریه طلاب ۱۰ یاری نیازمندان بپردازد۱۱ و آرامش را در خانواده برقرار سازد تا مباد ناشکیبایی اهل بیت و پیرامونیان رخنه ای به ارکان نهضت وارد آورد و آنان را برای بازگشت امام به خواهش و التماس وادارد که این خواسته دشمن بود.۱۲

شهید مصطفی خمینی پس از دستگیری حضرت امام توسط عوامل رژیم برای خاموش نشدن شعله انقلاب و پشتیبانی رهبری مردم را به دادخواهی فراخواند که خود نیز دستگیر شد و برای این که دَرِ خانه ام بسته نشود و مقلدان ایشان در مسائل دینی سرگردان نشوند طی حکمی از درون زندان حجه الاسلام اشراقی را از سوی خود برای رسیدگی به مسائل اسلامی مقلدان امام وکیل کرد.۱۳

افزون بر این به هم بندِ خود شهید شیخ فضل اللّه محلاتی وکالت داد:

(اگر مرا تبعید کردند یا از بین بردند شما از جانب من اجازه دارید که سهم امام را بگیرید و هو طور که می توانید صرف زندگی خانواده زندانیها کنید و همین طور در حوزه….)۱۴

ترس از حضور او در ایران سبب شد رژیم او را نیز به ترکیه تبعید کند. این سفر ناخواسته به فرزند امام فرصت داد افزون بر پرستاری و انجام کارهای امام۱۵ از محضر آن معلم اخلاق و فقیه بزرگ استفاده های معنوی و علمی ببرد. افزون بر این در فرصتهایی که پیش می آمد با مسافران و دانشجویان ایرانی پیوند برقرار می کرد و با فرستادن نامه و پیام مردم را به بیداری و ادامه نهضت دعوت می کرد.۱۶ آن جناب پس از تبعید به عراق با استفاده از آزادی نسبی در حوزه نجف بر دامنه مبارزه افزود و علاوه بر تدریس و روشن گری اندیشه های اسلامی و تربیت طلاب با نشر اعلامیه و سفرهای تبلیغی به مردم آگاهی می داد و آنان را در جریان مسائل روز قرار می داد. با نهضتهای آزادی بخش جهان تماس می گرفت و با شخصیتهای ارزنده اسلامی در سطح جهان پیوند برقرار می کرد۱۷ و پیام امام را به ایران و سایر کشورها می رساند.

به گفته آیت اللّه فاضل لنکرانی:

(آقا مصطفی نه تنها درمسائل علمی از یک تبحر کامل برخورداربود بلکه در مسائل اسلامی هم کاملاً صاحب نظر و فعال و کوشا بود… و می توانیم بگوییم یک سهم مهمی در رابطه با پیروزی انقلاب اسلامی مربوط به حاج آقا مصطفی و فعالیتهای مختلف ایشان بود.)۱۸

موضع گیریهای سیاسی و اجتماعی آقا مصطفی نه برخاسته از مهرورزی و تأثیر پدر بر فرزند که خود دارای بینش و اصول بود. پیروی امام را نیز از روی آگاهی و انجام تکلیف برگزیده بود. کوششهای وی نه از روی تقلید و یا جسارت انقلابی که خود مجتهدی بود صاحب نظر.

درک ژرف او از قرآن و سیرت سیاسی امامان و مبارزات علماء و آگاهی گسترده از نابسامانیها و فسادهای اجتماعی او را به عرصه سیاست و رزم کشانده بود. آشنایی با زوایای فکری و شخصیّتی آن بزرگ مرد نه یک بررسی تاریخی که دستیابی به مبانی و معیارهای مبارزاتی ایشان نشانه راه و ترسیم خطی است برای همه مسلمانان در راه رسیدن به اسلام ناب.

مبانی مبارزه سیاسی و اجتماعی آقا مصطفی

الف: اسلام دین سیاست و اجتماع.

اسلام چنان که برای رهایی انسان از رنج جهان دیگر و رسیدن به بهشت برنامه دارد بهسازی دنیوی و رفع نابسامانیهای فردی و اجتماعی آدمیان را نیز در دستور کار دارد. از هدفهای پیامبران پدیدآوردن محیطی است که در آن انسانها به کرامت دست یابند و استعدادهای خود را شکوفا سازند. در این برنامه برای نیازهای فردی و اجتماعی پاسخ مناسب فراهم آمده و هیچ یک از زوایای زندگی پدیده های نو پیوندهای انسانها با یکدیگر و… از نظر دور نمانده است. این نکته سنگ زیرین اندیشه های این متفکر اسلامی است:

(اسلام برای همه مراحل زندگی انسان برنامه دارد و هیچ یک از امور فردی و اجتماعی از کوچک و بزرگ را فروگذار نکرده است. اسلام دین دنیا و آخرت است. کلمه دین آن چنان که در فهم برخی می گذرد ویژه امور اخروی نیست بلکه دین سیاست گذار بزرگی است که همه سعادتهای بشری را در بر می گیرد. اسلام بر خلاف مکتبهای رایج جهان یک بعدی نبود و همه مسائل معنوی و مادّی مورد نیاز بشر را درخود نهفته دارد.)۱۹

در این نگاه دین مجموعه ای است که مسائل آن در پیوند با یکدیگر تفسیر می شوند و تکیه بر هر یک از امور فردی و یا اجتماعی بدون پیوند با دیگری باورها و ارزشها و دستورهای آن را ناهماهنگ خواهد کرد.

لقب اسلام شناس در دیده آقا مصطفی برای کسی زیبندگی دارد که اصول کلی و روح شریعت را درک کند و هر یک از فرایافته های اسلامی را درجایگاه پا بسته خود شرح کند. آن کس که در دایره تنگ اندیشه خود گرفتار آمده و از درک همه زوایای دین ناتوان و از خطوط اصلی آن بی خبر است و میان اسلام و سیاست و اجتماع پیوندی نمی بیند فقیه و دین شناس نیست گرچه انبانی از دانش و اصطلاحات پراکنده را در خود پنهان داشته باشد.۲۰

ب: امر به معروف و نهی از منکر

انگیزه دیگر آقا مصطفی در تلاشهای اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر است. در این دیدگاه مسلمانی که در نظامی به سر می برد که احکام خد پاس داشته نمی شود وظیفه دارد برای اجرای شریعت بستیزد در راه گسترش معروف و کارهای خیر وجلوگیری از گناه و مفاسد اجتماعی از بخشش مال و ایثار جان دریغ نورزد که سکوت دربرابر پیش روی گناه بر دامنه آن می افزاید و مهابت و کرامت مؤمنان را در هم می شکند تا آن جا که فریادشان به جایی نخواهد رسید.

آگاهان و دین شناسان در انجام این مهم مسؤولیتی دو چندان دارند و بیش از دیگر مردم باید تلاش ورزند و راه را بر گناه ببندد و باورها و ارزشهای اسلامی را در جامعه نشر دهند.

آن شهید مهم ترین دلیل مبارزه با کاپیتولاسیون و نفی امتیازهای نامشروع امریکا در ایران را امر به معروف و نهی از منکر شمرده است.

او در پاسخ این پرسش که مقصود امام از دخالت در کار دولت چیست می نویسد:

(دخالت از باب امر به معروف و نهی از منکر است که از اصول اصلیه و منکر آن کافر و ترک کننده آن گناه کبیره انجام داده است. اگر سه مرتبه یا چهار مرتبه و بنابراحتمالی پنج مرتبه این گناه را انجام دهد در صورتی که حد شرعی که تعزیر است در چند نوبت اجرا شود سزای او مرگ است.)۲۱

کسانی می توانند در این آوردگاه شرکت کنند و با فساد و نافرمانی بستیزند که خداترس باشند و قدرت دیگران را در برابر بزرگی خداوند به هیچ انگارند و بی مهابا پیش بروند:

(جایز نیست در بیان حق و امر به معروف و نهی از منکر و اقامه عدل از دیگران ترسید که ترس از مردم در تبلیغ حق گناه است و انسان ترسو شایستگی دفاع از حق ندارد. این کار به جای آن که حق را پیش برد به هدف آسیب می رساند و کار نافرجام می ماند.)۲۲

ج . رهایی محرومان و مستضعفان

از دیگر انگیزه مبارزه سیاسی و اجتماعی آقا مصطفی رهایی محرومان بود آنان که بر اثر نابسامانیهای اجتماعی از حقوق اساسی خویش محروم مانده بودند و در نظام سلطه یوغ بردگی بر گردن داشتند و در چنبر تبعیض استعدادهایشان فرو خفته بود و مجال هماهنگ سازی خود را با دیگران نمی یافتند.

جامعه ای را می توان جامعه ای اسلامی نامید که زمینه های رشد مادی و معنوی برای همگان فراهم باشد و همگان بتوانند به گونه عادلانه از نعمتهای خدادادی بهره برند و استعدادهای خود را شکوفا سازند. ایجاد جامعه برین و به دور از بی عدالتیها و محرومیتهای خودساخته از انگیزه های بعثت پیامبران بوده و علی(ع) پایان دادن به بی عدالتی اقتصادی و گرسنگی محرومان را سبب پذیرش حکومت خود شمرده است:

(به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید. اگر این بیعت کنندگان نبودند و یاران حجت بر من تمام نمی نمودند و خدا علماء را نفرموده بود ستمکار شکمباره را بر نتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند رشته این کار را از دست می گذاشتم.)۲۳

او عالمی بود آگاه دردمند دردآشنا. بسان ساده ترین طلاب می زیست و با محرومان دمساز و دمخور بود. رنج بینوایان دلش را به درد می آورد و آرزوی بهروزی آنان را هیچ گاه از یاد نمی برد.

او در سالهای سخت و زمستانهای طاقت سوز از سوی امام در تکاپوی تهیه لوازم ضروری و تهیه سوخت فقیران لحظه ای آرام نمی نشست و از برنامه های مبارزاتی اش از میان بردن ریشه های نابرابری و فقر و ایجاد جامعه ای علوی بود بستری که در آن ثروتهای متراکم در کنار حقوق از بین رفته وجود نداشته باشد و انباشت ثروتهای کلان در کنار محرومیت عمومی به چشم نخورد.

از آن جهت مبارزه با رژیم پهلوی و را لازم می شمرد که ایران به سفره ای بی حفاظ برای غارت سرمایه های ملی تبدیل شده بود و دودمان پهلوی پیرامونیان آنان پنهان و آشکار در کار به یغما بردن بیت المال بودند و جامعه به دو گروه ممتاز مترف و فقیر و بی چیز تقسیم شده بود.

او توده های محروم را دعوت می کرد که به بساط آرام دزدان بیت المال حمله برند و کاخهایی را که از دسترنج محرومان بنا شده بر سر قارونها خراب کنند و اشرافی دروغین را ابوذر وار از هم بگسلند. آن امید امت در پی آن نبود که مستضعفان از بقایا و سرریز سفره ثروتمندان سیر شوند و منت آنان پذیرند بلکه برای محرومان حق کرامت و انسانیت می شناخت که باید با قدرت و عزت حق خود را بگیرند و با عزت و سربلندی بزیند که عزت پا نمی گیرد جز آن که زالو صفتان به ناحق رشد کردگان و سرمایه اندوخته گان از سریر قدرت به زیر کشیده شوند.

(در راه رسیدن به یک راه و روشِ علی گونه و علی دوست و علی خواه دست به دست یکدیگر باید داد و این بنای ستم و این کاخها که از ویرانی کوخها سر برداشته اند از بن بر کنند.)۲۴

د: بایستگی تشکیل حکومت اسلامی

اسلام تنها به ارائه آرمانها و شرایع خود بسنده نکرده بلکه عینی کردن قوانین و اجرای احکام عبادی و سیاسی در جوامع اسلامی را نیز در دستور کار دارد:

(مقصد اساسی از برنامه های اسلام تشکیل مدینه فاضله و اصلاح فرد و اجتماع است و این از ویژگیهای این کتاب آسمانی است.)۲۵

روشن است که دستیابی به این آرمانهای بلند جز در سایه به دست آوردن قدرت و حاکمیت بارزترین جلوه سیاست ناممکن است. سرزمینی که منادیان ایمان و مبلغان رسالتهای الهی از حکومت به کنار بوده و طاغوتیان و ستمکاران بر نعمت و دولت چیره باشند نمی تواند بستری سازوار برای اجرای اسلام باشد. پاسداران دین ناگزیرند افزون بر روشن گری پیام و ابلاغ آن در پی به دست آوردن قدرت و حکومت نیز باشند تا در سایه آن بتوانند حدود خدا را اجرا کنند و نماز و زکات را به پا دارند و عدالت و قسط را برقرار سازند. هرکس اندک توجه به روح اسلام و شعارهای پیامبران داشته باشد بایستگی مساله را در می یابد و انکار آن برخاسته از بی توجهی به خطوط کلی و زیاده روی در اجرای فروع به جای اصول است:

(فکم من فقیه جامع لعلوم القران ولایدری حقیقه الاسلام. وکم من رجل لایعلم اجتهاد مساله من المسائل الفرعیه ولکن الله فتح قلبه لدرک لزوم مثل الحکومه الادیان.)۲۶

چه بسا فقیهی که اصطلاحات قرآنی را در خود جای داده ولی از روح اسلام بی خبر است. چه بسا مردی که از روی اجتهاد مسأله ای فرعی را نشناسد ولی خداوند درک مسائلی چون بایستگی حکومت دینی را بر وی آسان کرده است.

آقا مصطفی خمینی در شیوه حکومت اسلامی و اجرای قدرت تحقیق می کرد. بخش مهمی از پژوهشهای فقهی را به شناخت این زاویه اسلام ویژه کرده بود. در شیوه پیوند مردم و دولت مراکز تصمیم گیری و… کار می کرد تا ابهامی که در این زاویه از مسائل اسلامی وجود دارد برطرف شود و موضوع ولایت فقیه برای حوزویان روشن تر گردد.

(او همیشه از حکومت اسلامی صحبت می کرد و همیشه ایجا دحکومت اسلامی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می داد.)۲۷

در عمل نیز در متن مبارزه بود و همواره مردم و روحانیان را به تلاش برای به دست آوردن قدرت که در سایه عمل به وظیفه های شرعی جامه عمل پوشانده شود فرا می خواند:

(وظیفه روحانیت همان وظیفه انبیاء است. اگر وظیفه انبی در برابر ستم و بیدادگری قیام مسلّحانه است وظیفه روحانیت هم چنین است و این حقیقت از آیه شریفه (واعدوا لهم ما استطعتم من قوه ومن رباط الخیل ترهبون به عدو الله وعدوکم) روشن می شود.)۲۸

اصول اندیشه های سیاسی و اجتماعی آقا مصطفی خمینی

گفته شد دین مداری و حاکمیت اسلام انگیزه اصلی حرکت سیاسی و اجتماعی آقا مصطفی خمینی بود و مشی سیاسی وی از سیرت پیامبر و امامان مایه می گرفت و در پرتو تجربه های تاریخی و عصری ملتها جلوه گر می شد.

این مبانی استوار معیارهای روشن و راهگشایی را فراروی او قرار داده و بسان مشعلهایی فروزان مسیر حرکت را بر او روشن می ساخت و با استفاده از آن معیاره برنامه خود را گام به گام پیش می برد. اکنون آن معیارها:

۱ . نه شرقی و نه غربی: برنامه های سیاسی و اجتماعی شهید مصطفی خمینی براساس قاعده ها و معیارهای اسلامی پی ریزی شده بود. هدف وی اجرای دستورها و آیینهای قرآن و حاکمیت اسلام بود و شعار او بازگشت به سیرت نبوی و علوی. در حفظ مرزهای دین سخت کوش بود و در رویارویی با کژیها سخت گیر. دوستیها و دشمنیهای او بر مدار آرمانها و مسؤولیت شناسی بود که از اسلام پرتو می گرفتند نه احساسات و هواها و هوسها.

در گزینش راه و به کارگیری روش رسیدن به هدف نیز حساس بود و وسائل سازوار با آن هدف را بر می گزید.

او برخلاف بسیاری از کسان و احزاب سیاسی که برای رسیدن به هدف استفاده از هر وسیله را جایز می شمردند وسیله را آیینه تمام نمای هدف می دید و هرگز در روش سیاسی از باطل سود نمی جست. این درس را از قرآن آموخته بود که جویندگان حق در رسیدن به هدف ابزار نادرست و نابکاران را دستیار نگیرند.۲۹

بر این اساس او درگزینش همراهان به کسانی دست وحدت می داد که به اسلام وفادار باشند و در راه احیای آن بکوشند.

او همکاری با افرادی که به اسلام پای بند نبودند و یا مبارزه آنان برای رسیدن به هدفهای غیر اسلامی بود نمی پذیرفت و از سرزنش دیگران بیمی به خود راه نمی داد:

(ایشان از دو جناح که در صف مبارزه نیز بودند سخت احساس خطر می کرد و بر آنها می تازید: یکی جناح لیبرالها و دیگری جناح کمونیست ها.)۳۰

در آن دوران مارکسیسته داعیه رهایی زحمت کشان و رسیدن به جامعه بی طبقه داشتند و این شعار را در هر سو پراکنده بودند که: مبارزه در راه آزادی و شکست استعمار غرب جز با ایدئولوژی و ابزار شرق ممکن نیست و همه راههای مبارزه با شاه جز این راه به شکست خواهد انجامید. احزاب کمونیست در کشورهای اسلامی از جمله ایران و عراق تبلیغات گسترده ای را در بین جوانان به راه انداخته و سازمان دهی کرده بودند و بسیاری از جوانان و افراد تحصیل کرده را به خود جذب نموده بودند. کمونیست های ایرانی هر چند الحاد و دین زدایی در سرلوحه برنامه هایشان قرار داشت ولی در ظاهر برای این که بتوانند از مردم مسلمان و روحانیان سود برند راه نفاق پیش گرفتند و دست همکاری به سوی نیروهای مبارز مسلمان دراز کردند. در این ارتباط یکی از مبلغان مارکسیست که در آن روزگار در رادیو بغداد علیه رژیم برنامه داشته در سفری به نجف نزد حاج سید مصطفی می رود و پیشنهاد می کند امام راجع به گروههای چپ پیام بدهد و مردم را به همکاری با آنان فراخواند آن شهید در پاسخ می گوید:

(این چه حرفی است که شما می زنید! مثل این است که گویی امام پیغام بدهند و مردم را دعوت کنند تا با دربار و رژیم طاغوتی یا ساواک رابطه پیدا کنند. ما چگونه می توانیم با کمونیستها و مارکسیستها همکاری داشته باشیم؟ اگر یک نفر مارکسیست با یک نهضت اسلامی همکاری کند یا ناآگاهانه است و نهضت اسلامی را در نیافته یا این که به مکتب خودش خیانت می کند یا این که قصد دارد به نهضت اسلامی خیانت کند.)۳۱

کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور تشکیلاتی بود مدعی مبارزه با رژیم شاه. این گروه هر چند از نیروهای اسلامی و ملی خالی نبود ولی گرایش رهبران آن به جناح چپ و دور شدن از خط فکری اسلام و روحانیت سبب شد که از واقعیتهای جامعه ایران دور افتند و مبارزه مردم ایران با شاه را حرکتی غیرمذهبی به هدف رسیدن به جامعه دموکراتیک از نوع شرقی آن بپندارند.

این جمعیت در اعلامیه های خود نقش مذهب را در مبارزه بسیار کم رنگ و کم مایه جلوه می داد و قیام پانزده خرداد را گواه ناتوانی اندیشه اسلامی در بسیج و سازماندهی توده ها به شمار می آورد. سران این گروه برای استفاده از توان مادی و معنوی مردم گاه و بی گاه با رهبران نهضت امام و آقا مصطفی تماس می گرفته و با تکیه بر هدفهای مشترک خواهان حمایت روحانیان از آنان می گردیده اند.

شهید مصطفی خمینی با آگاهیهای گسترده ای که از مشی سیاسی کنفدراسیون داشته درنامه ای به دانشجویان آنان را از فرو افتادن در دام انحراف و الحاد پرهیز داده و بدانان هشدار داده است: روش این گروه که مبارزه با شاه را بدون تکیه بر مذهب و روحانیت دنبال می کند اشتباه است و مبارزه بدون همکاری مردم مسلمان راه به جایی نخواهد برد:

(… آنچه که نباید مخفی باشد و لازم است دوستان مستحضر باشید آن است که با نداشتن مقالات دینی که معلوم شود آقایان با دوستان همکاری و هدف مشترک اصیل دارید نمی توان انتظار استقبال فدائیان و مبارزان را داشت. با به کار نبردن رمزهای اسلامی و با حذف برنامه های مذهبی دوستان عراقی و ایرانی نظر صحیح به هیچ یک از احزاب نمی توانند داشته باشند. اکثریت جمعیت ایران را مسلمین و معتقدین به مذهب تشکیل می دهند در این صورت از این توده قریب به اتفاق صرف نظر جایز نیست. باید بدانید که روحانیت ریشه عمیق در قلوب مردم ایران دوانده اند… و جلب روحانیت به مجرد آن که آقایان با حکومت ایران مخالف [هستند] ممکن نیست. هنوز ملت ایران به احزاب نظر خوشی ندارند و به این دسته های کم جمعیت اعتنا نمی کنند و این بی دلیل نیست….

سعی کنید به این برنامه عمل کنید تا ما هم… جایز بدانیم کمک و رعایت شما را. بدانید که در این صورت از بذل مال وجان دوستان م کوتاهی ندارند و ملت هم خوشنود از شما خواهد شد.)۳۲

گروه دیگری که آن دیدبان بیدار اندیشه از نزدیک شدنشان احساس خطر می کرد لیبرالها و گروههای ناخالص اسلامی بود. اینان که داعیه اسلام مترقی و مبارز را در سر می پروراندند با آن بخش از گفته های سیاسی امام که در پیوند مبارزه با رژیم شاه بود همراه بودند ولی اصل مهم و بنیادینی چون حکومت اسلامی و ولایت فقیه را که امام آن روزها در نجف تدریس می کرد برنتابیدند و آن را مخالف آزادی به شیوه ای که خود باور داشتند پنداشتند و آن را درخور طرح در جهان امروز ندانستند.

ییکی از فرومایگان وابسته به این جناح در پاسخ این پرسش که چرا بحثهای حکومت اسلامی و ولایت فقیه از دیدگاه امام را در نشریه های خود مطرح نمی کنید می گوید:

(بعضی نظرات امام دربحث حکومت اسلامی از نظر جهان امروز در خور پذیرش نیست و نمی توان آن را عرضه داشت و باید روی آن بیش تر تامّل و بررسی کرد.)۳۳

این جمعیت که پایگاه مردمی روحانیت را بهتر از دیگر گروههای می شناختند به سراغ روحانیان مبارز می آمدند و در پی آن بودند که به نام همکاری درمبارزه با شاه آنان را با خود همراه کنند تا از این راه خود را به امام امت نزدیک سازند.

بازدارنده مهم راه نفوذ و رشد این شیوه تفکر درحوزه آقا مصطفی خمینی بود. او با مطالعه نوشته ها و گفت وگو با رهبران آنان به انحراف این فکر از اسلام فقاهت و ولایت پی برد و رویارویی آنان را با اندیشه های ناب امام شمرد.

شهید مصطفی خمینی ماهیت این گروه را بر امام آشکار می ساخت و طلاب مبارز نجف را از پیامدهای ناگوار همراهی با این افراد پرهیز می داد. گذشت زمان نشان داد که لیبرالها پس از پیروزی نهضت خط فکری امام را برنتافته و در برابر اندیشه های والای آن جناب ایستادند و آن را ارتجاعی و کهنه خواندند.

اگر امام امت قاطعانه در برابر افراد لیبرال غرب زده نمی ایستاد و آنان را از صحنه سیاسی و فکری انقلاب اسلامی دور نمی کرد امروز انقلاب را سرنوشتی دیگر بود.

ییکی از آگاهان در مخالفت شهید آقامصطفی خمینی با قطب زاده نوشته است:

(بارها به من و دیگر برادران روحانی توصیه می کرد که از هرگونه همکاری و حتی دیدار با قطب زاده بپرهیزیم و خود نیز از آن شب که قطب زاده در منزلش بود تا روزی که به شهادت رسید دیگر حاضر نشد که با او رو به رو شود و تلاشهای همه جانبه آقای قطب زاده برای فقط یک ساعت دیدار و گفت وگو با آن شهید آگاه با شکست روبه رو گردید.)۳۴

شهید آقا مصطفی خمینی کسانی را شایسته مبارزه و جهاد می دید که صالح باشند و خدا ترس.

او از افراد فاسد و وابسته به همان اندازه متنفر بود که از شاه و درباریان. آن بزرگوار به پیروی از امام در مبارزه علیه شاه به مخالفانی چون تیمور بختیار و رژیم بعث عراق نیز اعتماد نمی کرد و از یاری گرفتن افراد ودولتهایی که در ستم و جنایت کم تر از شاه نبودند به شدت پرهیز داشت و صف جهاد را با جریانهای آلوده و خود فروخته نمی آلود.

تیمور بختیار رئیس پیشین ساواک پس از فرار به عراق با همکاری سرویس پنهان عراق مبارزه ای را علیه شاه آغاز کرد و در صدد برآمد در این راه از مبارزان خط امام نیز کمک گیرد و از همراهی آنان در میان مردم آبرویی کسب کند.

او از آقا مصطفی خمینی درخواست کرد ترتیب دیدار او را با امام فراهم سازد ولی آن جناب این خواهش نابجا را رد کرد.

در ماجرای دستگیری آقا مصطفی خمینی درحمایت از آیت اللّه حکیم حسن البکر پیشنهاد و همکاری با رژیم بعث عراق و تیمور بختیار را برای مبارزه با رژیم شاه مطرح کرد که از سوی آن عالم فرزانه قاطعانه رد شد و همان نکته ای که امام در نخستین دیدار با مقامات عراقی به آنان گوشزد کرد آن جناب نیز به بعثیان بغداد یادآور شد:

(اختلاف ما با رژیم ایران یک اختلاف اساسی و عقیدتی است و برطرف شدنی نیست; اما اختلافی که اکنون بین دولتهای عراق و ایران بروز کرده موسمی و زودگذر است. شما و دولت ایران امروز به هم بد می گویید و یکدیگر را طعن و لعن می کنید و فردا در کنار هم قرار می گیرید; اما ما نمی توانیم هیچ وقت با آنها کنار بیابیم و تفاهم کنیم.)۳۵

رفت و آمدهای بعدی تیمور بختیار برای نفوذ در شهید آقا مصطفی خمینی و بیت امام به جایی نرسید و نتوانست اندک بهره ای از آن ببرد.

ب: اندیشه جهانی

شهید آقا مصطفی خمینی دارای آرمانهای بلند بود و اندیشه و تلاش او در دایره مرزهای ایران محدود نبود. همان گونه که فکر رهایی مردمان ایران را داشت برای پشتیبانی دیگر محرومان جهان نیز احساس تکلیف می کرد و رهائی مستضعفان را در چنگال استثمار و استعمارگران شرق و غرب از رسالتهای هر مسلمان می شمرد.

این بینش جهان وطنی را از قرآن گرفته بود که: مسلمانان وظیفه دارند برای رهایی گرفتارانی که برای نجات خود در تلاشند و از مسلمانان یاری می جویند دریغ نورزند.۳۶

(همیشه از تسلط استعمار و قدرتهای شیطانی رنج می برد و یار مستضعفان بود و همیشه به فکر آنان بود و دست خلقهای ستم کش را بوسیده و می بویید.)۳۷

او انقلاب اسلامی راویژه مرزهای ایران نمی دانست و بر این باور بود مرزهای اقلیمی نباید مسلمانان را از یکدیگر جدا کند و باید تا هر کجا که اسلام هست پیش رفت و از حال مسلمانان جویا شد. دشمن دیگر مسلمانان دشمن ماست و در گرفتاریها و سختیها وظیفه داریم آنان را کمک کنیم. آن کس که تنها به خود می اندیشد و اندوه دیگر مسلمانان دلش ر ابه درد نمی آورد مسلمان نیست.

در آن روزها نیز فلسطینیان و مردم لبنان چونان امروز در شرایط دشواری به سر می بردند و مقاومت فلسطین دشوارترین روزهای خود را می گذراند و یاری به رزمندگان و آوارگان جنگ که هر روز بر شمارشان افزوده می شد مساله اصلی دنیای اسلام بود. شهید مصطفی خمینی همانند امام که در پشتیبانی از فلسطین نخستین گام رادر میان مراجع شیعه برداشت و قوی ترین اعلامیه را در حمایت از رزمندگان فلسطینی صادر کرد۳۸ از پشتیبانان و یاران جنبش آزادی بخش فلسطین بود. با مبارزان پیوند داشت بدانان کمک می رساند و برای آموزش نیروهای انقلاب اسلامی ایران از رزمندگان فلسطین کمک می گرفت.۳۹

او این نغمه شوم را که در اوج بحران فلسطین درحوزه نجف در بوقها دمیده می شد و کمک به آوارگان فلسطینی را به خاطر شیعه نبودن آنان نامشروع می خواند۴۰ نغمه ای استعماری می دانست و خود را از درگیر کردن با این تبلیغات ابلهانه به دور می داشت و راه خود را در کمک به رزمندگان فلسطینی دنبال می کرد.

پشتیبانی مسلمانان غیور لبنان از جنبش فلسطین اسرائیلیان کینه جو را به سر خشم آورده بود و سرزمین لبنان را بارها هدف تجاوزو مورد تاخت و تاز قرار دادند و مزدوران داخلی اسرائیل این کشور را بارها به صحنه آشوبهای داخلی تبدیل کردند. درگیریهای داخلی سالهای ۵۳ و ۵۴ هـ.ش از بزرگ ترین آشوبهای داخلی لبنان بود که هزاران کشته و زخمی و آواره بر جای گذاشت. در آن شرایط بحرانی مراجع تقلید شیعه از ایران و عراق به یاری مردم لبنان شتافتند و با کمکهای مادی و معنوی بر دل مجروح آنان مرهم نهادند.۴۱

شهید آقا مصطفی خمینی بادرک ژرف از جایگاه حساس لبنان درمبارزه با اسرائیل و همکاری با علما و رزمندگان همواره به لبنان و سوریه سفر می کرد۴۲ و افزون بر رساندن کمکهای مادّی حضرت امام به رزمندگان و آوارگان لبنانی۴۳ با همدردی با مردم جنگزده و تشویق مبارزان روحیه آنان را برای درگیری تمام عیار با صهیونیست جهانی شاداب نگه می داشت.

جلال الدین فارسی می نویسد:

(با آن شهید بزرگوار در مسائل لبنان و فلسطینیها توافق و همدلی داشتیم. از گزارشی که در این گونه امور به او می دادم خوشنود می گشت و به پاداش یا سپاس آنچه کار خیر و حق می دانست مرهمتی می فرمود.)۴۴

اولویتهای مبارزاتی

شناسایی بایستگیها و اولویتهای مبارزاتی نخستین شرط موفقیت هرنهضت است. اشتباه در حسابگری نشناختن تکلیف و گم کردن هدف سبب می شود مسائل فرعی و غیر بایسته جای مساله اصلی را پرکند و فرصتها و انرژیها به هدر رود و دشمن اصلی همچنان توان مند بر جای ماند.

از شگردهای دشمنان اسلام و زمامداران مستبد برای در امان ماندن از خشم مسلمانان مبارز سرگرم کردن مردم و منحرف کردن احساسات و خشم و کین مردم به سوی دشمنان موهوم و یا درجه دوم بوده است.

به روزگار صفویه اروپاییان برای سست گردن بنیاد کشورهای اسلامی و شکست عثمانی با مکر و دسیسه حسّاسّیت زمامداران صفوی را به سوی دولت عثمانی متوجه کردند و خطر آن را برای ایران و تشیّع بزرگ شمردند۴۵ و با مکر و تزویر میان این دو قدرت اسلامی رخنه ایجاد کردند و با این ترفند بزرگ ترین قدرتی که آن روز در برابر استعمارگران بی رحم و خون آشام غرب ایستاده بود متلاشی ساختند و راه را برای هجوم به شرق و ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.