پاورپوینت کامل انگیزه رویکرد علاّمه نراقی به بحث ولایت فقیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انگیزه رویکرد علاّمه نراقی به بحث ولایت فقیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انگیزه رویکرد علاّمه نراقی به بحث ولایت فقیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انگیزه رویکرد علاّمه نراقی به بحث ولایت فقیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۶۹

اندیشه جانشینی فقیه جامع نگر عادل پرهیزکار شجاع و با تدبیر آگاه به زمان و آشنای
به رموز سیاست از امام معصوم (ولایت فقیه) در کلام و فقه شیعه ریشه ای بس ژرف دارد.

از دیرباز این مقوله مورد کندوکاو و پژوهش بوده و هر گروه آن را به گونه ای به بوته
نقد و بررسی نهاده است.

برابر دیدگاه اینان ولایت فقیه اصل محوری است به گونه ای که دیگر مقوله ها گزاره ها
و پرسمانها با توجه به این اصل طرح شده و بر این استوانه استوار شده اند.

فقیه محوری و نقطه پرگار جامعه بودن فقیهان حتی در عصر حضور امامان(ع) نیز نمود چشم
گیری داشته; زیرا امامان(ع) در روزگار چیرگی ستم پیشگان پیروان خود را وانگذارده
بودند که آنان به هرسمت و سویی بخواهند حرکت کنند و هر سیاست و جهت گیری سیاسی را
برگزینند. در این نظام فکری که امامان پی ریخته بودند پیروان آنان می بایست با جهت
نمایی دانایان به دین و فقیهان آگاه حرکت کنند و حتی در امور

( ۱۷۰ )

روزمره زندگی به دستگاه ظلمه نباید روی بیاورند و از سمت و سویی که امامان(ع) برای
آنان نمایانده اند به سوی دیگر و قبله دیگر حرکت کنند.۱

در روزگار غیبت فقه شیعه بر این مبنی استوار گشته و بر این پاشنه چرخیده است. بدین
معنی که فقیهان شیعه در بحثها و کندوکاوها رساله ها و کتابهای فقهی در امور سیاسی
اقتصادی فرهنگی و قضایی فقیهان آگاه عادل پرهیزکار و شجاع را مرجع مردم قرار داده و
از به رسمیت شناختن حاکمان ستم پرهیخته اند.

با این حال تا قرن سیزدهم هجری به گوناگون دلیلها که جای سخن از آنها در این مجال
نیست رساله ای ویژه در این باب ننگاشته و به حوزه اندیشه ارائه نداده اند.

علاّمه نراقی نخستین فقیهی است که در این باب رساله نگاشته و گزاره ها و بحثهای
مقوله ولایت فقیه را با تلاش بسیار از لابه لای کتابهای کلامی و فقهی بیرون آورده و
در رساله ای مستقل عرضه داشته است.۲

علاّمه احمد نراقی در حقیقت با این حرکت و کندو کاو علمی جایگاه ویژه ای به ولایت
فقیه در کلام و فقه شیعه داد.

وی هر چند در توسعه مفهوم نیابت و قلمرو آن سخن تازه ای ارائه نداد ولی در بیان
زاویه های گوناگون آن و اقامه دلیلهای آن از فقیهان پیشین پیشی گرفته و به بحثهای
سیاسی شیعی فزونی و جلوه دیگر بخشید و به آنها سامان داد و بر ژرفای آنها فزود. با
این کار حرکتی نو در عرصه فقه آفرید و مقوله مهم ولایت فقیه را که رکن سیاست اسلامی
و فقه سیاسی به شمار می رود از پراکندگی به در آورد و به آن ساختاری نوین بخشید و
افزون بر اینها همگان را بویژه اهل نظر و اندیشه را بیش از پیش به جایگاه بلند مهم
و بنیادین این رکن توجه داد و آن را از یک مسأله معمولی و ساده که شاید شماری این
گونه می پنداشته اند به یک مقوله مهم دگر کرد.

علاّمه نراقی بسان بسیاری از فقیهان پیشین ثابت کرد که قلمرو کاری حوزه اختیار فقیه
برخوردار از ویژگیهای رهبری پیشاهنگی و جلوداری در امور حکومتی همان قلمرو کاری است
که پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از آن برخوردار بودند.

( ۱۷۱ )

وی برای به کرسی نشاندن دیدگاه خود به نوزده روایت از معصومان(ع) تمسک می جوید.۳
البته پیش از ایشان فقیهان در کتابها و رساله های فقهی خود به این روایات استناد
جسته بودند;۴ امّا او افزون بر استناد همه روایت باب را در یک جا گرد آورد و به
بررسی عقلی آنها پرداخت.

او در تحلیل عقلی این روایات می نویسد:

(فان من البدیهیات التی یفهمها کل عامی و عالم و یحکم بها: اذا قال نبّی لأحد عند
مسافرته او وفاته: فلان وارثی و مثلی و بمنزلتی و خلیفتی و امینی و حجّتی و الحاکم
من قِبلی علیکم و المرجع لکم فی جمیع حوادثکم و بیده مجاری اُمورکم و احکامکم و هو
الکافل لرعیّتی أنّ له کل ما کان لذلک النبی فی امور الرعیه و ما یتعلق بامّته بحیث
لا یشک فیه احد و یتبادر منه ذلک.)۵

از پیداها و آشکارهایی که هر عامی و عالم آن را در می یابد و به آن حکم می کند این
که:

هر گاه پیامبری در گاه مسافرت و یا مرگ بگوید: فلان شخص ارث بر من و مانند من و در
جاه و اعتبار و شأن برابر من و جانشین من و امین من و دلیل من بر شماست. از سوی من
بر شما به حکمروایی گمارده می شود و در همه رویدادها پیشامدها پناهگاه و چاره گر
کار شماست و به دست اوست راه های گردش کارها و قانونهای شما و اوست سرپرست پیروان
من برای اوست هر آنچه برای آن نبی در امور پیروان و مردمان فرمانبردارش بوده و آنچه
بستگی دارد به امتش; به گونه ای که هیچ کس در این نکته به گمان نمی افتد و دو دل
نمی شود و این مطلب در آغاز به ذهن هر کسی خطور می کند.

علاّمه نراقی هر چند در این تکاپوی علمی خویش رکن مهم و پایه و اساس دیگر مقوله های
فقهی; یعنی ولایت مطلقه فقیه را در فرهنگ دینی باز شناساند و احیاء کرد

( ۱۷۲ )

ولی چون زمینه فراهم نبود توفیق نیافت که مردم را از زیر سیطره طاغوت به در آورد و
زیر بیرق ولایت فقیه گرد بیاورد و حکومتی بر این پایه استوار سازد و بر این مبنی
تشکیل دهد و دست دستهای ستم را از سر مردم کوتاه کند.

برای نخستین بار امام خمینی با حرکت شورآفرین و حماسی خود این اصل اساسی و پایه
قویم حکومت اسلامی را از بوته فراموشی به در آورد و بر محور آن زندگی نوین اسلامی
را سامان داد و جامعه را بر آن استوار ساخت. با وارد شدن این رکن مهم و اساسی به
عرصه زندگی مردم و محور قرار گرفتن آن و پیوستن شریانهای حیات جامعه و مردم به این
قلب همیشه تپنده با توجه به عرصه فراخ و گسترده عمل نیازهای زمان سکان دار آن به
تلاش برخاست و با فروغ اندیشه خویش چشم انداز آن را گستراند و زوایای دیگر و راه
گشاتر آن را نمایاند و آن را با دیدگاه فقهی و کلامی خود تواناتر ساخت و برای اداره
جامعه به بهترین وجه کارآمدش ساخت.

این شکوه را استعمار نتوانست برتابد به خوبی دریافت که این خیزش بزرگ ضد سلطه با
این مبنای فکری روشن قوی پویا سامان بخش و سامان ده اگر بپاید هیچ گاه نخواهد
توانست چتر سیطره خود را بگستراند; از این روی برای خاموش کردن آن به تلاش برخاست و
به آلوده سازی فضای فکری جامعه پرداخت و در این حرکت اهریمنی و فضاسازی شیطانی
شماری از به اصطلاح نظریه پردازان ناخودآگاه به دام افتادند و چیزهایی گفتند و
نوشتند که به سود جبهه دشمن تمام شد.

و در این فضا شماری هم به یاری دشمن برخاستند و چیزهایی گفتند و نوشتند تا به پندار
خود پایه های ولایت فقیه را به سود دشمن کینه توز اسلام; یعنی آمریکا و صهیونیسم
بین المللی سست کنند. اینان به هیچ روی قصد و آهنگ یک مباحثه علمی و فنی و یا
تاریخی را نداشتند که از آن به شدت گریزان بودند و خود می دانستند که چه دامی برای
ناآگاهان می گسترند و با چه کسانی همسرایی می کنند.

ما در این جا به طرح پاره ای از دیدگاه های مخالف که با بحث مادر پیوند است می
پردازیم و از باب این که شبهه است و باید بدانها پاسخ داد حال به چه هدفی بیان

( ۱۷۳ )

شده و آیا سخن از روی دشمنی و هماهنگی و همسرایی با دشمن گفته و نوشته شده یا خیر
تنها اظهار نظر بوده بدون این که دشمنی در کار باشد و…کاری نداریم و اینک و در این
جا در راستای کار ما نیست که این مقوله را کالبدشکافی کنیم و آن را به مجالی دیگر
وا می گذاریم.

۱. ولایت فقیه قراءت شخص خمینی است و پشتوانه دینی و مذهبی ندارد.۶

۲. ولایت فقیه مقوله و مسأله نوپیداست و نخستین بار ملا احمد نراقی به آن پرداخته و
شمار اندکی از فقیهان معاصر آن را پذیرفته اند:

(ولایت فقیه در یک قرن و نیم پیش برای اولین بار از طرف مرحوم ملا احمد نراقی مطرح
گردیده است و دلایلی برای آن آورده است که فقط مورد قبول تعداد اندکی از فقهای
معاصر شده است.)۷

۳. به این معنایی که اکنون مطرح است; یعنی مدیریت سیاسی نخستین بار نراقی مطرح کرده
و پیش از وی مطرح نبوده است:

(فقهای شیعه تا زمان نراقی بحث ولایت را به معنای مدیریت سیاسی مطرح نکرده اند.
نخستین کسی که ولایت فقیه را به این معنی به کار برد مرحوم نراقی بود. بنابراین
ولایت فقیه به معنای زعامت سیاسی و مدیریت اجتماعی فقیه از این زمان آغاز می شود در
نتیجه عمر نظریه ولایت فقیه کم تر از دو قرن است.)۸

۴. ولایت فقیه پیشینه اش فراتر از زمان صفوی نمی رود و این نظر در دوره صفویان پدید
آمده است.۹

۵. ولایت فقیه مساله ای نوپیداست که به ابتکار نراقی به عرصه فقه راه یافته است.
طرح این مسأله که از سوی ملا احمد نراقی برای پشتیبانی از پادشاه وقت و مشروعیت
بخشیدن به وی صورت گرفته است.۱۰

چون محور شبهه های یاد شده نوپیدا بودن ولایت فقیه است با بحث از پیشینه آن مطلب
روشن می شود و هر خواننده با انصافی مطلب را به خوبی درخواهد یافت و به

( ۱۷۴ )

ریشه دار بودن ولایت فقیه در فقه اسلامی پی خواهد برد و خواهد فهمید که فقیهان نه
از باب قدرت طلبی و از باب پشتیبانی پادشاه قاجار۱۱ به بحث پرداخته اند که این
مقوله در فقه مطرح است و نمی شود آن را نادیده انگاشت و از آن بحثی به میان نیاورد.

پیشینه تاریخی ولایت مطلقه فقیه

علاّمه ملا احمد نراقی در عائده ۵۴ از کتاب عوائد الایام خود به پیشینه بحث ولایت
فقیه اشاره می کند و می نویسد:

(فانّی قد رأیت المصنفّین یحیلون کثیراً من الامور الحاکم فی زمن الغیبه و یولّونه
فیها و لا یذکرون علیه دلیلاً و رایت بعضهم یذکرون أدله غیر تامّه و مع ذلک کان ذلک
أمراً مهمّاً غیر منضبط فی مورد خاص.)۱۲

دیدم که نویسندگان کتابها و رساله های فقهی در عصر غیبت بسیاری از کارها را به حاکم
وا می گذارند و به او ارجاع می دهند و به او در کارها ولایت می دهند; ولی دلیلی بر
آن اقامه نمی کنند و دیدم شماری که دلیل می آورند دلیلهایشان ناتمام است.

با این که مسأله مهمی است در جای ویژه به گونه مرتب و قانون مند نیامده است. پس در
نگاه نراقی این بحث در گذشته و پیش از او در فقه مطرح بوده و فقیهان در رساله های
فقهی خود بسیاری از کارها را به حاکم ارجاع می داده اند و در جای جای فقه از آن سخن
می رفته ولی در یک جا با سامان و قاعده و قانون ویژه نیامده است; از این روی نراقی
دست به کار می شود و آن را هم با دلیلهای گوناگون برهانی می کند و هم آن را از
پراکندگی به در می آورد.

امّا چرا فقیهان در کتابها و رساله های فقهی خود از دلیل آوردن برای ولایت فقیه
خودداری کرده اند گویا به این دلیل باشد که به نظر آنان مسأله ضروری فقه بوده;۱۳ از
این روی در جای جای فقه مردم را به فقیه ارجاع می داده اند بدون این که دلیلی اقامه
کنند:

( ۱۷۵ )

(کتبهم مملوه بالرجوع الی الحاکم المراد به: نائب الغیبه فی سائر المواضع.)۱۴

کتابها و رساله های فقیهان آکنده است از ارجاع دادن مردم به حاکم. مراد از حاکم
جانشین امام زمان در روزگار غیبت است در دیگر جاها.

از این که فقیهان در جای جای فقه مردم را به حاکم بازگشت می داده اند این مطلب روشن
می شود که ولایت فقیه پدیده نوپیدا نبوده و نیست که به گمان و پندار شماری از نراقی
به بعد در فقه شیعه نمود و جلوه یافته باشد.

دلیل دیگری که می تواند بر دیرینه بودن نظریه ولایت فقیه دلالت کند سخن نراقی است
درباره ضعیف بودن روایات باب:

(و لا یضّر ضعف تلک الاخبار بعد الانجبار بعمل الاصحاب و الانضمام بعضها ببعض و
ورود اکثرها فی الکتب المعتبره.)۱۵

ضعف آن اخبار به دلیل جبران شدن آن به عمل اصحاب و پیوستگی پاره ای از آنها به پاره
ای دیگر و وارد شدن بیش تر آنها در کتابهای دارای اعتبار زیانی به استدلال و استناد
نمی زند.

( ۱۷۶ )

و می نویسد:

(فالدلیل علیه بعد ظاهر الاجماع ـ حیث نص به کثیر من الاصحاب بحیث یظهر منهم کونه
من المسلمات ـ ما صرحت من الاخبار المتقدمه.)۱۶

پس دلیل بر آن [فقیه بسان پیامبر(ص) و امامان(ع) در امور حکومتی اختیار دارد] پس از
ظاهر اجماع به گونه ای که بسیاری از اصحاب به روشنی به آن اشاره کرده اند تا آن جا
که آشکار می شود از این اجماع و روشن گویی که اختیار داشتن فقیه در قلمرو حکومتی
بسان پیامبر(ص) و امامان(ع) از گزاره های ضروری فقه است روایات نوزده گانه پیشین
است که به روشنی بر این مطلب دلالت دارند.

فراز بالا نه تنها به روشنی بازگو کننده دیرینگی ولایت فقیه به معنای مدیریت عالی
سیاسی و ریشه دار بودن آن در فقه اسلامی و در نزد فقیهان است که از آن بر می آید
بسیاری از فقیهان برای چنین ولایتی به اجماع استناد جسته اند.

نخستین گام را در روزگار غیبت در راستای ثابت کردن ولایت فقیه به معنای مدیریت
سیاسی و اجتماعی شیخ مفید برداشته است.

وی در چندین جا از آثار خود حکومت ستم پیشگان را بر جامعه ردّ می کند و حکومت بر
جامعه اسلامی را حق فقیهان شایسته و دارای ویژگیهای لازم رهبری و زعامت می داند. از
باب نمونه:

(و اذا عدم السلطان العادل فیما ذکرناه من هذه الابواب کان لفقهاء اهل الحق والعدول
ومن ذوی الرأی والعقل والفضل ان یقولوا ما تولاه السلطان فان لم یتمکنوا من ذلک
فلاتبعه علیهم.)۱۷

و هنگامی که فرمانروای عادل [امام معصوم] نبود در آنچه یاد کردیم از این بابها
فقیهان اهل حق عادل خردمند و برتر در دانش و معرفت آنچه را فرمانروای عادل بر عهده
داشت باید بر عهده بگیرند. اگر بر آنان ممکن نبود گناهی بر آنان نیست.

( ۱۷۷ )

و می نویسد:

(فامّا اقامه الحدود فهو الی سلطان الاسلام المنصوب من قبل اللّه تعالی وهم ائمه
الهدی من آل محمد(ص) و من نصبوه لذلک من الامراء والحکام وقد فوضوا النظر فیه الی
فقهاء شیعتهم مع الامکان.)۱۸

امّا اجرای حدود الهی بر فرمانروا و حاکم اسلامی برگمارده شده از جانب خداوند متعال
است و ایشان امامان هدایت از خاندان رسول گرامی اسلام محمد(ص) اند و کسی که او بر
این امر برگمارده از امیران و حاکمان.

امامان(ع) رسیدگی و داوری در اجرای حدود را به فقیهان واگذارده اند که اگر زمینه
فراهم و بر آنان ممکن بود این کار را به انجام رسانند.

شیخ مفید در این فراز نکته ای را یادآور می شود که در خور درنگ است و اگر مجال باشد
کالبد شکافی بیش تر آن مفید و راه گشاه خواهد بود و آن این که: وقتی از فقیهان شیعه
سخن به میان می آورد که باید در نبود امام معصوم رهبری جامعه را برعهده بگیرند قید
(مع الامکان) را می آورد. یعنی اگر فقیه شایستگی رهبری و سکان داری جامعه را داشت و
از ویژگیهای لازم برخوردار بود و با وجود ویژگیها و شایستگیها و تواناییها زمینه آن
هم فراهم بود و… باید رهبری را به عهده بگیرد.

شیخ مفید در فرازی دیگر به یکی از موردهایی که امکان اجرای حدود وجود دارد و بر
فقیه عادل است که قیام کند و عهده دار کار شود اشاره می کند و می نویسد:

(هذا فرض متعیّن علی نصبه المتغلب لذلک علی ظاهر خلافته له او الاماره من قبله علی
قوم من رعیته فیلزمه اقامه الحدود و تنفیذ الاحکام والامر بالمعروف والنهی عن
المنکر و جهاد الکفار.)۱۹

این امر [اجرای حدود] برکسی واجب است که حاکم قدرت مند او را بر این کار بگمارد یا
سرپرستی گروهی از مردم فرمانبردار و سر به فرمان خود را به او واگذارد.

( ۱۷۸ )

در این هنگام بر اوست که حدود الهی را به پا دارد احکام شرعی را اجرا کند به بایدها
فرمان دهد و از نبایدها بازدارد و با کافران به جهاد برخیزد.

به پاداشتن حدود الهی به اجرا گذاردن احکام شرعی کشاندن مردم به عرصه خوبیها و
رواها و بازداشتن آنان از نارواها جهاد با کافران در حوزه اختیار و ویژه حاکم
اسلامی است; یعنی امام معصوم و کسانی که از سوی او مستقیم و غیر مستقیم بر این کار
گمارده شده اند.

از آن جا که شیخ مفید بر این باور است که در عصر غیبت فقیه به نصب عام گمارده شده
از سوی معصوم است و اوست که می تواند حدود را به پا دارد احکام الهی را به اجرا
درآورد… اگر خود توانست توان و نیرو بیابد و قدرت مطلقه به دست آورد و به اجرای
حدود بپردازد که بسیار خوب و اگر خود نتوانست; امّا مجالی به دست آمد که از سوی
حاکم قدرت مندی بر این کار گمارده شده وظیفه دارد که به اجرای حدود الهی بپردازد
البته به نیابت از امام معصوم نه حاکم.۲۰

شماری از برجسته ترین شاگردان شیخ مفید: سید مرتضی سید رضی و… براساس همین اصل در
قلمرو فرمانروایی القادر باللّه وبهاء الدوله دیلمی پُست حکومتی پذیرفتند; امّا
برابر عقیده و مرام خود به عنوان نیابت از امام معصوم به بست و گشاد کارها می
پرداختند و کار مردم را سامان می دادند.۲۱

فقیهانی چون: ابن براج۲۲ (م: ۴۸۱هـ.) ابی صلاح حلبی۲۳ (م:۴۴۷هـ.) شیخ طوسی۲۴
(م:۵۶۰هـ.) ابن ادریس۲۵ (م:۵۹۸هـ.) محقق حلّی۲۶(م:۶۷۶هـ.) شهید اول۲۷ (م: ۷۸۶هـ.)
فاضل مقداد۲۸ (م:۷۲۶هـ.) ابن فهد حلّی۲۹ (م:۸۴۱هـ.) و… نیابت و ولایت فقیه را
پذیرفته اند. سخن و عمل اینان بیان گر آن است که دایره کار و اختیار فقیهی که به
مقام ولایت می رسد تنها داوری و پایان به نزاعها و کشمکشها نیست هر چند به روشنی از
این که مقام ولایت تمامی حوزه حکومتی را در بر می گیرد و در همه قلمروها حکم فقیه
عادل نفوذ دارد سخنی به میان نیاورده اند. ولی استناد به نیابت فقیه از امام معصوم
در بابهای گوناگون فقه نشان گر آن است که

( ۱۷۹ )

ولایت در همه حوزه ها و قلمروهای حکومتی مورد پذیرش آنان بوده است.

افزون بر این شماری از اینان بر این باورند که: فقیه می تواند ولایت ناحیه و بخشی
را از سوی سلطان ستمگر به نیابت از امام معصوم بپذیرد و در آن ناحیه و منطقه تمامی
کارهای حکومتی را انجام دهد و حوزه کاری او تنها امور قضایی نیست.

بر این اساس شیخ مرتضی حائری پس از آن که در سخنان شیخ مفید پاره ای از موردها و
جاهایی که فقیه حق دارد و می تواند ولایت خویش را به کار بندد می نمایاند وی را از
کسانی می داند که حوزه و قلمرو کار فقیه و اختیار او را همان حوزه و قلمرو کار امام
معصوم در عرصه حکومت می داند.۳۰

در دوره صفویان فقیهانی که بحث ولایت فقیه را طرح کرده اند از گستردگی حوزه اختیار
فقیه عادل همانند امام معصوم(ع) به روشنی سخن گفته اند.

محقق اردبیلی در چندین جا۳۱ از برگماری فقیه عادل از سوی امامان معصوم(ع) برای همه
قلمروهای حکومتی سخن به میان آورده و به او در اداره جامعه همان شأن و جایگاه امام
معصوم(ع) را داده با همان اختیارها حوزه و قلمرو کاری برای ثابت کردن دیدگاه خود
دلیلهایی می آورد از جمله به اجماع تمسک می جوید.۳۲

محقق کرکی (م:۹۴۰) نه تنها حوزه و قلمرو ولایت فقیه را گسترده می داند که ادعا دارد
عالمان شیعه بر این گسترده بودن حوزه اختیار اتفاق دارند.۳۳

شهید ثانی۳۴ (م:۹۶۶هـ.) محقق سبزواری خوانساریها و…۳۵ جواد بن محمد حسینی عاملی۳۶
(م:۱۲۲۶) کاشف الغطاء۳۷ (م: ۱۲۲۸هـ.) میرزای قمی۳۸ (م: ۱۲۳۱هـ.) میرفتاح مراغه ای۳۹
(م:۱۲۵۰) نیابت عامّه را برای فقیه پذیرفته اند. پس از علاّمه نراقی شیخ انصاری و
صاحب جواهر بر این عقیده بوده و برای ثابت کردن آن به تلاش برخاسته اند. از آنچه
یادآور شدیم روشن شد که ولایت فقیه به معنای مدیریت سیاسی مقوله نو پیدایی نیست و
ریشه در اعماق فقه دیرینه سال شیعه دارد.

( ۱۸۰ )

نقش زمان و مکان در طرح مسأله

حال که روشن شد جُستار ولایت فقیه به معنای رهبری سیاسی پیش از علاّمه نراقی مطرح
بوده باید دید که چرا فقیهان شیعه پیش از نراقی به گونه گسترده از آن سخن نگفته اند
و پرسش دیگر این که چرا نراقی به شیوه پیشینیان رفتار نکرد و به کاووش و بررسی در
این مقوله پرداخت و دامنه آن را گستراند و رساله ای را به آن ویژه ساخت؟

در این که چرا پیشینیان به این مقوله مهم به شرح نپرداخته و زوایای اجتماعی ـ سیاسی
آن را به درستی نشکافته و نقش محوری آن را ننمایانده اند می توان دلیلهای گوناگونی
ارائه داد:

این بحث یک بحث حکومتی است تا حکومتی نباشد تا سرزمینی در اختیار پذیرفتگان این
نظریه نباشد زمینه علمی و فکری و شوق و ذوق و علاقه پرداختن به همه زوایای آن وجود
ندارد.

عالم دینی صاحب نظریه و فکر و اندیشه وقتی زمینه طرح بحثی را آماده ببیند بحث را
کالبد شکافی می کند و از گوناگون زوایا به بررسی می پردازد و به علاقه مندان ارائه
می دهد. وقتی زمینه طرح بحثی نباشد خود به خود در سینه ها و در کتابها می ماند و
مجال عرضه نمی یابد.

حال اگر بر نبود زمینه فکری و علمی دستهایی قدرتهایی حاکمانی صاحبان اندیشه ای که
وابستگی به طبقه حاکمه دارند و از آن جا ارتزاق می شوند افزوده شود و نگذارند فکری
مجال شکوفایی بیابد روشن خواهد شد که بر سر این فکر و اندیشه چه خواهد آمد؟

نظریه ولایت فقیه از نظریه هایی است که چنین سرنوشتی داشته است. نه زمینه فکری آن
در زمانهای گوناگون آن گونه که باید و شاید آماده بود به خاطر پراکندگی بی حکومتی و
مورد غضب بودن شیعیان و نه هم حکومتی بود که آن را زیر چتر حمایتی

( ۱۸۱ )

خود بگیرد که حکومتها علیه آن بودند. و ذهنها و دستهای آلوده همه گاه در کار بودند
که آن را از شکوفایی بازدارند که شکوفایی و شاخ و بال گستری آن آنان را از اریکه
قدرت به زیر می آورد و فکرها و ذهنهای پوسیده و پوکیده را از خرافه گستری و
استوارسازی پایه های حکومتهای پوشالی و غیر مردمی باز می داشت.

شیعه با این که در برهه ها و زمانهای گوناگون در اعماق جانها جای داشته و جانهای
بسیاری را شیفته و حیران خود کرده بوده امّا آلودگان به چرب و شیرین دنیا و قدرتها
و حکومتهای فاسد زمینه بروز و شکوفایی به آن نمی داده و با هزاران هزار ترفند و
دسیسه جلوی شکوفایی و اوج گیری آن را می گرفته و هواداران و شیفتگان آن را سرکوب می
کرده اند.

از این روی مردم شیعه در پناه سپر تقیه روزگار می گذرانده و عقیده را در پناه سپر
تقیه از گزندها به دور می داشته اند.

پطروشفسکی پس از آن که از قول حمداللّه مستوفی شهرها و منطقه هایی را که شیعیان در
آنها بیش تر بوده اند نام می برد می نویسد:

(می توان حدس زد که در بسیاری از جاها و بویژه مناطق روستایی نشین افراد مردم
باطناً شیعه بوده ولی ظاهراً و رسماً تقیه کرده خویشتن را سنّی معرفی می کرده
اند.)۴۱

عالمان و فقیهان شیعه در تنگنای شدید به سر می برده و کم زمان و برهه ای بوده که از
آزادیهای سیاسی و فکری برخوردار بوده و توانسته اند بذر اندیشه خود را بر دلها
بیفشانند و اندیشه سیاسی اسلام را به درستی و با همه زوایا بازگویند و مردم را به
سرچشمه سیاست ناب نبوی ـ علوی رهنمون شوند.

شیخ مفید افزون بر چیرگی بر دانشهای روز و سرآمد بودن در فقه کلام تاریخ و… اندیشه
های زلال و بی آمیغ درخشان سیاسی داشته و برای دوران پس از غیبت برای اداره جامعه
برابر آیین ناب تشیع طرح و برنامه ارائه می داده و این را در جمع شاگردان و مریدان
و چه بسا در گفت وگو با عالمان دیگر فرقه ها باز می گفته و با دلیل

( ۱۸۲ )

و برهان ثابت می کرده; از این روی کانونهای قدرت او را بر نمی تابیده اند و به آزار
و اذیت و تبعید او دست می یازیده۴۲ و نمی گذاشته اند اندیشه او اوج بگیرد و عرصه
های گوناگون را در نوردد.

آزار و اذیت شیخ برای درسها و بحثها و نوشته های معمول وی نبوده چه بسا از اندیشه
های بنیادین سیاسی او که بر محور و مدار ولایت فقیه می گردیده و بر هرمیت آن استوار
بوده نگران بوده و احساس خطر می کرده اند.

یا شیخ طوسی مرد قلّه های دانش در ناامنی زندگی را سپری می کرده به گونه ای که در
منزل خویش امنیت نداشته و کسانی که اندیشه های رخشان او بویژه اندیشه هایی که با
اریکه نشینی آنان ناسازگاری داشته و در برابر آن روش و آیین حکومتی الهی ـ انسانی
ولایت فقیه را ارائه می داده که هم ریشه از اسلام ناب می گرفته و بر پایه آموزه های
اسلامی استوار بوده و هم به مردم کرامت می داده و به آنان در حکومت نقش بنیادین می
بخشیده و از رعیت چشم و گوش بسته به اوج اقتدار حاکم بر سر نوشت خویش می رسانده
است. این همان چیزی بوده که می دانسته اند شیخ طوسی به آن باور عمیق دارد; از این
روی حکومت را بر نمی تابد و در کنار آنان قرار نمی گیرد که مدیحه گوی آنان بشود و
برای استواری پایه های حکومتِ حکومت گرانی که به ناروا بر سریر نشسته اند از مذهب
دانش و خرد خود مایه بگذارد.

این رفتار و کُنش که از این عالم بزرگ و باورمند به اسلام ناب و تشیّع راستین
انتظاری جز این نیست سبب شد که نگذارند باورها اندیشه ها و طرح و نقشه خود را در
باب سیاست و حکومت حتی در حلقه های کوچک بازگوید و شرح دهد و یا رساله ای در این
باب بنگارد و اندیشه های سیاسی خود را بر مدار و محور ولایت فقیه ترسیم کند.

عرصه را بر شیخ تنگ می گیرند و او را از حرکتهای بیدارگرانه باز می دارند تا جایی
که کتابخانه اش را به آتش می کشند.۴۳

روشن است که در چنین محیط آلوده به کژفکری و کژآیینی و حکومت گری بر شالوده های سست
بنیاد نمی شود رساله ای نگاشت و در آن طرح حکومت دلخواه

( ۱۸۳ )

خود را پی افکند. یا شهید اول را که سرش را با شمشیر از تن جدا می کنند و پیکرش را
به دار می آویزند ۴۴ به خاطر این نیست که شیعه است و فقه می نگارد بلکه بدان خاطر
است که به حکومت شیعی بر مدار ولایت فقیه می اندیشد و حکومتِ حکومت گران ناشایست و
نادان را بر نمی تابد. و این چنین است سرنوشت بسیاری دیگر از عالمان شیعه از جمله
شهید ثانی.۴۵

در چنین روزگار ننگ آلود و نکبت بار که جان اهل اندیشه به هیچ انگاشته می شود و به
آسانی قربانی نادانی و کوراندیشی و کژآیینی نادانان کوراندیش و کژآیین می شود چه
جای رساله نگاری در باب مهم ترین حساس ترین و بنیادی ترین اندیشه سیاسی یعنی ولایت
فقیه است؟

عبدالکریم زنجانی در شرح بر (عروه الوثقی) سید محمد کاظم یزدی درباره تنگناهایی که
فقه شیعه در روزگاران پیشین در آن گرفتار بوده و عرصه ای برای رشد و کمال نمی یافته
و نمی توانسته راه های نو را در نوردد و در سکوی بلند و والایی بایستد و فقه سیاسی
و حکومتی شیعه را که سخت عرصه نورد و راه گشا و سدّ شکن و آفریننده و توفنده است به
جهانیان و به همه تشنگان و شیفتگان حکومت عادلانه و ستم سوزانه بنمایاند می نویسد:

(فقهای بزرگوار ما هر چند مباحث گسترده و دامنه داری در قلمرو فقهی سامان داده و
آثار ارزشمندی را پدید آورده اند و به مقتضای زمانِ خود در این راه بسیار تلاش کرده
اند ولی با این همه در اثر حاکمیت جوّ تقیّه ناگزیر شدند که در اسلوب تا حدودی
دنباله رو فقهای اهل سنت باشند که از اواخر قرن دوم هجری نفوذ و حاکمیت یافته و روح
جاودانه و اصیل فقه اسلامی را با نوعی قشری گرایی در هم آمیخته و به خدمت خلفای
انتخابی درآمده بودند. به تدریج آن خلافت نیز تبدیل به پادشاهی سلاطین ستم گردید و
فقهای اهل سنت نیز استنباطهای فقهی خود را منحصر به موضوعات عبادات و معاملات و
برخی از مسائل عقیدتی فرقه ای نمودند و از بحث و

( ۱۸۴ )

دخالت در شؤون مربوط به دنیا و دولت مسلمین از ترس حاکمان جور پرهیز کردند آنان در
پاره ای از مسائل خیالی به بحث پرداختند. کم کم اندیشه اجتهاد از میان آنان رخ بر
بست و در نهایت به تفکیک دین از سیاست انجامید بر خلاف نظر مبارک شرع مقدس که دین
خود را از دو بعد آخرت و دنیا تشریع فرموده است.

در نتیجه فقهای بزرگوار ما نیز با توجه به حاکمیت جوّ تقیه تصنیف و تألیف به شیوه
آنان را در پیش گرفتند و از تصریح و تعرض به مسائل مربوط به شؤون زندگی اجتماعی و
دنیوی مسلمانان خودداری کردند و در کتابهای فقهی خود به مطرح کردن احکام عبادات و
معاملات به معنای اخص آن بسنده کردند و از طرح و بررسی گسترده مسائلی چون: جهاد امر
به معروف و نهی از منکر و امثال اینها پرهیز کردند; ولی با این همه برخی از فقهاء
همچون: شهید اول دوم و سوم و… در راه خدا کشته شده و به شهادت رسیدند….

وضع تألیف ما بدین گونه بود تا خدا بر ما منت نهاد و اوضاع را تثبیت کرد تألیفات
فقهی نیز به تدریج در مسیر تکامل و تطور افتاد و در برخی از سرزمینهای اسلامی خارج
از سلطه حاکمان ستم آثار فقهی نوینی پدید آمد و هر یک از فقهای ما در آن زمینه هایی
که مورد نیاز عصرشان بود و یا خودشان آن موضوعات را مهم تر تشخیص داده بودند
کتابهایی نوشتند. برخی از فقیهان نیز در برخی از ابواب فقهی به تألیف و نگارش
پرداختند.)۴۶

با نگاهی گذرا به تاریخ فقه و فقها به این نتیجه دست می یابیم که تا قرن دهم هجری
زمینه برای بیان زوایای نظریه ولایت فقیه و گستراندن این مقوله به محفلهای علمی و
مردمی نبوده است. در عصر صفویان با فراهم آمدن زمینه روشنگری در این باب محقق کرکی
و بسیاری از عالمان دیگر به طرح بحث ولایت پرداختند و به گونه ای

( ۱۸۵ )

که تاریخ نگاران در کتابهای تاریخی خود و جهانگردان در سفرنامه هایی که نگاشته اند
از رواج و دامن گستری باور بنیادی و محوری نظریه ولایت فقیه در بین عالمان
فرهیختگان و مردم خبر داده اند.۴۷

در روزگار صفویان شاید حکومت گران به انگیزه ای و فقیهان به انگیزه هایی از بحث در
این باب خشنود بوده و به آن پیگیرانه دامن می زده اند:

حکومت گران بر آن بوده اند که حکومت خود را مشروع وابسته به عالمان و فقیهان و
زیرنظر اشراف و رهبری معنوی آنان جلوه دهند تا بتوانند از پشتوانه مردمی برای ادامه
حرکت و استوارسازی پایه های حکومت خود بهره برند. فقیهان بر آن بوده اند که به مردم
بیاموزانند و بفهمانند پذیرش پست در حکومت از باب همراهی و همکاری با دستگاه نیست
بلکه از باب ولایت فقیه است که این پُست را پذیرفته اند و در واقع از سوی امامان(ع)
به این پُست گمارده شده اند نه حاکمان صفوی و این هم برای داوری بین مردم نشر آموزه
های دین و گشودن گره از کار مردمان و استفاده از فرصت به دست آمده برای احیای کلمه
حق است.

با این حال زمینه های فراهم آمده به گونه ای نبود که عالمان دین بتوانند مردم را بر
انگیزانند و از آنان کمک بگیرند و ولایت فقیه را در رأس هرم حکومت قرار دهند زمینه
و فضا تا آن جا آماده بود که فقیهانی چون محقق کرکی خوانساریها علاّمه مجلسی و…
بتوانند به اندازه توان و اختیار به بست و گشاد کارها درحوزه قضا و برطرف کردن
گرفتاریهای مردم بپردازند.

آنان هر چند حکم خود را از شاهان صفوی دریافت می کردند ولی نقش آفرینی خود را در
امور حکومتی و قضایی براساس اصل نیابت از امام معصوم(ع) و ولایت فقیه می دانستند نه
به حکم پادشاهان این مطلب را خود پادشاهان صفوی نیز یادآور شده اند.۴۸

حامد الگار پس از آن که از شاردن نقل می کند: تئوری ولایت فقیه عقیده گروهی از
عالمان دین است می نویسد:

(این نظر در زمان قاجار به طور کامل ابراز گشت; امّا در روزگار

( ۱۸۶ )

صفویان اعمال قدرت و مرجعیت مجتهدان تنها به کارهای قضایی محدود شد و گسترش یافتن
آن به حوزه های کاری اجتماعی و سیاسی به عهده نسلهای بعدی مجتهدان واگذار شد.)۴۹

در دوران قاجار

در این دوران با قدرت گرفتن فقیهان در حوزه اجتماع و آگاهی نسبی سیاسی مردم و
آشنایی آنان با آموزه های تشیّع حال و هوای جامعه و خواست و شور مردمان در پیروی از
فقیهان زمینه را برای ارائه طرح روشن و دقیق ولایت فقیه و شرح و ابهام زدایی از آن
تا حدودی فراهم ساخت.

قاجاریان برای یک پارچه کردن کشور پیروزی بر رقیبان و سرکشان بسیج مردم علیه
لشکرکشیهای دشمنان بیرونی ایجاد پایگاه بین مردم مشروعیت به حکومت خود ناگزیر بودند
به فقیهان برجسته و بزرگ روی بیاورند و خود را نماینده و مأمور از طرف آنان بدانند
و در بین مردم قلمداد کنند.

در این برهه به خاطر پرسشهای بسیار در این باب و نیاز روز ملا احمد نراقی دست به
کار شد و رساله ای را به ولایت فقیه ویژه کرد و درباره آن به بحث پرداخت و به این
مقوله تازگی و جلوه دیگر بخشید و به بحثی که در سرتاسر فقه پراکنده بود به بهترین
وجه سامان داد.

بنابراین زمان و مکان در چگونگی طرح دیدگاه ولایت فقیه و گزاره های حکومتی اثرگذار
است بدون تردید. در هر زمانی که زمینه و فضای سیاسی آماده و باز بوده و برای بیان
زوایا و نقش ولایت فقیه در هدایت و رهبری جامعه بازدارنده ای وجود نداشته و عالمان
و فقیهان در عرصه سیاسی ـ اجتماعی نقش می آفریده اند بحث از ولایت فقیه در محفلهای
علمی و درسی مطرح بوده و اگر فضا و زمینه سیاسی آماده نبوده و فقیهان در عرصه های
سیاسی حضور گسترده و نقش آفرین نداشته اند بحث ولایت فقیه کم تر مطرح می شده یا
مطرح نمی شده است.

( ۱۸۷ )

چرایی طرح بحث

علاّمه نراقی با نگاشتن رساله ای جداگانه وویژه در باب ولایت فقیه افزون بر پاسخ به
نیاز زمان هدفهایی را پی گیری می کرده است:

۱. تدوین اندیشه سیاسی: محوری ترین اندیشه سیاسی یعنی اندیشه ولایت فقیه در لابه
لای کتابهای فقهی و کلامی پراکنده بود; از این روی آن جایگاه درخور را در بین
بحثهای فقهی نداشت و از جایگاه خود که باید در مدار قرار می گرفت و محور بحثها و
مقوله های فقهی می شد خارج گردیده بود; از این روی علاّمه نراقی که نیاز زمان و
رویکرد اهل فکر و نظر و گره گشایی این مقوله مهم را به خوبی دریافته بود آن را از
لابه لای کتابها و رساله های فقهی بیرون کشید و رساله ای به آن ویژه ساخت و دلیلها
و قلمرو آن را به روشنی بیان کرد.۵۰

پس از ایشان میرفتاح مراغه ای این سیره نیک را پی گرفت و رساله ای در این باب
نگاشت.۵۱

۲. تکلیف سیاسی فقیهان و مردم: مردم و فقیهان همان گونه که تکلیف عبادی دارند و
باید بدانند و انجام دهند تکلیف سیاسی هم دارند باید بدانند و انجام دهند.

علاّمه نراقی با این نوشتار وظیفه و تکلیف سیاسی فقیهان و مردم را به روشنی یادآور
شد و بیان کرد.

این از آن روی بود که می دید فقیهانی از کنار این مسأله مهم می گذرند و از زیر بار
این وظیفه اساسی شانه خالی می کنند. و این اهرم بسیار قوی را برای حرکت آفرینی و
رهایی مردم از ستم و بهبود زندگی مادی و معنوی آنان به کار نمی بندند و احیای آن را
وظیفه خود نمی دانند و از مسؤولیت پذیری و سرپرستی مردم منطقه و سرزمینی با شایستگی
که دارند می پرهیزند.

و می دید مردم به جایگاه فقیه عادل و شایسته و دارای ویژگیهای زمامداری و

( ۱۸۸ )

سرپرستی پی نبرده و وظیفه خود نمی دانند از فرمانهای او پیروی کنند.

علاّمه نراقی با این پژوهش و نگاه نو و ابتکاری به مسأله خواسته است هشدار بدهد که
این وظیفه ای است همگانی فقیه و عامی باید برای احیای آن و در رأس هرم قدرت
قراردادن آن تلاش ورزند.

وی در مقدمه رساله خود می نویسد:

(والمقصود لنا بیان ولایه الفقها الذین هم الحکام فی زمان الغیبه والنوّاب عن
الائمه.)۵۲

هدف ما در این رساله بیان ولایتِ فقیهان است; آنان که در روزگار غیبت حاکمان و
جانشینان و نمایندگان امام معصوم(ع) بشمارند.

در حکومتهایی که بر شالوده رأی مردم بنا شده اند مانند نظامها و حکومتهای دموکراسی
مردم حق دارند در عرصه های سیاسی وارد شوند و نقش آفرینند و برای اداره هر بخش از
جامعه و کل نظام کسانی را بر گزینند و برای پذیرش مسؤولیت اگر دارای ویژگیهای لازم
باشند اعلام آمادگی کنند و از مردم بخواهند که برای پُستی که خود را نامزد کرده اند
او را برگزینند.

ولی در نگاه عالمان شیعی از جمله نراقی نقش آفرینی و حضور در عرصه سیاست تکلیف
وظیفه و واجب کفایی است. بر همین مبنی وی تشکیل حکومت را وظیفه و تکلیف فقیهان شیعه
دانسته و از آنان می خواهد که اگر ممکن بود در این راستا حرکت کنند. از دیگر سوی در
این نگاه مردم وظیفه دارند که خردمندترین شایسته ترین شجاع ترین فقیه را برای رهبری
معنوی و مدیریت سیاسی کشور بیابند و برگزینند و او را مرحله به مرحله یاری رسانند
تا به هدفش برسد. این مسأله عقلی است و هر خردمندی می پذیرد; چرا که جامعه بنا شده
بر شالوده عقیده و مرام و آیین ویژه نمی تواند بدون رهبری مردمی و اساسنامه نگارش
یافته براساس آموزه های آیین به پادارنده جامعه سیر کمال را بپوید.

در این گونه جامعه ها حکومت باید به کارشناسان آن آیین و مرام سپرده شود

( ۱۸۹ )

این که امامان(ع) به شیعیان دستور می داده اند که نباید برای داوری و پایان دادن به
درگیریها و اختلافها بر سر دَین میراث و… به نزد امیران ستم و قاضیان دستگاه آنان
بروند از همین باب است.

درباره حکومت و حکومت گران و این که چه کسانی باید حاکم باشند و چه کسانی شایستگی
حکومت ندارند و ساختار حکومت باید چگونه باشد امامان(ع) بسیار حساس بودند و دغدغه
داشتند و آن را امری ساده نمی انگاشتند که بتوان به آسانی از کنار آن گذشت و کاری
نداشت که چه کسانی حکومت می کنند و چه حکومتی با چه ویژگی و ساختاری چتر خود را بر
سر جامعه گسترانده است.

امامان این دقت و دغدغه را از آنچه در پیرامونشان می گذشت و از حکومتها و حکومت
گران به شیعیان نیز سریان می دادند و به آنان می آموزاندند که تنها کسانی درخور
پیرویند که از شایستگیهای بالایی برخوردار باشند و گردشِ کار حکومتی که بر سریر آن
نشسته اند بر اساس آموزه های دین انجام پذیرد.

۳. جلوگیری از راهیابی ناشایستگان به مقام ولایت: علاقه مردم به فقیهان و عالمان و
پای بندی آنان به فرمانها دستورها و باید و نبایدهای فقیهان و عالمان که برابر
فرمانها و دستورهای اسلامی صورت می گرفت هیأت حاکمه را بر آن می داشت خود را به این
گروه از عالمان و فقیهان نزدیک کنند و برای پیشبرد برنامه و هدفهای خود از آنان
بهره برند و زیر لوای این گروه از عالمان قدرت و نیروی مردم را پایه های حکومت خویش
قرار دهند. امّا از آن جا که عالمان در کُنام تقوا می زیستند و در پناه سنگر فتح
ناشدن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.