پاورپوینت کامل سرمقاله با جاری زمان ۶۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سرمقاله با جاری زمان ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرمقاله با جاری زمان ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سرمقاله با جاری زمان ۶۳ اسلاید در PowerPoint :

۳

جویبار زمان, همیشه جاری است, گه زلال, گه کدر, گه به بالا و گه بر نشیب.

جویبار زمان, همیشه نغمه سراست, گه نغمه خوش می سَراید و جُرعه جُرعه شادابی به جان
آدمی فرومی ریزد, گه نغمه ناخوش می نوازد و شرنگ مرگ به جان آدمی فرومی ریزد.

زمان جاری است, گاه آهنگین و گاه ناآهنگین, گاه شاد و گاه غمین, گاه همنوا با نوای
جان و گاه ناهمنوای با آن.

موسیقار زمان

زمان موسیقار است, مرغ افسانه ای که گفته اند: در منقارش سوراخهای بسیار داشته و از
آن, نواهای گوناگون برمی نواخته, گه خوش و دل انگیز و سرورآفرین و گه سخت ناخوش و
بدآهنگ و دل آزار, گه ویران گر دل, گه آبادگر , آنی برانگیزاننده و آنی رخوت زا.

رواق زمان, همیشه رو به خورشید نیست, گه پشت به خورشید و غرق در دریای ظلمت است و
زندگی در آن, بس هراس انگیز و ملال آور. نه می شود شکیب ورزید و نه می شود جزع کرد.
نه می شود سکوت ورزید و نه می شود فریاد برآورد. جهنمی است سوزان که از هر سوی آن
آتش زبانه می کشد و هرچه زیبایی است به کام خود فرومی برد.

زمان را خدا آفرید, زیبا و آسمانی و با هر دورِ آن, جهان رنگی به خود می گرفت, خوش
جلوه تر از پیش, با آهنگ خوش, همنوا با موسیقی جان, جانِ انسان که گل سرسبد این
سَرابُستان است.

انسان سرمست از باده اختیار

خدا, چنان به موسیقار زمان جان داد و آنها را زیبا با هم ترکیب کرد که بشر, جز صدای
خوش و نوای آهنگین و سرور آفرین از آن, به جان ننیوشد, اما انسان سرمست از باده ناب
اختیار, وقتی جام جان خود را لبالب از اختیار دید, اختیار از کف بنهاد, آهنگ آن کرد
که زمان را به میل و هوای خود بنا نهد و آن را به لباس آرزوهای خود بیاراید.

از این هنگام که خدا اختیار را بر جان بشر فرو ریخت و صف بشر را از صف دیگر آفریده
ها و جانداران جدا ساخت, زمان رنگ دیگر گرفت و بر آن نَسَق و روش نمی پویید که پیش
از آن بود. هر آن رنگ میلها و خواسته ها و پسندهای انسان را به خود می گرفت, گاه
سپید و گاه سیاه, گاه حیوانی و گاه انسانی. چون بشر, بیش تر بر توسن هوا و پسند و
خواست دل سوار بود و این سوی و آن سوی می تاخت, زمان بیش تر رنگ هوا به خود می
گرفت.

رنگ آمیزی زمان به رنگ خد

برای این که تار و پود زمان با رشته های این رنگ تنیده نشود و همیشه به رنگ هواها و
هوسها نماند و انسان نپندارد, زمان یعنی همین و (باید به رنگ زمانه بود) را شعار
خود نسازد, خدا,پیامبران خود را فروفرستاد, تا به بشر بیاموزند زمان را می شود به
رنگ دیگر آمیزیید, به رنگ خدا. خداییش کرد. نسیم دلاویز بهشت را از بام تا شام,
شبان و روزان بر زوایای آن وزاند, لمحه ها و آنات آن را به عطر خدا آکند.

خدا, با آن اختیار شکوه مندی که به انسان داد و او را بالا کشید و به خود نزدیک
ساخت, پیامبرانی را در کنار آنان فرونشاند که طلایه دار حرکت اختیارآگین انسان
باشند که مباد انسان از اختیار خود بد بهره ببرد و بنای زمان را کژ بنهد, دل آزار,
خسته کننده و ناساز با فطرت, که اگر چنین بشود جان انسان آسیب می بیند. وقتی جان
آسیب دید و جام آن تَرَک برداشت و یا رسوب گرفت و برای جذب باران هدایت آمادگی
نداشت و زمینِ وجودِ انسان سخت و نفوذ ناپذیر شد, فرود آمدن چنین انسانی به آبشخور
فیض رحمانی و هدایت پذیری و بیرون شدن از لجن زار شرک, غیرممکن می شود و در چنین
گردابی, نمی توان کاخ زمان را درست پی ریخت و سعادت انسان در سایه سار آن برآورد.

خداوند, برای این که زمان به چنین سرنوشتی دچار نیاید و انسان به دست خود, زمان خود
را تباه نسازد و از اختیاری که او داده شده, جهت دار و هدف مند و به سود حیات
انسانی خودش بهره ببرد, دنیا را به نور پیامبران روشن کرد و به جامِ زمان, نور آنان
را فروریخت, تا در پرتو این نور, زمان در تاریکی فرونرود.

کار پیامبران این شد که با کمک انسانها, که خداوند نعمت بزرگ اختیار را به آنان
ارزانی داشته بود, بُنلاد زمان را دقیق و استوار گذارند و از ساری شدن گندابهای
هواها و هوسها, کینه ها و آزها به جویبار آن, جلوگیری کنند.

پیامبران, یکی پس از دیگری از مشرق جانها برآمدند و بر بامِ گیتی شکفتند, تا انسان
را ره بنمایند که از اختیار خود, که روشنایی است جاودانه و دَمادَم پرتوافکن در
عالم وجود او, زیبا, خردمندانه و با شکوه بهره ببرد و با پرتو آن, زمان را همیشه
روشن و تابان بدارد و آن را رخشان و زلال بسازد و در برابر نَفَسها و دستان آلوده
گر فضا و جویبار زمان, آن به آن, با جاری زمان قد افرازد.

قد افراختن در برابر جاری زمانی که بر مدار توحید نمی چرخد, راه و رسم انبیاست.

رویارو شدنِ با زمانِ آلوده به شرک, تباهی, زشتی, ستم و سیاهی و حرکت برخلاف آن,
هرچند به خاطر فضاسازیهایی که شده, مورد پسند عامه مردم باشد و عامه مردم و حتی
آگاهان و آشنایان به امور, در آن فضای پدید آمده و جاری زمان, احساس آرامش کنند و
بپندارند از وضع موجود, بهتر نمی شود پدید آورد, ساخت و بنای آن را فراز برد, هدفِ
اساسی و راهبردی پیامبران الهی بوده است.

بایستگی ساخت زمان به دست انسان موحّد

در این نگاه و برابر این هدف بلند, زمان باید به دستِ توانای انسانهای خداباور و
یکتاپرست ساخته شود. انسانِ باورمند و نیوشنده از کوثر کلام خدا, نباید و نمی تواند
دنباله رو زمان باشد و زمام خود را به دست زمانی بدهد که مخالفان توحید و مشرکان و
دوگانه پرستان و تباه پیشگان, آن را ساخته و پرداخته اند.

پیامبران آمدند تا زمامِ زمان را به دست بگیرند و مردم را برانگیزند تا با جاری
زمان رویاروی شوند و تباهی ها, زشتیها و کژیهای آن را به اصلاح درآورند.

پیامبران اگر فقط و فقط, به هدایت و راهنمایی یکان یکان مردم می پرداختند و کلمه
توحید را به گوش آنان نجوا می کردند و از آنان می خواستند به آبشخور توحید فرود
آیند و جان شان را در فرات کلمه حق از هر دَنَسی بشویند و کاری به زمان نمی داشتند
و برنامه راهبردی شان, دگرگونی زمان نبود و بنا نداشتند زمان را بر مدار توحید قرار
دهند, کسی به آنان کاری نداشت, یا دست کم, آن چنان خشماگین, با قهر و غضبی آن سان
آتشناک, سوزنده و تباه کننده و شیطانی با آنان برخورد نمی کردند, ریشه فرستادگان
خدا را آن چنان بی باکانه نشانه نمی رفتند.

زمان سازی توحیدی یعنی رویارویی با حکومتها و فکرها و جریانهای شیطانی

زمان سازی است که حکومتهای فرعونی و شیطانی آن را برنمی تابند. در زمان سازی, دست
قدرتهای شیطانی, بداندیشان و رهزنان فکر و اندیشه و آلوده گران جویبار جاری زمان,
باید کوتاه شود, یا تلاشها در این جهت و راستا اوج بگیرد و آب شیرین, دلِ آب تلخ و
شور اقیانوس زمان را بشکافد و به پیش برود و تشنگان و واماندگان و کسانی که در دل
اقیانوس شور و تلخِ زمان, گرفتار آمده و راه نجاتی به ساحل نمی یابند و بر لبه
پرتگاه مرگ قرار گرفته اند, جام جام از آن کوثر زلال و گوارا و جویبار شیرین,
برگیرند و به کام خود فرو ریزند, نیرو بگیرند و چشمِ دل و سرشان باز شود و راه
رهایی را بیابند.

دامنه زمانِ آلوده و گستره آن, با گسترش دَم به دَمِ و آن به آن زمانِ پاک و زلال
برچیده می شود. زمان آلوده, با پیشروی زمانِ پاک, دامن برمی چیند و دایره و گستره
اش, روز به روز, کم و کم تر می شود, تا به صفر می رسد. پیامبران حرکت شان از یک
نقطه کوچک در دل ظلمت شروع شد و مشعلی که آنان در دل تاریکی افروختند, در آغاز, از
شعاع کمی برخوردار بود و تنها پای خود را روشن می داشت و کم کم هاله اش بزرگ و بزرگ
تر می شد و تاریکی را به حاشیه می راند, به آخرین حدّ دایره.

از این زاویه اگر به زندگی پیامبران الهی نگاه شود, در چشم انداز ما سرابُستانهای
زیبایی قرار می گیرد, بس چشم نواز, روح افزا و دل انگیز و کتابهایی گشوده می شود
برگ برگ آن درس آموز.

نوح پیامبر, پایه گذار تمدن بشری

حضرت نوح, به تنهایی در برابر جاری زمان خود, به چاره جویی ایستاد, پس از آن که آن
را دقیق شناخت.

او, پس از آن که دریافت حرکتِ زمانی که در ظرف آن, خود و مردم اش قرار گرفته اند,
به ظلمت می انجامد, راهی را که زمان او می پیماید, فرجامی جز باتلاقِ سیاه مرگ
نخواهد داشت, مرگ انسان روی زمین و برافتادن نسل آن را بر اثر گناه و فرو رفتن در
لجن زار شرک و جدایی ژرف از خط فطرت, با آگاهی که خداوند بر سینه اش فرو ریخته بود,
می دید چاره را در این دید که از دانش و ایمان خود بهره بگیرد و کسانی را که به او
گرویده اند از مرگ سیاه, که آن به آن دایره زندگی را بر آنان, تنگ و تنگ تر می کند,
برهاند.

حضرت نوح, نمی توانست برتابد که جاریِ زمان, بدین سان, گرداب می آفریند و همه چیز
را در خود فرو می برد و سیاه و خاکستر می کند. گردباد جاری زمان, به گونه هول
انگیزی درآمده بود, می سوزاند و درهم فرو می شکست.

گناه انسان و شرک ورزی او, زمانه اش را سیاه و غیر درخور زندگی ساخته بود. نوح می
دید که چسان مردم به ظلمت فرو می روند.

او تنها برخاست و فهرمانانه ایستاد, بی هیچ هراسی از تنهایی و بسیاری دشمن و نداشتن
ساز و برگ, یاران و پشتیبانان و همفکرانی که فکر و اندیشه و پیام او را بگسترانند و
از آن به دفاع برخیزند. با جاری زمان, که انجمنها و جریانهای بسیار, ارّابه ران آن
بودند و چرخهای آن را در جاده گناه و تباه و ناآگاه نگهداشتن مردم, به حرکت درآورده
بودند, با منطق و برهان قوی درافتاد و با گفت وگوهای دامنه داری به کوتاه کردن دست
آنان از چرخهای زمان پرداخت.

و در برابر انبوه مردمانی که به پای بت زمان سرخوش بودند و زیباییها را در پای هوس
خود درهم می کوبیدند و پای کوبان, رقصان و د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.