پاورپوینت کامل گفت وگو با حجه الاسلام والمسلمین استاد محمد حکیمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گفت وگو با حجه الاسلام والمسلمین استاد محمد حکیمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفت وگو با حجه الاسلام والمسلمین استاد محمد حکیمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گفت وگو با حجه الاسلام والمسلمین استاد محمد حکیمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
روشنفکر مسلمان, آن به آن, از آفتاب همیشه تابانِ اسلام ناب پرتو می گیرد و همه گاه از چشمه همیشه جوشان معارف نبوی و علوی می نیوشد و جامِ جانِ خویش را لبالب می سازد.
از این روی, آن چه از فکر و ذهن و ضمیر او می تراود, شادابی آفرین, نوکننده و کهنه زداست و گشاینده راه های نو برای زندگی سعادت مندانه در سایه سار آموزه های روشن اسلام.
روشنفکر مسلمان و حوزوی, در این اندیشه است که تفسیر عصری از دین ارائه بدهد و در هر کوی و برزن, رایَتِ آن برافرازد و مشعل آن بیفروزد و با رَهنامه ای که در اختیار دارد, انسان امروز را از سرگردانی, گرفتاری در برهوت و گردابِ بی هویتی, بی اعتقادی و مادی اندیشی برهاند و به ساحل امن وَحی مأوایش دهد.
تفسیر عصری از دین, ریشه در یک باور ژرف, شکوفان, رخشان و زلال دارد که تا شعله های آن در وجود انسانِ باورمند زبانه نکشند, جان او را نیفروزند و نگدازند, به این درک دقیق و دقیقه شناسی ژرف نخواهد رسید که نیازهای انسان در حال دگرگونی است و اسلام چون دین زنده و همیشه جاری در زمان است و توانایی و جوهر آن را دارد که همه زمانها را به نافه خویش عطرآگین و همه سینه ها را به آبشار بلند خود, اِشراب کند و همه جانها را به آتشزنه خود بگیراند, برای سعادت دنیوی و اخروی انسان برنامه دارد.
روشنفکر مسلمان, بویژه حوزوی, که با استدلال, استنباط و اجتهاد راه ها را درنوردیده و راه های نو را کشف کرده, به تفسیر عصری اسلام می اندیشد, به تفسیر و برداشتی که راه بگشاید, راه های ناهموار را هموار سازد, گاهواره زندگی را در دست بگیرد و بجنباند, کاروان زندگی را از راه های بی سنگلاخ به پیش برد و انسان مسلمان را به کمال و اوجی از دانشِ دین و به باوری همه سویه از توانایی دین برای اداره جامعه برساند که هیچ گاه تن به دریوزگی در کوی و برزن مکتبهای مادی و ضدتوحیدی ندهد و از نیاز بردنِ به درگاه حقیرکننده آنها, بی نیازش سازد.
انسان مسلمان, وقتی با پرتوگیری از اندیشه های روشن دینی, به این باور رسید و آن را به جان نیوشید که اسلام, برای خوشبخت زیستن او در این دنیا, با همه فراز و نشیبها و نو به نو شدن و دگرگونیهای آن, برنامه دارد و مؤمنانه به آن گردن نهد و سعادت خود را از آن بخواهد و در آموزه های وَحیانی آن بجوید, و دَمادَم بَر بِرکه زلال و گوارای آن فرود آید, هیچ گاه گرفتار نظامهای سرمایه داری و مادی نخواهد شد; زیرا او, به چشمه خورشید دست یافته, وادی که در آن تاریکی راه ندارد, همیشه روشن است و روشنایی می افشاند.
سرمایه داری و مکتبهای مادی و انسانیت سوز و برده پرور, در تاریکی رشد می کنند, در جامعه های تاریک, در زمینه های تاریک, در ذهنها و مغزهای تاریک در دلهای تاریک و بی بهره از تابش و پرتوهای وَحی و آموزه های وَحیانی و در آوردگاه ها و عرصه های خالی از میان داری اندیشه های زلال وَحیانی, والا, زندگی ساز, اوج دهنده, بیدارگر, تحجرزدا, سعادت بخش, ریشه کن کننده فقر سیاه و برآورنده نیازهای آن به آن انسان.
سرمایه داری و نظامهای مادی و تباه کننده انسانیت انسان و تبدیل کننده او به موجودی خوار, بی مایه, خس سان, بی اختیار و بی اراده در چنگ بادهای از هر سوی تازنده و توفنده, در زمینه ها, زمانه ها, سینه ها و کانونهایی ریشه می دوانند, بارور می شوند, شاخ و برگ می گسترانند, عقیده و مرام می شوند, در اندیشه ها می تنند که وَحی, آن نغمه همنوای با فطرت, از میان داری, جلوداری, پیشاهنگی, عرصه داری, بازمانده باشد.
وقتی پیامهای روشن, زندگی ساز, شورانگیز و حماسی وَحی, از هر سوی بر روح و روان مردمانی, نور نیفشانند, نَوَزَند و حیات نَدَمَند, مادی گری, بر روح و روان چنگ می اندازد و همه روزَنهای به سوی روشنایی را می بندد و در بیغوله تاریک و بی روزَنِ خود, انسانهای مسخ شده ای می سازد و می پرورد که نه تشنه حقیقت اند و نه به جست و جوی آن برمی خیزند و فقط در این اندیشه اند که شکم خود را بینبارند و دنیای خود را با هزارها دسیسه و دستان بیارایند.
روشنفکر مسلمان دغدغه و درد دین دارد و برای سعادت مردم, جان می افشاند و با دردها و رنجهایی که انسان را در حصار خود گرفته اند, به مبارزه برمی خیزد و با اندیشه ها و دستهایی که دامنه درد و رنج را می گسترانند و بر عمق آن می افزایند, به رویارویی دقیق, عالمانه و روشنگرانه می پردازد.
استاد محمد حکیمی, از معمارانِ کاخ باشکوه, چشم نواز و روح انگیز و سر به آسمان سوده (الحیات), همچنان رو به سوی (فجر ساحل) دارد و منتظرانه (عصر زندگی) را ترسیم می کند و جهانی سازی مهدوی را و در این گفت وگو, روشنفکر مسلمان و حوزوی را کسی می داند که در راه (جهانی سازی مهدوی) تلاش می کند, به انسان و انسانیتها می اندیشد و در جست و جوی نجات انسان است و در این شب یلدای زندگی, سپیده روشن زندگی را می جوید.
حوزه
حوزه: با تشکر از حضرت عالی برای فرصتی که در اختیار اصحاب مجله حوزه قرار دادید. پرسش نخست را از آثارتان آغاز می کنیم. آثار بسیاری از شما منتشر شده است. در این آثار ایده روشنفکری دینی را چگونه دنبال کرده اید.
استاد: هدف از این نگارشها, تبیین به روز و تفسیر عصری دین است. تا انسان امروز به این باور برسد که امروز هم به دین و آموزه های دین نیاز دارد. زیرا دین زنده و به زندگی برتر می اندیشد و نیازهای امروزِ انسان را پاسخ می دهد.
اسلام همچنان که سعادت ابدی و آخرتی را تأمین می کند, برای سعادت و سلامت و بهزیستی بشر, و روابط فردی, و اجتماعی, و نظام خانواده, دستور و برنامه دارد. این اندیشه در ذهن نیاید که دین فقط برنامه عبادت و برای آخرت است. و چون چنین است پس برنامه زندگی و معیشت و اقتصاد و تربیت و اخلاق و جامعه سازی و پیشرفت زندگی را باید از مکاتب دیگری جز دین گرفت. همان چیزی که با نام سکولاریسم مطرح می شود. آنان که دین را از قلمرو دنیای انسان تبعید کردند, گرفتار نظامهای سرمایه داری گشتند و مالکیت را اصل قرار دادند, و انسان را در چرخه تولید و توزیع و مصرف محدود ساختند و انسانها به دو گروه تقسیم شدند: گروهی بی شمار محروم و تهیدست و افراد اندکی سرمایه دار. در اقتصاد جدید, اگرچه شعار برای عدالت بسیار است, ولی در حقیقت عدالت مفهومی ندارد; زیرا در مجموع, هدف سرمایه داریِ حاکم بر جهان, به این فرمول باز می گردد که: رشد تولید برای رشد مصرف و رشد مصرف برای رشد تولید. این نتیجه حذف و تبعید دین از ساحت زندگی این دنیایی است.
حوزه: در آثارتان موضوعِ روشنفکری دینی چگونه توصیف شده است.
استاد: من در هیچ یک از نوشته هایم, به گونه مستقیم, از روشنفکری دینی و روشنفکر کیست و روشنفکری چیست, بحث نکردم, ولی, همان گونه که در آغاز اشاره کردم, در تمام نوشته ها این هدف در نظر بوده است که انسان امروز و جامعه امروز و نیازهای انسان امروز چیست و دین برای آنها چه برنامه و پیام و رسالتی دارد. بی تردید کسی که اینها را تبیین کند, به راستی با زمان آشنا است و ماهیت زمان را می شناسد و مسائل زندگی امروز را می کاود و این یعنی روشنفکری به معنای واقعی کلمه.
حوزه: آخرین اثرتان (جهانی سازی مهدوی) است. هدف یاد شده چگونه در آن بازتاب یافته است.
استاد: در این کتاب, جهانی سازی مهدوی در برابر جهانی سازی غربی است. ما باید ماهیت جهانی سازی غرب را بفهمیم که با چه اهدافی است. در اساس, حرفهایی که غربیها می زنند, دروغ و نیرنگ است, حتی خدایی که غرب می گوید دروغ است و تظاهر آنان به مذهب نیز فریب است. تاریخ نشان می دهد که ما از آنان سخن راست و درستی نشنیدیم. به حتم جهانی سازی آنان نیز از همین مقوله بیرون نیست و هیچ هدفِ انسانی برای آن مشاهده نمی کنیم و هیچ چیز را دنبال نمی کند, جز سلطه بیش تر. می خواهند مرزهای کشورهای در مسیر توسعه را برای کارهای خودشان باز کنند و با روش نو و نامهای عوام فریب آنها را به سود خودشان به گردش درآورند.
حوزه: جهانی سازی مهدوی را با چه هدفهایی معرفی کرده اید.
استاد: آن جا بیان کردیم که جهانی سازی غربی خدعه و تقلب و فریب و نیرنگ است. شیوه ای نو در استعمارگری است, گسترش سلطه و گشودن بازارهای جهان سومی ها است.
اما جهانی سازی مهدوی در واقع, بر محور عدالت دور می زند و برای نجات انسان است. جهانی سازی مهدوی انسانیت را جهانی می کند, عدالت را جهانی می کند, آسایش و رفاه را جهانی می کند, سلامت را جهانی می کند, امنیت را جهانی می سازد.
غرب با شعار جهانی سازی می خواهد جیب سرمایه دارانش را پر کند, و حضرت مهدی(عج) می خواهند این دستهای چپاولگر را قطع کنند و کفاف و دارایی و رفاه را جهانی کنند. دانش و بینش را جهانی سازند, مهرورزی و انسان دوستی را جهانی کنند, حق و حقیقت خواهی را به سراسر آبادیها بگسترانند. اینها هدفها و ایده های واقعی برای روشنفکری دینی نیز هست. روشنفکری که به انسان و انسانیتها بیندیشد, و در جست و جوی نجات انسان باشد, و در این شب یلدای زندگی, سپیده روشن زندگی را بجوید.
حوزه: با توجه به این که استعدادها و توان مندیهای روشنفکری دینی, در جای جای تاریخ معاصر, در حوزه ها پرورش و رشد یافته است, حوزه های امروز را در این رابطه, چگونه ارزیابی می کنید.
استاد: من اکنون, برای کثرت کارها, با طلبه ها و حوزه ایها ارتباط چندان نزدیکی ندارم, ولی از مجموع نشریه ها و کتابها و مطالعات اجمالی در این زمینه, می توانم بگویم روشنفکری اصولی و عالمانه اندک است, بیش تر ادعایی و ظاهری است. بی تردید روشنفکری اگر بر مبنای درست و عالمانه نباشد, به جایی راهبر نیست. نمی گویم روشنفکری عالمانه وجود ندارد, ولی آن را در حوزه ها اندک می بینم, و در افرادی معدود.
حوزه: به نظر شما مراکز آموزش و پژوهش و موسسه های فرهنگی فکری, که به گونه گسترده در حوزه فعال اند, تلاش موفقی ندارند؟
استاد: به نظر من اگر موفق بودند, الان ما برای سخن گفتن و پاسخ به همه سؤالهای نسل امروز, نباید کمبود نیرو داشته باشیم.
مثلاً همین اشکالی که بیش تر از سوی خانمها در جلسات مطرح می شود که چرا خداوند برای زن و مرد دو گونه حقوق قرار داده است. در حوزه چه تعدادی هستند که براستی بتوانند از عهده پاسخ گویی به این نوع اشکالها برآیند و نسل جوان و دانشگاهی را از این گونه دغدغه های فکری نجات دهند. نمی گویم در حوزه نیستند, ولی به اندازه ای که نیاز است, نداریم. هستند طلابی که تواناییهای خوبی دارند, اما اندک اند و همان هایند که در این عرصه ها دین را نگه داشته اند.
اندوه! که چرا نظام آموزشی حوزه نمی تواند چنین افرادی را بپروراند و اینان باید با برنامه شخصی و یا در مراکز آموزشی حاشیه حوزه پرورش پیدا کنند. در گذشته نیز افرادی مانند شهید بهشتی ها و شهید مطهری ها خود ساخته بودند, الان هم چنین است, حوزه اینان را نساخته است والا نباید اندک باشند, بلکه باید ده ها مانند آنان را می داشتیم. این واقعیت تلخ را نباید نادیده انگاشت که سخنرانیهای دینی از تریبونهای گوناگون ارائه می شود, اما عیار پاسخ گویی به پرسشهای روز نیست. همایشها به بهانه ها و با عنوانهای گوناگون با خوردنیها و نوشیدنیها و هزینه های گزاف برگذار می شود, ولی نتیجه مطلوب و اثرگذاری از آنها برای جامعه به دست نمی آید; چرا به سخن پیامبر(ص) توجه نمی کنیم که فرموده است:
(عَلِّموهُم وأترکوُهُم)
به انسان چیزی بیاموز و رهایش کن, چون واکسینه شده است. اما وقتی آموزش ندادی و تهی ذهن بود, شبهه به سراغش می آید و گاه با اولین شبهه تا پایان کجروی پیش می رود. از این منظر که نگاه کنیم, می بینیم نهج البلاغه نیز مظلوم است; زیرا اگرچه همایشها و کنگره ها برگذار می شود; اما جامعه و مردم چه اندازه از آنها بهره می برند. با این همایشها چه مقدار نهج البلاغه و آموزه های آن به جامعه شناسانده می شود. در زمان طاغوت, نهج البلاغه گفتن مشکل بود, ساواک تعقیب می کرد, حتی برای ترجمه کردن آن, گرفتاری به وجود می آوردند. جواد فاضل, نامه امام علی(ع) را به مالک اشتر, با تعبیرهای این گونه: افسر من! افسر من! ترجمه کرد و به چه سرنوشتی گرفتار شد؟ مرگ مشکوکی مانند مرگِ جلال آل احمد و تختی و صمد بهرنگی, برایش پیش آمد. اما اکنون که مانعی در کار نیست چه اندازه از نهج البلاغه گفته و ژرفا کاوی می شود. و اصول بهزیستن از آن استخراج می گردد. و راهکارهای عملی به مدیریتهای اقتصادی و سیاسی و حتی فرهنگی ما می دهد. و تا چه اندازه جامعه همخوان و همسان با آموزشهای علوی در نهج البلاغه است؟ کجا رفتار مدیران با مردم چون رفتار مدیران به مدل نهج البلاغه, با مردم است؟ آیا قوه قضائیه بدان سان است که امام علی(ع) فرموده و در عینیّت و عمل نشان داده است, و یا توزیع ثروت و منابع عمومی ثروت, بدان گونه تقسیم و توزیع می گردد که نهج البلاغه فریاد می کند.
حوزه: فعالیتهای مکتوب و نشریات حوزوی را نیز مانند فعالیتهای شفاهی می بینید.
استاد: من در جریان تمام مکتوبات حوزوی نیستم, ولی به اندازه ای که اطلاع دارم, مکتوبات بهتر است. اهل قلم حوزه بهتر به میدان آمده اند. ولی باز هم در برابر تهاجم فرهنگی, کم است. به نظر بنده فیلم و سکس ضعیف ترین وجه از تهاجم فرهنگی است, وجه قوی و نیرومند آن, مبانی فکری نادرستی است که به نسل جوان تزریق می کنند.
حوزه: فرمودید نظام حوزه به گونه ای نیست که روشنفکر بپروراند, آیا حوزه مشهد و قم را یکسان می بینید.
استاد: خیر تفاوت دارد. وجود امام خمینی, رحمه اللّه علیه, و پیش از ایشان مرحوم آیت اللّه بروجردی, رحمه اللّه علیه, در روشن اندیشی حوزه قم خیلی موثر بوده اند. در دهه سی, اولین نشریه اسلامی, که به قلم روز منتشر شد, در حوزه قم بود: مجلّه مکتب اسلام و مکتب تشیع, ولی در حوزه مشهد و جاهای دیگر چنین حرکتی نبود.
در آن زمان, جوّ حوزه مشهد در دست مرحوم حاج میرزا احمد کفایی بود و نمی گذاشتند مسائل روشنفکری در حوزه باشد. مثلاً مرحوم استاد محمد تقی شریعتی می خواست در حوزه درسهای جدیدی برگزار کند, ولی متاسفانه نگذاشتند و بدین گونه هر نواندیشی دیگری را در نطفه خفه می کردند. اگر این کارها شده بود و نواندیشی و نوگرایی و مبانی علمی آن, آن زمانها در حوزه نشر شده بود, این رکود در حوزه مشهد مشاهده نمی شد, و یقیناً حوزه مشهد هم, با وجود استعدادهای بسیاری که داشته و دارد, وضع متفاوتی پیدا می کرد البته پس از انقلاب و شکسته شدن آن همه سدّها و موانع بر سر راه حوزه, دگرگونیهایی پدید آمده است که ان شااللّه روز به روز رشد کند, و سراسر حوزه را دربرگیرد, و تفکرات واپس گر کنار زده شود.
حوزه: بنیادهای معرفتی و عناصر فکری فرهنگی روشنفکری حوزوی, که پدیده روشنفکری را در حوزه تبیین و تفسیر می کند, چه چیزهایی می دانید.
استاد: اساسی ترین عنصر معرفتی در روشنفکری, علومی است که به نام (علوم انسانی) نامیده می شود. انسانی که در پی روشنفکری است, باید این رشته علوم را فرا بگیرد و نیک بداند, چون: جامعه شناسی, سیاست, اقتصاد, روا ن شناسی, روان شناسی اجتماعی و… .
این نکته را یادآور شوم که در دانشگاه های کشورهای پیشرفته, (علوم انسانی)از رشته هایی مانند صنایع و فیزیک و شیمی, ارزش و رتبه بالاتری دارد و دانشجویان برتر در علوم انسانی پذیرفته می شوند, ولی در دانشگاه های ما دانشجویان تراز اول به رشته های فیزیک و شیمی و صنعت می روند و پذیرفته می شوند و درجه دوم و سوم ها به رشته های علوم انسانی. حتی دانشجویان ما در خارج از ایران نیز همین گونه اند; آنان که برترند صنعت و تکنولوژی و ریاضی و… را انتخاب می کنند و شاید عمدی در کار باشد که آنان را به رشته های علوم انسانی راه ندهند. زیرا علوم انسانی مدیریت انسان و جامعه را برعهده دارد و این مهم است. صنعت و کارخانه در خدمت اهداف و سیستمهای مدیریتی است که علوم انسانی تعیین می کند و به جامعه نظم و توسعه می بخشد. همان تعبیری که در روایات درباره عاقل آمده است:
علی(ع) در پاسخ کسانی که گفتند: صِفِ لنا العاقل, فرمود:
(هوالذی یَضَعُ الشی مواضِعَه)۱
خردمند کسی است که هرچیزی را به جای خودش بنهد.
برای جامعه سازی و ایجاد نظم به مدیریتهای قوی و متخصص نیاز است و علوم زیربنایی آن چند رشته از علوم انسانی است, از جمله:
انسان شناسی عام و انسان شناسی خاص
روان شناسی
اقتصاد
سیاست
تاریخ
و شناخت شیوه های برخورد با کشورهای سلطه گر و استعماری
زمانی که شهید بهشتی در مرکز اسلامی آلمان(هامبورگ) بودند و مجله ای آن جا منتشر کردند. ایشان در برگشت از آلمان نجف آمده بودند. چندین ملاقات با ایشان داشتیم. در یکی از این دیدارها, من طرحی آماده کردم درباره این که طلاب چه دانشهایی را باید فرا بگیرند, تا در این زمانه بتوانند رسالت خویش را به انجام برند, بعضی از مواد آن که الان یادم هست, عبارت بود از: علوم سیاسی, روان شناسی, جامعه شناسی, روان شناسی اجتماعی, شناخت نظام صنعتی و انسان صنعتی و تفاوتهای انسان صنعتی با انسان غیر صنعتی, شناخت جامعه های صنعتی و روابط آنها با دیگر جامعه ها, بویژه جامعه های اسلامی, یک بخش هم مربوط به تاریخ بود. من این طرح را ارائه کردم و حس کردم ایشان کاملاً خرسند گشتند, چون تا آخر شنیدند و هیچ نقدی نکردند, و آن هفت صفحه نوشته مرا گرفتند و با خود بردند. دو یا سه روز بعد ایشان را دیدم در ضمن خداحافظی فرمودند:
(طلبه ها از من می پرسند که به چه کسی مراجعه کنیم و از آنها برنامه بگیریم. من شما را معرفی کرده ام و در میان طلاب عرب زبان جناب آقای شیخ مهدی آصفی را.)
از این برخورد شهید بهشتی فهمیدم که طرح را کاملاً پسندیده است. همان گونه که گفتم, تمام مواد این طرح علوم انسانی بود.
در میان علوم انسانی, یکی از عناصر معرفتی که در روشنفکری حوزوی باید سخت به آن توجه شود, موضوع خانواده است. انسان امروز در ساحَتِ خانواده ویژگی تاریخی دارد. صنایع و تکنولوژی روی خانواده اثر گذاشته و خانواده گسترده را به خانواده محدود و بسته تبدیل کرده است و این یکی از مشکلات بزرگ بشر امروز است.
توین بی, مورخ انگلیسی, می گوید:
(این نخستین مدنیتی است که در درون خانواده, بزرگ ترها پیش کوچک ترها جایی ندارند!)
بی تردید این وضع اسف بار در خانواده از آثار جامعه صنعتی امروز است. البته کشورهایی مانند چین و ژاپن به لحاظ توجهی که به فرهنگ نیاکان خود دارند, تا اندازه ای سنتهای خود را در خانواده حفظ کرده اند. در بعضی از کتابهای اقتصادی دیدم که در ژاپن بزرگ ترها بیمه جوان ترها هستند. ولی در غرب این گونه نیست. یکی از مشکلات غرب تلاشی خانواده است. در کتاب (موج سوم) آلوین تافلر می گوید:
(یکی از عوامل تلاشی این تمدن آن است که خانواده را متلاشی کرده است و در موج سوم (تمدن), خانواده جایگاه خودش را پیدا می کند.)
به هر روی, جریان روشنفکری حوزوی نباید از این نوع مسائل غفلت بورزد و این نیاز دارد که حوزویان میدان مطالعاتی خود را توسعه دهند; پدیده های جدید در زندگی انسان امروز را به درستی بشناسند.
شهید مطهری, رحمه اللّه علیه, در کتاب اقتصادش می گوید:
(تجارت امروز از مسائل مستحدثه است و با تجارتهای قدیم تفاوت دارد; یک کشتی از وقتی که حرکت می کند تا به مقصد می رسد, روی دریا محموله اش چندین بار معامله می شود.)
ییا تجارت الکترونیکی که امروز رواج دارد, این نوع تجارتها با کاروانهای تجارتی که در گذشته بود, یکسان نیستند. صنایع و تکنولوژی جدید, بر بدنه فرد و جامعه و روابط اقتصادی و خانوادگی براستی اثر گذاشته است. من یک وقتی کتابی دیدم با عنوان (انسان صنعتی و نظام صنعتی) هفت نویسنده از شوروی سابق داشت. این کتاب ما را متوجه این نکته می کند که انسان صنعتی نیازها و اقتضاءها و پرسشهایی دارد که انسان دیروز نداشت باید آن را شناخت.
تمام سخن این است که این شناخت در چند رشته از علوم انسانی میسر می شود. اگر فردی بزرگ ترین شیمی دان یا فیزیک دان یا ریاضی دان بشود, این گونه دانشها, انسان را با انسان امروز و مدیریت جامعه امروز آشنا نمی کند. اگر در فیزیک ماکس پلانک بشود و در شیمی فلان… , با این علوم, مهندسی انسان و جامعه انسانی به دست نمی آید. علوم انسانی است که فرد را با نیازهای به روز انسان و پیوندهای گوناگون اش و اداره و برنامه ریزی صحیح جامعه آشنا می کند.
حوزه: در حوزه روشنفکری, اصلی از گذشته مطرح بوده است که روشنفکران همواره بیرون حکومتها و علیه حاکمیت بوده اند, و وارد حکومت نمی شده و با حکومتها همراه نبوده, بلکه منتقد آن بوده اند؟
استاد: پیش تر گفتم که وقتی کسی جامعه و فرد را شناخت, و رابطه فرد و دولت را فهمید, سلطه محض از سوی دولت را غلط می داند و نیز بردگی محض از سوی مردم نسبت به دولتها را نادرست می شمارد. یکی از مسائل اساسی در روشنفکری, تنظیم رابطه فرد و جامعه است, و تعیین حوزه رابطه فرد و دولت, و تبیین اصل و ماهیت (اتوریته) و قدرت دولت, که از کجا سرچشمه می گیرد؟ و خاستگاه اصلی آن چیست؟
پس از تبیین این نوع رابطه, حدود و قلمرو اختیارات و قدرت دولت معلوم می شود, و قلمرو آزادی افراد نیز مشخص می گردد.
حوزه: پس به نظر شما در حکومت بودن و با حکومت بودن منافاتی با روشنفکری ندارد.
استاد: تا حکومت و حاکمیت چگونه باشد. جامعه بدون حکومت نمی تواند باشد. نظریه بی دولتی و هرج و مرج سیاسی و نظریه ای که می گوید جامعه حکومت نمی خواهد, غلط و مردود است. حتی افلاطون که در مسأله حکومت, اول جمهوریت را می پذیرد و نظام شاه فیلسوف را ارائه می کرد, بعدها که دید شاه فیلسوف, چه بسا حالاتش دگرگون شود و گرایشهای نفسانی پیدا کند; چون انسان خطاکار است, تئوریش را عوض کرد و کتاب قوانین را نگاشت و در آن, جمله معروف اش را گفت که نگذاریم در سیسیل, شاهان حکومت کنند, بلکه بگذاریم قوانین حکومت کند. بنابراین, هرج و مرج غلط است, و دولت یک ضرورت است. تئوری خوارج نیز بسیار غلط است که می گفتند: حکومتی نمی خواهیم. حضرت امیر(ع) فرمود: (کلمه حقٍ یُراد بها الباطل) یعنی به ضرورت خدا اگر بخواهد در زمین حکومت کند, باید انسانی را به عنوان حاکم برگمارد. لیکن این انسان باید معصوم یا عادل باشد.
روشنفکر دینی باید این توان را داشته باشد که رابطه فرد و دولت را درست تفسیر کند. اگر در جامعه, حکومت عادل باشد و در برابر صاحبان زر و زور بایستد, با چنین حکومتی بودن, هیچ منافاتی با روشنفکری ندارد. به گونه کلی نمی توان گفت که هرکس در حکومت است, روشنفکر نیست, این سخن غلطی است.
حکومت حضرت علی(ع) در آن مدت چهارسال نمونه بود و بیش تر افرادی که در آن بودند, عادل بودند, به انسان می اندیشیدند, به حقوق انسانها فکر می کردند. یک انسان معمولی, یک زن به نام (سوده) می آید نزد حضرت علی(ع), از ظلم حاکم منطقه اش شکایت می کند و حکم عزل او را می گیرد و می رود او را عزل می کند.۲ آیا روشنفکری از این بالاتر!
حضرت امیر(ع) در زمان حکومتش در کوفه دید که: (مرّ شیخ نصرانی یَسأل) پیرمرد نصرانی از تهیدستی سوال می کند.
امام فرمود: این مرد تا جوان بود از او کار کشیدید, حالا که پیر شده رهایش کردید؟ از بیت المال به او حقوق بدهید.۳
این اوج روشنفکری است که نمونه آن را در غرب نداریم. انسان گرایی جوهر اصلی روشنفکری است. بویژه طرفداری از توده های محروم انسانی. کدام انسان گرایی و جانبداری از طبقات محروم, به این عمق و اصالت می رسد که در تعالیم اسلامی آمده است, و درس آموز روشنفکر دینی می تواند باشد.
امام علی(ع) به مالک اشتر که در کادر حاکمیت قرار دارد و می خواهد کشور مصر را به او بسپارد, چنین سفارش می کند:
(… فانهّم صنفان إمّا اخُ لک فی الدین و إمّا نظیر لک فی الخلق)۴
… مردمان دو گروه اند: یا برادر دینی تو, و یا همانند تو انسانند.
ییا جانبداری بسیار استوار از کرامت و حقوق انسانی که در تعالیم رضوی(ع) آمده است:
(زکریا بن آدم می گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم که: مردی از اهل ذمّه[غیر مسلمانان مقیم در کشورهای اسلامی] که به فقر و گرسنگی گرفتار شده بود, فرزندش را آورد و گفت: فرزندم مال تو, او را خوراک بده و او برده تو باشد.[این جریان چه می شود؟])
امام فرمود:
(انسان آزاد آفریده شده و فروخته نمی شود. این کار شایسته تو نیست, در زمّیان نیز روا نمی باشد.)۵
امام بزرگ و مدافع راستین حقوق و کرامت انسانی, اجازه نمی دهد آزادی فرزند انسانی, اگرچه ذمّی و کافر باشد, پایمال شود, و با امور مادی معاوضه گردد, و آزادی انسان به جرم این که گرسنه است نادیده گرفته شود؟
در حدیث دیگری نیز چنین آمده است:
(یاسر خادم می گوید: نامه ای از نیشابور به مامون رسید[به این مضمون]: مردی مجوسی هنگام مرگ وصیت کرده است که مال زیادی را از اموال او میان بینوایان و تهیدستان تقسیم کنند. قاضی نیشابور آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است.
مامون به امام رضا(ع) گفت: ای سرور من در این موضوع چه می گویی؟ امام فرمود: مجوسیان به بینوایان مسلمان چیزی نمی دهند, نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیاتهای مسلمانان بردارد و به بینوایان مجوس بدهد.)۶
این دست تعالیم اسلام که نمونه اندکی در این جا یاد شد, اوج عظمت رعایت حقوق است, و بالاترین شیوه در پاسداشت حرمت و کرامت انسانی, که در سراسر غرب و مدعی حقوق بشر دیده نشده است.
باری, روشنفکر حوزوی و دینی باید چنین نگرشهایی داشته باشد, و با قلم و قدم از این اصالتها دفاع کند, مدعیان دروغزن غرب را, که نسل جوان و ناآگاه ما را می فریبند, رسوا سازد و به گفته ٌ فرانتس فانون جامعه شناس انقلابی الجزایر:
(جامعه سرمایه داری غرب… که همواره از انسان سخن می گوید, و همه جا در پیچ و خم کوچه های سرزمین خویش, در هر گوشه جهان هرکجا او را بیابد, بکشتارش می پردازد… و پیشرفت انسانهای دیگر را با خشونت و وقاحت و شدت متوقف ساخته است, و آنان را برای مقاصد و پیروزیهای خویش به خدمت گماشته است…)۷
غرب به این می اندیشد که برای رسیدن به سود بیش تر, کارگر را از شرق ببرد تا مزد کم تر به آنان بدهد, اما حضرت امیر(ع), در حاکمیت خودش, از حقوق یک مسیحی دفاع می کند.
در نگاه کلان, روشنفکری اسلامی آن است که جامعه و حکومت به گونه ای نظم یابد که انسانها بتوانند به حقوق شان برسند و روشنفکر مسلمان وظیفه دارد میان دولت و مردم, کارگر و کارفرما, مالک و کشاورز و دیگر قشرها و بخشهای اجتماع روابط انسانی و عادلانه برقرار کند. و با قلم و زبان, این رابطه درست انسانی را در سراسر جامعه گسترش دهد.
حوزه: نسبت میان روشنفکری دینی و عقلانیت را چگونه تفسیر می کنید.
استاد: عقل و عقلانیت, محور دین ماست. ما به لحاظ متون دینی, عقل محوریم. در قرآن واژه عقل و واژه های هم معنای آن به تکرار و با تاکید آمده است. واژه هایی چون لُب ّ, قلب, بصیرت, فکر و… محتوای اصلی آن اندیشمندی و خردگرایی است. و پسوند آیات در بسیاری از موارد چنین است:
(أفلا تعقلون, اولوالالباب و…)
امام رضا(ع) فرمود:
(صَدیق کل امرءٍ عقلُه و عدوه جهلُه.)
درباره خردورزی از دین و رهبران دینی سخن بسیار داریم. قرآن مؤمنان خردمند را کسانی معرفی می کند که: نظرها و سخنها را می شنوند و با خردورزی, بهترین آنها را برمی گزینند.۸ امامان شیعه به برخورد افکار و خردها سفارش کرده اند:
(إضربوا الرأی بعضه ببعض یتولد منه الصواب, إمحضوا الرأی مخض السقاء.)۹
رأیها را, برخی بر برخی دیگر, عرضه کنید(و آنها را کنار هم نهید) که رای درست این گونه پدید می آید. رای و نظر را همچون شیری که برای بیرون آوردن کره آن در میان مشک می ریزند و می زنند بزنید.
بهترین تعبیر حدیثی در این باره روایتی است که در کتاب (مجمع البحرین) آمده است:
(العقل شرع مِن داخل, و الشّرعُ عقل مِن خارج.)
عقل و شرع, دو رکن تشکیل دهنده خرد ناب انسانی است و انسان خردمند, با عقل, شریعت را می پذیرد و داده های عقلانی خویش را, در موارد مشکوک, با آموزه های وحی می سنجد, و خود را از سرگردانی رهایی می بخشد.
روشنفکری دینی با این عقلانیت جلو می رود. امّا اگر مراد از عقلانیت و عقل گرایی استقلالِ عقل و بی نیازی از وحی باشد, غلط است; زیرا اگر مدعا این باشد که عقل خود بسنده است و همه چیز را برای بشر نشان می دهد می پرسیم: کدام عقل؟ عقل سرمایه داری یا عقل مارکسیسم؟ آنان مالکیت را اولین اصل از حقوق طبیعی می دانند و اینان مالکیت را نوعی دزدی می شمارند. در این تعارض عقلی, بشر به کدام سو برود؟ یا عقل فلان فیلسوف یا فلان متفکر, و هزاران نمونه ی دیگر که هر یک دیگری را باطل و مردود می شناسد. عقل رئالیستها, یا ایده آلیستها, یا اگزیستانسیالیستها و یا… در هر رشته از فلسفه و مکاتب یا دانشها و علوم به نظریات بسیار ناهمخوان و متناقضی می رسیم. حال کدام یک ملاک حقانیت است؟ و کدام را باید باور داشت. حتی یک متفکر در دوره ای از عمرش مثلاً اصالت ماهیت را باور داشته و سپس به اصالت وجود گراییده است, یا دوره ای از عمر ماتریالیست بوده و سپس به جهان بینی ماورای مادی گراییده است. حال کدام یک از این عقلها؟
الان در غرب بنگرید چه تضادها در همه راه و رفتارها و گرایشها و گزینشها و باورها و افکارها وجود دارد؟ آیا اینان عاقل به معنای اصطلاحی نیستند؟
از اینها و هزاران نمونه دیگر به اصل محدودیت شناخت و نابسندگی و عدم استقلال عقل در شناخت می رسیم.
از این روی, می نگریم که در میان متفکران قدیم و جدید و در فلسفه و علم, کسی را نداریم که به محدودیت شناخت و تنگناهای عقل آدمی اعتراف نکرده باشد, و شعر معروف ابن سینا:
دل گرچه در این بادیه بسیار شناخت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت
زبان حال کل اندیشمندان بشری است.
در این جا به این فرموده خداوند در قرآن کریم می رسیم:
(… و ما أوتیتُم من العلم الّا قلیلاً.)۱۰
از دانش به شما جز اندکی داده نشده است.
و در این سخن امام علی(ع) نیک بیندیشیم:
(غایه العقل الاعتراف بالجهل.)۱۱
مناسب است اشاره کنیم به سخن برترانت راسل, فیلسوف و عالم قرن بیستم که می گوید:
(تعریف ما از ماده, از تعریف ماهی گیر ایرلندی از تور ماهی گیری اش ناقص تر است. )
این اعتراف را سالها پیش در کتاب (تاریخ فلسفه سیاسی) دکتر پازارگاد دیدم و براستی شگفت زده شدم که فیلسوفان و عالمان با این همه ادعاها, حتی به حقیقت نخستین پدیده ای که در دست آنان است و نزدیک ترین شی به آنهاست و خود آنان نیز در بعد جسمی و تنی از آن(یعنی ماده) ترکیب یافته اند, نتوانسته اند دست یابند.
دانشمندان دیگر قدیم و جدید نیز اعترافاتی بسیار دارند و من قدیمها این را در یادداشتهایی جمع کرده بودم. ما عقلانیت در شعاعِ وحی و هدایتِ انبیاء را باور داریم. برخی می گویند: مگر انسان به بلوغ عقلی نرسیده است؟
می گوییم: بشر در تمام دوره های تمدن خویش به هدایت انبیاء نیاز دارد; زیرا انسان با هدایت انبیاء راه اصلی و درست را می فهمد و تنها هدایت وحیانی است که در میان راه های گوناگون, راه دستیابی به حقیقت را به انسان نشان می دهد. و اگر هدایت اینها نباشد, انسانها همواره در میان این همه تضادها سرگردان و متحیر خواهند ماند, و ره به جایی نخواهند برد.
برای نمونه: مهم ترین موضوع برای انسان امروز محیط زیست است. حیات ما به هوا و به آب وابسته است. اما از سال ۱۹۸۰ به این طرف, روز به روز سرمایه های حیاتی در روی زمین رو به کاهش است و هر روز بر آلودگی هوا افزوده می گردد و بشر عاقلِ امروز, همواره آبهای زیر زمینی و رودخانه ای را نیز آلوده می کند, به گونه ای که پیش بینی می کنند قرن ۲۱ قرن جنگ بر سر آبهای شیرین باشد. آلودگی هوا که برای همه روشن است, و انسانهای روی کره خاکی اکسیژن سالمی نمی یابند که درست تنفس کنند, و سلامت شان دچار مخاطره نگردد.
لایه اوزون نیز هر روز در حال تخریب است. سالانه در کنفرانس کیوتو دور هم می نشینند تا بلکه پنج درصد از آلاینده های محیط زیست را بکاهند, ولی آمریکا مخالفت می کند, چون سرمایه دارانش زیان می بینند. سرمایه داران هفتاد درصد ماهیهای دریا را به خاطر سودشان از بین برده اند. آلودگی صوتی نیز از دیگر آلودگیهای ویرانگر زیست محیطی است که زاده از تکنولوژی و صنعت و زندگی ماشینی است.
تمام این کارها به دست انسان امروز با آن همه ادعاهای فکر و عقل انجام می شود. و دست آورد عقل تجاری, عقل معرفتی, عقل سیاسی سلطه, عقل ابزاری و سودجویانه و در یک کلمه عقل خودکفا و مستقل از دین است. به واقع انسان امروز مصداق کامل این مثل است که: یکی بر شاخ بن می برید.
در هیچ دوره از تاریخ انسان, تا این اندازه انسان نادان نبوده و از فرمانهای عقل انسانی خویش سرپیچی نکرده است, که در این دوره می کند و داده های عقلانی خویش را زیرپا می نهد. از دوران آغازین تمدنها تاکنون, در هیچ دوره به این تکامل علمی(شاید) دست نیافته بوده و به این پایه از قانون شکنی و ویرانگری نیز نرسیده بوده است. در طول تاریخ, هیچ گاه ندیدیم که انسانها خانه خود را ویران کنند و کمر به تباهی کره زمین ببندند. لکن در ه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 