پاورپوینت کامل سخن امام علی(ع) درباره زن و بازکاوی دیدگاه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سخن امام علی(ع) درباره زن و بازکاوی دیدگاه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سخن امام علی(ع) درباره زن و بازکاوی دیدگاه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سخن امام علی(ع) درباره زن و بازکاوی دیدگاه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
مقدمه
در متون دینی، احادیث بسیاری درباره زن و جایگاه ارزشی – اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زنان از معصومین)ع( رسیده است. در نهج البلاغه، جمله هایی از سخنان امام علی)ع( را می بینیم که پاره ای ویژگیها درباره زنان، در قالب نقد شخصیت و یا همراه با انتقاد از عملکرد آنان بیان شده است. از آن جا که این سخنان، قالب ادبی عام و شامل دارد، در نگاه نخست، این پرسش را به ذهن می آورد که چگونه و چرا امام)ع( درباره زنان، از چنین ویژگیهایی سخن به میان آورده است. بعضی بدون فهم درست این سخنان و بدون آن که مقصود و معنای اصلی و عمق سخن حضرت را دریابند، آنها را برمی گزینند و با عنوان کردن نارساییها و کمبودهای عقلی زنان در نگاه امام علی)ع(، اشکال و شبهه آفرینی می کنند.
از مجموع این سخنان درباره زن، که در نهج البلاغه گرد آمده است۱، سید رضی، سخنی را از حضرت در مناسبتی تاریخی; یعنی پس از جنگ جمل، که عایشه نقش بزرگی درآن داشت، آورده است. این سخن نکوهش آمیز و بحث برانگیز، تلاشهای بسیاری را برانگیخته و عالمان برجسته را به درنگ و تفکر واداشته تا درباره آن شرح و تفسیر ارائه کنند. شارحان نهج البلاغه و نیز پژوهشیانی که درباره مسائل زنان به بحث پرداخته اند، رأی و دیدگاهی شرح گونه درباره آن بیان کرده اند.۲ در حقیقت، هر کدام خواسته اند سخن امام)ع( را درخور فهم و درک فرهنگی روزگار خود باز خوانی کنند. این سخن، که در نهج البلاغه در قالب یک خطبه آمده است، امام)ع( با نگاهی انتقادی، زنان را به کاستی در خرد یاد می کند. از همین روی، این سخن، در بوته بررسی قرار گرفته و آرا و انظاری را در پی داشته است.
این نوشتار می کوشد به گونه اجمال و فشرده تفسیرها و تحلیلهای گوناگون درباره این سخن را واکاوی و گزارش کند و از لابه لای جست وجوها و جمع بندی آرا، به پاسخ و دیدگاهی قانع کننده دست یابد.
توان خردورزی زنان
برابر نقل سید رضی، امام علی)ع( پس از درهم شکستن جَمَلیان و لشکر عایشه، در مسجد بصره برای مردم خطبه خواند و در آن، ویژگیهای زیر را درباره زنان بیان فرمود:
»مَعاشِرَ النّاسِ! إِنَّ النِّساءَ نَواقِصُ الإِیمانِ، نَواقِصُ الْحُظُوظِ، نَواقِصُ الْعُقُولِ، فأَمّا نُقْصانُ إِیمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاهِ وَ الصِّیامِ فِی أَیامِ حَیضِهِنَّ; وَ أَمّا نُقْصانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهادَهُ امْرأَتَینِ کشَهادَهِ الرَّجُلِ الْواحِدِ; وَ أَمّا نُقْصانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوارِیثُهُنَّ عَلَی الأَنْصافِ مِنْ مَوارِیثِ الرَّجالِ«۳
مردم! ایمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، خرد ایشان ناتمام. نشانه ناتمامی ایمان، معذور بودن شان از نماز و روزه است به هنگام عادت شان و نقصان بهره ایشان، نصف بودن سهم آنان از میراث است، نسبت به مردان و نشانه ناتمامی خِرد آنان این بُوَد که گواهی دو زن، چون گواهی یک مرد به حساب رود.
در این خطبه، از ناتمامی خِرد زنان سخن به میان آمده است. درباره منظور امام)ع( از این سخن: ناتمامی خِرد زنان، نظرهای بسیاری ابراز شده است. آیا حضرت زن خاصی را در نظر داشته، یا ویژگی تمام زنان را بیان کرده است؟ آیا از ویژگی زنان همان روزگار سخن به میان آورده، یا از زنان همه دورانها و… مسائلی از این دست، موضوع اصلی پژوهشهایی در ردّ و اثبات و شرح و تفسیر این جمله از سخن امام شده است. پیش از گزارش و بیان دیدگاه ها، نخست استناد این سخن را به امام علی)ع( مورد بررسی قرار می دهیم.
تشکیک در انتساب سخن به امام علی(ع)
شماری از منظری به این خطبه می نگرند که در اساس صورت مساله پاک می شود. اینان انتساب چنین سخنی را به امام علی)ع(، مورد تردید قرار می دهند و به دلایلی نمی پذیرند که این سخن از امام علی)ع( باشد:۴
ناسازگاری با آیات قرآن: در قرآن سخن از أحسن تقویم۵ بودن انسان است نه ناتمام بودن او. و در اساس ناتمام بودن تکوینی زن، با حکمت خداوند و نظام احسن خلقت۶ سازگار نیست; زیرا وجود عیب و نقص در مخلوق، به ضعفِ نظام خلقت بر می گردد و اشکالهای زیادی را پدید می آورد. از سوی دیگر، نمی توان فطرت الهی انسان را تابع جنسیت دانست، زیرا در کاستی و فزونی ایمان و اعتقاد، جنسیت نقشی ندارد، از همین روی، در قرآن زنانی مانند مریم۷ و آسیه زن فرعون،۸ الگوی ایمان برای تمام مؤمنان معرفی شده اند.
این ناسازگاری آشکار میان مضمون آیات قرآن و این سخن امام علی)ع( را چگونه می شود توجیه کرد، در حالی که امام)ع( خود، قرآن ناطق و سخنانِ او ترجمان قرآن است. می دانیم هر سخنی از معصومین)ع( که با آیات قرآن ناسازگار باشد، پذیرفته نیست. و دیگر آن که این سخنان با سیره آن حضرت نیز، ناسازگاری دارد. پس باید گفت انتساب این سخن به امام علی)ع( نادرست است.
ارزیابی سند سخن
تحقیقات انجام شده درباره سند این سخن نشان می دهد که انتساب آن به امام علی)ع( جای تردید نیست.۹ برابر نقل کلینی۱۰، این فراز بخشی از نامه ای است که حضرت بعد از دریافت خبر شهادت محمد بن ابی بکر; کارگزار امام)ع( در مصر، در پاسخ به درخواست یاران، درباره رویدادهای گذشته، یادآور می شود. امام)ع( حوادث گذشته را از زمان رسول الله )ص( تا آن زمان، برای افرادی که در خانه اش حضور داشتند، تحلیل می کند و دستور می دهد آن را بنویسند و بر مردمان نیز بخوانند.۱۱
امّا سید رضی، بر این نظر است که این فراز، بخشی از خطبه ای است که حضرت در مسجد بصره ایراد فرموده است. سیدرضی، این خطبه را هشت بخش کرده و هر بخشی را در قالب یک خطبه آورده است.۱۲ فراز آغازین آن در خطبه بیست و ششم آمده است.۱۳ سید عبد الزهرا خطیب، به خاطر روشن بودن درستی انتساب این سخن به امام علی)ع(، برای نقل کلینی که این سخن بخشی از نامه است و نقل سید رضی که خطبه ای در مسجد بصره است، وجه جمعی بیان می کند:
»انه لیس من البعید انه علیه السلام قال هذا الکلام بالخصوص اکثر من مرّه، منها فی ذالک الکتاب و منها بعد حرب الجمل کما ذکر السید الشریف«۱۴
دور از نظر نیست که امام)ع( این بخش از سخن را بیش از یک بار بیان کرده باشد; یک مرتبه در نامه و بار دیگر پس از جنگ جمل، همان گونه که سید رضی یادآور شده است.
افزون بر این، حضرت در مواردی دیگر نیز با همین الفاظ و مضمون و یا با الفاظ و مضمونی نزدیک به آن، زنان را در عقل و اندیشه کم توان شمرده است، مانند:
۱. »ولاتهیجوا النساء بأذًی، و إن شتَمن أعراضَکم، و سببن أمراءکم، فأنهن ضعیفات القُوی و الانفس و العقول. «۱۵
زنان را با زدن بر میانگیزانید، هر چند آبروی شما را بریزند، یا امیران تان را دشنام گویند، که توانِ زنان اندک است و جان شان ناتوان و خردشان دستخوش نقصان.
۲. »و أیاک و مشاوره النساء فإن رأیهن إلی أفنً، و عزمهنّ ألی وهنً«۱۶
بپرهیز از رأی زدنِ با زنان که زنان سست رأیند، در تصمیم گرفتن ناتوان.
دیگر آن که در منابع حدیثی عامّه نیز روایتی از پیامبر)ص( با همین مضمون و الفاظ نقل شده است.۱۷ و در منابع تفسیری شیعه، حدیثی از پیامبر)ص( نزدیک به سخن امام)ع( درباره زن آمده است.۱۸
بنابراین، این سخن از نظر استناد بی اشکال است. حال باید سخن امام)ع( را به درستی فهمید و وجه تفسیری آن را پیدا نمود. البته فهم و تفسیری که گوهرِ معنی را از صدف لفظ بیرون آورد و درصدد آشکار نمودن حقیقت باشد، نه آن که از ابتدا بکوشد تا سخن امام)ع( را به گونه ای توجیه نماید که در فضای جامعه زنان مقبول افتد و خوشایند آید و بیش از کشف حقیقت، به مقبولیت و خوشایندهای چنین فضایی بیاندیشد.
آرا و تفسیرها
ابن ابی الحدید
در باره این خطبه، ابن ابی الحدید نخست شرحی کوتاه از »نقصان ایمان« بیان کرده است و این سخن امام)ع( را تأییدی بر رأی معتزله که معتقدند بدون عمل، ایمان صدق نمی کند، دانسته است۱۹ و بی آن که درباره جمله های دیگر توضیحی ارائه کند، به بیان این نکته بسنده می کند که:
»وهذا الفصل کلّه رمز الی عایشه و لایختلف أصحابنا فی أنها أخطأتْ فیما فعلتْ ثمّ تابَتْ و ماتتْ تائبهً، و أنها من أهل الجنّه«۲۰
تمام این سخنان اشاره به عایشه است و در این که او به راه خطا رفت، میان اصحاب اختلافی نیست. سپس توبه کرد وبا این حال از دنیا رفت، لذا اهل بهشت است.
ابن ابی الحدید، چون این سخنان را در شأن عایشه و نکوهش جنگ افروزی او دانسته است، به چگونگی حضور عایشه در جنگ پرداخته و درباره سخنان و نامه های امّ سلمه، که عایشه را نصیحت می کند و او را از این گونه اقدامها برحذر می دارد، سخن گفته است. به نظر می رسد در نگاه ابن ابی الحدید، همین اشتباه ها و نادرستیهایی که عایشه را به رویارویی با امام)ع( کشاند، تفسیر نقصان عقلی اوست، و برای شرح سخن امام)ع( همین کافی است.
ابن میثم بحرانی
ابن میثم بحرانی، بر آن است که این نکوهشها درباره زن، به خاطر نقش عایشه در جنگ جمل و کشته شدن انبوه مسلمانان بیان شده است. وی در شرح سخنان امام)ع(، درباره زن مطالبی می گوید که گویا زن مجموعه ای از نقص و کاستی است. نقصان عقلی زن را به معنای نقصان در استعداد طبیعی و نتیجه معاشرت اندک با افراد عاقل و ثمره غلبه تمایلات نفسانی بر قوای عقلی او شمرده است.۲۱
شیخ محمد عبده
محمد عبده، نقصان عقلی زنان را امری طبیعی و تکوینی تفسیر می کند و بر این باور است که زن به اندازه محدوده فعالیت اش; یعنی امور خانه و فرزند داری، نیاز به تعقل دارد; از همین رو، در طبیعت زن بهره مندی از عقل محدود شده است.۲۲
علامه محمد تقی جعفری
تفسیر علامه جعفری، از سخن امام)ع( آن است که زن در »عقل نظری محض« در برابر مرد محدودیت دارد. عقل نظری محض، یعنی قدرت تفکر برای دست یابی به نتایج فکری با روش منطقی، مانند: تجرید، تعمیم، ترکیب. عقل نظری کاری با این که واقعیت چیست و ارزش کدام است، ندارد. دراین نوع از عقل، زن کم تر از مرد است. امّا در عقل عملی، تفاوتی میان زن ومرد نیست. »عقل عملی« نیروهای درونی انسان مانند: وجدان، اراده، تعقل و… را برای رسیدن به واقعیتها و ارزشها بسیج می کند. از همین رو، کانت، عقل عملی را برتر و شریف تر از عقل نظری شمرده است، زیرا عقل عملی متوجه حقایق است; امّا عقل نظری جز ترتیب دادن استدلال کار دیگری نمی کند. البته ایشان بر این نکته تاکید می کند که:
»اگر صنف زنان، با توجه به گسترش عقل نظری محض مردان، احساس حقارتی در خود نمایند، عامل شکست روحی خود را با دست خود فراهم می آورند. «
بنابراین، مقصود از نقص عقلی، کاهش ارزش انسانی نیست، بلکه بیان حدّ زن در برابر حدّ مرد است. همچنان که مرد نیز در برخی از امور، مانند مشارکت در »تولید نسل« در مقایسه با زن، ناقص است; زیرا نقش کم تری دارد.۲۳ با توجه به این شرح و تفسیر، باید گفت: از نگاه علامه جعفری کاستی بهره مندی زن از عقل نظری و کم بودن قدرت تفکر او در مقایسه با مرد، در سرشت و طبیعت زن نهفته است و باید آن را یک امر تکوینی برای زن شمرد.
علامه سید فضل الله
به نظر ایشان اگر ژرف و دقیق به سخن امام)ع( بنگریم، می فهمیم که:
»می تواند مربوط به مواردی معین و شکلی از شکلهای تعبیر اشاره ای و کنایی باشد، یا ناظر به وضعیت تأسف انگیزی داشته باشد که عموم زنان در قرون جهل و عقب ماندگی داشتند. این معضل سبب شده که حرکت زن در واقع، متأثر از نتایج منفی ای باشد که نوع روش تربیتی شخصیت زن در مسائل زندگی داشته است، بی آن که نقصی ذاتی در طبیعت زن وجود داشته باشد.«۲۴
بنابراین تفسیر، که در درجه نخست حضرت به زن معینی اشاره دارد، سخن حضرت درباره آن دسته از زنان است که به عللی نتوانسته اند از شخصیت تربیتی رشد یافته ای برخوردار شوند، زیرا:
»تفاوت جنسی در طبیعت و آفرینش انسانی، مانع اتفاق در یگانگی نیروی فکر و اراده محکم و انعطاف عملی در صورت فراهم بودن شرایط قدرت و توازن و نوآوری برای زنان و مردان نیست. «۲۵
بنابراین، زن مانند مرد می تواند با بهره جستن از فرصتها و تلاش، نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل کند و با تکیه بر تجربه های پیشروانه خود، به جایگاه بلند عقلی و فکری همانند مرد برسد.
آیت الله جوادی آملی
استاد، در تبیین سخنان امام)ع(، نخست به این مطلب اشاره کرده است که:
»بخشی از نکوهشهای نهج البلاغه راجع به زن، ظاهراً به جریان جنگ جمل برمی گردد… آن مقطع یک سلسله نکوهشهایی را در پی داشت و یک سلسله ستایشهایی. از سرزمینی یا از مردمی ستایش شده که در آن صحنه، خوب عمل نموده و از گروهی و سرزمینی نکوهش شده است چون در این رخداد، بد عمل کرده اند. بنا براین، نباید این نکوهشها و ستایشها، به حساب گوهر شی ء گذاشته شود.«۲۶
ایشان بر آن است که این سخنان می تواند مصادیق فراتری نیز داشته باشد; یعنی حضرت با توجه به نقطه ضعفهایی که به طور معمول در جنس زن آشکار می شود، به نقد شخصیت زنانه عایشه پرداخته است و در آن روزگار، چون او این نقطه ضعفها را آشکار کرد، مخاطب اول سخنان نقد آمیز امام)ع( است و در هر زمانی، هر زنی که مانند او گرفتار این نقطه ضعفها شود، در دایره نگاه نقّادانه امام)ع( خواهد بود. البته این نقّادیها برای زنان نقدی سازنده است; زیرا با کمک آن می توانند در صدد جبران نقصها و نقطه ضعفهای خود برآیند و به رشد شخصیتی نایل شوند.
در نظر ایشان، اوصاف صنف زن، که امام)ع( با ادبیاتی انتقادی بیان کرده است، با چگونگی تربیت و محیط پرورش او پیوند دارد. پس اگر زن در پرتو تربیت و تعلیم صحیح پرورش یابد و همانند مردان بیندیشد و تعقل و تدبّر داشته باشد، رشد فکری و تدبیر عملی او با مرد برابر خواهد شد. و اگر تفاوتی یافت شود، همانند تمایزی است که میان مردها مشاهده می شود.۲۷
مبنای اصلی این نظریه آن است که در واقع، سخن گفتن از تساوی یا تفاوت میان زن و مرد بی معناست; زیرا آن چیزی که در زن و مرد اصالت دارد، روح و انسانیت است و این گوهر، مذکر و مؤنث ندارد. این دو صنف در تمام مسائل مربوط به حقیقت انسان برابرند. تفاوتها مربوط به مسائلی است که عوارض جسم و بدن است. بنابراین، تمام امور ارزشی از جمله علم که در قلمرو عقل نظری است و ایمان، که به عقل عملی بازمی گردد، چون مربوط به روح انسان است، میان زن و مرد هیچ تفاوتی نیست.۲۸
بر پایه این تحلیل، زن و مرد از نظر توان عقلی و فکری، هیچ گونه تفاوتی در استعداد فطری و سرشت و طبیعت خویش ندارند; بلکه اگر از این جهت تفاوتی باشد، ناشی از شرایط و وضعیت زیستی آنان است. مثلا در امور اجتماعی، اقتصادی و… چون هیچ گاه زنان و مردان در شرایطی برابر نبوده اند، رشد عقلی آنان به اندازه مردان نیست.
از همین رو، یادآور می شود:
»عقلی که در زن و مرد متفاوت است عقل اجتماعی، یعنی در نحوه مدیریت، در مسائل سیاسی، اقتصادی، علمی، تجربی و ریاضی است. براین فرض که ثابت بشود در این گونه از علوم و مسائل اجرایی، عقل مرد بیش از عقل زن است که اثبات این مطلب نیز کار آسانی نیست. «۲۹
ایشان در نهایت، امکان تفاوت میان زن و مرد در عقل ابزاری و اکتسابی را خیلی دور از نظر نمی بیند:
»خلاصه آن که اگر بین زن و مرد تفاوتی از نظر عقلی باشد، در مورد عقل ابزاری است، یعنی عقلی که انسان با او بتواند علوم حوزوی و دانشگاهی را فراهم بکند تا چرخ دنیا بچرخد. «
آیت الله مکارم شیرازی
ایشان با استناد به آیاتی از قرآن، که در آنها از نوع بشر نکوهش و مذمت شده است، مانند:
»انّ الانسانَ خُلق هَلوعاً. اذا مَسّهُ الشَّرّ جَزوعاً. و اذا مسَّهُ الْخَیر مَنوعاً«۳۰
»انَّ الإنسانَ لَکفُور مُبین«۳۱
»انّه کان ظلوماً جَهولا«۳۲
و از سوی دیگر بالاترین تمجیدها نیز از او شده است:
»و لَقَد کرّمْنا بَنی ءادَمَ و حَمَلناهُم فِی البَرّ وَ البَحْرِ و رزَقْناهُم مِن الطّیباتِ و فضَّلناهُم علی کثیرً ممّن خلَقنا تَفضیلاً«۳۳
نتیجه می گیرد که مذمتهای قرآن به لحاظ طبیعت انسان نیست، تا تمام انسانها را دربربگیرد، بلکه درباره انسانهایی است که چون برنامه خودسازی نداشته اند، در وجودشان این صفات ناپسند رشد یافته است. ایشان معتقد است نکوهش از زن در نهج البلاغه نیز همین گونه است; یعنی امام)ع( از جنس زن نکوهش نمی کند، بلکه مذمت از زنی است که به خاطر کمبودها و خودخواهیهایش، همه چیز را نادیده می گیرد، تا به خواسته باطل خود برسد. درباره تفاوتهای جسمی و روحی و عقلی زن و مرد نیز که در سخنان امام)ع( آمده است به گونه ای نیست که چیزی از شخصیت زن بکاهد و یا بر شخصیت مرد بیفزاید، بلکه به خاطر تفاوت مسؤولیتهای آنان در زندگی اجتماعی است.۳۴
جمع بندی آرا
آرا و تفسیرهای یاد شده را می توان در محورهای زیر جمع بندی کرد:
۱. دیدگاه روان شناختی
شماری از منظر »روان شناسی« به این سخنان نگریسته اند و از رهگذر احساس و عاطفه، نقصان تعقل در زن را تفسیر کرده اند. این گروه برآنند که به دلیل غلبه احساسات و عواطف در زنان، تعقل زن در مقایسه با مرد کم تر است; به این معنی که احساس و عواطف قوی زنانه در بهره گیری از عقل، گاه به مثابه مانع در آنان عمل می کند. اگر زن این مانع را از خود دور کند و از سیطره و تسلط احساسات سرشار خود خارج گردد، می تواند بر این نقصان فایق آید.
بنابراین، نقصان عقلی در زن به معنای تقدم و تسلّط احساس بر تعقل است و در این صورت، نقصان عقلی صفت انحصاری برای زن نیست، چه بسا مرد نیز به چنین نقصانی دچار شود. یعنی اگر مرد نیز احساسات بر وجودش چیره شود، به گونه ای که خردورزیش واپس رود، در این حالت توصیف اونیز به نقصان عقلی صادق خواهد بود، چنانکه امام علی)ع( می فرماید:
»إعجابُ المرءِ بنَفسهِ یدلّ علی ضَعفِ عقلهِ«۳۵
خودپسندی مرد، نشانه کمی – نقصان – عقل او است.
نکته روان شناختی این سخن آن است که نقصان عقل، می تواند برآیند »حالت« روحی و روانی باشد و هر انسانی – زن یا مرد – ممکن است به این حالت گرفتار آید، در نتیجه کارآیی عقلی او کاسته شود و نقصان عقل پیدا کند.
نقد
در بخش بررسی مبانی دیدگاه ها خواهیم گفت که غلبه احساس و عواطف در زن، به مثابه یک حالت عارضی نیست که عاملی غیر از ساختار طبیعی زن آن را پدید آورد; بلکه ویژگی ذاتی و فطری زن است. خداوند حکیم، زن را به این ابزار درونی تجهیز کرده است، تا بتواند کار خطیر و بی بدیل مادری را بر عهده داشته باشد.
حدیثی که در این دیدگاه برای منحصر نبودن نقصان عقلی به زنان استناد شده است، با این توضیح پذیرفته است که زن به لحاظ وضعیت درونی و تکوینی، جنبه احساسی او برکارکرد عقلانی اش مسلط و تأثیر گذار است و بیش تر پیرو احساس و عواطف است، تا تعقل; امّا مرد به سبب عوامل بیرونی ممکن است گرفتار چنین حالتی شود.
۲. دیدگاه فلسفی
شماری از منظر »فلسفی« سخن امام)ع( را شرح کرده اند. در فلسفه، عقل به عملی و نظری، تقسیم می شود. عقل نظری یعنی قوه ادراک و استدلال و اموری که به تعقل و تفکر مربوط است و عقل عملی; یعنی اموری که از اراده برمی خیزد و در ساحَتِ عمل، شخص را به اجرای عدل و حق و خودداری از تمایلات نفسانی وا می دارد. بنابر این دیدگاه، زن و مرد، اگر چه از نظر عقل عملی با یکدیگر برابرند، ولی در عقل نظری، مرد توان تعقل بالاتری دارد. در سخن امام)ع( مقصود از عقل، عقل نظری است; زیرا در عقل عملی، نه تنها زنان ضعیف تر از مردان نیستند، بلکه گاهی بر آنان برتری دارند. به عبارت دیگر، از آن جا که قوه ادراک و تفکر محض نظری در مردان، بیش از زنان فعال است، عقل تئوریک و تحلیل گر و فرضیه باف و فلسفه پرداز و عقل سیاسی و اجتماعی نیز در مردان دامنه گسترده تر و قدرت بیش تری دارد. ولی عقل عملی که به اراده وکمال و صعود انسانها مربوط است، در مرد و زن مساوی است. بنابراین، نقصان عقلی که در سخن حضرت آمده است در مسائل خشک ریاضی و نظری است. ضعف زنان دراین مسأله به بالندگی و تکامل آنان در عرصه های ارزشی و کمالی هیچ گونه آسیبی وارد نمی آورد.
نقد
اگر منظور از کم توانی زن در عقل نظری این دانسته شود که زنان در هر مساله فکری و نظری کم توان تر از مردان هستند و حتی در هر امری از امور روزمره زندگی، به نقص و کم توانی عقلی متهم گردند، قابل پذیرش نیست; امّا اگر مراد این باشد که زنان همانند مردان در پی محاسبه های پر زحمت عقلی و بررسیهای حساب گرانه و سنجشهای پیچیده و مداقّه های خشک و خسته کننده نیستند و در این ساحت، به پای مردان نمی رسند، این همان چیزی است که طبع سرشار از عاطفه و احساس آنان اقتضای آن را ندارد.
۳. دیدگاه اجتماعی
برخی از منظر »اجتماعی« به این موضوع نگریسته اند. اینان بر این نظرند که سخن امام)ع( ناظر به یک امر تکوینی و ذاتی در زنان نیست، بلکه منظور عقل تجربی و اکتسابی است; چون شرایط اجتماعی، در عرصه های گوناگون، برای فعالیت مردان بیش تر فراهم است، به این جهت، زنان نمی توانند رشد فکری و عقلی به اندازه مردان کسب کنند و در حدّ آنان اندوخته تجربی قابل ملاحظه ای داشته باشند. از همین رو، می بینیم در جامعه هایی که محدودیتهای اجتماعی برای زنان بیش تر است، و یا زنانی که حضور اجتماعی کم تری دارند، به گونه طبیعی منحنی عقل تجربی آنان از مردان، تفاوت بیش تری نشان می دهد; بویژه در روزگار امام علی)ع( که زمینه فعالیت و مشارکت اجتماعی برای زنان فراهم نبود و هیچ گونه شناخت و تجربه نظامی، اقتصادی و مدیریتی نداشتند، بدون تردید رشد عقل تجربی آنان بسیار کم تر از مردانی خواهد بود که همواره با این امور سر و کار دارند.
از این دیدگاه، نقصان عقل در فطرت و طبیعت زن نیست، بلکه یک امر عارضی است که به خاطر اسباب و عوامل بیرونی پدید می آید. به تعبیر دیگر، نقص عقل در زنان پدیده ای اجتماعی و فرهنگی است، نه پدیده ای تکوینی. پس هر گاه، اسباب و عواملی که مانع رشد عقلی زنان است، برطرف گردد، برابری عقلی میان زن و مرد نیز رخ می نماید. درمَثَل، شرایط اجتماعی زنان، همانند مردان شود و فرصتهای فردی و اجتماعی میان آنان به یک اندازه تقسیم گردد، در این صورت، کاستی عارضی جبران می شود.
استاد جوادی آملی در تأیید این دیدگاه می نویسد:
»انصاف آن است که زنان و مردان در محیط مناسب و برخورداری یک سان از مواهب بیت المال و خدمات پرورش یابند، آن گاه موفقیت آنان ارزیابی گردد، نه آن که آنان را در محرومیت نگه داشت، تا زنان ناتوان نشان داده شوند. «۳۶
نقد
اگر بر اساس این دیدگاه بپذیریم که زن و مرد اختلافی در استعداد عقلی ندارند و تفاوت میان دو جنس، همگی، به تأثیرات اجتماعی باز می گردد، این اشکال پیش می آید که چرا در جوامع غربی که قرنهاست مدعی اند، زنان از تساوی حقوق و آزادی برابر با مردان برخوردارند و هیچ گونه مانع اجتماعی و فرهنگی بر سر راه آنان نیست و تمدن غرب، با تمام عنایتی که بر پیش بردن زن دارد، هنوز نتوانسته مرد و زن را مساوی کند و برابر نتیجه سنجشها، در هیچ یک از ساحَتهای علمی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و… برابری میان زنان و مردان مشاهده نمی شود. نقد کلی این دیدگاه در سخن علامه طباطبایی این گونه بیان شده است:
»ایراد و اشکالی که به این رأی متوجه است این است که اجتماع از قدیمی ترین عهد پیدایشش، به تأخر زن از مرد در برخی امور قضاوت کرده است و اگر طبیعتِ مرد و زن مساوی بود، خلاف این حکم، دست کم در برخی زمانها ظاهر شده بود. «۳۷
۴. دیدگاه تاریخی
در نظر بیش تر شارحان، مخاطب اول و اصلی و مصداق تاریخی این سخنان، عایشه است; زیرا امام)ع( پس از فرونشاندن شورش جمل و ملاقات با عایشه، به مسجد بصره می آید و این سخنان را بیان می کند. توجه به فضا و شرائط ایراد خطبه، که دوست و دشمن حضور داشته اند، نشان گر آن است که رویکرد اصلی امام)ع( انتقاد از زنی است که به دور از حزم و اندیشه و تنها به پیروی از عقده گشایی احساسی، این شورش کور و نابخردانه را شعله ور کرده است. با این سخنان، امام)ع( می خواهد شخصیت کاذب و تخیلی او را برای مخاطبان واکاود و مردمان را روشن و هوشیار نماید که چگونه در دام دسیسه های زنانه افتاده اند. و از سویی با این ظرافتهای نقادانه، آنان را توبیخ کند که نباید کورکورانه بر گرد شترِ زنی جمع می شدند و چنان آشوبی را بر پا می کردند.
امام)ع( با این سخن، به گونه ای قداست »امّ المؤمنین« بودن عایشه را به نقد می کشد و زیر سؤال می برد که او دوباره نتواند بر شتر جهالت نشیند و با ردای تقدس، دام فریب برای خود و دیگران بیفکند; زیرا در آن شرایط، آن چنان فریفته عنوان »ام المومنین« شده بودندکه پِشکل شتر عایشه را می بوییدند و می گفتند بوی مشک و عنبر می دهد! و تاپای جان، در جلوی شتر او سینه خود را آماج تیرها، شمشیرها و نیزه ها کرده بودند در مدینه کسی دنبال عایشه راه نمی افتاد، ولی در بصره، یا شهرهای دیگر، با آن قداستی که از »همسرپیامبر« و »دخترخلیفه« بودن با خود یدک می کشید، این کار ممکن بود و حتی می توانست آشوبهای بعدی را تدارک ببیند و اگر تاکنون به اسم خونخواهی عثمان آمده بود، از این پس خونخواهی طلحه – پسرعمویش – و زبیر – شوهر خواهرش – نیز بر آن افزوده می شد و اوضاع بدتر از اکنون می گردید. امام)ع( با این سخنان، عایشه را می کوبد تا غفلت زدگان را بیدار کند و ریشه فتنه و فریب را برکند.
امام)ع( افزون بر این خطبه که در مسجد بصره ایراد فرمود، در موارد دیگری نیز، بدون آن که نام عایشه را به روشنی بیان کند، به سرزنش او پرداخته است:
۱. »و أما فلانه فأدرکها رأی النساء، و ضغن غلا فی صدرها کمرجل القَین. و لودُعیت لتنال من غیری ما أَتَت الی لم تفعل. «۳۸
امّا آن زن، اندیشه زنانه بر او دست یافت; و در سینه اش کینه، چون کوره آهنگری بتافت. و اگر از او می خواستند تا آن چه به من کرد، به دیگری کند، نمی کرد و چنین نمی شتافت.
۲. »کنتم جند المرأه، و أتباع البهیمه«۳۹
سپاهِ زن بودید و از چهار پا ]شتر عایشه[ پیروی نمودید.
۳. »فَاتَّقُوا شِرارَ النِّساء، وَ کونُوا مِنْ خِیارِهِنَّ عَلی حَذَرً، وَ لا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّی لا یطْمَعْنَ فِی الْمُنْکرِ«۴۰
پس از زنان بد بپرهیزید و خود را از نیکان شان واپایید. و در کار نیک از آنان پیروی نکنید، تا در کار زشت، طمع نکنند.
امام)ع( این جمله را در پایان خطبه، در مسجد بصره، به عنوان نتیجه گیری از سخنان خود بیان می کند. رویکرد اصلی حضرت زیر سؤال بردن جنگ افروزی عایشه و نکوهش او و پیروانش است. امّا او این منظور را درقالبی فراگیر، و با استفاده از یک نکته روان شناسانه بیان می کند و آن این که اگر از زنان همواره اطاعت نمایید، این انتظار در آنان پدید می آید که همیشه و در همه چیز از آنان بایستی فرمان ببریید، حتی اگر فرمانی بر خلاف حق و واقع باشد.
در حقیقت، امام)ع( از یک سو مردمان بصره را به این مطلب توجه می دهد که شما نباید به صرف این گمان که چون عایشه همسر پیامبر است و به راه خیر می رود، پیرو محض و بی چون و چرای او می شدید. و از سوی دیگر، به عایشه می فهماندکه این حرکت او کاری منکر بوده است و در این حرکت منکر، به خاطر اطاعت پذیری مردمان، باید پاسخ گو باشد.
بنابراین، برابر این دیدگاه، امام)ع( نقصان عقل را درباره عایشه مطرح کرده; زیرا حضرت با توجه به منش و کنش او، چنین سخنانی بیان فرموده است. و در نهایت اگر بخواهیم دایره این سخن را فراتر از مصداق تاریخی آن بدانیم، باید بگوییم امام)ع( به مقتضای شرایط و وضعیت زنان در آن روزگار سخن گفته است; یعنی این سخنان توصیف زنان آن روزگار است.
برای تأیید این دیدگاه، به موارد مشابهی که بعضی از گزاره ها در سخن و سیره معصومان)ع( متأثر از ویژگیهای زمان و مکان صدور است، می توان استناد کرد; زیرا وقتی روشن شود که فعل ویا قول معصومین)ع( دارای چنین ویژگی است، فقط برای همان شرایطِ صدور حجّت خواهد بود و در این گونه موارد، نمی توان آن سخن را در فراتر از مصداق تاریخی آن جاری دانست.
برای نمونه شخصی به علی)ع( اعتراض کرد که چرا محاسن خود را رنگ نمی کند، با آن که خضاب کردن سنّت و دستور پیامبر )ص( به مسلمانان بود، امام)ع( فرمود:
»إِنَّما قالَ )ص( ذلِک وَ الدِّینُ قلُّ، فالآْنَ قَدِ اتَّسَعَ نِطاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرانِهِ فَامْرُؤُ وَ ما اخْتارَ«۴۱
در روزگاری که پیروان اسلام کم بودند، پیامبر )ص( چنین فرمود، امّا امروز که اسلام مستقر شده است، هر فردی هر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 