پاورپوینت کامل مبانی فکری امام خمینی در حقوق انسانها ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مبانی فکری امام خمینی در حقوق انسانها ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مبانی فکری امام خمینی در حقوق انسانها ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مبانی فکری امام خمینی در حقوق انسانها ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint :

جام جان اش از اسلام ناب، لبالب بود و رواق رواق اندیشه اش، از پرتوهای آن روشن.

آموزه های دلاویز وَحیانی، چون نسیم، در تار و پود جان و دل اش، وزیده بود.

سیاره وار، آنی از این منظومه پرکشش جدا نبود، هماره برمدار آن می گردید.

پیاپیوسته، لب بر لب برکه های زلال آن می گذارد، برکه هایی که با اراده و دست قادر متعال، در جای جای مسیر کاروانهای انسانی، در برهه های زمانی گوناگون، پا به عرصه گیتی گذارده بودند، تا با تفسیرهای ناب و روح افزای آیه های قرآنی و سنت نبوی، کام و جان تشنگان را شاداب سازند.

آن به آن، شبان و روزان، گوشِ جان به پیامهای وَحیانی می سپرد، تا آنها را بنیوشد و استوار گام در مسیر بگذارد و فرازها و فرودها، راه های دشوار و پرسنگلاخ را درنوردد و آنی خزانِ خستگی و درماندگی، به سَرابُستان وجودش راه نیابد.

در این سیر و سلوک و مطالعه ژرف و دقیق در قرآن و سنت و تلاش توان فرسا برای تراز ساختن رفتار و گفتار خود با آن دو »ثقل«، دستاوردهای بزرگی فراچنگ آورد و فراروی جامعه بشری گذارد که برای نسل امروز، فردا و فرداها، می تواند راه گشا باشد و نقشه راه.

یکی از آن دستاوردهای بزرگ، »حقوق انسانها« بود که پس از قرنها به فراموشی سپرده شدن و برکنار ماندن آن از گردونه جامعه های اسلامی، به آن حیات دوباره بخشید و رایتِ آن را قهرمانانه برافراشت و به حقیقت پیوستن تمام زوایای آن را در ساحَتهای گوناگونِ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی، محور حرکت، خیزش و انقلاب بزرگ اسلامی قرار داد.

در این گفت و گوی فراروی، استاد محمد حکیمی، از شاگردان امام خمینی و از پای بندان به مکتب فکری آن فرزانه بزرگ، و از محققان و نویسندگان دائرهالمعارف بزرگ الحیاه، دقیق اندیشانه و با شناختی که از قرآن و گُهر گفته های معصومان)ع( دارد، به کاووش در سرچشمه اندیشه تابناک امام خمینی، در باب حقوق انسانها پرداخته است. به امید آن که ره گشا باشد و روشنایی آفرین.

حوزه

حوزه: در ابتدا، شمه ای از دوران تحصیل و استادانی که از محضر علمی آنان بهره برده اید، برای ما و خوانندگان گرامی بازگویید.

استاد: این بنده، به سال ۱۳۱۸ شمسی در مشهد متولد شدم. دروس ادبیات عرب را نزد اخوی; استاد محمدرضا حکیمی و ادیب نیشابوری در حوزه علمیه مشهد فرا گرفتم. دروس فقه و اصول را از محضر اساتید حوزه مشهد: حاج شیخ مجتبی قزوینی و حاج شیخ هاشم قزوینی و میرزا احمد مدرس بهره بردم. کتابهای فلسفی را نزد اخوی و شیخ مجتبی قزوینی خواندم.

پس از بیماری پیاپی استاد علامه قزوینی، و ناامیدی از بهبود ایشان، از مشهد رهسپار حوزه نجف شدم. در همین زمان، امام خمینی از ترکیه به نجف تبعید شده بودند. چهار سال آن جا بودم و در درس امام شرکت می کردم. همزمان در درس آیت الله خویی نیز حاضر می شدم.

حوزه: درباره سیره امام خمینی، رحمه الله علیه، در رعایت حقوق انسانها، از طریق جست و جوی در لا به لا و فراز فراز سخنان ایشان، مقاله های بسیاری نگاشته شده که بسیار مفید و روشن گر است. به جز این روش، از چه راه دیگری می توان به این هدف دست یافت.

استاد: شیوه های رفتاری و گفتاری شخصیتها را از مبانی فکری آنان می توان به دست آورد. اگر ما به دست آوریم که فلان شخصیت تابع چه مکتبی است و چه مبانی فکری داشته است، آن وقت می توانیم بفهمیم که شاخصه های فکری و رفتاری و سیره عملی او چگونه است.

امام خمینی، رحمه الله علیه، مبانی فکری و مکتبی اش را از اسلام گرفته است و به معنای واقعی نیز، یک انسان دین باور و معتقدی است که بعد از معصومین)ع( شاید دوم نداشته باشد. در شناخت مکتب و تابع خط دقیق تکلیف از متن شریعت، انسانی بی نظیر، یا بسیار کم نظیر است.

ما وقتی مبانی فکری امام خمینی را نگاه می کنیم، به حقایقی می رسیم که دست پرورده های مکتب اسلام در پرتو چنین حقایقی، به انسانها، حرمت بسیار بالایی می گذارند; زیرا از چشم انداز ایمان به آموزه های وَحیانی اسلام به انسان می نگرند.

اساس و ریشه حقوق انسان در اسلام

بنا براین اگر بخواهیم بهتر به این موضوع بپردازیم، باید ببینیم که اساساً ریشه حقوق انسان چیست؟ بعضی می گویند تجربه گذشته و عملکرد اجتماعی است. گروهی می گویند قوانین اجتماعی است; به این معنی که هر چه مردم بپذیرند و به آن رأی بدهند، جزو حقوق قرار می گیرد. بعضی دیگر می گویند ریشه، حقوق فطری است. امّا در مکتب اسلام، ریشه حقوق انسان، حقُ الله است.

الف. حقُ الله

در این باره که حقُ الله ریشه حقوق انسان است، روایات فراوانی داریم و در آنها با عبارتهای گوناگون بیان شده است. در کتاب »الحیاه« مسأله حقوق انسان و کرامت انسان در چند جا مطرح گردیده است; در یک جا »منشأ الهی حقوق«۱ از امتیازهای جهان بینی اسلام شمرده شده و آمده است که: منشأ همه حقها در جهان بینی الهی، خدای متعال است. هر حقی از حق خدا سرچشمه می گیرد و به آن باز می گردد، و به همین جهت، حقوق انسانها رنگ خدایی دارد، خواه حقوق اجتماعی باشد، یا حقوق فردی، یا حقوق خانوادگی، و خواه سیاسی باشد یا اقتصادی یا فرهنگی. پس انسان موحدی، چونان امام خمینی به همه حقوق به آن اعتبار می نگرد که از حق خدا مایه می گیرد. و به همین جهت خودش نیز در مراعات این حقوق می کوشد. برخی از احادیثی که در این باره آمده، چنین است:

۱. امام علی(ع):

«ان الله تعالی أنزَل کتاباً هادیا…وفضّل حرمهَ المسلمِ علی الحُرَمِ کلّها، وشدَّ بالاخلاص و التوحیدِ حقوقَ المسلمین فی معاقدهاَ… »۲

خدای متعال کتابی راهنما فروفرستاد… و حرمت مسلمانان را بر همه حرمتها برتری داد، و در پرتو اخلاص و ایمان، رعایت حقوق مسلمانان را، در جای جای، برای هر یک بایسته ساخت.

۲. امام علی(ع):

»جعل حقَّه علی العباد ان یطیعوُه، و جعَل جزاءَهم علیه مُضاعفهَ الثواب، تفضّلا منه و توسّعا بما هو مِن المزید أهلُه. ثم جعَل سبحانه مِن حقوقه حقوقاً افترَضَها لبعضِ الناس علی بعضً، فَجعَلها تَتَکافاءُ فی وجوهِها و یوجِب بعضُها بعضا، و لایستَوجَبُ بعضُها إلا ببعضً… «۳

خدا حق خود را بر بندگان آن قرار داد که از او فرمان برند; و پاداش ایشان را در برابر آن دو چندان کردنِ ثواب معین کرد. و این همه، بنابر تفضل او بود و بخشش بسیار او که خود شایسته آن است. سپس خدای سبحان، از جمله حقوق خود، حقوقی را قرار داد، تا برخی از آنها سبب واجب شدن برخی دیگر باشد، و پاره ای بدون پاره ای سزاوار رعایت نگردد.

از این حدیث روشن می شود که از حقُ اللهِ اکبر، حقُ الناسِ اصغر به وجود می آید.

۳. امام سجاد(ع):

«اعلم – رحِمَک الله – أنّ لِله علیک حقوقا مُحیطهً بک، فی کلّ حرکهً تَحرَّکتَها، أو سَکنَهً سَکنتَها، أو منزلهً نزَلتَها، أو جارحهً قَلَّبتَها، أو آلهً تَصرَّفتَ بها. بعضُها أکبر مِن بعضً. و أکبر حقوقِ الله علیک، ما أوجَبَهُ لنفسِه تبارک و تعالی مِن حقّه الذی هو أصلُ الحقوق، و منه تَفَرّعُ. ثمّ ما أوجبَهُ علیک لنفسِک، مِن قَرنِک إلی قدمِک، علَی اختِلافِ جَوارحِک… ثمَّ جَعَل عزَّ و جلَّ، لأفعالِک علیک حقوقاً… ثمَّ تَخرُجُ الحقوقُ منک إلی غیرِک، مِن ذوی الحقوقِ الواجبهِ علیک… »۴

بدان که خدای بزرگ را بر تو حقوقی است که سراپای تو را فرا گرفته است: در هر حرکتی که انجام دهی، در هر سکونی که به آن بپردازی، در هر حالی که به آن حال درآیی، در هر منزلی که دارا شوی، در هر عضوی که آن را بگردانی، در هر افزاری که به کاربری! البته برخی از این حقوق از برخی دیگر بزرگ تر است. و بزرگ ترین حق خدا بر تو حق خودِ خداست، که اصل دیگر حقوق است، و همه حقهای دیگر از آن متفرع می شود.

سپس حق خود توست برتو، از سر تا پایت، که خدا برای هر یک از عضوها، به تناسب، حقی قرار داده و رعایت آن را واجب کرده است… همچنین برای کارهایی که از تو سر می زند، حقی بر تو لازم کرده است که باید رعایت کنی… پس از حق خدا، و حق نفس، و حق اعضا، و حق اعمال، نوبت به دیگران می رسد، یعنی کسانی که برتو حقوقی واجب دارند….

بنابراین، از نگاه مکتب اسلام، ریشه تمام حقوق، حقوقُ الله است. اگر حقُ الله نباشد، نمی توان برای انسانها با قانون و قرارداد حق تعیین کرد.

۴. امام علی(ع):

»جَعَل الله سبحانَه حقوقَ عبادِه مقدّمهً لحقوقِه، فمَن قامَ بحقوقِ عبادِ الله، کانَ ذلک مودّیاً إلی القیام بحقوقِ الله. «۵

خدای متعال، رعایت حقوق بندگانش را مقدمه ای برای رعایت حقوق خودش قرار داد، پس هر کس که به ادای حقوق بندگانِ خدا قیام کند، این خود سبب قیام به ادای حقوق خدا خواهد بود.

براین اساس، کسی که حقُ الناس را رعایت کند، در حقیقت، حقُ الله را رعایت کرده است. یعنی حق نخست و مقدّم ترین حق به گردن انسان، حقُ الناس است و این، یک اصل در حقوق اسلامی است.

ب. کرامت الهی انسان

اصل و اساس دوم برای حقوق اسلامی، کرامت و ارزش انسان است. باید ببینیم کرامت انسان در اسلام چگونه است؟ با نگاهی به تکالیف اسلامی، روشن می شود که انسان، محور قوانین اسلامی است; یعنی به جز فلسفه واقعی آنها، بر اساس سود مندی و زیان انسانها وضع شده است. از همین روی، هر جا تکلیفی و قانونی برای انسان ضرر و زیانی در برداشته باشد، یا هر جا انسان، توان انجام دستوری را نداشته باشد، احکام برداشته شده است. برای نمونه نماز جماعت که ارزش مند ترین کار میان عبادات است، باید با رعایتِ توان و ناتوانی انسانِ نمازگزار انجام شود. و نیز در عبادات دیگر مانند: روزه، حج و… باید حال انسان رعایت گردد. دو نمونه زیر روشن گر همین مطلب است:

۱. تقدم حق انسان بر روزه داری ماه رمضان

این اصل، تا آن جا جلو می رود که گاهی حق کرامت انسانی، بر انجام عبادتی بسیار مهم برتری می یابد. مانند این که اگر مشایعت دوستی، یا برادری دینی با روزه ماه رمضان ناسازگار باشد، با همه عظمت روزه داری و اهمیت ماه صیام، مشایعت دوست برتری دارد:

زراره به امام باقر)ع( گفت: کسی برادرش را در ماه رمضان بدرقه می کند)به همراه او به مقصدی که دارد می رود(، یک روز یا دو روز.

فرمود: روزه را افطار می کند و بعد قضای آن را به جا می آورد.

به امام گفته شد: آیا این مشایعت برتر است یا این که بماند و او را همراهی نکند؟

امام)ع( فرمود:

»یشیعُه و یفطُر، فإنّ ذلک حقُّ علیه«۶

او را مشایعت کند و روزه بخورد افضل است، زیرا که این)همراهی( حقی است بر گردن او

۲. تقدم حق انسان بر جهاد

در اسلام، از جهاد در راه خدا چیزی برتر نیست; حال اگر جهاد با حق و حقوق انسانی، چون »حقِ مادر« در تزاحم بود، حق انسان بر جهاد برتری می یابد:

جابر می گوید: مردی نزد پیامبر)ص( آمد و گفت: من مردی جوان و پرنشاطم و جهاد را دوست دارم، لیکن مادری دارم که رفتن برای جهاد را خوش ندارد؟ پیامبر)ص( به او فرمود:

«إرجِع فکن معَ والدتِک; فَو الذی بَعثنی بالحق ]نبیا[ لاُنسُها بک لیلهً، خیرُ من جهادک فی سبیل الله سَنه»

بازگرد و نزد مادرت باش، سوگند به آن که مرا به حق به پیامبری برانگیخت، یک شب در کنار دل او بنشینی و همدم او باشی، بهتر است از یک سال جهاد در راه خدا.۸

از اینها و نمونه های فراوان دیگر روشن می شود که قوانین اسلامی بر محوریت حق انسان، و بر اصل مصلحت و سامان یابی زندگی و رعایت حقوق انسانها استوار گشته است. هم از این روست که هرگاه احکام اولیه اسلامی، به گونه ای برای فرد یا افرادی ضرر و زیان داشت، حرمتِ حرام و وجوبِ واجب، برداشته می شود.

کرامت انسان در قرآن

در آیات بسیاری از قرآن، کرامت انسان مطرح شده است مانند:

۱. »… أنّ أکرمکم عندالله أتقاکم… «۹

همانا بزرگوارتر از میان شما در نزد خدا آن کس است که پرهیزکارتر باشد.

۲. »… مَن قتل نفساً بغیر نفسً أو فسادً فی الأرض فکأَنّما قتَلَ النّاس جمیعاً و مَن أحیاها فکأَنّما أحیا الناس جمیعاً«۱۰

هر کس دیگری را، بدون آن که کسی را کشته یا در زمین تباهی کرده باشد، بکشد، چنان است که همه مردمان را کشته باشد، و هر کس نفسی را زنده کند، چنان است که همه مردمان را زنده کرده باشد.

در تفسیر این آیه، روایتی از امام باقر)ع( آمده است که قتل فیزیکی منظور نیست، بلکه قتل حق معنوی و انسانی است.۱۱

و نیز آیاتی که در آنها خدا و انسان در جایگاه برابر قرار گرفته اند، روشن گر کرامت الهی انسان است، مانند این آیات:

× »من ذَا الَّذی یقرضُ اللهَ قرضاً حسناً… «۱۲

کیست آن کس که وامی نیکو به خدا دهد؟

روشن است کسی به خدا که قرض نمی دهد، پس منظور از قرض دادن به خدا، قرض دادن به انسان است.

× »إنّ أوّلَ بیتً وُضع للنّاس لَلّذی بِبَکهَ مبارکاً… «۱۳

بی تردید، نخستین خانه ای که برای مردم برپا شد، همان است که در مکه قرار دارد و مبارک است.

همان گونه که می نگرید، در این آیه، بیت الله، بیت الناس شمرده شده است.

× »یقولون هو اُذن، قل اُذنُ خیرُ لکم، یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین«۱۴

می گویند پیامبر گوش است، بگو: گوش خوبی است برای شما)و این که به سخنان شما گوش فرا می دهد، به سود شما است(; او به خدا ایمان دارد، و به مومنان گرایش.

در این آیه، ایمان به خدا و ایمان به انسانهای مؤمن در طراز هم آمده است.

کرامت انسان در روایات

در مجموعه های روایی، احادیث بسیاری آمده است که کرامت انسان را نشان می دهد. در کتاب »الحیاه« یک فصل۱۵ به این موضوع اختصاص یافته است. در این جا بعضی از آنها را یاد می کنیم:

۱. ظلم به انسان – ظلم به خدا

امام علی(ع):

«و مَن ظلَم عبادَ الله کان اللهُ خصمُه دونَ عباده… »۱۶

هرکس به بندگان خدا ستم کند، خداوند دشمن اوست پیش از بندگانش…

۲. پرسش از خدا – پرسش از أرحام)خانواده( جمیل بن درّاج، از امام صادق)ع( درباره این آیه: »و اتّقوا اللهَ الذی تَسائَلون بِه و الأَرحام… «۱۷ پرسید، فرمود:

«هِی اَرحامُ الناس أمَراللهُ تبارک وتعالی – بِصلَتِها، و عظَّمَها. ألا تری أنّه جعلَها معَه؟»۱۸

این بستگان)و ارحام( یعنی مردم، که خدای متعال به پیوند با ایشان فرمان داده، و این بستگی)پیوندهای خانوادگی( را بزرگ داشته است. آیا نمی نگری که خداوند بستگان را)در این آیه( همطراز خود قرار داده است.

می دانیم واو عاطفه – که در آیه آمده است – اشتراک در حکم و ارزش را می رساند)مطلق الجمع(. یعنی در روز حساب، همان گونه که از خدا سوال می شود از ارحام و خویشاوندان نیز سوال می شود. خداوند حق ارحام را در ردیف حق خودش قرار داده است.

۳. دوستی خدا – دوستی انسان

پیامبر(ص):

»… و أشدّکم حبّاً لله، أشدّکم حبّاً للناس«۱۹

آن کس که خدا را بیشتر دوست دارد، مردم را)نیز( بیشتر دوست می دارد

۴. راه خدا – راه انسان:

»و مالَکم لاتقاتِلون فی سبیلِ اللهِ و المُستَضعفین مِن الرّجال و النّسأِ و الوِلدان… «۲۰

این چه حالی است، که در راه خدا و ]برای نجات[ مردان و زنان و کودکان مستضعف کارزار نمی کنید.

۵. حق خدا – حق انسان

امام صادق(ع): «یا یونس! مَن حبَس حقَّ المؤمن، أقامهُ اللهُ، عزّ و جلّ، یومَ القیامهِ خَمس مأهَ عام علی رِجلَیه… و ینادی منادً مِن عندِ الله تعالی: هذَا الظالمُ الذی حبَس عن الله حقَّه… »۲۱

ای یونس بن عبد الرحمن! هر کس حق مؤمن را نپردازد، خدای بزرگ او را در روز رستاخیز پانصد سال ایستاده نگاه دارد… و از سوی خدا کسی فریاد می کند: این شخص، ستمگری است که حق خداوند را نپرداخته است.

این موضوع بسیار مهم است که می بینیم ارزش انسان، و حقوق و مسائل مربوط به انسان، با حقُ الله در یک طراز قرار گرفته است.

۶. ولایت خدا – ولایت انسان

«… فإنّ اللهَ هو مولاهُ و جبرئیلُ و صالحُ المؤمنین… »

خداوند خود سرپرست اوست، و جبرئیل و مومنان صالح…

»النبی أولی مِن المؤمنین مِن أنفسهم«۲۳

پیامبر نسبت به مومنان از خودشان نزدیک تر و سزاوارتر است.

با آن که ولایت بر انسانها، ویژه خداوند است، ولی همین ولایت برای انسانهایی که شایستگی دارند و خواست خدا را تحقق می بخشند، واگذار می شود، و ولایت آنان ولایتُ الله و حکم آنان حکمُ الله است. این انسانها، فقط پیامبران و معصومان اند. بنابراین، ولایت الهی، ولایت انسانی می شود، و انسان همان گونه که خلافت الهی را دارد، از ولایت الهی نیز برخوردار است. در مراتب بعد به درجاتی کم تر، ولایت الهی به عادلان و مؤمنان واگذار می شود، و همه مؤمنان به نوعی ولایت می یابند، که در این مورد نیز ولایت از آنِ انسان و مردم است:

»المؤمنون و المؤمناتُ بعضُهم اولیاءُ بعضً«۲۴

مردان و زنان با ایمان، ولی ]سرپرست و یاور[ یکدیگرند

شعبه های ولایت خدا، همان ولایتهایی است که در جامعه انسانها دارند. لذا سرپرستی در جامعه هم از همین آیه است که بعضی از انسانها بر بعضی دیگر، سرپرستی می کنند.

۷. زائر خدا – زائر انسان

پیامبر(ص):

»… رجلُ زارَ اخاهُ المؤمن فی الله فهو زَورُ الله… «۲۵

کسی که برای خدا به دیدن برادر مومن خود برود، او زائر خداست

۸. اکرام خدا – اکرام انسان

»مِن إجلالِ الله اجلالُ ذی الشَّیبهِ المُسلِم«۲۶

»مَن اَکرمَ اَخاه ]المؤمن[ فانّما یکرمُ الله… «۲۷

از مجموع این نمونه های قرآنی و حدیثی که خ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.