پاورپوینت کامل مردم سالاری دینی از نگاه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مردم سالاری دینی از نگاه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مردم سالاری دینی از نگاه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مردم سالاری دینی از نگاه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و پیاده شدن نظام حکومتی دینی با اصول مردم سالاری، شکل جدیدی از حکومت در دنیا مطرح شد که پیش از آن در گفتمان سیاسی جایگاهی نداشت. این گفتمان اذهان بسیاری را متوجه خود کرد و تمام اَشکال دموکراسی رایج در دنیا را در عرصه نظری و عملی به چالش کشاند.

این نظام که از آموزه های نبوی و علوی الگو گرفته، ضمن احترام به رأی و حقوق شهروندان در همه حوزه های سیاسی، اجتماعی، بر رعایت اصول و مبانی اسلام تأکید دارد. این دیدگاه بر خلاف دموکراسی لیبرال، مردم سالاری را در حذف دین از عرصه سیاست جست و جو نمی کند، بلکه بر این باور است که اکثریت مردم، پای بند به آموزه های اسلام اند و مردم سالاری و حاکمیت آزادی و اراده آنان به خواست خودشان، به رعایت چهار چوب موازین قانونی و ارزشی اسلام پیوند خورده است و مردم اراده سیاسی خود را در انتخاب رهبران و یا هر موضوعی دیگر، با ویژگیهای دینی به کار می بندند.

در این نگرش، حاکمیت در گرو رأی مردم با تقید به دین وارزشهای دینی است.

در این مقال، زوایای پاورپوینت کامل مردم سالاری دینی از نگاه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، بنیان گذار نظام مردم سالاردینی، و تمایزهای آن از حکومت لیبرال دموکراسی مورد بحث قرار می گیرد.

اهمیت و ضرورت موضوع

مقاله ها و کتابهای بسیاری در باره دموکراسی و مردم سالاری دینی، به طور مطلق و یا از نگاه امام خمینی، نوشته و عرضه شده است، امّا بسیاری از این نگاشته ها، آن گونه که بایسته است، زوایای موضوع را نکاویده اند و گاه، کسان و نهادهایی که بایسته بود به تفسیر و تحلیل درست آن بپردازند، با کتمان پاره ای از حقایق و نظریه ها، از جمله توجه نداشتن به زوایای دیدگاه امام خمینی، با تحریف پاره ای از دیدگاه های فقهای شیعه و نقل دیدگاه های شاذ و طرح مباحثی غیر ضرور، بلکه مضر و غیر مرتبط با بحث، بر ابهام آن افزوده اند.[۱] البته کارهای مفید و سودمندی نیز در این راستا صورت گرفته که در همین مقال بدان اشاره خواهیم کرد.

امروزه، با افول اندیشه هایی همچون مارکسیسم و سوسیالیسم و چالشهای نظری و عملی که اندیشه لیبرال دموکراسی غربی با آن دست به گریبان است، نظریه مردم سالاری دینی، توجه متفکران زیادی را در داخل و خارج کشور به خود جلب کرده است. و در عین حال، چالشهایی را نیز در ایران و جهان به همراه داشته است.

گروهی به دلیل کارکرد بد حکومتهایی به ظاهر اسلامی در گذشته، حکومت اسلامی را چون حکومتهای تئوکراسی قرون وسطی معرفی کرده اند. و با مقایسه اسلام ومسیحیت، چهره ای واپس گرا و خشن و به دور از آزادی و رعایت حقوق شهروندان و خواست و رأی مردم را از حکومت اسلامی به نمایش گذاشته اند. شماری نیز، آن راهمان نسخه ترجمه شده دموکراسی غرب که برای پذیرش افکار عمومی، واژه دین به آن سنجاق شده، دانسته اند.

در واقع بسیاری از این گروه ها و کسان، چنین القا می کنند که دین در حوزه حکومت و نظام سیاسی، ناکار آمد است و به ناچار باید از الگوهای غربی پیروی کند.

بدون تردید، اسلام، با کلیسا و مسیحیت تحریف شده، در خور مقایسه نیست. اسلام دینی است جامع و کامل که در ابعاد گوناگون زندگی: مسائل فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی دارای قانون است که شناخت و به کارگیری درست آن، بهترین راه برای رسیدن به یک حکومت مردم سالار دینی است.

با توجه به نو پایی این نظریه، به عنوان طرحی نو در ارائه نظام سیاسی در دنیای امروز و با هدف ماندگاری و رقابت در عرصه ادبیات سیاسی جهان، طرح این مباحث گامی مفید و مؤثر برای ترویج و گسترش مردم سالاری دینی به شمار می آید.

پیش از پرداختن به بحث، تبیین مفاهیم و واژگانی چون: مردم سالاری، دموکراسی، جمهوری اسلامی، رابطه دین و مردم سالاری، هرچند به صورت گذرا، مفید خواهد بود.

دموکراسی و مردم سالاری

دموکراسی، معادل مردم سالاری است.[۲] دموکراسی یک اصطلاح سیاسی قدیمی است که از ترکیب دو کلمه یونانی somed به معنای مردم و aitark به معنای حکومت ترکیب شده که به معنای حکومت مردم است.

اگر چه اصطلاح دموکراسی کاربرد زیادی پیدا کرده، اما تا کنون تعریف جامعی از آن در علوم سیاسی صورت نگرفته است.[۳]

آنتونی آربلاستر، در معنای دموکراسی می نویسد:

»برداشت رایج از معنای دموکراسی، حکومت مردم و یا دست کم حکومت نمایندگان منتخب مردم است.»[۴]

یا در تعریف دیگر آمده است:

»دموکراسی، یا مردم سالاری از انواع حکومت است و وجه مشخصه آن اعلام رسمی تبعیت اقلیت از اکثریت و به رسمیت شناختن آزادی وحقوق مساوی افراد جامعه است.»[۵]

هر جامعه و رژیمی، این اصطلاح را برابر برداشت خود، با معانی کم و بیش متفاوت و گاه متضاد به کار برده و ازآن حمایت کرده است.

لیبرالها، سوسیالیستها، وحتی فاشیستها، شعار دموکراسی داده و دموکراسی واقعی را در خود مجسم، دانسته و می دانند. و این خود بهترین دلیل است که ارزیابی یکسانی از دموکراسی وجود ندارد. در بیش تر نقاط دنیا، دموکراسی با تفاوتهای فراوانی تحقق یافته و با ایدئولوژیهای گوناگونی همساز و همراه شده است. امروزه، به علت این که دموکراسی و مردم سالاری، از بار معنایی مثبتی برخوردار است، بسیاری از رژیمهای سیاسی خود را دموکراتیک و مردم سالار می نامند، حتی اگر نقش مردم در حکومت آنها بسیار اندک باشد.

تفسیرهای گوناگون و فراوانی از دموکراسی صورت گرفته است: ارزشی و روشی; معطوف به تجربه و معطوف به آرمان و اصول و ارزشها، آرمان گرایانه و واقع گرایانه، حداقل گرا وحداکثر گرا و….

در پاره ای از آثار، از جمله آثار دیوید هلد و کارل کوهن، به نام: مدلهای دموکراسی و دموکراسی، بررسی و جست و جوی کم و بیش کاملی از قراءتهای گوناگون دموکراسی صورت گرفته است.[۶] از این آثار بر می آید که مقوله دموکراسی، در گذار زمان تحولات بنیادینی در غرب یافته; به گونه ای که امروزه با تفاسیری رو به رو هستیم که هریک دارای شأن اجرایی خاص خود هستند. دراین میان، شأن روشی دموکراسی، بیش از دیگر موارد، مورد توجه تحلیل گران قرار گرفته است. از این منظر، دموکراسی، روشی برای اداره جامعه تعریف می شود که بنیان آن را سامان دهی روابط بین دولت و ملت و حمایت از حقوق شهروندی تشکیل می دهد.

کارل کوهن، پس از سیری انتقادی، تعریفی از دموکراسی ارائه می دهد که شأن روشی آن بسیار چشم گیر است:

»دموکراسی حکومت جمعی است که در آن اعضای اجتماع، به طور مسقیم یا غیر مستقیم، در تصمیمهایی که مربوط به آنها می شود، شرکت دارند، یا می توانند شرکت داشته باشند.»[۷]

ساموئل هانتینگتون، می نویسد:

»بررسی حاضر، آن نظام سیاسی قرن بیستم را دموکراتیک می نامد که قدرت مداران صاحب تصمیم در آن نظام، از سوی مردمی آزاد که حق رأی دارند و می توانند به درستی رأی بدهند و در انتخابات مرحله ای شرافت مندانه و رقابت آمیز و آزاد شرکت جویند، انتخاب می شوند. با این تعریف، دموکراسی دو بعد را در خود می گیرد: رقابت و مشارکت.»[۸]

در تعریفی دیگر، شماری، دموکراسی را همسان با لیبرالسیم و یا دموکراسی لیبرال شمرده اند.[۹] امّا به نظر حتی بسیاری از لیبرالها، همانند: جفرسون و هایک و ژان بلاندل، لیبرالیسم و دموکراسی دو مفهوم مجزا هستند.[۱۰]

رایج ترین و شایع ترین تعریف از دموکراسی، همان تعریف روشی و حداقلی از دموکراسی است. درواقع دموکراسی گونه ای از حکومت است که در برابر حکومتهای فردی و استبدادی قرار می گیرد، به گفته هانتینگتون:

»در دیگر نظامهای حکومتی، افراد بر مبنای تولد، بخت و اقبال، ثروت، زور و تجاوز، گزینش بین خود، دانایی، انتصاب و یا گذراندن امتحان به قدرت و رهبری می رسند. در دموکراسی بر مبنای روال کار، اصل انتخاب رهبران به وسیله مردم ازطریق انتخابات آزاد رقابتی است.»[۱۱]

امروزه، دموکراسی مستقیم، به این معنی که همه مردم در حکومت به گونه ای مستقیم دخالت داشته باشند، ناشدنی است، به همین جهت سالهاست که بشر از دموکراسی به نوع غیر مستقیم، یا انتخاباتی و یا نمایندگی آن بسنده کرده است.

تفاوت دموکراسی و جمهوری

آیا جمهوری و دموکراسی به یک معناست، یا دو معنای متمایز از یکدیگر دارند؟ شماری به دیدگاه نخست و شماری به دیدگاه دوم معتقدند.

گروه نخست یاد آور شده اند که امروزه جمهوری و دموکراسی مرادف باهم به کاربرده می شوند، هر چند رژیم جمهوری تنها یکی از انواع دموکراسی است، نه تنها صورت آن، بلکه دموکراسی به شیوه غربی، هم در رژیمهای سلطنتی محدود و پارلمانی و هم در رژیمهای جمهوری، ممکن الحصول شده است.[۱۲]

اما ارسطو و افلاطون، آن دو را متمایز از یکدیگر دانسته و یاد آور شده اند که دموکراسی، نظامی است که بر اساس اهوا و امیال آدمیان سازمان می یابد. این نظام، به رغم آن که خواسته های اکثریت جامعه را تأمین می کند، از مسیر فضیلت منحرف و از حقیقت بی بهره است; اما در جمهوری، با آن که اکثریت افراد در تدبیر و تنظیم جامعه نقش دارند، اما بر معیار فضیلت و حقیقت عمل می کنند.[۱۳] او در حقیقت، دموکراسی را نوع انحرافی جمهوری می خواند. و با حذف این معیار است که جمهوری در ذیل دموکراسی مطرح و به همان معنی به کار برده می شود. جمهوری، نوعی از حکومت است که در آن جانشینی رئیس کشور، ارثی نیست ومدت ریاست جمهوری در آن محدود است و انتخاب رئیس جمهور با رأی مستقیم یا غیر مستقیم مردم انجام می شود. در عین حال، بسیاری از دیکتاتوریهای غیرسلطنتی نیز امروزه به این نام نامیده می شوند.[۱۴]

به نظر می رسد انتخاب واژه جمهوری و مردم سالاری به جای دموکراسی، از سوی امام خمینی و مقام معظم رهبری، ریشه در مواضع و بنیانهای دینی جامعه ایران دارد. بر این اساس، واژه جمهوری نیز در جمهوری اسلامی وهمچنین واژه مردم سالاری در مردم سالاری دینی، به معنای دموکراسی نیست، تا این که نافی همه معیارها و موازینی باشد که در سنجش حق و باطل به کار می آید. جمهوری و مردم سالاری ناظرند به نقشی که اکثریت مردم در تکوین و تشکیل جامعه و حکومت خود دارند و واژه اسلامی و دینی، حکایت از معیار و میزانی دارد که مردم در عمل و فعالیت اجتماعی خود به آن نظر داشته و بر اساس آن عمل می کنند.[۱۵]

نسبت دین و مردم سالاری

از جمله مباحث مهم در فلسفه سیاسی اسلام، بررسی نسبت میان اسلام ودموکراسی )مردم سالاری( است. شماری به ناسازگاری و شماری به سازگاری اسلام و مردم سالاری نظر دارند.

گروه نخست کسانی هستند که دموکراسی را درخور جمع با دین نمی دانند; چرا که قراءت آنان از دموکراسی ودین، قراءت لیبرالی و غربی است. و نیز دین دارانی که در نگاه آنان، دین با دموکراسی درخور جمع نیست. در قراءت اینان نیز جمع بین دین ومردم سالاری، تحمیلی و تصنعی و محقق ناشدنی است.

گروه دوم، یعنی کسانی که به سازگاری مردم سالاری با اسلام باور دارند نیز، از دو گروه زیر تشکیل می شوند:

کسانی که معتقدند مردم سالاری دینی بخشی از نظریه سیاسی اسلام در باب حکومت را تشکیل می دهد. از نگاه اینان، مردم سالاری در اندیشه سیاسی اسلام، عنصری اصیل بوده و جزء جدایی ناپذیر نظریه حکومت اسلامی به شمار می آید. و در صدر اسلام در تجربه نبوی و علوی به کار گرفته شده است. به عنوان مثال: علامه نائینی در ذیل آیه و شاورهم فی الامر[۱۶] می نویسد:

»الامر در آیه، محلّی به الف و لام، مفید عموم اطلاقی است، یعنی متعلق مشورت مقرره در شریعت مطهره، کلیه امور سیاسیه است و خروج احکام الهیه از این امور از باب تخصص است.»[۱۷]

کسانی که مردم سالاری را بیش تر روشی برای حکومت کردن می دانند که مخالفت و تضادی با اندیشه سیاسی اسلام ندارد و به عنوان یک شیوه موّفق و مثبت، درخور جذب، هضم و ترکیب و تطبیق با جوهره اندیشه حکومت اسلامی است.

در این نگرش، نظام سیاسی اسلام، محتوایی است که باروشهای گوناگون قابل تحقق است، از جمله این روشها، شیوه مردم سالاری است.[۱۸]

ارزیابی این جریان از مردم سالاری و دین، متفاوت از جریان نخست است. این جریان، مردم سالاری و دموکراسی را صرفاً روشی برای توزیع قدرت و شیوه ای کار آمد دراداره امور جامعه می داند، و دین را نیز امری شخصی و نسبی نمی داند; بلکه به جامعیت دین باور دارد. معتقد است که دموکراسی به عنوان یک روش می تواند در یک چهار چوب خاصی محدود شود. یعنی اصول و مبانی خاصی را به عنوان امور حق بپذیرد وآن گاه دموکراسی و مردم سالاری را در چهار چوب حفظ این مبانی و اصول به کار بندد. جمع بین دموکراسی و دین امکان پذیر است.

در چنین تصویری از دموکراسی، نخست آن که، نسبی گرایی و تکثر گرایی معرفتی به کنار نهاده شده است; زیرا اعتقاد به حقانیت و درستی چهارچوب وجود دارد.

دو دیگر، انتخاب گری افراد مطلق نیست، بلکه مقید است; زیرا در چنین نگرشی به دموکراسی، افراد نمی توانند چیزی را که ناسازگار با آن چهار چوبها و اصول و مبانی پذیرفته شده است، انتخاب کنند.

دموکراسیهای لیبرال، براساس همین ارزیابی از دموکراسی شکل گرفته اند. لیبرالهای نخستین، در ابتدای طرح دموکراسی و اعتبار انتخاب اکثریت، چندان روی خوشی به آن نشان نمی دادند; زیرا از این مسأله هراس داشتند که چه بسا رأی اکثریت به نابودی و حذف ارزشهای لیبرالی، همانند احترام به مالکیت خصوصی و آزادی تجارت و بازار اقتصاد آزاد، تسامح و تساهل و آزادیهای مذهبی و آزادی اندیشه و بیان بینجامد; از این روی، می خواستند که دموکراسی رادر چهارچوب این ارزشها مهار کنند; به گونه ای که خواست اکثریت نتواند برخی از این اصول را کنار زند. بنا بر این، میان اعتقاد به حقانیت لیبرالیسم و درستی اصول و ارزشهای آن، با دموکراسی ناسازگاری نیست و می توان دموکراسی را به عنوان یک روش مقید در چهارچوب اصول و ارزشهای لیبرالی تصورکرد و از لیبرال دموکراسی سخن گفت. حال که چنین است چراما نتوانیم دموکراسی روشی را در چهارچوب اصول ومبانی اسلامی محصور کنیم و بگوییم: در تعیین صاحبان اقتدار سیاسی به آرای عمومی مراجعه می کنیم و مردم با رأی خویش نمایندگانی را برای کارهای گوناگون از جمله مجلس قانونگذاری انتخاب می کنند، اما منتخبان مردم حق ندارند بر خلاف ارزشهای اسلامی تصمیم گیری و وضع قانون کنند. انتخاب اکثریت و آرای مردم، تا وقتی محترم است که به حریم چهارچوبهای اعتقادی و مورد پذیرش تعرض نکنند. بنا براین، همان گونه که لیبرالیسم، دموکراسی رادر چهارچوب خودش مهار می کند، اسلام نیزدموکراسی را در چهارچوب خود محصور می کند. از این روی می توان گفت: دموکراسی و اسلام هیچ گونه ناسازگاری با یکدیگر ندارند. جمهوری اسلامی ایران، نمونه عملی چنین دیدگاهی است. قانون اساسی ما در عین حالی که به حاکمیت ملی و جمهوریت نظام و لزوم مراجعه به آرای عمومی در قدرت سیاسی تصریح کرده است، ولی این حاکمیت راهمسو با حاکمیت الهی و مرجعیت تعالیم نورانی اسلام دیده، و حاکمیت ملی را در چهار چوب حاکمیت الهی خواسته است.

پیشینه مردم سالاری دینی در ایران

پیشینه مردم سالاری دینی به جوهره و آموزه های سیاسی اسلام، چون بیعت و شوراو… و تجربه سیاسی مسلمانان درصدر اسلام باز می گردد. حکومت پیامبر)ص(در مدینه و چند سال حاکمیت امام علی)ع(در کوفه، بزرگ ترین شاهد در تجربه نحوه دخالت مردم در حکومت است.

این تجربه در روزگارنهضت مشروطه، کم و بیش، تجدید شد. نهضت مشروطه، نهضتی فراگیروگسترده بود که عالمان بزرگی چون: آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، تهرانی، مازندرانی و نائینی از نجف و سید محمد طباطبایی و سید عبد الله بهبهانی از تهران نقش مهمی در بر پایی آن بر عهده داشتند. آنان خواستار یک نظام قانون مند، مبتنی بر شریعت، به نام مشروطه بودند. و با این هدف به تشکیل مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی پرداختند، تا از خود کامگی و استبداد شاه و اطرافیان او جلوگیری کنند.

شماری از صاحب نظران، نهضت مشروطه را از جمله جنبشهای پیشگام دموکراسی خواهی در کشورهای آسیایی در قرن حاضر ذکر کرده اند.[۱۹]

بنابراین، می توان گفت که مشروطه، سر آغازی نو درحاکمیت مردم سالاری دینی بوده که از سوی روشنفکران غرب گرا به انحراف کشیده شد.

و سرانجام، با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و جایگزین ساختن جمهوری اسلامی به جای رژیم سلطنتی و استقرار نهادهای مردمی و مدنی در این نظام، مردم سالاری دینی بار دیگر مورد توجه شدید قرار گرفت و در قالب جمهوری اسلامی استقرار یافت. امام خمینی، از یک سو با تکیه بر فقه سنتی، که میراث گرانبهای شیعه است، و از سوی دیگر با الگوگیری از حاکمیت نبوی و علوی تجربه ای جدید فرا روی جهانیان قرار داد.

مردم ایران نیز باحضور در صحنه های گوناگون و شرکت در انتخابات متعدد و دخالت در تدبیر امور سیاسی، اجتماعی و تعیین مسؤولان در همه رده های حکومتی و تشکیل نهادهای انقلابی و شوراهای اسلامی جلوه های زیبایی از مردم سالاری دینی را به نمایش گذاشتند.

امام خمینی، بارها در سخنرانیها و مصاحبه های خود بر مردمی بودن حکومت اسلامی تأکید داشت. از باب نمونه در تاریخ ۱۳۵۷/۸/۲۲ خبر نگار روزنامه فرانسوی لوموند از امام پرسید:

»حضرت عالی می فرمایید که بایستی درایران جمهوری اسلامی استقرار یابد و این برای ما فرانسویها چندان مفهوم نیست; زیرا که جمهوری نمی تواند بر پایه مذهب باشد، نظر شما چیست؟ آیا جمهوری شما بر پایه سوسیالیسم است؟ مشروطیت است؟ دموکراتیک است؟ چگونه است؟«

امام خمینی پاسخ می دهد:

»اما جمهوری، به همان معنایی که همه جا جمهوری است. این که ما جمهوری اسلامی می گوییم برای این است که هم شرایط منتخب و هم احکام که در ایران جاری می شود، اینها بر اسلام متکی است، لیکن انتخاب با ملت است. طرز جمهوری همان جمهوری است که در همه جا هست.»[۲۰]

مردم سالاری دینی

مردم سالاری دینی، اصطلاح تازه ای در گفتمان سیاسی دنیاست که براصول و مبانی سیاسی اسلام استوار است و متأثراز آموزه های نبوی و علوی. و بر آن است تا ضمن پاسداشت حقوق شهروندان در حوزه سیاست و اداره امور جامعه، اصول و مبانی ارزشی اسلام را رعایت کند. و به این ترتیب، نظام سیاسی اسلام ازدیگر الگوهای حکومتی، از جمله حکومتهای استبدادی و سکولار غربی متمایز می شود.

به عبارت دیگر، مردم سالاری دینی به مدلی از حکومت و نظام سیاسی اطلاق می شود که به ترکیبی از حاکمیت دین و حاکمیت مردم، پای بند است. به این معنی که در عین پذیرش حق دخالت و مشارکت آحاد مردم در فرایند تصمیم گیریهای کلان سیاسی – اجتماعی و توزیع قدرت، اقتدار و مرجعیت دین را در شؤون اجتماعی و سیاسی جامعه دینی، نه تنها به رسمیت می شناسدکه ضروری می داند.

مقام معظم رهبری درباره این روش حکومتی می گوید:

»مردم سالاری دینی، دارای دو وجه است که یک وجه آن نقش مردم در تشکیل حکومت و انتخاب مسؤولان و وجه دیگر آن رسیدگی به مشکلات مردم است که بر همین اساس، مسؤولان باید مشکلات مردم را به طور جدی پی گیری و رسیدگی نمایند.»[۲۱]

با توجه به سخنان بالا »نظام مردم سالاردینی«، تنها به آن معنی نیست که رأی و نظرمردم در حاکمیت نقش دارد و مردم با حضور خود بر سر صندوقهای رأی، در انتخاب مسؤولان در سطوح گوناگون حاکمیت و در قالب شوراهای شهرو شهرستان و روستا و نظارت بر حکومت دخالت می کنند، بلکه افزون بر آن، در تلاش پی گیر نظام در خدمت گزاری به مردم نیز قابل رؤیت است. در این تعریف از مردم سالاری، مردم شأن و منزلتی برتر از آن چه در دموکراسی غربی دیده شده، می یابند.

کشور اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب و تشکیل حکومت، به شیوه مردم سالاری اداره شده است; امّا ورود واژه مردم سالاری به ادبیات سیاسی ایران، به پس ازانتخابات ریاست جمهوری در دوم خرداد۱۳۷۶ بر می گردد. هر چند رئیس جمهور و برخی دیگر از مسؤولان نظام، از واژه مردم سالاری استفاده کردند و حتی برخی از آنان حکومت ولایت فقیه راهمان حکومت مردم سالار دانستند;[۲۲] امّا نخستین بار واژه «مردم سالاری دینی» را حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان سخنی نو و جدید به کاربرد:

»مردم سالاری دینی حرف نو و جدیدی است که توجه بسیاری از ملتها، شخصیتها و روشنفکران عالم رابه سوی خود جلب کرده است.»[۲۳]

مقام معظم رهبری در تشریح مردم سالاری دینی می گوید:

»بنده اصرار دارم که به جای تعبیر »دموکراسی« از «مردم سالاری دینی»استفاده شود. تعبیر دموکراسی، یک تعبیر غربی و وارداتی است; تعبیری که به صورت دقیق و همه جانبه، جز با همان فرهنگ غلط و دور از معنویت تطبیق نمی کند وخودشان هم نشان داده اند که این فرهنگ و این خواسته عملی هم نیست. شما مشکلات دموکراسی را در دنیا می بینید.

اما در مردم سالاری دینی، حاکمیت دین خدا با آراءمردم، با عقیده مردم، با ایمان مردم با خواست مردم و با عواطف مردم پیوند می خورد. یک انسان، همان گونه که خود را بنده خدا می داندوبس، »ایاک نعبد وایاک نستعین« همان طور هم از خدا می خواهد و آرمان خود قرار می دهدکه راه صالحان را بپیماید، »اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم« پیروی از صالحان، پیروی از بندگان بر جسته خدا، بیعت مؤمنین و مؤمنات با پیغمبر و یا هر کسی که زمام جامعه اسلامی را در دست می گیرد، بیعت با ایمان، بیعت با دین، و بیعت با معنویت است. تسلیم در برابر یک شخص نیست، محکوم شدن به اراده فردی یک انسان نیست. ما این را در اسلام نداریم; اسلام با این مقابله می کند.»[۲۴]

و نیز روشن می کند که:

»مردم سالاری دینی، به معنای ترکیب دین و مردم سالاری نیست، بلکه یک حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است; چرا که اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل کند، بدون مردم نمی شود. ضمن آن که تحقق حکومت مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست.»[۲۵]

از سخنان امام خمینی نیز بر می آید که مردم سالاری، امری بسیط است، نه مرکب از دو واژه: مردم سالاری و دین، یعنی در متن دین، سالار بودن مردم نهادینه شده است.

امام خمینی در مصاحبه با پرفسور حامد الگار، اندیشمند مسلمان آمریکایی، در توضیح علت عدم استفاده از واژه دموکراتیک در عنوان جمهوری اسلامی می گوید:

»برای این که این اهانت به اسلام است، مثل این که بگویید: جمهوری اسلامی عدالتی; این توهین به اسلام است; برای این که عدالت متن اسلام است.»[۲۶]

بنابر این، مردم سالاری دینی امری بسیط است، نه مرکب از دو واژه مردم و دین; یعنی در متن آموزه های دینی از سالاربودن مردم و نقش بی بدیل آنها در سرنوشت خود، بویژه در عرصه سیاسی سخن گفته شده است.

امام خمینی و مردم سالاری دینی

در ابتدای این مقال اشاره کردیم که مردم سالاری و نقش مردم در حکومت، از موضوعاتی نیست که مسلمانان برای نخستین بار، از راه تجربه غربی با آن آشنا شده باشند. مردم سالاری در تجربه سیاسی مسلمانان صدر اسلام، وجود داشته است. حکومت پیامبر)ص( در مدینه و علی )ع( در کوفه، بزرگ ترین نمونه مردم سالاری و نقش محوری مردم در حکومت است. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بار دیگر نقش مردم در حکومت مورد توجه قرار گرفت.

امام خمینی، طلایه دار چنین حرکتی بود. ایشان با الگو گیری از حکومت نبوی و علوی،[۲۷] تجربه ای نو را فرا روی مسلمانان، بلکه جهانیان قرار داد. و به روشنی اعلام کرد که این شیوه حکومت داری، از شیوه های موجود در دنیا برتر است:

«ممکن است دموکراسی مطلوب ما با دموکراسیهایی که در غرب هست، مشابه باشد، اما دموکراسی که ما می خواهیم به وجود بیاوریم، در غرب وجود ندارد و دموکراسی اسلامی، کامل تر از دموکراسی غرب است.»[۲۸]

در آن روزگار، دموکراسی در مفهوم غربی آن از مفاهیم مقدس به شمار می رفت و نقدناپذیر می نمود، امّا امام آن را به نقد کشید و بدیل اسلامی آن را نیز معرفی کرد.

امام، از واژه دموکراسی، بویژه در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ فراوان استفاده کرده است; اما مطالعه و دقت در موارد کاربرد آن، بیان گر آن است که چندان راغب نبوده برای بیان نقش مردم در سیاست و حکومت، از این کلمه استفاده کند. رغبت ایشان به بهره گیری از کلمه: مردم، ملت و توده ها، بیش تر بوده است. با نگاهی گذرا به صحیفه امام که در برگیرنده مجموعه سخنان، پیامها و مصاحبه های حضرت امام از سال ۱۳۴۰ تا هنگام رحلت ایشان است، به دست می آید که در مجموع، ۱۲۲ مورد از واژه دموکراسی استفاده کرده است.[۲۹] واژه های همانند، چون دموکراتیک را نیز ۱۱۶ بار به کار برده است.

پرسش اساسی این است که آیا ایشان در استفاده از دموکراسی برای آن ارزش و اصالت ذاتی قائل بوده، یا از باب الزام طرف مقابل از آن استفاده کرده است؟ آیا ایشان به جمع بین دموکراسی و نظام سیاسی اسلام باور داشته و یا آن دو را ناسازگاری با یکدیگر می دیده است.

سازگاری یا ناسازگاری مردم سالاری با نظام سیاسی اسلام

به مفهوم دموکراسی و همچنین سازگاری آن با نظام سیاسی اسلام و یا ناسازگاری آن اشاره کردیم، در این جا تنها از نگاه امام بحث خواهیم کرد.

در باره جمع بین دموکراسی و نظام سیاسی اسلام از منظر امام خمینی، دیدگاه های گوناگونی مطرح شده است:

شماری بر این نظرند:

»جمع بندی نهایی مابین اسلام و دموکراسی که در بعدهای ساختاری، اجرایی و نظری، جامه عمل به خود می پوشد; همانا نظریه ولایت فقیه امام خمینی است که جمهوریت و اسلامیت نظام را دو بال تفکیک ناپذیر حکومت اسلامی می دانند.»[۳۰]

در برابر این گروه، شماری با تحلیل محتوای موارد استفاده کلمه دموکراسی در سخنان و پیامهای امام، بر این نظرند که در یک تقسیم بندی می توان گفت که امام دوگونه برداشت از این مفهوم داشته است:

»در یک گونه، ایشان از دموکراسی، بیش تر به نحو جدلی و در محکوم کردن مدعیان دموکراسی در کشورهای بزرگ و قدرت مند، اعم از شرقی و غربی و البته بیش تر غربی و همچنین دعاوی مخالفان داخلی، استفاده کرده و در گونه دیگر، واژه دموکراسی به صورت ایجابی و مثبت و گاه همچون مقوله ای مورد پذیرش اسلام به کار رفته است.»[۳۱]

گروه سوم بر این نظرند که:

»امام خمینی، دموکراسی را نه به مفهوم غربی آن، بلکه به معنای کارآمدی حکومت با اتکا بر خواست و تأیید اکثریت مردم پذیرفته است.»[۳۲]

با این حال، اگر ما به مجموعه سخنان ایشان در این باره دقت کنیم، تنوع به کارگیری این واژه را از سوی ایشان می بینیم:

در پاره ای از کاربردها، از دموکراسی به عنوان واژه ای مبهم یاد کرده است. ودر مواردی دیگربه نقد و نفی دموکراسی غربی و شرقی پرداخته و دموکراسی اسلامی را از همه دموکراسیها، برتر دانسته است و گاه به هنگام مجادله و مجاب کردن طرفهای غربی و یا مخالفان نظام اسلامی، از کلمه دموکراسی استفاده کرده است.

وگاه یاد آور شده که اگر دموکراسی به این است که مردم در سر نوشت خودشان شرکت کنند، دموکراسی نظام اسلامی از همه دموکراسیها برتر است. بلکه دموکراسی حقیقی در اسلام است.

برای روشن تر شدن موضع و دیدگاه امام به پاره ای از موارد یادشده، می پردازیم.

در یک تقسیم بندی کلی، دموکراسی و مردم سالاری در سخنان امام، به سه شکل به کار برده شده است:

دموکراسی به گونه ای ایجابی و مثبت.
رد و نفی دموکراسی.
به گونه ای جدلی و برای محکوم کردن مدعیان دموکراسی.

در این میان، نکته در خور یادآوری آن است که حضرت امام، طرح خود از دموکراسی مطلوب را بر تعریف و قراءت ویژه ای از مفهوم دموکراسی بنا گذاشته است. برای دموکراسی مطلوب خود ویژگیهایی بیان کرده که طرح آن می تواند به شکل گرفتن تصویری روشن و درست از دموکراسی و مردم سالاری مطلوب ایشان بینجامد.

دموکراسی مورد قبول از نگاه امام

تفسیر واحدی از دموکراسی وجود ندارد. به این مقوله، نگرشهای گوناگون و متفاوتی می توان داشت. گواه این مدعا این است که گروه های فکری متفاوت، با اندیشه های متضاد و متخالف از دموکراسی سخن می گویند و حمایت می کنند. سوسیالیستها، لیبرالها، محافظه کاران از دموکراتیک بودن سخن گفته و دموکراسی حقیقی را در راه و روش خود می دانند.

همان گونه که اشاره شد، در یک تقسیم بندی کلی می توان گفت: دو نگرش اصلی به دموکراسی وجود دارد: نگاه ارزشی و نگاه روشی.

در نگاه ارزشی به دموکراسی، اکثریت، همواره به معنای خیر جامعه و گزیدن گزینه حق است. و در مواردی که به آرای عمومی مراجعه می شود، با این روش حق از باطل تمیز داده می شود. بنا بر این، دموکراسی می تواند راه حل مناسبی برای چگونه زیستن اجتماعی ارزیابی شود وسعادت جامعه در گروانتخاب اکثریت است.

در نگرش روشی به دموکراسی، دموکراسی راه و روشی برای حل منازعات اجتماعی و شیوه ای برای توزیع و دست به دست شدن قدرت سیاسی است. در این نگرش، رأی اکثریت، معیار خوب و بد ودرست و نادرست نیست; چرا که چه بسا، برگزیده مردم در مسیر مصلحت جامعه گام بر ندارد. و انتخاب اکثریت، دلیل بر حقانیت و درستی آن انتخاب نیست. در دنیای معاصر، نگاه ارزشی به دموکراسی، در میان صاحب نظران جایگاهی ندارد. دیگر کسی گمان نمی برد که انتخاب اکثریت، لزوماً به معنای خیر جامعه و بهترین است. نازیسم آلمان و فاشیسم ایتالیا و کمونیسم روسیه بر اساس رأی اکثریت یا انقلاب وخواست اکثریت به قدرت رسیدند و در عمل، اختناق وفجایع انسانی فراوانی رابه بار آوردند.

از سخنان امام، بر می آید که نگرش دوم به دموکراسی مورد قبول ایشان است و مردم می توانند به وسیله ابزارهایی همانند انتخابات، سرنوشت خود را دست بگیرند و به توزیع قدرت بپردازند. بر همین اساس، در پاسخ شبهه افکنان و کسانی که مدعی غیر دموکراتیک بودن جمهوری اسلامی بودند، ابراز داشت:

»می گویند این دموکراسی نیست. دموکراسی غیر از این است که مردم خودشان سرنوشت خودشان را در دست بگیرند؟ کجای دنیا این قدر دموکراسی هست که برای قانون اساسی، دو دفعه مردم رأی بدهند… شما اگر بگویید محل اشکال است، شما می خواهید تحمیل کنید. شما دیکتاتور هستی که می خواهی تحمیل کنی.»[۳۳]

در سخنان یادشده، امام، افزون بر تأیید روشی بودن دموکراسی به یکی از ویژگیهای دموکراسی و مردم سالاری مطلوب خود اشاره کرده است وآن ویژگی این است که دموکراسی مطلوب، باید با استبداد و دیکتاتوری مخالف باشد.

ویژگیهای دموکراسی مورد قبول از نگاه امام

ویژگیهاو شاخصه های دموکراسی و مردم سالاری مورد پذیرش و مطلوب از منظرحضرت امام، عبارت اند از:

الف. پذیرش دموکراسی در چهارچوب اسلام: از جمله مشخصه های محوری دموکراسی و مردم سالاری مطلوب، ارتباط و پیوستگی مردم سالاری با اسلام است. از نگاه امام این امری بدیهی و روشن است که چون مردم ایران مسلمان اند، همواره اسلام، تنها ملاک و ضابطه نظام اجتماعی و تعیین کننده نوع نظام سیاسی باشد.[۳۴] در واقع، دموکراسی مطلوب، مندرج در اسلام است.[۳۵] و تنها در تحت لوای اسلام است که دموکراسی صحیح پیاده می شود.[۳۶]

حضرت امام، ضمن منحصر ساختن دموکراسی صحیح به دموکراسی موجود در اسلام[۳۷] و بی نظیر خواندن چنین نگرشی به دموکراسی[۳۸] می گوید:

»ما به دنیا خواهیم فهماند که معنی دموکراسی چیست.»[۳۹]

ایشان نظام حکومتی صدر اسلام )حکومت نبوی و علوی( را الگوی دموکراسی مطلوب می داند:

»حکومت صدر اسلام، یک رژیم دموکراسی بوده، به گونه ای که دموکراسیهای امروزی نمی توانند مانند آن شوند.»[۴۰]

همچنین در بیانی دیگر در این باره می گوید:

»ما می خواهیم اسلام و حکومت اسلام را به نحوی که شبیه صدر اسلام باشد اجرا کنیم تا غرب، معنی درست دموکراسی را به آن حدی که هست بفهمد تا تفاوت میان دموکراسی موجود در اسلام و دموکراسی اصطلاحی مورد ادعای دولتها آشکار شود.»[۴۱]

حضرت امام، دموکراسی و مردم سالاری مطلوب را متکی بر قواعد و قوانین اسلامی معرفی کرده[۴۲] و به همین دلیل این نوع از دموکراسی را کامل تر از دموکراسی غربی می داند.[۴۳]

»رژیم پیشنهادی ما که نظیر آن در غرب یافت نشده و نخواهد شد ممکن است شباهتهایی با دموکراسی غربی داشته باشد، اما آن دموکراسی که ما می خواهیم ایجاد کنیم در غرب وجود ندارد.»[۴۴]

فرق بنیادین دموکراسی که امام آن را مطلوب می داند، با دموکراسی غربی این است که دموکراسی مورد نظر امام، با معیارها و قوانین اسلامی اداره می شود.[۴۵]

حضرت امام، در پی بنیان گذاری دموکراسی دینی و مردم سالارانه بود که نه در غرب نمونه داشت و نه در شرق:

»ما بعدها اگر توفیق پیدا کنیم به شرق و غرب اثبات می کنیم که دموکراسی مورد نظر ما، دموکراسی است نه آن چیزی که در شرق و غرب به عنوان دموکراسی ارائه می شود.»[۴۶]

از سیره و سخنان امام، به روشنی استفاده می شود که در پی حکومتی همانند حکومت پیامبر و صدر اسلام بوده است. نامی که او برای حکومت مورد نظر خود برگزید »جمهوری« بود، با پسوند اسلامی نه مطلق و نه دموکراتیک که غیر از »جمهوری اسلامی« دیگر عنوانها و نامها را برای حکومت الهی مورد نظر خود، غلط می دانست:

»جمهوری مطلق باشد یا جمهوری دموکراتیک یا جمهوری اسلامی دموکراتیک، همه اینها غلط است.»[۴۷]

»آن چه مورد قبول ما و مردم است، تنها جمهوری اسلامی است، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»[۴۸]

اصرار امام خمینی بر حفظ ترکیب »جمهوری اسلامی« و ایستادگی ایشان در برابر پیشنهادهای دیگر، به این سبب بود که امام خمینی به خوبی در یافته بود که مخالفان »جمهوری اسلامی« بیش از آن که دل شان برای دستیابی به شرایط دموکراتیک بتپد، از اسلام می ترسند و در لوای چنین الفاظی، حذف محتوای اسلامی نظامِ جدید التأسیس را پی گیری می کنند.

»از آن اوّلی که صحبت جمهوری اسلامی شد، اینها شروع کردند به کار شکنی… به این که ما هم بگوییم جمهوری، اسلامی اش چیست؟ و عجب این بود که ]می گفتند[ ملت ما]هم[ جمهوری می خواهد. جمهوری اسلامی یعنی چه؟ تا این که نگذارند اسلام پایش تو کار بیاید. اگر جمهوری اسلام بشود، جمهوری، همه کاری می شود با آن کرد. امّا اگر جمهوری اسلامی باشد، اسلام نمی گذارد کسی کاری بکند. یک دسته دیگر تراشیدند، بگویند: جمهوری دموکراتیک، باز از اسلام اش فرار می کردند، یک دسته سومی هم که یک خرده می خواستند نزدیک تر بشوند و بازی بدهند ما را، گفتند جمهوری اسلامی دموکراتیک. این هم غلط بود. ما همه اینها را گفتیم ما قبول نداریم.»[۴۹]

ب. عدالت محوری: عدالت، نفی تبعیض و اهمیت دادن به فقرا از دیگر ویژگیهای دموکراسی و مردم سالاری مطلوب امام است.

امام، بارها در شرح دموکراسی واقعی و مورد قبول اسلام، حکومت عادله اسلامی را مطرح کرد; حکومتی که همه افراد را به یک چشم می بیند و امتیازی بین آنان قائل نیست، بلکه بنابر شایستگی و سزاواری که هر کس دارد، از امتیازها برخوردار می شود:[۵۰]

»برنامه جمهوری اسلامی این است که یک دولتی به وجود بیاید که با همه قشرها به عدالت رفتار کند و امتیاز بین قشرها ندهد، مگر به امتیازات انسانی که خود آنها دارند. ما اگر موفق بشویم جمهوری اسلامی را با محتوای اسلام پیاده کنیم و یک حکومت اسلامی به تمامِ معنی در ایران به پا کنیم، این الگو خواهد شد از برای همه کشورها (تا) معنی دموکراسی را به آن معنای حقیقی، نه به آن معنایی که برای اغفال دیگران است (بفهمند).»[۵۱]

»ما باید روی میزان عدل رفتار کنیم. ما به آنها خواهیم فهماند که معنای دموکراسی چیست… دموکراسی اسلام صحیح است و ما اگر توفیق پیدا کردیم به شرق و غرب، اثبات می کنیم این دموکراسی که ما داریم دموکراسی است، نه آن که شما دارید و طرفدار سرمایه دارهای بزرگ است. و نه این که اینها دارند و طرفدارهای ابرقدرتها هستند و همه مردم مارا در اختناق عظیم گذاشتند.»[۵۲]

ج. ناسازگاری با استبداد: از ویژگیهای دیگر دموکراسی مطلوب امام، ناسازگاری آن با استبداد است:

»اصول دموکراسی، در تضاد با رژیم شاه قرار دارد.»[۵۳]

»دست از مبارزه بر نمی داریم تا حکومت دموکراسی به معنای واقعی آن جایگزین دیکتاتورها شود.»[۵۴]

»با قیام ملت، شاه خواهد رفت و حکومت دموکراسی برقرار خواهد شد.»[۵۵]

د. تأمین و حفظ آزادی: دیگر مشخصه دموکراسی مطلوب حضرت امام، برآوردن آزادی انسانها و پاسداری از آن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.