پاورپوینت کامل ما هر چه داریم از اهل بیت(ع) داریم گفت و گو با مداح اهل بیت(ع) حاج اصغر زنجانی ۴۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ما هر چه داریم از اهل بیت(ع) داریم گفت و گو با مداح اهل بیت(ع) حاج اصغر زنجانی ۴۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ما هر چه داریم از اهل بیت(ع) داریم گفت و گو با مداح اهل بیت(ع) حاج اصغر زنجانی ۴۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ما هر چه داریم از اهل بیت(ع) داریم گفت و گو با مداح اهل بیت(ع) حاج اصغر زنجانی ۴۹ اسلاید در PowerPoint :

۹

اشاره:

ما هر چه داریم از اهل بیت (ع) داریم.

دهه ی آخر ماه صفر بود که به دیدار حاج اصغر زنجانی رفتیم.

حاج اصغر ساده پوش، مهربان و کمی شوخ طبع است، او که عمر خود را صرف بازگویی مصائب اهل بیت (ع) نموده است، شوخی هایش نیز خالی از سوز نیست و همین سوز و گداز اوست که روضه و مصیبت خواندن های او را مؤثر و دلنشین کرده است، او جواب ما را می داد، امّا خواسته یا ناخواسته مجلس مصاحبت با او به مجلس روضه ی سیدالشهدا (ع) تبدیل شد و همه ی آنهایی که برای دیدن او فرصت را مغتنم شمرده بودند، آرام آرام اشک می ریختند. حاج اصغر، اما، فارغ از اطرافیان، با صدای بلند ناله سر داده بود و گریه می کرد.

حاج اصغر زنجانی ترجیح داده است تا چشمان تن فروبسته بمانند، و برای شفای خود از اهل بیت (ع) تقاضایی ندارد، او می داند که بهترین مسیر برای قرب باری تعالی بندگی خالصانه و با بصیرت است و چنین شخصی شایسته ی عنوان روشندلی است.

با تشکر از این که محبّت کردید و به دعوت ما پاسخ مثبت دادید، لطفا بفرمایید که از چه زمانی به ذاکری اهل بیت (ع) مشغول شدید؟

بسم اللّه الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهُ قولی؛ السّلام علیک یا ثار اللّه؛

من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم

روز اول آمدم دستور تا آخر گرفتم

با عرض تشکر از دوستان، من هر چه بگویم ناتوانم از درک ساحت مولا سیدالشّهدا، ارواح من سواه الفداه، در این دستگاه و در این دایره، اگر بپذیرد نوکر کوچکی باشم. از آن وقتی که یادم می آید و با نام مقدس سیدالشهدا(ع) دهانم را عطرآگین کرده ام، با اینکه:

هزار بار دهان را اگر بشویم به گل و گلاب

هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی است

ولی بالأخره، خودمان را قاطی کردیم؛ از آن وقتی که یادم می آید نام سیدالشهدا رابر زبان داشتم بسیاری از مداحانی که الآن هستند دوستان من هستند و اخلاص به محضرشان دارم، ولی بیشترین رابطه ام با آقای منزوی بود که از سال ۴۴ خدمت ایشان ارادت داشتم، اگر جسارت نباشد خیلی با او عشق کردم با نام سیدالشهدا(س).

نحوه ی آشنایی تان با امام راحل(ره) چگونه بود؟

با امام راحل (ره) یک مقدار آشنایی داشتم، تا سال ۴۷ یا ۴۶ یک مسافرت به عراق داشتم که خودش داستان مفصلی دارد. ۶ ماه در عراق بودم آن وقت خیلی ارادتم بیشتر شد. در مدرسه مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، امام خمینی (ره) اقامه ی جماعت می کردند، من هم اذان می گفتم، معمولا نماز هم می خواندم و ایشان خیلی به من مرحمت داشتند. در عراق در شهر نجف نوارهایی بود بزرگ و چهار لبه، چند تا از آنها را با صدای امام می خواستیم به ایران بیاوریم، در موقع بازرسی دیدم که رو می شود، من چهار تا از آنها را خوردم و از آن به بعد آرام آرام وارد کار سیاسی هم شدیم؛ اصلا نام سیدالشهدا(س) خودش هم دین است، هم سیاست است، هم انقلاب است. آدم به کدام مطلبش نگاه کند و بخواهد وارد سیاست نشود؟ این رابخواند و تجزیه کند:« انّی لا اری الموت الا السعاده والحیاه مع الظالمین الا برما»؛ یا حرف پدر ایشان را: «لا تکن عبد غیرک جعلک الله حرا» یعنی که فقط بنده ی خدا باش، بنده ی غیر خدا نباش، خدا تو را آزاد آفریده است.

نحوه ی اقامه ی عزا در آذربایجان و زنجان چگونه بوده است؟

در آذربایجان و زنجان تقریبا از عید قربان شروع می کردند؛ در اردبیل هم که بودم، از شب یازدهم ذیحجه شروع می کردند؛ می گفتند: هفته خوانی. دسته در می آوردند و مردم را برای عزاداری محرم آماده می کردند. اول بچه ها شروع می کردند، خیلی سوزناک بود. بچّه ها می گفتند: «حسین، حسین، مظلوم حسین…» اینها طوری می گفتند که دل آدم را به کربلا می بردند.

بعد شعرهایی به ترکی می خواندند که مضمونش این بود: «زمزمه ی محرم است، مگر نمی بینی؟»

از عید قربان تمام کوچه ها آماده ی محرم می شد. بنده ی ناچیز دوستانه عرض می کنم که این دهه ی اول محرم را اگر در خانه ها گریه نکردید، مسئله ای نیست، دهه ی اول محرم موقع داد زدن است، در خیابان ها باید داد زد. همه باید بدانند، این اثر دارد.

این که چند روزپیش از محرم شروع می کردند، خیلی اثر داشت. الآن هم در تبریز، شام عید غدیر، در مسجد توحید (اگر اشتباه نکنم) شروع می کنند. این خودش اثر دارد و تبلیغ است.

درست است که سیدالشهدا(س) زنده می ماند و خدا این طور می خواهد، ولی ما وظیفه داریم برای نسل آینده الگو باشیم، هرچند نام سیدالشهدا (س) پاینده است، عزای سیدالشهدا(س) را اگر زمینیان هم نگیرند، ملکوتیان می گیرند:

جن و ملک برآدمیان نوحه می کنند…

به ما هم آموخته اند طوری نوحه سرایی کنیم که هم عزا باشد هم برای دین تبلیغ باشد. ما این طور دیدیم و الآن هم هست. الآن از روز اول محرم در زنجان دوتا دسته در می آید، یکی از مزار شهدا و یکی هم دسته ای که در زنجان بنیان گذار هیأت هاست که از مسجد میربهاءالدین در می آید.

این هم خیلی اثر دارد، روز اول محرم، در شهرستان ها، روز خبری نیست و شب ها عزاداری می کنند. اما در زنجان از روز اول محرم عزاداری ها شروع می شود.

اگر خاطره ای از تشرف به عتبات عالیات دارید، لطفا نقل کنید.

من ۱۵مرتبه مشرف شده ام. بالأخره کربلا هر سفرش عالمی دارد؛ ولی ۲بار اول، یکی سال ۴۶که شش ماه آنجا بودم، هرجا که می رفتم: حلّه،موصل،مدائن، شهرهای زیارتی، شب برمی گشتم کربلا، در آن شش ماه، یک شب به غیر از کربلا جای دیگری نخوابیدم. در آن زمان اجازه ی زیارت نمی دادند و دوسه مرتبه ما گرفتار شدیم. مخصوصا یک بار که تیراندازی کردند و با استفاده از سگ های شکاری مارا گرفتند و دست های مارا بستند. یکی از دوستان به زبان آذری گفت که من می خواهم یک طوری دور این آقا بگردم که ما را آزاد کند. من گفتم: «نه ما زیارت کسی آمدیم که از بچه هایش گذشته است و سربلند زندگی کرده، سربلند! ما نوکر او هستیم، خدا کریم است.»

بالأخره ما از ارباب تقاضا کردیم، نگو آنها زبان ترکی را می فهمیدند! بعد به ما گفتند که این حرفت را تکرار می کنی؟ من گفتم: «بله.» گفتیم و آنها خوششان آمد ظاهرا و ما آزاد شدیم.

یک شب هم مهمان بودیم در یک دهی؛ تقسیم می کردیم مثلا سه نفر، چهار نفر در یک منزل مهمان باشیم. جایی که ما مهمان بودیم، به ماگفتند که روضه بخوان! گفتم:«من فقط روضه ی امام حسین(ع) را می توانم بخوانم روضه ی دیگر بلد نیستم.» یکی گفت: «نخوان!» من دو سه خط خواندم، اما به فارسی. وقتی خوابیدیم یک جوانی گفت: «اینها را می کشیم امشب»، بعد این دو نفر که با ما بودند ترسیدند، من دلداری دادم و گفتم که بالأخره یک کسی ما را می پاد. این جوان با مادرش حرفش شده، او گفت می کشم، مادر گفت: «مهمانان من اند.» من به یاد بچه های مسلم افتادم. جوان اصرار می کرد، زن گفت ما اینها را مهمان آوردیم، هی مادر اصرار کرد و ما توسل کردیم به قمر بنی هاشم، عباس بن امیرالمؤمنین روحی لتراب مرقده الفداء «یا کاشف الکرب». را خواندیم گفتم مساله ای نیست ما استراحت کردیم، من تقریبا بیدار بودم، دیدم پسر آماده می شود، مادر هم آمده آخر مادر گفت که می روم به عباس ابن علی(ع) شکایت می کنم؛ طوری شد که دیدیم پسر ناراحت آرام آرام گریه می کند؛ خلاصه عباس (ع) کارش را کرد. ما وقتی کربلا رسیدیم کفش ها از بین رفته بود و چند روز پا برهنه بودیم. شب ساعت ۱۱بود،گفتند حرم بسته است، من گفتم نه من عهد کرده ام. رسیدیم پشت در. من برای اینها یک نوحه خواندم، دیدیم خادم در را باز کرد.

به نظر شما یک مداح چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟

من خودم یک پارچه نقصم، ولی سیدالشهدا(س) عنایتی کرده است؛ انسان باید خواندنش و رفتار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.