پاورپوینت کامل مجموعه خاطرات یک شعر ـ مداح اینترنتی ۴۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مجموعه خاطرات یک شعر ـ مداح اینترنتی ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مجموعه خاطرات یک شعر ـ مداح اینترنتی ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مجموعه خاطرات یک شعر ـ مداح اینترنتی ۴۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۱
روضه خواندن در محضر امام زمان سخت تره یا در محضر یک عالم؟!
دهه ی آخر ایام فاطمیه بود. داشتم تو یکی از هیئات می خوندم. تو حال و هوای شور بودم که یکی آروم در گوشم گفت: «حاجی اومده پایین مجلس ایستاده شما رو کار داره»، خیلی تعجب کردم با خودم گفتم: «حاجی و اینجا؟! آخه حتی یک شب از حاجی خواستم قول بگیرم برا همین مجلس وقت نداشت، چطور وقت کرده تو این ساعت بیاد اینجا خدا می دونه؟! حتماً کار مهمی داشته!» میکروفن رو به مداح دیگه ای دادم و رفتم سراغ حاجی، یه مرتبه دیدم اون شال مشکی رو که موقع اجرای مداحی گردن می انداخت رو دور صورتش پیچیده! تعجب کردم! سؤال کردم:
چی شده حاجی، شال عزا جاش رو گردنه تو چرا به سر و صورتت پیچیدی؟
به جون تو هفت، هشت تا مجلس دیگه دارم باید برم. ترسیدم منو بشناسند بعدش رو بزنند، نتونم براشون بخونم.
دمت گرم حاجی هفت، هشت تا مجالس؟! حاجی! مجلس رفتن خوبه اما نه اینقدر. چرا ماها اینطوریم حاجی؟!
ماههایی که فرصت هست و مجلس کم است، تو یه مجلس اینقدر می خونیم که حساب و اندازه نداره و یک عده رو خسته می کنیم. یه موقع هم که وقت عزاست همه رو آوردن به عزاخونه ها به علت تراکم مجلس باید ۱۵ دقیقه بخونیم؟!
حالا فرصت مباحثه با تو رو ندارم. فقط اومدم بهت بگم فردا ساعت ۵ صبح آماده باش می خواهیم بریم شهرستان مراسم دارم. دوست دارم با من باشی.
آخه حاجی…
آخه، ماخه نداره… همین که گفتم. اونجا به حضورت نیازدارم. هر چی کتاب شعر و روضه هم داری جمع کن بیار…
حاجی از من خداحافظی کرد و رفت به همون هفت، هشت تا مجلس باقی مونده اش برسه… ( تا این لحظه چند تا مجلس خونده! خدا می دونه!)
صبح ساعت ۵ حرکت کردیم که شب شهادت رو تو همان شهرستان باشیم. هنگام سوار شدن حاجی با عجله صدا زد: «کتابها یادت نره…» من حاجی رو اینطور ندیده بودم که اینقدر در گرو کتاب باشه و این برام خیلی تعجب آور بود… خلاصه کتابها رو هم آوردم و سوار شدم. راننده پشت فرمون، صدا زد: «آقا بریم!» و بعد حرکت کرد. یه نواری از جا نواری قشنگی که درست کرده بود در آورد. روش عکس چند تا از مداحان بود، جوری قابش رو گرفت که ما عکس رو ببینیم. نوار رو داخل ضبط گذاشت… صدای نوار بلند شد… سگ عوعو کن کوی حسینم…
ناگهان دوست راننده محکم زد روی دکمه ی ضبط ماشین و گفت:
حمید مگه نگفتم اینارو نذار… بعضی از این حرفا اصلاً درست نیست…
حاجی یه آهی کشید و گفت:
یا ا…! این هم از روزی امروزمون!
با همین حرف دوست راننده یه نگاهی به حاجی کرد و با بغض گلو شروع به حرف زدن کرد:
حاج آقا، شما به من بگید… آیا فاطمه زهرا (س)، امیرالمومنین (ع)، امام حسین (ع) و ائمه ی اطهار (ع) سگ نیاز دارند؟! آیا انسانِ قلاده به گردن می خواستند جمع کنند که شهید شدند و از همه چیز گذشتند یا به خاطر زنده نگه داشتن نماز، دوری از محرمات، رستگاری انسانها، بندگی عاشقانه ی خداوند و روحانی شدن بشر، خودشون را سپر قرار دادند؟ حاجی به خداوندی خدا سوگند که ائمه ی اطهار (ع) سگ نمیخوان. انسان خداشناس، آگاه و عارف به حق اهل بیت (ع) می خوان.
با عصبانیت کیف دستی رو، که پشت شیشه عقب ماشین بود، از من طلب کرد. اون رو به دستش دادم. باز کرد و مقاله ای رو از آقای سید صدرالدین حسینی با عنوان «از سر یک درد مزمن فرهنگی» که از اینترنت و سایت آسیابان استخراج و پرینت کرده بود رو به ما نشان داد. یک قسمتی از این مقاله رو با ماژیک فسفری رنگی کرده بود که شروع به خواندن کردم:
«… مداحان با صدای بلند و غمناک همچنین جنباندن سر و گردن، ایضاً بالا و پایین پریدن، خم و راست شدن و کمی حرکت موزون بدن، سعی می کنند حال و هوای خاصی را به محفل بدهند. اگر دیدید در مکانی یکی با صدای بلند، های های، گریه می کند و یک متن عربی را می خواند؛ ولی چشمانش خشک خشک است شک نکنید که این مداح، حاج… و دارد دعای… می خواند و می خواهد با این ادا و اطوار مراسم را با حال کند، و اگر دیدید در محلی، همه سیاه پوشیده اند و مداحی با شال سیاهی که به گردنش بسته، مرتب دستهایش را تکان می دهد و بالا و پایین می پرد و ناموس علی ابن ابیطالب را؟ (بی مقدمه و بی کنیه و القاب) خطاب میکند و حضار نیز با سینه زدن های «علاوه تر» و تکان دادن دستهایشان سعی در روحانی کردن مجلس دارند، مطمئن باشید که آن مراسم، عزاداری است.»
جیگر من و حاجی آتیش گرفت و داشتیم از ناراحتی همدیگر رو نگاه می کردیم که با صدای بلند دوست راننده به خودمون اومدیم:
تو رو خدا حاجی، اونجا یه موقع از اون شعرهای بیسند و حرفهای بی اساس نزنیا. هر چی خوندی باید سند داشته باشه. اونجا حسینیه ی حاج آقا… است که یکی از علمای معروفه. خیلی از علمای دیگه هم میآن. اگه روضه ای بی سند باشه یهو می بینی خود حاج آقا از جاش بلند شد و سین، جیمت کرد.
حاجی هفت رنگ عوض کرد… دستی رو دست زد و خلاصه تا خود شهرستان کتاب های منو زیر و رو کرد و لام تا کام حرف نزد که نزد. اینجا بود که من فهمیدم از چه قراریه و حاجی برا چی واسه آوردن کتاب ها اصرار می کرد.
بعد از هشت ساعت ماشین سواری، به مقصد رسیدیم، از بلندگوهای حسینیه اذان ظهر پخش می شد. خلاصه رفتیم نماز جماعت و بعدش هم حاج آقا… دستور داده بود که حاجی بره جهت شنیدن برخی تذکرّات…
من داخل مهمانسرای روبروی حسینیه بودم. حاجی رو نگاه کردم رنگ از رخسارش پریده بود. گفتم: «چی شده حاجی» جواب داد: «وقتی رفتم پیش حاج آقا گفت: روضه ای که امشب می خوای بخونی رو اول برای خودم بخون… خودم یه روضه ای رو آماده کرده بودم و خوندم… چند تا ایراد به من گرفت… بعد گفت: پنج مورد حدیث یا روایت در مورد عزاداری و تاریخچه ی عزاداری برای من بگو، اصلاً عزاداری رو تعریف کن؟ من هم واقعاً موندم چی بگم. وقتی سرم رو زیر انداختم… حاج آقا یه آهی کشید و گفت: «اخلاص! معرفت! مطالعه! روضه!»
از حرفای حاجی متوجه شدم که حاجی حسابی زیر ذره بین حاج آقا… است. هیچی نگفتم… ساعت نزدیک ۲ بعداز ظهر بود. حاجی با وجود خستگی سفر، اصلاً استراحت نکرد و فقط کتاب های روضه رو می خوند… بهش گفتم:
حاجی! خودت رو خسته نکن. شب باید انرژی داشته باشی، این طور خسته و کوفته که نمی شه.
وقتی نمونده… حاج آقا به روضه ها، خیلی اهمیت میده… می ترسم حرفی بی س
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 