پاورپوینت کامل حق داشتم از هیأت ببُرم! ۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حق داشتم از هیأت ببُرم! ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حق داشتم از هیأت ببُرم! ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حق داشتم از هیأت ببُرم! ۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۴
بر سر تربت ما چون گذری همّت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
… وقتی گنبد طلایی حرم اقا علی بن موسی الرضا در قاب چشم هایم درخشید، بی اختیار این بیت را زمزمه کردم. توفیق زیارت یافتن و از محضر نورانی آفتابِ مهربانی همّت خواستن، همه ی دغدغه ام بود.
راستی قرار است از آقا چه بخواهم؟! خانه ی بزرگتر؟ ماشین؟! حقوق بیشتر؟!… نه! نه! آقا را نباید با این درخواست های حقیرانه، کوچک فرض کرد! از آقا باید خود آقا را خواست؛ هم نشینی با او را؛ فرصت ابراز ارادت را، بیشتر از پیش…
بعد از کلّی کلنجار، با خود عهد کردم از آقا سفر کربلا بخواهم و حظ زیارت او را و آقا عجب زود جواب داد! از آقا خواستم سال ۸۲ را سال زیارت کربلا قرار دهد و قرار داد. البته همیشه این دعا (آرزوی کربلا) زمزمه ام بود امّا تقریبا یک تکرار بی مورد، بی روح و خالی از توجّه؛ شاید این که سفر کربلا به این زودی ها قسمتم نشد، سرّش در همین بود. آنقدر دنبال گرفتاریها کار و درس و مدرسه و نشریه و چه و چه شده بودم که هر بار برای این سفر، هزار و یک سنگ، خودم جلوی پای خودم می انداختم و هیچ وقت هم از ته دل نخواسته بودم و عزم جدی برای سفر نداشتم و بالاخره هر چه هم مستجاب الدّعوه باشی (!) همّت، یک چیز دیگر است…
بالاخره عنایت آقا شاملم شد و عازم کربلا شدم؛ اما قصه ی کربلا رفتن من فقط به همین مشهد رفتن و کربلا خواستن بر نمی گردد. سال ۸۲ در حال اتمام بود و من از آقا خواسته بودم در این سال، زیارت کربلا را قسمتم و روزی ام کند. با حساب گری های عقلانی که بویی از عاشقانگی ظاهرا نبرده بود می خواستم تعطیلات عید را کربلا باشم با هزار و یک جور برنامه ریزی مدبّرانه (!!) امّا به قول معروف اوستا کریم چیز دیگری روی پیشانی تقدیر من نوشته بود…
چهارم پنجم محرم بود در حالی که از دست برخی مدّاحان و شیوه های عزاداری شان در دهه ی اول محرم بشدّت گله مند بودم به حضرت معصومه پناه بردم و از حضرت خواستم که عنایتی فرماید؛ مثل یک بچّه مادر مرده، مثل ابر بهار گریستم و گفتم: بی بی! هر کاری از دستم بر آمد کردم هر چه امر به معروف و نهی از منکر بود داشتم قصّه ی من بعضی از مدّاحان، قصّه ی مشت است و سندان! و قصه ی «نرود میخ آهنین در سنگ!» چه باید بکنم؟ جلوی آدم، تعارف و تمجید دارند و جوری بعد از حرفهای تو با تو خداحافظی می کنند که احساس میکنی بعد از شنیدن این حرفها، یک آدم دیگر شده اند… امّا چند لحظه بعد وقتی با هزار امید می روی پای مجلس شان می نشینی، می بینی باز هم همان آش است و همان کاسه … بازار مکاره مدّاحی داغ داغ است و من دنبال جنس ارزشمند برای خریدن…، سرگردان و حیران
خلاصه این که از حضرت خواستم، برای خلاصی از این وضع، اجازه دهد چند روز محرم و تعطیلی تاسوعا و عاشورا را بروم پابوس برادرشان کسمی هم آنجا درد دل کنم و لااقل قم نباشم که اینجوری محرم و عاشورای خود را با اعصاب خردی و دغدغه های این چنینی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 