پاورپوینت کامل دوستی با کتاب ۱۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دوستی با کتاب ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دوستی با کتاب ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل دوستی با کتاب ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۸۷

داستان دوستی من با کتاب به چند سال پیش باز می گردد. در آن زمان نوجوانی بودم ناپخته و نورس، با تمام احساس های پاک آن
دوران، با دشتی سبز از رویش امیال خداجویانه ام، با نیستانی از درد و با نخلستانی از سوز تردید.

به خاطر دارم که بیابان در بیابان در جست وجوی چشمه حیات بودم تا جرعه ای از آب یقین بنوشم و درون خسته و غم زده ام را
آرام دهم. توفان مهیب سؤال های شکننده و شبهات غم آور، هستی ام را در تزلزل افکنده بود، جانم را آزرده بود، خسته و درمانده و
ملول بودم در آن توفان ایمان ستیز. به هر کس که گمان می بردم اندکی از دریای یقین لب تر کرده است خود را می رساندم، شاید که
عطشم را برطرف سازد. اما افسوس و صد افسوس که آن ها هیچ یک در این باره سخنی نداشتند و در دم را نمی فهمیدند. هماره
امید به آن لحظه ای داشتم که یقین به خدا و حقیقت هستی را چون گمشده ای در بر گیرم. این را نگفتم که سوز و گداز من تنها از
آن نبود که در تردید بودم بلکه ترس و هراس از آلودگی به گناهان و ناراستی ها یکسره بی تابم ساخته بود.

در این چنین اوضاع بحران زا و آشوب افشانی بود که گمشده ام را در کتاب یافتم. تا بدانجا که در خاطر دارم اولین کتابی را که
مطالعه کردم «سرای دیگر» از شهید دستغیب بود. نمی دانم از آن کتاب چه بگویم و از آن که با من چه کرد؟ مثل من و آن کتاب،
مثل تشنه عطش زده ای است که در بیابانی خشک و بی آب چند جرعه ای آب یافته باشد. برای من دلپذیری مطالب کتاب چونان
گوارایی آن آب بود. هر قدر که از آن می خواندم پاره ای از وجودم حیات می یافت، احساس پیدا می کرد، می شکفت و با طراوت
می شد. نمی دانم سبزی آن ایام را چگونه تصویر کنم. انفاس مسیحایی آن بزرگمرد در جانم اثر می کرد و مرا به حرکت وامی داشت.
کتاب دارای فصولی چند بود. با شور و اشتیاق به مطالعه فصل فصل آن می نشستم و هر چه می خواندم باز عطش بیش تری پیدا
می کردم. گویا نونهالی بودم که دمادم آب می طلبیدم، دقیق تر بگویم حیات می طلبیدم. کتاب را به پایان بردم و با آن که بسیار
عزیزش می داشتم باید آن را که به امانت نزد من بود به صاحبش بازمی گرداندم. این کتاب بر یقین ام افزود و از آن پس با مطالعه
کتاب هایی که درباره مباحث ایدئولوژیک بودند آرام بیش تری می گرفتم. در این نوشتار قصد دارم فقط از کتاب هایی نام ببرم که با
آن ها بیشتر مانوس بوده ام و بیش تر از دیگر کتب در آرام جانم مؤثر افتاده اند. کتاب دیگری که هم قوت جان بود و هم قوت فکر،
چهل حدیث امام راحل رحمه الله بود. آن سفر کرده به لاهوت دردهای