پاورپوینت کامل مصاحبه با خون خوران تاریخ ۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با خون خوران تاریخ ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با خون خوران تاریخ ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با خون خوران تاریخ ۱۴ اسلاید در PowerPoint :
۲۸
الف. حجاج بن یوسف ثقفی
– الو! آقای حجاج شمایید؟
خودمم. چه مرگته!
– آقای حجاج! از شما بعیده. این چه جور حرف زدنه؟
گفتم زود حرفت رو بزن. به تو هم این فضولی ها نیامده. دلت می خواد چشمانت رو از کاسه در بیارم؟! حالا فرمایش.
– می خواهم مصاحبه کنم. از خودتون بگید. از تولدتون!
راستش، سال ۴۱ بود که ما اومدیم به این دنیا. ۵۴ سال هم از خدا عمر گرفتیم بابا یوسفم می گفت زمانی که علی علیه السلام مردم
کوفه را نفرین کرد، نطفه تو منعقد شد.
– از بابا یوسفتون چه خبر؟
بابا یوسف ما از قبیله ثقیف بود. یک مرد قد کوتاه و قلیونی بود. آباء و اجداد او می رسید به قوم ثمود. بابا بزرگای بابا یوسف ما، شتر
صالح پیغمبر را لب جوب سر به نیست کردن. بابای ما هم بچه یکی از همون ثمودی هاست. او پس از مدتی که الکی اسلام آورد،
آمد به عرصه سیاست بازها. پس از مدتی من هم شدم غلام حلقه به گوش پسرای مروان.
– چند سال با پسرای مروان کار کردید؟
حدود ۲۰ سال در کوفه، و چندسالی هم قبل و بعد از آن. عبدالملک و بابای او خیلی به ما لطف داشتن.
– عبدالملک و بابای او چه کسانی بودند؟
چطور او را نمی شناسید. پدرش مروان، همون که بهش می گن: «پسر قورباغه » (۱) زن او که مادر عبدالملک باشد، وی را روزی در
منزل با متکا خفه کرد. عبدالملک پسر همین زن است. حالا، اگر از هر کدام هم یک تیکه ارث ببره چی می شه؟ زن عبدالملک
روزی به ما می گفت: از مسجد نیامده رفت پای خیک عرق. به او گفتم: بگذار عرق نمازت خشک بشه. واسه چی عرق می خوری؟
گفت: عرق که چیزی نیست، خون مردم را هم می خورم!
– این درسته که شما در دوران عبدالملک بود که آبروریزی کردید!؟
خدا این مرد یعنی عبدالملک را لعنت کند. آبروی ما را در تاریخ برد. فلان فلان شده هوچی پا شد رفت تلپ شد در مکه. ما هم
آدمی نیستیم که برای کسی تره خورد کنیم. باید روشو کم می کردم. برو بچه های دمشق و حلب را ریختم توی مکه، حالش را
حسابی جا آوردیم. لامذهب از چنگم فرار کرد. فقط آتیش مکه و آبروریزی آن برای من ماند.
– البته گویا برای شما که بد نشد؟
هی بد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 