پاورپوینت کامل قلب و سنگ ۱۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قلب و سنگ ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قلب و سنگ ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل قلب و سنگ ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

تمام توانت را در پاهایت ریخته بودی و با تمام سرعتی که داشتی می دویدی آجرهایی که به طور پراکنده و نامنظم زیر پایت قرار
می گرفت، حسابی عصبانی ات کرده بود و گاهی تعادلت را برهم می زد . طوری که نزدیک به زمین می شدی و احساس می کردی
که هر لحظه روی زمین می افتی . گاهی با اضطراب به پشت سرت نگاه می کردی هنوز پشت سرت بود و با سرعت به سمت تو
می آمد . احساس می کردی خدا توانی مضاعف در وجودت قرار داده، وقتی نگاهت می کردم حس می کردم قدت از اسلحه ای که آن
مرد در دست دارد کوتاه تر است، اضطراب وجودم را فراگرفته بود، لحظه ای مکث کردی و ایستادی مرد هم ایستاد و اسلحه را به
سمت تو نشانه رفت، وجودم می لرزید و حسابی ترسیده بودم تو هم همانطور ایستاده بودی در دلم فریاد زدم: برو . . . صبر نکن . . .
الان می زند . . . زود باش عجله کن اما چه فایده . تو که صدایم را نمی شنیدی . تو که نمی شنیدی چه می گویم . همانطور ایستاده
بودی و چشمانت را به اسلحه مرد دوخته بودی . ناگهان با سرعت خم شدی خدای من چه می دیدم چه تصمیمی گرفته بودی
حسابی تعجب کرده بودم و منتظر بودم تا ببینم چه می کنی . دستت را به سمت زمین بردی از روی زمین و از لابه لای همان
سنگ ها و آجرهایی که تا لحظاتی پیش تو را آزار می داد یکی از آن ها را برداشتی . این بار نگاهت نسبت به آن سنگ محبت آمیز بود
با مهربانی نگاهش می کردی و آرام آن را زیر دستت لمس کردی انگار سنگ در دستت مثل یک قلب مهربان نرم و لطیف شده بود .
درست بر عکس قلب آن مرد که مثل سنگ سخت بود .

«ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره او اشد قسوه . . .» (۱)

نمی توانستم باور کنم و درک کنم که چه قصدی داری اسلحه مرد به سمت تو بود و انگشتش روی ماشه و من هنوز می لرزیدم،
دستت را بالا بردی کمی بالاتر از سرت و آن را به سمت عقب حرکت دادی چقدر آرام و مطمئن حرکت می کردی .

«هو الذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا اینما مع ایمنهم . . .» (۲)

چشم هایت را در چشم های آلوده مرد دوختی و میخ نگاهت را در وجودش فرو کردی این اولین تیر تو بود به سمت او که آن را با
تمام وجود روانه کردی . سنگ را به سمت مرد پرتاب کردی اصلا نمی شد باور کرد من هر لحظه منتظر بودم مرد به سمت تو
تیراندازی کند اما بر عکس، تو به سمت او تیر زدی نمی دانم به کدام قسمت بدنش اصابت کرد اما هر چه بود خیلی محکم و دردآور
بود با این که کوچک