پاورپوینت کامل پارچه سرای بابک ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پارچه سرای بابک ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پارچه سرای بابک ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پارچه سرای بابک ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۰

شنیده بود که مغازه باز کرده . ته دلش خوشحال بود که سرانجام او هم مشغول شده و از پرسه زدن در خیابان ها راحت شده .
آدرس او را از پیمان گرفته بود تا سری به او بزند; اما درس های دانشگاه حسابی وقتش را پر کرده بود . . .

بالاخره تصمیم گرفت، هر طور شده به دیدنش برود . آدرس را در جیب پیراهنش گذاشت و به راه افتاد . تا رسیدن به آنجا دو
کورس ماشین سوار شد و به پاساژی که مغازه بابک داخل آن بود، رسید . تا آن جای آدرس را درست آمده بود ; حالا باید به دنبال
مغازه دوستش می گشت . . .

مغازه بسته بود و لامپ ها خاموش . نگاهی به ساعتش کرد . عقربه ها، ساعت ۴ را نشان می دادند . با خود گفت: «حتما من زود
اومدم . بهتره برم یه دوری بزنم، بعد برگردم » .

از پاساژ بیرون آمد و آن طرف خیابان، فضای سبز کوچکی یافت . روی نیمکت نشست و از کیفش کتابی بیرون آورد و مشغول
مطالعه شد . . .

وقتی به ساعتش نگاه کرد، دید پنج و پانزده دقیقه است . اصلا گذر زمان را حس نکرده بود . به سرعت به راه افتاد و به مغازه بابک
رسید . با رنگ جذاب روی شیشه مغازه نوشته شده بود: «پاورپوینت کامل پارچه سرای بابک ۱۹ اسلاید در PowerPoint » در دلش گفت: «مثل همیشه سلیقه به خرج داده و در
و دکور خوبی واسه مغازه اش درست کرده . . .» می خواست وارد شود که دو تا خانم با حجابی نه چندان پسندیده از مغازه بیرون
آمدند . رفت داخل مغازه . گلویی صاف کرد و گفت:

– آقا ببخشید! پارچه لئونارد دارید؟

– بابک که مشغول لوله کردن پارچه های ولو شده روی میز بود، بادیدن او گفت:

به به! حمید آقای گل!

– سلام!

– سلام به روی ماهت، چطوری پسر؟

دست ها در گردن هم افتاد و باران ماچ و بوسه ها به سروروی هم باریدن گرفت . بابک گفت:

– تو کجا اینجا کجا؟

– دیدم تو بی وفا شدی و خبری از ما نمی گیری . گفتم من بیام سر وقتت .

– خیلی خوش اومدی! صفا آوردی . بشین الآن می یام .

بابک حمید را در مغازه تنها گذاشت . چند لحظه از رفتنش نمی گذشت که دو تا خانم باحجابی بدتر از قبلی ها وارد شدند:

– آقا! «سانتانای گل دار» دارید؟

– والله صاحبش نیست . رفته تا جایی الآن بر می گرده .

به پارچه های مغازه نگاهی کردند و خارج شدند . صدای مشمئز کننده ای حمید را آزار می داد . هر چه به دنبال منبع صدا گشت،
پیدا نکرد . در همین لحظه بابک با یک سینی که داخل آن دو کلوچه و دو لیوان شیرموز بود، از راه رسید . در حالی که نفس نفس
می زد گفت:

– آقا حمید! خیلی خوش اومدی . بفرما . ناقابله . مغازه اس دیگه . باید ببخشی که اینجوری ازت پذیرایی می کنم . کسی نیومد؟ !

– چرا! دو تا زن اومدند و اسم پارچه عجیبی را پرسیدند; وقتی گفتم نیستی، برگشتن و رفتن؟

– خب نگهشون می داشتی! گفتم که زود می یام .

– من گفتم ; ولی . . .

– بگذریم . تعریف کن ببینم کجایی؟ چکار می کنی؟ اینجا رو از کجا پیدا کردی؟

– سرت رو درد نیارم . بعد از خدمت دیدم علاقه به ادامه تحصیل دارم . امتحان کنکور دادم و خدا رو شکر قبول شدم . الآن هم
ترم دوم هستم . آدرس تو رو هم از پیمان گرفتم . حالا تو بگو چه کار می کنی؟

– من هم بعد از سر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.