پاورپوینت کامل رفیقان این چه سودا بود با من؟ ۳۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رفیقان این چه سودا بود با من؟ ۳۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رفیقان این چه سودا بود با من؟ ۳۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رفیقان این چه سودا بود با من؟ ۳۴ اسلاید در PowerPoint :
۱۳
نشستی دوستانه با بچه های تفحص
راستش را بخواهید برای ما که از نسل بعد از جنگ هستیم و شهدا را دوست داریم، آنچه تداعی گر جنگ است، همان تابوت های
زیبا و سه رنگی است که به اندازه حجم استخوان های یک نفر سبک است و گاهی انسان را اگر لایق باشد، تا ملکوت پرواز می دهد .
وقتی صحبت از تفحص شهدا می شود آدم دلش مثل پروانه به سمت خاکریزهای جنوب پرواز می کند . من و شما که از تفحص شهدا
فقط تشییع جنازه شهدا را دیده ایم، با این عالم زیبا یک ارتباط داریم و آن هایی که زندگی شان را برای یافتن شهدا گذاشته اند،
زندگی برای آن ها مانند ما که این قدر علاقه به لباس، پوشاک و خوراک داریم، اصلا معنایی ندارد . آن ها شب ها شهدا را می بینند و
برای پیدا کردن شهدا، چشم هایشان را نذر قبر بی نشان حضرت زهراعلیهما السلام کرده اند . در واپسین دقایقی که در حال
جمع آوری مطالب نشریه بودیم، زنگ محل کارمان به صدا درآمد و «حسین برزگر» و «آقازیارتی » بچه های با صفای تفحص وارد
شدند .
از خوشحالی داشتیم پر در می آوردیم; بعضی ها به شوخی به این دوستان می گویند شما بوی شهید می دهید، اما واقعا عطر شهید
و بال ملکوتی شهادت در فضای محل کار ما پیچید .
حرف هایمان را با شوخی و لبخند شروع کردیم:
فلانی هر وقت برای پیدا کردن شهدا متوسل می شد، بی بروبرگشت آن روز ده، دوازده تا عراقی پیدا می کردیم .
یک شب خواب دیدم با فلانی مشغول پیدا کردن شهدا هستیم و طبق معمول داشتیم کارهایمان را انجام می دادیم که ناگهان
احساس کردم کسی دارد مرا صدا می زند از خواب بیدار شدم . دیدم صاحب خانه آنجایی است که ما میهمان بودیم و از این که من
در خواب حرف می زنم، حسابی شاکی است .
یکی از دوستان هر بار از تفحص بر می گردد، این طرف و آن طرف مصاحبه می کند و می گوید تفحص عشق است، اما نمی داند که
ما همین چند روز پیش چند تا از ماشین هایمان خراب شده بود، مجبور بودیم با آمبولانس هم گازوییل این طرف و آن طرف
ببریم، هم اگر شهید پیدا کردیم، شهید جابه جا کنیم و هم خودمان با آن پای کار برویم .
کم کم حرف ها حسابی تر شد، حسین برزگر که هیچ وقت چهره آفتاب سوخته اش را از یاد نمی برم، گفت:
روز تولد حضرت زهراعلیهم السلام بود، وضعیت کارمان در طلاییه به نحوی بود که چند روزی بود شهید پیدا نکرده بودیم،
بچه ها صبح که از خواب بیدار شدند; گفتند: امروز دیگر حضرت زهرا باید به ما عیدی بدهد . اصلا با یک امیدواری خاصی رفتیم
پای کار .
یکی از بچه ها مشغول کندن زمین بود . ما هم چون هوا گرم بود، در سایه ماشین نشسته بودیم و داشتیم نگاه می کردیم . اصلا به
دلمان افتاده بود امروز شهید پیدا می کنیم که ناگهان صدای اون دوستمون آمد که بیایید یه چیزی پیدا کردیم . رفتیم سراغ
جنازه، انگار چیزی جز یک زیر پوش; تن این بنده خدا نبود . خیلی دنبال یک نشونی، پلاک، کارت شناسایی گشتیم، اما هیچ چیز
پیدا نکردیم . فقط روی پشت زیرپوش اون بنده خدا نوشته بود تولیدی فلان جا که فهمیدیم این بنده خدا ایرانی است، البته این
شهید گمنام . بچه ها خیلی خوشحال شدند . شب شکلات و شیرینی پخش کردند . راستش حالا که فکر می کنم روز تولد مادرمون
حضرت زهرا که قبرش پنهان است، باید هم ما شهید گمنام پیدا کنیم .
مثل همیشه آرام و کم صحبت حرف هایش را با این جملات شروع می کند:
گمنامی و غیر گمنامی بودن شهدا روی حساب است آن هایی که نخواهند ما نام و نشانی از آن ها پیدا کنیم، نخواسته اند . بعضی
شهدا هستند که اسمشون رو از روی زبونه کتونی چینی شون فهمیدیم . چون بعضی ها اسمشون رو روی زبونه پوتین یا کتونی
چینی می نوشتند، ولی بعضی شهدا مثل این شهید فقط نشونی ایرانی بودنشون همان نوشته پشت زیر پوش اون هاست
پرسیدم شهدای ایرانی با کشته های عراقی چه فرقی می کنن؟
این مساله برای ما هم هنوز خیلی غریبه راستش رو بخواید استخوان های جنازه های ایرانی با آدم حرف می زنند، اصلا وقتی یک
جنازه پیدا می شه تقریبا به ناخودآگاه ما می گن که این شهید ایرانیه یا کشته عراقی، البته چند ویژگی توی شهدای ما هست که
خیلی جالب . اول اینکه استخوان های بچه ها بیشترشون سفیده، ولی عراقی ها استخوان های سیاهی دارن . من تا به حال عراقی
ندیدم که استخوان بدنشون سفید باشه، دوم اینکه استخوان بندی بچه های ما کوچک تره چون عموما بچه های رزمنده ما کم سن و
سال بودن و برای همین استخوان بندی جوانانه دارن . سومین ویژگی شهدای ما هم نوع لباس، دوخت لباس و ویژگیهای ظاهری
اون هاست، اما اون چیزی که مارو خیلی به شهیدامون نزدیک می کنه اون عطر ویژه ایه که از بدن های اون ها به مشام می رسه .
عباسی تاملی کرد و بعد مثل اینکه یاد خاطره ای افتاده باشد، گفت:
قبلا برات تعریف کردم، ما توی جزیره داشتیم کار می کردیم . اونجا زمین به خاطر نزدیکی به آب و هوای گرم به صورت لجن شده
بود . ما هم برای پیدا کردن شهید باید مقداری زمین رو می کندیم . یه روز عطر بسیار عجیبی توی این گودال به مشام ما رسید .
به حسین گفتم حاج حسین، شما هم این بورو می فهمید؟ – ایشون تایید کرد . بچه های سرباز و کادر تفحص رو هم آوردیم . همه
تایید کردند . خیلی عجیب بود . این قدر این بوی عطر زیاد بود که من فکر کردم مثلا شیشه عطری توی جیب این شهید شکسته،
خلاصه شهید را پیدا کردیم; یک شهید سال
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 