پاورپوینت کامل دین ما، دین مهربانی ۱۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دین ما، دین مهربانی ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دین ما، دین مهربانی ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دین ما، دین مهربانی ۱۸ اسلاید در PowerPoint :
۳۶
– چه کسی است در این وقت شب؟
زن برخاست و با کنجکاوی پشت پنجره رفت . شوهرش گفت: نمی دانم انگار خیلی هم عجله دارد!
کوبه در، دایم به صفحه فلزی آن می خورد . نیمه های شب بود . حالا نزدیک بود بچه ها هم از خواب بیدار شوند . مرد عجله کرد . با
احتیاط پشت در چوبی خانه رفت و صدا زد: «آهای! کیستی و چه می خواهی؟»
صدایی آشنا گفت: منم، همسایه خوب تو!
مرد یاد همسایه خود افتاد . جلوتر رفت و پرسید: چه شده همسایه، چرا مضطربی؟
مرد همسایه گفت: زود وضو بگیر و لباس هایت را بپوش که برای نماز برویم مسجد!
مرد کمی فکر کرد و با خودش گفت: «نماز . . . الان؟ !»
– باشد می آیم .
مرد همسایه گفت: به همان شکلی که یادت دادم وضو بگیر، عجله کن که ثواب این وقت از دستمان نرود!
مرد به طرف اتاق خود پا تند کرد . او یک مسیحی بود که امروز صبح به دست مرد همسایه مسلمان شده بود . از اسلام هم فقط
نماز خواندن و وضو گرفتن را آن هم خیلی کوتاه و ساده بلد شده بود . مرد همسایه پشت در این پا و آن پا کرد . هوا مهتابی و روشن
بود . ماه با مهربانی به آنها می خندید . در باز شد . مرد بیرون آمد . مرد همسایه به او سلام کرد و دستش را گرفت به مسجد برد .
وقت نافله شب بود . مرد همسایه کمی از نافله نماز شب گفت . بعد به نماز ایستاد . مرد تازه مسلمان هم مشغول نماز شد . ساعتی
گذشت . تا این که مؤذن به مسجد آمد، بر پشت بام رفت و اذان صبح را سرداد . مسجد پر از مردم نمازگزار شد . آن ها پشت سر امام
جماعت مسجدشان نماز خواندند . نماز صبح که تمام شد، مردم راهی خانه هایشان شدند . مرد تازه مسلمان هم از جا برخاست .
کفش هایش را برداشت تا برود، اما مرد همسایه فوری جلویش ایستاد و با جدیت گفت: کجا . . . چرا عجله می کنی؟
– می خواهم برگردم به خانه ام . نماز صبح را که خواندیم، دیگر کاری نداریم .
– کمی صبر کن تا تعقیبات نماز را هم بخوانی . وقتی خورشید سر زد، راه بیفت!
مرد به آسمان خیره شد . با دو دلی سر به زیر انداخت و توی مسجد نشست . مرد همسایه بلند بلند تعقیبات نماز را خواند و او هم
تکرار کرد .
آفتاب از پشت پنجره آسمان لبخند می زد . خروس ها دیگر نمی خواندند . مرد تازه مسلمان فوری برخاست تا برود . دوباره مرد
همسایه را مثل دیوار، جلوی خود دید .
– دیگر چه شده؟
یک قرآن کوچک به او داد و گفت: فعلا مشغول خواندن قرآن باش تا خورشید بالا بیاید . . . اصلا من توصیه می کنم که امروز روزه
بگیری . آخر نمی دانی که روزه گرفتن در این ماه چقدر ثواب دارد، آن هم برای یک انسان تازه مسلمان!
مرد که با تعجب به لبهای او می نگریست، پذیرفت . او نشست و کنار مرد همسایه به زحمت مشغول خواندن قرآن شد . ظهر
داشت از راه می رسید که او قرآن را بست و ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 