پاورپوینت کامل پسر فاطیما روی کوه ایفل ۳۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پسر فاطیما روی کوه ایفل ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پسر فاطیما روی کوه ایفل ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پسر فاطیما روی کوه ایفل ۳۱ اسلاید در PowerPoint :
۱۰
لیوان را بر می دارم تا آب بخورم، بو می دهد…
پر از داروی سبز و تلخی است که پیتر باید همه اش را سر بکشد . سرش را بلند می کنم . دستم را زیر غده بزرگ کنار گلویش نگه
می دارم . دیگر چشمانش را نمی تواند باز کند . به زحمت دهانش را باز می کنم و دارو را می ریزم . بیدار می شود . شربت از کناره
دهانش می ریزد . صورتش سرخ و سرخ تر می شود . خود را تکان تکان می دهد . برش می گردانم و سرش را به سمت لگن خم
می کنم . دارو توی لگن بر می گردد .
می آیم گوشه کلبه، کنار تابلوی مریم مقدس و عیسی مسیح می نشینم و دوباره به چهره مهربانش خیره می شوم . التماسش
می کنم . خواهش می کنم . زار می زنم: «ای مادر مقدس! من غیر از پیتر کسی را توی این دنیا ندارم، به این پیر زن بیچاره رحم کن!
توی این زمستان کوهستان، آخر من با این جوان سرطانی چه کار کنم؟»
بلندم می کند . از دست من کاری ساخته نیست . «عمر پیتر تمام شده است .
– پیتر شیرها را تحویل کارخانه دادی؟ «بله مادر! پول شیرهای ماه قبل را هم گرفتم، حالا می توانیم برویم شهر و وسایلی که برای
تابستان لازم داریم، تهیه کنیم »
پشت فرمان می نشیند و من دوباره نگاهش می کنم . موهایش دوباره درآمده، گودی زیر چشمانش پرشده و دیگر زیر گلویش
غده ای نیست . می فهمد که نگاهش می کنم می بوسدم و استارت می زند و ماشین روشن می شود .
استارت می زنم و روشن نمی شود . خدایا نکند که روشن نشود . توی این زمستان چه کار کنم؟ به پیتر نگاه می کنم که بیهوش
روی صندلی افتاده، پتو را روی سرش می کشم و دوباره استارت می زنم، روشن نمی شود، باز استارت می زنم و باز و باز و باز . . .
دنده را روی خلاص می گذارم . بیرون می روم و هل می دهم .
دوباره برف شروع به باریدن می کند «نه خدای من!» ماشین به سرازیری نزدیک می شود، خودم را پشت فرمان می رسانم و دنده دو
می زنم، پت پتی می کند و بی صدا می ایستد . به زمین و زمان فحش می دهم برف شدیدتر شد . اطراف را نگاه می کنم . روی کوه
ایفل من هستم و کلبه ام و پیتر و وانت . گریه ام می گیرد . همان جا زیر بارش برف به وانت تکیه می دهم و های های گریه می کنم .
چاره ای نیست . بدن بی رمق پیتر را به دوش می گیرم و به خانه می روم . هر چه باشد گرم تر است .
«خانم محترم توی این برف اصلا ممکن نیست! منطقه کوهستانی است و شما بدجایی هستید»
«گفتی مریضی پسرت چیست؟ سرطان بدخیم حنجره؟ متاسفیم در مورد سرطان کمکی از ما ساخته نیست، با مرکز
بیماری های خاص تماس بگیرید»
«خانم محترم همانطور که گفتم هیچ درمانی نتیجه ندارد . بیشتر از این پسرتان را با آمپول و سرم آزار ندهید . بگذارید این چند
روزه را با درد خودش بسازد . این تشنج ها طبیعی است .»
تلفن را می گذارم حتی دکتر هاینریش هم ناامیدم می کند . رنگ پیتر سفیدتر شده . روی تخت بی تابی می کند . دندان هایش را
روی هم فشار می دهد و دست هایش را مشت می کند . دوباره روی سینه ام صلیب می کشم . ناله می کنم: ای مریم مقدس! ای مادر
آسمانی! من پیتر را از تو می خواهم . بیدار که می شوم صورتم خیس خیس است . با خودم زمزمه می کنم .
فاطیما – مهدی – فاطیما – مهدی – محمد – پسرم از دستم می رود . موهای سفیدم را پریشان می کنم و زار می زنم: «ای
فاطیمای مقدس! ای فاطیمای بزرگ . پیتر را از تو می خواهم ای مهدی ای مهدی عزیز تو را به مادرت قسم فرزندم را به من
برگردان » در می زنند، مسیح است که روی چارچوب در نگاهم می کند با همان چشمان درشت و موها و ریش بلند .
«نه من مسیح نیستم . من خاک پای فرزند همان کسی هستم که داشتی صدایش می کردی »
پسرت کو کجاست؟
«پیتر آن جاست » دوباره گریه ام می گیرد . می خواهم التماس کنم که می بینم بالای سر پیتر ایستاده و وردی زمزمه می کند .
دستش را پشت کمر پیتر می گذارد و فریادی می کشد و چیزی می گوید . پیتر می نشیند و چشمانش را باز می کند .
همین چشمانش که دارند تماشامی می کنند: «مادر چی شده؟ دوباره در فکر اویی خادم مهدی مقدس؟» لبخند می زنم و سرتکان
می دهم . راستی مادر یک بار دیگر بگو توی خواب مریم مقدس چی گفت؟ «چند بار می پرسی! تا حالا صد بار این سوال را از من
کرده ای » سرش را خم می کند و چشمانش را نازک، یک بار دیگر به خاطر پیتر می گویم «پسرت مرده را زنده می کرد پیتر من که
هنوز نمرده است از او بخواهید به پیتر کمک کند من بدون پیتر می میرم » سرش را پایین می اندازد و می گوید «از پسرم هم در این
مورد کاری ساخته نیست »
پس لااقل راهنماییم کنید . راهی جلوی پایم بگذارید . من تنها با این پسر مریض چه بکنم؟»
«من و فرزندم وقتی مشکل حل ناشدنی داشته باشیم، دست به دامان پیامبر اسلام می شویم، او و فرزندانش نزد خدا بسیار بلند
مرتبه هستند و خدا دعایشان را مستجاب می کند .»
– چطور از او کمک بخواهم .
– همین
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 