پاورپوینت کامل گذشته ها گذشته! … ۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گذشته ها گذشته! … ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گذشته ها گذشته! … ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گذشته ها گذشته! … ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۱۵

قبل از اینکه به دیدنش برود، گوشی را برداشت و شماره ی تلفن خانه ی آن ها راگرفت; اما کسی گوشی را برنداشت . لب هایش را
ورچید و باخود گفت: «یعنی کجا رفتن؟»

یک ساعت بعد دوباره زنگ زد; اما بازهم کسی گوشی را برنداشت . اواخر شب هم همین طور; ولی بازهم فقط صدای بوق بود که
شنیده می شد .

دو سه روز گذشت . دوباره به فکرش رسید که تماس بگیرد …

مادرش گوشی را برداشت گفت:

– بله!

– الو سلام حاج خانم!

– سلام . شما؟

– منم نسرین ; دوست فریبا .

– اوا سلام نسرین جون، ببخشید که نشناختم . حالت خوبه مادر؟

– خیلی ممنون . خوبم . شما چطورین؟

– شکر خدا .

– حاج خانم، فریبا هست؟

– نه مادر . یه سر رفته خونه ی خواهرش فهیمه .

– راستش چند روزه زنگ می زنم; کسی گوشی روبرنمی داره …

– آره . همه مون یه هفته رفتیم شمال، خونه ی برادر شوهرم اینا .

– خب! خوش گذشت؟

– نه بابا، چه خوشی؟ مگه فریبا گذاشت خوش بگذره؟

– چرا؟ مگه چی کار کرده؟

– از پشت تلفن نمی شه بگم . راستی نسرین جون! یه سر می تونی بیای خونمون؟ کارت دارم! یه کار واجب .

– چشم حاج خانوم . تا یه ساعت دیگه اون جام …

نسرین سرو وضع خود را مرتب کرد و جلوی آیینه خود را ورانداز کرد . مانتوی جدیدی که از شیراز خریده بود، کاملا اندازه و
برازنده اش بود; چادرش را برداشت که حرکت کند . اما از داخل حیاط به اتاقش برگشت و «ادکلنی » که برای فریبا خریده بود،
برداشت .

مادرش گفت: «زیاد نمونی ها! زود برگرد .»

مادر فریبا بایک سینی شربت آبلیمو آمد و آن را روی میز «عسلی » گذاشت و روی مبل روبروی نسرین نشست:

– خب، نسرین جون خیلی خوش اومدی!

– ممنون . ببخشید که به زحمت افتادید .

– قابل شمارو نداره . بخور تا گرم نشده …

نسرین که از تشنگی داشت هلاک می شد، شربتش را خورد و مادر فریبا شروع کرد به درددل:

«دخترم داره از بین می ره; از دل و دماغ افتاد . از وقتی شنید که توی کنکور قبول نشده، خیلی غصه می خوره . تورو خدا باهاش
صحبت کن . بچه ام داره تلف می شه . بااین که چند روزی رفتیم مسافرت، اما بازهم روحیه اش عوض نشده; غذا هم به زور می خوره
…»

نسرین از شنیدن ماجرای فریبا خیلی ناراحت شد . دردلش گفت: «ای بچه ننه! من بیشتر از این ها روت حساب می کردم .»

با این حال قول داد که فردا دوباره به منزل آنان رفته و با فریبا صحبت کند …

روز بعد ساعت ۶ عصر به خانه ی آن ها رفت . فریبا تنهابود و مادرش همراه دو پسر دوقلویش بی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.