پاورپوینت کامل ستاره ای در زمین ۲۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ستاره ای در زمین ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ستاره ای در زمین ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ستاره ای در زمین ۲۲ اسلاید در PowerPoint :
۵۴
یک روز در حیاط مدرسه تکه نانی روی زمین دید، نان را برداشت و در شکاف دیوار گذاشت . مدیر مدرسه او را دید . گمان کرد
ابراهیم چیزی پیدا کرده است وپنهان می کند . پیش او رفت و با عصبانیت پرسید: «چرا خم شدی؟ چی از روی زمین پیدا کردی؟»
او ترسیده بود و با ناراحتی خرده نان را نشان داد . مدیر که تازه متوجه اصل ماجرا شده بود به خاطر احترام گذاشتن به نان از او
تشکر کرد .
از کودکی یاد گرفته بود که نان برکت خداست و باید به آن احترام بگذارد .
وقتی می خواست به مکه برود . مادرش گفت: «سوغاتی یادت نره!» ، ابراهیم گفت: «مادر من پول ندارم! پول سفر رو هم دولت به ما
قرض داده و در طول سال از حقوقمون کم می کنه، پول سوغاتی خریدن ندارم!»
روزی که از سفر حج برمی گشت، تنها یک ساک داشت . در فرودگاه، مامور گمرک پرسید: «بقیه اثاثیه تون کجاست؟» گفت: «بقیه
نداره » . پرسید: «سپاهی هستید .» گفت: «بله » . مامور گفت: خیلی از پاسدارها مثل شما دست خالی بر می گردند، بفرمایید .
هشتم ماه ذی الحجه، حاجیان آماده حرکت به سوی صحرای عرفات می شوند . یکی از دوستانش گفت: زمان پیامبر و ائمه اطهار
این مسیر را چطور می رفتند؟!
ابراهیم گفت: خیلی وقت ها پیاده می رفتند .
دوستش گفت: پس ما هم پیاده برویم . و پیاده راه افتادند . هوا گرم بود و زمین سوزان آن طور که وقتی پا بر زمین می گذاشتی، به
زمین می چسبید .
وقتی ازدواج کرد، وضع مالی خوبی نداشت و معمولا نان و پنیر می خوردند . یکی از دوستانش به شوخی به ابراهیم گفت: شما
همیشه نان و پنیر می خورید یا وقتی به ما می رسید؟!
روحیه با نشاطی داشت . گاهی وقت ها زیرلب شعری را زمزمه می کرد . بعدها شنیدم که در جبهه هم گاهی: «بر مشامم می رسد
هر لحظه بوی کربلا» را آرام زمزمه می کرده است .
دائم از خدا، ایمان، صداقت و راستی صحبت می کرد .
همیشه می گفت: اگر هرکاری می کنید برای خدا باشد، پیروزی از آن ماست .
یک روز از شناسایی بر می گشتیم . که ناگهان ابراهیم دل درد شدیدی گرفت . ماشین را کنار زدیم، پیاده شد … حالش بد شده بود .
مقداری زیادی خون بالا آورد . سریع او را به بیمارستان رساندیم . از معده اش عکس انداختند و گفتند: زخم معده پیدا کرده وباید
غذایش را مرتب و سر وقت بخورد .
موقع عملیات گاهی آن قدر مشغول بود که غذا خوردن را فراموش می کرد!
گرماگرم عملیات «ولفجر۱» بود . جعبه های کمپوت گیلاس را درآوردند . شکر خدا، نعمت فراوان بود . فرصت زیادی نداشتیم،
کمپوت ها را سوراخ می کردیم و آبشان را می خوردیم و به کناری می انداختیم . چند نفر به طرف ما آمدند که به گردن یکی از آن ها
دوربین بود . گفت: «برادر! اجازه می دی یه عکس با شما بندازیم؟» قبول کردم و عکس انداختیم .
بعد از عکس گرفتن کمی من و من کرد و گفت: حیف نیست این کمپوت ها رو این طوری می کنید! گفتم: نمی تونم میوه اش رو
بخورم، ولی آبش برای رفع تشنگی خوبه »
گفت: نمی تونی بخوری . مجبور که نیستی حرومش کنی! عملیات هنوز ادامه داره .
بعد هم آرام به پشتم زد، خندید و رفت .
وقتی که رفت . یکی از دوستانم گفت: او فرمانده لشگر بود .
مدتی بود که درحال جمع آوری آیات قرآنی و احادیث درباره فرمانده و فرماندهی بودم .
او متوجه شد که من جزوه ای تهیه کردم تحت عنوان «فرمانده کیست و فرماندهی چیست؟! به من گفت: من هیچ وقت از خواندن
کتاب تا این حد خوشحال نشده بودم که از شنیدن ای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 