پاورپوینت کامل آن جمله عجیب ۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آن جمله عجیب ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آن جمله عجیب ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آن جمله عجیب ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۲۱

در خانه را زدند. نامه ای را که آقا جواب داده بودند برداشتم و در را وا کردم.
می دانستم کیست. خودش بود. با نگرانی سلام کرد و گفت: ببینم چی شد؟ آقا جواب دادند؟
گفتند که چه خاکی به سرم بریزم؟

خندیدم: نگران نباشید. آقا جواب نامه تان را دادند. ان شاءالله کارتان درست می شود.

نامه را بهش دادم. نامه را گرفت و نگاه کرد: آقا چی نوشته اند؟

ـ آقا زیر نامه شما توصیه ای به رییس بلدیه نوشته اند. شما به رییس بلدیه رجوع کنید
و این نوشته را نشانش دهید. انشاءالله مشکلتان حل می شود.

برقی در چشم های مرد درخشید. خوشحال شد: خدا از آقایی کمتان نکند. خدا آقا را صدسال
زنده نگه دارد. خدا سایه آقا را از سر ما کم نکند. خدا …

خندیدم: خب دیگر! زودتر برو تا رییس بلدیه را پیدا کنی. خدا به همراهت. مرد با
خوشحالی خداحافظی کرد و رفت. برگشتم. می خواستم وارد اتاق شوم که صدای کلون در به
گوشم خورد. به طرف در رفتم و در را وا کردم. پشت در پیرمردی با لباس های چروک و رنگ
و رورفته و گیوه و کلاه نمدی ایستاده بود و با چشم هایی غمگین نگاهم می کرد.

سلام کرد و گفت: ببخشید منزل آقای مدرس همین جاست.

ـ بله! امرتان را بفرمایید.

یک دفعه اشک، چشم های مرد را پر کرد: آمده ام به آقا عارض شوم.

به من گفته اند آقا حتماً کمکم می کند و به دادم می رسد.

ـ آرام باش پدرجان، بفرما تو. بفرما ببینم چی شده؟

مرد، آرام وارد خانه شد.

  

مرد لیوان آب را سرکشید. لیوان را بر زمین گذاشت و به بالش تکیه داد.

آقا عرقچین را روی سرش جابه جا کرد: خب پدرجان موضوع چیست؟

من که آمده بودم لیوان آب را ببرم، با شنیدن این حرف آقا گوشه اتاق نشستم. کنجکاو
بودم ببینم پیرمرد برای چه این قدر ناراحت است. دوباره چشم های پیرمرد پر از اشک
شد. لب وا کرد: آقا همه بدبختی های من از دست رییس نظمیه است.

آقا با خنده تلخی گفت: عجب! شما هم از دست رییس نظمیه شکایت داری؟

ـ بله، آقا این رییس نظمیه مرا به خاک سیاه نشانده .

با شنیدن حرف پیرمرد به فکر فرو رفتم. این پیرمرد چندمین نفری بود که از دست رییس
نظمیه به آقا عارض شده بود. از رییس نظمیه بدم می آمد. از دست او حرصم گرفته بود.
تا حالا آقا چندین نامه به او نوشته بود. پیرمرد گفت: راستش رییس نظمیه چند روز پیش
دو تا مأمور به خانه ام فرستاد. مأمورها به من گفتند تو دزد هستی و ما آمده ایم
خانه ات را مصادره کنیم. هرچه د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.