پاورپوینت کامل سیاه و سفید ۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سیاه و سفید ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیاه و سفید ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سیاه و سفید ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۷

هزاران چشم، سرتاپای او را وارسی کرد؛ در دست های زیادی چرخید، اما هیچ نگفت تا
آن که کاروانی از اشک آمد و کنار چشمه چشم هایش، خیمه زد و پنجره پلک هایش را پایین
کشید.

ناگهان صدایی از بین جمعیت، خودی نشان داد و گفت: «من او را می خرم، ارزشش چقدر
است؟!» فروشنده، لب هایش را به گوش خریدار نزدیک کرد و چیزهایی در آن خواند. او هم
گفت: خریدارم. حالا دیگر آن غلام سیاه، از قفس بردگی دلالان آزاد شده بود.

گونه های غلام، هنوز نشانه های سفر را فراموش نکرده بود که خریدار پرسید: نامت
چیست؟ او با لب های خشکیده فقط توانست، مولایش را نگاه کند.

دوباره پرسید: اهل کجایی؟! با صدایی که ضربان قلب دردمندش را منعکس می کرد، پاسخ
داد: «اهل نوبه»

ماه ها، برده اشراف مکه بود، سال های زیادی هم بود که به جرم غلامی، سایه هیچ
دست مهربانی را بر سرش ندیده بود، تا این که «فضل بن عباس» او را خرید.

دستان فضل، مهربانی را از اقیانوس محبت امیرالمؤمنین(ع) به ارث برده بود.

اما غلام هنوز هم در بیابان های بی کسی سرگردان بود، تا این که «کسی» به سراغش آمد.
کسی که همه نشانی های گمشده اش را با هم داشت. وقتی امیرالمؤمنین(ع) او را به ۱۵۰
دینار از فضل خرید و به دستان امانت دار ابوذر سپرد، روح غلام از شادی به پرواز
آمد.

«جون» پیش از آن که غلام ابوذر باشد، برادرش بود، این را خود ابوذر می گفت، در
پاسخ کسانی که او را نصیحت می کردند که دوشادوش این برده قدم بر ندارد مبادا او فکر
کند آزاد شده است. او با تمام باوری که در قلبش خانه کرده بود، می گفت: او برادر من
است. آیا ستایش پیامبر(ص) را نشنیده اید که فرمود: هرکس برادر ندارد، از اهل نوبه
برای خود برادری انتخاب کند.

وقتی غلام حلقه به گوش پیامبر(ص) ابوذر را به شام فرستادند، مثل همیشه برای مردم
از حق گفت. عده ای پذیرفتند. گروهی تکفیرش کردند و برخی با سخنان او، آتش فتنه به
پا کردند.

و غلام ابوذر بود که در حلقه غلامان از مولایش می گفت:

«مولای من، یکی از استوانه های چهارگانه اسلام است. او همانی است که رسول خدا(ص)
فرمود: نه آسمان راست گوتر از ابوذر در زیر چتر خود گرفته و نه زمین راست گوتر از
او بر دامن خویش.

روباه شام، معاویه، وقتی که دید، گردن های بر افراشته و جاه طلب، با خواری در
برابر حقیقت خم می شود، به عثمان نامه نوشت. «ابوذر تو را از چشم مردم شام انداخته
و مغضوب آن ها کرده…»

بارانی از اشک، پشت سر مسافر را خیس کرد. وقتی که عثمان حکم تبعید مولایش را به
«ربذه» اعلام کرد.

ابوذر سفارش کرد: تو آزادی، مبادا سفارش مرا درباره محبت و دوستی آل محمد(ص) فراموش
کنی. هنوز خورشید تو رخ ننموده تا عطر خوشت را بر چهره تاریخ بیفشانی.

غلام، مانند سنگی بر جایش ماند، تا آن که ابوذر از برابر چشمانش پنهان شد.

جون در مدینه دیگر هیچ پناهی نداشت جز خانه امیرالمؤمنین(ع).

ابرهایی تیره، آسمان ربذه را پوشاند. درختانش مرثیه خواندند و ریگ های آن
گریستند، وقتی ابوذر رفت.

جون که خبر را شنید، با دیده ای اشک بار وارد خانه امیرالمؤمنین (ع) شد و ضجه
می زد: مُرد آن کسی که می گفت برای نجات از وحشت و تنهایی قبر، در

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.