پاورپوینت کامل مسلمان شدن عمیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مسلمان شدن عمیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مسلمان شدن عمیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل مسلمان شدن عمیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۸

«… اگر مقروض نبودم و ترس بی سرپرست شدن همسر و فرزندانم را نداشتم، همین امروز
به مدینه می رفتم و انتقام همه قریش را می گرفتم…»

این سخنان «عمیر بن وهب» یکی از دشمنان سرسخت رسول خدا(ص) و مسلمانان بود. او پسری
داشت به نام «وهب» که در جنگ «بدر» به دست مسلمانان اسیر شد. پس از این که «عمیر»
از جنگ «بدر» برگشت و چند روزی از ورود او به مکه گذشت، روزی با «صفوان بن امیه» در
«حجر اسماعیل» نشسته بودند و برکشته شدگان بدر تأسف می خوردند و به یاد آن ها آه
سرد از دل بر می کشیدند.

صفوان گفت: ای عمیر! به خدا سوگند پس از کشته شدن آن عزیزان، دیگر زندگی برای ما
ارزش و لذتی ندارد.

عمیر گفت: آری به خدا راست گفتی، اگر من مقروض نبودم و ترس از بی سرپرستی همسر و
فرزندانم نداشتم، همین امروز به مدینه می رفتم و انتقام خود و همه قریش را از
محمد(ص) می گرفتم و او را می کشتم، زیرا پسر من در دست آن ها اسیر است و برای رفتن
به مدینه بهانه خوبی دارم.

صفوان: قرض هایی که داری، من پرداخت می کنم و همسر و فرزندان تو را همانند زن و بچه
خود، سرپرستی و اداره می کنم، دیگر چه می خواهی؟

عمیر پاسخ داد: با این وضع حاضرم و دنبال این کار می روم؛ ولی به شرط آن که غیر از
من و تو، کسی از این جریان آگاه نشود.

به دنبال این قرار و گفت و گو، عمیر برخاست و به خانه آمد و شمشیری را تیز کرده و
لبه اش را زهر داد و آن را با خود برداشته و به سوی مدینه راه افتاد.

جمعی از مسلمانان در مسجد مدینه نشسته بودند و از جریان جنگ بدر و نصرتی که خدای
بزرگ نصیب مسلمین کرده بود، صحبت می کردند. ناگاه یکی از آن ها چشمش به «عمیر بن
وهب» افتاد که با شمشیری حمایل کرده از شتر خود پیاده شد. فوراً نزد رسول خدا(ص)
رفت و جریان را به حضرت عرض کرد. رسول خدا(ص) امر کرد تا عمیر را نزدش بیاورند.

رسول خدا(ص) به عمیر فرمود: جلوتر بیا.

عمیر نزدیک آمده و به رسم دوران جاهل