پاورپوینت کامل اسیرانی که پیام آزادگی منتشر کردند ۲۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اسیرانی که پیام آزادگی منتشر کردند ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسیرانی که پیام آزادگی منتشر کردند ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل اسیرانی که پیام آزادگی منتشر کردند ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

۵۱

باز محرم می اید و… دل، بی تاب می شود. بر سروسینه می زند عاشق. چون آرزویش اهدای
این دو عضو است در راه حق. درهمین ماه بود که امام عشق با حال احرام وارد کوی عشاق
شد و به مسلخ رفت و ما که اکنون زائران این حرمیم، باید حریم عشق را پاس بداریم.

حرامیان، حرمت این ماه را پاس نداشتند و به حریم و حرم اهل بیت یورش بردند و اهل
حرم را به اسارت.

این بردگان پست دنیا گمان می کردند، مردم به تماشای اسارت این آزادگان خواهند
پرداخت. حال آن که اهل بیت در هرجایی طاغوتیان و یزیدیان را به اسارت خویش می کشند
و ناشر پیام آزادگی برای فریب خوردگان و… هستند.

برخلاف پندار استبدادیان اسیر زندان تن، پیام آزادگی در تمام جهان انتشار می یابد،
هرچند آنان عاجزند از درک سرّ این مسأله عاجز باشند.

شمیم نینوا

شفق بار دیگر طلوع خواهد کرد. طلوعی خونین بر فراز شبی ظلمانی و نورش جهانیان را در
برخواهد گرفت و نخواهد گذاشت چشمان ظلمانی شیاطین، اهل حرم را ببیند؛ آن روز فردا
خواهد بود روز عاشورا. این ظلماتیان نه شبیه شیطان، بلکه خود شیطانند که اگر چنین
نبود، رشحه فیضی از شمیم کربلا آنان را دگرگون می شاخت مگر نه این که این نور، آنان
را که در دستگاه شیاطین بودند از بنده ای ذلیل به آزاده ای سرافراز (حر) بدل ساخت.

آری! این نسیم کربلا بود که گمگشتگان وادی حیرت را به منزل آرامش و سکینه و قرار
رهنمون ساخت.

شمیم نینوا بود که عشق را به ذره ذره وجود آدمیان تزریق کرد. چونان که جزئی
تفکیک ناپذیر از روح و روانشان شد و اینان (شهدا) شدند شمع محفل که باید بسوزند تا
پروانه سه ساله در خرابه شام، جان نسپارد، تا علم دار آب، أخا را بر بالین نطلبد.
تا دیگر ناله انکسرت ظهری (کمرم شکست) امام عشق تکرار نشود. تا در مشاعره بیت هل
من ناصر ینصرنی و هل من مذاب یذبنی» حضرتش، این چنین پاسخ اید که جان خود بر دست
داریم و به دریا زده ایم این دل را

و لب به لبیک گشوده شود. برخلاف برخی از ما که:

دل در تب لبیک تاول زد ولی ما

لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم*

آری این گونه بود که تاریخ آن گاه که بدین صفحه رسید، دیگر ورق نخورد تا دفتر
امتحان هم چنان مفتوح باشد که دیگر روز امام اساطیرگونه منتقم این صفحه را ورق زند
و مهر ثبت شد بر جریده عالم دوام ما» را بر آن منقوش کند.

* از قیصر امین پور

حامد رفیعی

چند ساعتی تا واقعه باقی نمانده بود. پسر از مادر حلالیت می خواست و التماس کنان
اجازه رفتن را می گرفت. لحظاتی بعد هر دو ساکت به چشمان یکدیگر زل زدند و اشک بود
که از گونه هر دو جاری شد. مادر سرش را به سمت آسمان برد، و پسر اجازه اش را گرفت و
رفت. انگار قسمت نبود جزو یاران امام حسین علیه السلام باشد. این بار نوبت امام بود
که به او اجازه نمی داد. پسر، جریان را شرح داد و امام راضی شد. لحظاتی بعد در میان
آتش و خون، شمشیر می زد. انگار نه انگار که چند روزی بیش از مسلمان شدنش نمی گذرد.
شمشیر می زد و زخم می خورد و یاحسین می گفت. مادر طاقت نیاورد، به کنار میدان آمد
از دور پسرش را دید که، مثل شیر می جنگد. زیر لب دعا می کرد. رقص خون و شمشیر و آتش
بود. ناگهان گویا ستاره ای را در دامان خودش دید دستانش را باز کرد، سر پسرش بود.
می دانست دشمن از سر تحقیر و قساوت این کار را کرده است. خم به ابرو نیاورد، اشک
ریخت و سر را