پاورپوینت کامل همسفر با قدمِ خسته عشق مقصدم شهر دمشق;قسمت دوم ۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل همسفر با قدمِ خسته عشق مقصدم شهر دمشق;قسمت دوم ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همسفر با قدمِ خسته عشق مقصدم شهر دمشق;قسمت دوم ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل همسفر با قدمِ خسته عشق مقصدم شهر دمشق;قسمت دوم ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۷

چه صبح روشن و دل انگیزی بود!

همه آرام قدم بر می داشتند و کسی با کسی حرف نمی زد.

قدم های منتظر و دیدگان مشتاق هر لحظه انتظار دیدن حرم آن سه ساله دوست داشتنی را
می کشید. می خواستیم خرابه نشین شویم؛ خرابه ای که در یک شب تلخ و تاریک مأمن
عده ای زن و بچه اسیر بود!

هرچه به حرم نزدیک تر می شدیم تصور اینکه اینجا روزی خرابه بوده، برایم سخت و
دشوارتر می شد.

پشت درکه رسیدیم حال عجیبی حاکم بود. حاج صادق را همه می شناختند و زائران با دیدن
او نشاط معنوی خاصی پیدا کردند. با یک نوای محزون و ساده ذکری را زمزمه می کرد که
از درون، آتش می گرفتی.

به دلم برات شده، بابام میاد … بابام میاد … بابام میاد امشب

مثل بارون بهار اشکام میاد … اشکام میاد … اشکام میاد امشب

هنوز صدای وا ابتایش به گوش می رسد و هنوز دل، غمخانه آن ناله های معصومانه و
بهانه های کودکانه آن یتیم بی بابا می شد.

با صدای قرآن پیش از اذان کم کم چراغ های حرم روشن شد و بالاخره انتظار به سر رسید
و در های حرم باز شد. دیگر کنترل از دستمان خارج شده بود. یاد لحظه رسیدن به کربلا
افتادم. چه حال و هوایی داشتیم. هرکس خود را به گوشه ای رساند و برای خود روضه
می خواند. خدای من اینجا خرابه شام است. اینجا، نیمه شبی برای آرام کردن یک یتیم،
طَبق سری را برایش به میهمانی آوردند. هنوز ناله های زین العابدین به گوش می رسید و
سجاده نمازِ شب زینب هنوز پهن بود. حیاط کوچک و ساده ای در پیش روی ما قرار داشت.

نمی توانستم قدم از قدم بردارم. هرچه می خواستم داخل شوم شعله ای از درون مرا
سرجایم میخکوب می کرد. خدای من، چه ضجه ای را می دیدم، تمام هوش و حواسم معطوف این
ضجه شده بود. یک دختر سه چهارساله با یک چادر عربی و مقنعه سبز دست پدرش را رها کرد
و به سمت در داخلی حرم دوید و یک عروسک از زیر عبایش بیرون آورد و آن را به داخل
حرم انداخت. صدای ضجه حاج صادق همه را شوکه کرد. دیگر عنان گریه از دست همه خارج
شده بود. آن قدر این دختر، معصومانه و قشنگ گوشه حرم گریه می کرد که حتی
نمی توانستی تصورش را کنی!

بچه های فیلمساز همه بلندبلند گریه می کردند و حاج صادق به زمزمه و روضه اش ادامه
می داد. مجلسی شد اول صبح که روضه اش همان دختر کوچک بود وبس.

با حالی عجیب وارد روضه مبارکه حضرت شدیم. خدای من! این همه جلال، این همه شکوه،
برای یک دختر کوچک! خرابه به چه روضه رضوانی تبدیل شده بود.

هرکس به گوشه ای رفت و ضریح را در آغوش گرفت. کم کم جمعیت بیشتر و بیشتر شد، تا
اینکه صفوف نماز جماعت صبح بسته شد. چه نمازی، چه حالی و چه معنویتی.

چندین سال بود که به همت اعضای دفتر نمایندگی ولی فقیه هر روز صبح در حرم این خانم
مراسم عزاداری و سخنرانی و توسل برقرار بود. چه همت بالایی و چه توفیق ارزشمندی!

چه مراسمی بود! صدای ضجه مردم لحظه ای قطع نمی شد.

یا للعجب! در شبی سرد و تاریک حتی اجازه نداند دختری سه ساله بهانه بابای
سفرکرده اش را بگیرد و گریه کند. ولی امروز صبح بعد از گذشت سال ها از آن شب تلخ
هرچه می خواستی می توانستی گریه و ناله کنی.

چقدر آن لحظه زود گذشت و بدتر از آن ، اینکه سفر ما ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.