پاورپوینت کامل سیاوش یا سوید؟ ۲۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سیاوش یا سوید؟ ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیاوش یا سوید؟ ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سیاوش یا سوید؟ ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

۳۲

رقیه ندیری

بعد از دکتر آرمان، توی اتاقش ماندم تا تمرکز بگیرم که چه طور این مطلب را به آقای
راد بگویم؛ دیگر همه چیز تمام شده بود. پزشکان معالجش مطمئن بودند که پسرک، روزهای
آخر زندگی اش را می گذارند؛ همه آن آزمایش ها، عکس ها، دست آخر هم آندوسکوپی… .

نمی شد کاری برایش کنیم؛ غده بدخیم بود و روز به روز بیش تر ریشه می دواند. تقریباً
ساعت دو و نیم بود که آقای راد و دختر یازده ساله اش از راه رسیدند و بدون این که
چیزی توجه شان را جلب کند، مثل هر روز به سمت اتاق پسر رفتند. چند روزی می شد که
پسرک توان حرف زدن نداشت. داروهایش فقط آرام بخش بودند؛ چون همه از او قطع امید
کرده بودیم. اما پدرش لحظه به لحظه در کنارش بود. اگر به خاطر آوردن دخترش نبود،
اصلاً از بیمارستان بیرون نمی رفت. بارها دیده بودمش که رو به روی تخت نشسته و زل
زده بود به صورت نحیف پسرش. از آن آدم ها نبود که دنبال مان بیاید و کلافه مان کند
و التماس کند که کاری برای پسرش بکنیم. دختر، یک روز در میان می آمد؛ با چند شاخه
گل مریم. امروز هم وضع همین طور بود. گل ها را که توی لیوان کنار تخت برادرش گذاشت،
خم شد و پیشانی اش را بوسید و بعد هردو ایستادند؛ بی آن که حرفی بزنند. معلوم بود
که دارند گریه می کنند.

وقت مناسبی نبود که مرد را بیرون بخوانم؛ ناچار روزنامه ای را باز کردم و مشغول
شدم. چند دقیقه بعد دخترک، شاید برای شستن دست و رویش بیرون رفت. بازهم وقت مناسبی
نبود. دلم شور می زد. چطور می توانستم ناامیدشان کنم؟ دوباره به روزنامه خیره شدم؛
بدون آن که حرفی از آن را بفهمم یا بتوانم بخوانم؛ شده بودم مثل آدم های بی سواد که
از کلمه ها فقط شکل آن ها را می بینند. هوای اتاق، خفه ام می کرد. به زور نفس
می کشیدم. بلند شدم و به سالن رفتم.

نمی دانستم چه طور با این مسئله کنار بیایم. برای لحظاتی رو به روی اتاقشان
ایستادم. دختر با چشمانی سرخ شده برگشت و به سمت تخت رفت. مرد، کنار پنجره بود و در
حالی که به آسمان خیره شده بود، گفت: «بیا اگر خوب شد، سوید صدایش کنیم!» دختر به
سمت صدا برگشت و پرسید: «مگر سیاوش اسم خوبی نیست پدر؟» مرد جواب داد: چرا دخترم؛
ولی سوید قشنگ تر است.» مگر شما نبودید که می گفتید: «سیاوش نام یک قهرمان است؟»
دختر این را گفت و به لب های پدرش زل زد که حالا روبه روی هم ایستاده بودند. مرد
پاسخ داد: بله! اما قهرمانی که می گویم با سیاوش فرق می کند او پیرمردی بودکه در یک
روز، دوبار کشته شد.» دختر با شگفتی بیش تری پرسید: «مگر آدم ها یک بار برای همیشه
نمی میرند پدر؟» مرد گفت: «نه! بعضی از آدم ها دوبار مرده اند؛ مثل آن هایی که حضرت
مسیح، زنده شان کرده بود. می گویند: زمانی می آید که همه شهیدان از قبرها بیرون
می آیند و ادامه عمر خود را زندگی می کنند؛ همین طور آدم های با ایمان. یا مثلاً
آن هایی که دچار ایست قلبی می شوند، می میرند و زنده می شوند.»

به اتاق دکتر برگشتم. مرد چنان آرام و با متانت حرف می زد که انگار نه انگار آن
بیمار در حال مرگ، پسرش بود! بازهم دلم نیامد صدایش کنم.

اگرچه عاشق پزشکی ام؛ ولی از این یک کار سخت بیزارم؛ دادن خبر مرگ برایم مثل مردن
تدریجی است که هیچ وقت نتوانسته ام با آن کنار بیایم.

با صدای دخترک به خودم آمدم: «یعنی آن پیر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.