پاورپوینت کامل حوصله های سر ـ رف ـ ته! ۳۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حوصله های سر ـ رف ـ ته! ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حوصله های سر ـ رف ـ ته! ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حوصله های سر ـ رف ـ ته! ۳۱ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

بعد از دو سه هفته پی درپی امتحان، یک هفته تعطیلی، کلی به آدم می چسبید. به خانه
که رسیدم پیش خودم گفتم: آخ جون! توی یک هفته می شود کلی از کارهای عقب مانده را
انجام داد. اصلاً می شود بزنم به رگ بی خیالی و فکر نمره و امتحان و درس و استاد را
از سرم بپرانم و خوش باشم. اتفاقاً روز اول و دوم را به همین روال گذراندم و کمبود
خواب های شب های امتحان را جبران کردم اما روز سوم، حسابی حوصله ام سر رفته بود.
مامان که دید دمق نشسته ام گفت: می خواهی فردا همه فامیل را ناهار دعوت کنم؟
جمع مان جمع می شود و خوش می گذردها! حوصله ات هم سر جایش می اید.» عصبانی شدم.
غرغر کردم که: من می گم حوصله ام سر رفته، آن وقت شما می خواهید مهمان بازی کنید؟»
بابا، از آن یکی اتاق، صدای فریاد مرا که شنید، آمد و گفت: عجب دوره زمانه ای
شده ها! توی جوانی، سر ما درد می کرد برای دور هم جمع شدن و خاطره تعریف کردن و
بازی های دسته جمعی. معلوم نیست شما جوان ها چتان شده!؟»

صدای مامان از لابه لای صدای جلز و ولز بادمجان های سرخ شده، دوباره بلند شد: خدا
تابستان را به خیر بگذراند. توی این یک هفته که این همه غرغر کردی، تابستان لابد
می خواهی سرمان را بخوری.»

بلند شدم لباس هایم را پوشیدم و گفتم: می روم همین اطراف یه چرخی بزنم.» دو تا
کوچه پائین تر، یکی از همان چرخ و فلک های قدیمی آهنی ایستاده بود و مرد فریاد
می زد: چرخ و فلکیه! چرخ و فلک … بچه ها تک و توک سوارش بودند و مرد با قدرت
تمام، چرخ را می چرخاند و بچه ها را می خنداند؛ اما خیلی از بچه ها، برعکس بچگی های
من، بی تفاوت از کنار چرخ و فلک رد می شدند و از مامان و باباهایشان، قول چرخ و فلک
بزرگ پارک بازی شهر را می گرفتند.

چشمم به تابلوی کافی نت» افتاد که بالای مغازه اکبر آقا جاخوش کرده بود. اکبرآقا و
کافی نت؟! خنده ام گرفت از این مقایسه و از پسر جوانی که دم مغازه ایستاده بود و
داشت با موبایلش ور می رفت، پرسیدم: ببخشید! این جا قبلاً… وسط حرفم پرید و گفت:
بابا خودش را بازنشسته کرده. دیگر کارهای سخت از او گذشته بود.» مرا بگو که خیال
می کردم همه بچه های اکبرآقا باید گیوه به پا کرده باشند. پس گیوه دوزی هم تعطیل!

کافی نت شلوغ بود و همان یک دستگاهی را هم که برای چند دقیقه داشت نفس تازه می کرد،
من اشغال کردم! رفتم توی چت روم تا ببینم کدام یک از بچه ها آن لاین هستند. فائزه و
مرضیه را پیدا کردم. به مرضیه گفتم که چقدر حوصله ام سر رفته و نمی دانم چه کنم.
گفت: خب برو سینما!» گفتم: دلت خوشه ها کدام سینما؟ فیلم های به درد نخورشان را
غالب آدم می کنند. باز اگر یک فیلم باحال و با معنا می گذاشتند، یک چیزی! اما خودت
که می دانی، آدم، بدتر غم باد می زند با دیدن شان.» بعد پرسیدم: تو چی؟ حوصله ات
سر نرفته از این تعطیلی فسقلی؟» مرضیه که سرش گرم چت کردن با چند نفر بود گفت: نه
بابا! من یه کتاب رمان توپ پیدا کرده ام که بدجوری ذهنم را درگیر کرده. حیف که اهل
رمان نیستی وگرنه حسابی سرگرمت می کرد. چت کردن را هم که نمی توانم ول کنم.»

گفتم: مرضیه! توی چت هایت چی می گی و می نویسی که سرگرمت می کنه؟» مرضیه خندید.
کلی علامت تعجب توی صفحه کاشت و نوشت: چرت و پرت!» به فائزه گفتم: مرضیه می گوید
چرت و پرت نوشتن در چت روم ها سرگرمش می کند. تو هم این طور هستی؟» فائزه گفت: نه
نه! اشتباه نکن. من با این که از اینترنت خیلی استفاده می کنم و معمولاً آن لاین
هستم، بیشتر اوقات وبلاگم را آپ می کنم. تو که می دانی. این دفعه تصمیم گرفته ام
وبلاگم را زود به زود آپ دیت کنم. از این طریق دوستانی را هم یافته ام که با هم
درباره مسائل مختلف، مخصوصاً روان شناسی، حرف می زنیم. مطلب می نویسیم. با این که
این کار وقتم را زیاد می گیرد و هزینه هم برایم می تراشد، من از آن لذت می برم.»

گفتم: با این حساب تو اصلاً حوصله ات سر نمی رود.»

فائزه گفت: نمی شود که سر نرود. اما چون نمی خواهم وبلاگم را الکی پر کنم، به
خاطرش کلی باید مطالعه داشته باشم. کتابخانه علوم انسانی هم دو سه تا خیابان با
خانه ما فاصله دارد. خانه اگر نباشم، مامان اینا مطمئنند که آنجایم. دو سه تا سوژه
ناب هم برای تحقیق ترم بعد پیدا کرده ام.» بعد ادامه داد: تو که برعکس من، کلی
کارهای هنری هم بلدی انجام بدی، خب یک تابلوی نقاشی را شروع کن. یا اصلاً برو عکاسی
کن. مگر نمی گفتی با عکاسی حال می کنی؟…»

گفتم: آره، ولی اصلاً حس هیچ کار را ندارم. راستش را بخواهی از صبح دارم به این
فکر می کنم که ما آدم ها با چی تفریح می کنیم؟ اصلاً تفریح کردن ضابطه و قانون دارد
یا نه؟»

فائزه گفت: ببین! بستگی به آدمش دارد. آدم ها باید ببینند با چی شادترند. با چی
گذشت زمان را کمتر احساس می کنند. با چی درد ها و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.