پاورپوینت کامل مادر شیطان ۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مادر شیطان ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مادر شیطان ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مادر شیطان ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

همان طور که راه می رفت، چهره مرد واعظ جلوی چشمش بود و سخنان او در گوشش «کسی که
بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش می چسبند و نمی گذارند صدقه اش را بدهد.» حرف
مرا که زدند، همان لحظه هیاهویی میانشان برانگیختم؛ به ذهن هایشان هجوم آورده و در
دلشان نفوذ کردم:

ـ صدقه! آن هم در این قحطی!

ـ تو خودت چقدر به حرفت عمل می کنی؟

فکر می کنی کسی هست که از جان خود و خانواده اش بگذرد و صدقه بدهد؟

به او بیش تر نزدیک شده بودم. بلندش کرده در گوشش به نجوا گفته بودم: صدقه دادن که
این حرف ها را ندارد! دوستانش یکی یکی سر برگردانده و با نگاه های متعجبشان پرسیده
بودند: یعنی حاضری در این قحطی صدقه بدهی؟!

غرور را در وجودش پخش کرده بودم که بگوید: «الان به خانه می روم. منتظر باشید تا با
گندم ها برگردم.» در تمام طول راه از چپ و راست بر او وارد شدم فرزندان و شاگردانم
نیز همراهم بودند تا بر او از عقب و جلو بتازند. چند بار در طول راه بر زمین زدیمش،
اما نتوانستیم مانع رفتنش شویم. عرق از سر و صورتش جاری شده و چند جای دست و پایش
هم زخمی و خونی! دم در که رسید، کوبه را محکم به در زد. همسرش دوان دوان در را باز
کرد. مرد بی هیچ حرفی وارد حیاط شد. زن هراسان به دنبالش دوید، و من قدم به قدم
همراهشان رفتم تا به اتاق رسیدیم. مرد گوشه اتاق رفت و گونی گندم را باز کرد. بیشتر
از نصفش خالی شده بود.

گونی را سنگین کردم تا نتواند، اما خستگی را کنار گذاشت و گونی را دو دوستی چسبید و
با تمام نیرویش بلند کرد. نگاه زن به سمت دست های مرد چرخید. هلش دادم دست هایش به
دست های مرد رسید و فریادش بلند شد: چه خبر است؟ چه می کنی؟ مرد با خونسردی گفت:
«می خواهم صدقه بدهم!» در خیال زن رفتم روزی را برایش مجسم کردم که او و بچه هایش
از شدت گرسنگی رو به مرگ شده اند تصویر را تا می توانستم سیاه کردم. زن را وسوسه
کردم تا فریاد زد:«صدقه! آن هم در این قحطی! مگر دیوانه شده ای!» دست های مرد
لرزید. «اگر قحطی طولانی شود، آن وقت چه می کنی؟» گونی گندم را هل داد دست های مرد
لرزید و گونی لیز خورد. از ت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.