پاورپوینت کامل شکل دگر خندیدن;کاندیداتور، انتخابات و باقی قضایا ۲۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شکل دگر خندیدن;کاندیداتور، انتخابات و باقی قضایا ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شکل دگر خندیدن;کاندیداتور، انتخابات و باقی قضایا ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل شکل دگر خندیدن;کاندیداتور، انتخابات و باقی قضایا ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

۳۸

شنبه همین هفته

دیروز آخرین مهلت ثبت نام از نامزدی های انتخاباتی به انضمام تمدیدات مکرر به پایان رسید. شما اگر جای ما بودید چه کار می کردید؟! ما هم همان کار را می خواستیم انجام دهیم و داشتیم چادر ثبت نام از نامزدین انتخاباتی را جمع می کردیم که برویم پی کارمان که دیدیم یک نفر دارد آن گوشه های چادر انتخاباتی مان را با انگشت فشار می دهد و یک صداهایی درمی آورد که یعنی دارد زنگ چادر، یا چه می دانیم ایفون تصویری چادر ثبت نام نامزدین را فشار می دهد!

ما هم تابلوی «ببخشید؛ شما نامزد می شین» که رویش را با ماژیک قرمز خط خطی کرده بودیم و نوشته بودیم «ثبت نام تمام شد… لطفاً اصرار نفرمایید» را از شکاف در ورودی چادر بیرون دادیم که دوزاری شان بیفتد.

یکهو دیدیم صدای صفرماست بند از آن طرف چادر درآمد «به ما گفته اند تا روز برگزاری انتخابات، اگر حرفی داشتیم بیاییم این جا حرف بزنیم، آدم که جرأت نمی کند توی این روزنامه ها حرف بزند که!»

فکر کنیم منظورشان این بود که این جا شده پایگاه خبری جریانات انتخابات نامزدین.

صفرماست بند همان طور از پشت دیوار چادر، غرض از مزاحمتش را این طور مطرح کرد:

فضای ایجاد شده در آسمان انتخابات طوری است که من مجبورم اعلام کنم اگر می بینید بنده آمده ام به خاطر این است حجم فکری مان حجیم است و خواستیم یک جوری که ریا نشود بیاییم و حجم فکری انتخابات را به حرف ببندیم که این حجم فکری که ارادت داریم خدمتشان، با حرف هم که شده، یک جوری پر شود!

تا اطلاع ثانوی هم شعار انتخاباتی مان همان شعار قبلی ست. مگر این که یک شعار بهتر پیدا کنیم!

یکشنبه همین هفته

داخل چادرمان که از سابق بر این چادر ثبت نام از نامزدین بوده، نشسته بودیم و داشتیم فکر می کردیم اسم جدید چادرمان را چی بگذاریم که معلوم شود چی چی است و چی به چی است و ما چیکاره ایم که دیدیم یک گردی و غباری از دور پدیدار شد، عینهو همان گرد وغبارهای معروف دورآباد! و گرد و غبار نزدیک و نزدیک تر شد.

اما هر چه دقت کردیم نه شخص خاصی از بین گرد و غبار بیرون آمد و نه کامیونی و موتورسیکلتی و هر آنچه که معمولاً از بین گرد وغبارهای دور آبادی بیرون می اید!

غرغرکنان رفتیم پشت میزمان بنشینیم و به بخت خودمان بدوبیراه می گفتیم که گرد و غبار هم باید سر کارمان بگذارد، که ناغافل این کدخدای دورآباد از پشت سرمان پرید جلوی ما و «پخ» کرد که کم مانده بود بوی الرحمن مان فضای انتخابات را معطر کند و حلوای مان اهالی فضای انتخاباتی مذکور را مورد عنایت قرار دهد!

کدخدا که دید ما زبان مان بند آمده بادی به قب قب انداخت و گفت: هه هه… گفتیم یک تحول و نوآوری ای در نحوه گردوخاک به پا کردن ایجاد کنیم که از این به بعد گرد و خاک های به پا شده را دست کم نگیرید!

ما هم یک گوشمان به حرف های ایشان بود و یک چشم مان هم به قد و بالای کدخدای دورآباد (ذکر نکته معروف توسط نگارنده: الباقی چشم و گوش های آدمیزاد چند تا می شود!؟ همان تعداد الباقی مشغول کار خاصی نبودند و برای خودشان استراحت می کردند. پایان ذکر نکته معروف توسط نگارنده)

کدخدای دورآباد هم که دید آن چشم مذکور ما مشغول به نظاره قد و بالای ایشان است دستی به کمر زد و سینه سپر کرد و گفت:

بعله… بالاخره هر چی باشه آدمیزاد نامزد شده خوبیت نداره هیکلش روی فرم نباشه این شد که رفتیم بادی بیلدینگ و برجسته سازی عضلات!

و بعد ادامه داد:خدا کنه این ابوشهرزاد جریان برجسته سازی عضلاتمان را «لو» ندهد که رقبایمان حسادت نکنند به ما.

الان شم آمدیم به شایعات مطرح شده پایان دهیم و اعلام کنیم: نامزد شدن ما هیچ ربطی به آمدن کوکب خانم ندارد و کوکب خانم که معرف حضورتان می باشد از روستای دیگری ست و هیچ ارتباطی با دورآباد ما ندارد و برنامه هایشان هم حتماً فرق دارد. ایشان دست پخت شان خوب است و ما گرد و خاک به هوا کردن مان!

دوشنبه همین هفته

کار خیلی خاصی نمی کردیم…

خیلی ساده، خواب بودیم که در خواب دیدیم جناب رستم و سهراب و اسفندیار و ایضاً لشگریانی که در شماره قبل عرض شد از دوردست ها تا چادر ثبت نام و مجدداً