پاورپوینت کامل توماه صفحه نقاشی جهان هستی ۱۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل توماه صفحه نقاشی جهان هستی ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل توماه صفحه نقاشی جهان هستی ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل توماه صفحه نقاشی جهان هستی ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۵

در گهواره بی قراری می کرد. هر که نزدیکش می شد، گریه اش بند نمی آمد. حسین(ع) با قدم های کوچکش به گهواره نزدیک شد. چشم زینب که به صورت برادر افتاد، ساکت شد. بی قراری اش به پایان رسید و صدای خنده اش خانه را متبسم کرد.

*

أَتَقُولُون ماتَ محمدٌ صلی الله علیه وآله؟ فَخَطبٌ جلیلٌ، استَوسَعَ وَهنُهُ، واستَهَزَ فَتقُهُ وَانفَتَقَ رَتقُهُ وَاظلَمَّتِ الأَرضُ لِغَیبَه…۱

چطور ممکن است یک کودک شش ساله بتواند این جملات را حفظ کند.

این خطبه فدک نیست که فاطمه(س) می خواند؟

سبحان ا… از این کودک! حتی یک کلمه از این خطبه را جابه جا نمی گوید.

به راستی که او فرزند دخت پیامبر است که این چنین خطبه را می خواند و تفسیرش را می گوید.

*

خیلی ها نزدش می آمدند. سؤال های زیادی داشتند؛ بعضی ها از حلال و حرام می پرسیدند، بعضی دیگر از تفسیر قرآن…

با صبر و حوصله جواب همه را می داد. همه می دانستند که برادرش حسین(ع) او را نائب خاص خود کرده تا هرگاه که نیست (در غیابش) پاسخ گوی مردم باشد.

*

حسن و حسین‡ کنار هم نشسته بودند و درباره بعضی از گفته های پدرشان با هم صحبت می کردند. زینب(س) نگاهی به برادرانش کرد و گفت: شنیدم می گفتید که رسول خد(ص) فرمود «بعضی از امور حلال آشکار است و بعضی امور حرام آشکار، ولی بعضی شبهه ناک است که بسیاری از مردم نمی دانند و تشخیص نمی دهند.» لحظه ای سکوت کرد. برادرها نگاهش کرده و گفتند: آری! به راستی همین طور است.

لبخند زد و به آرامی ادامه داد: هرکس از امور مشتبه پرهیز کند، دین و آبرویش را از انحراف حفظ می کند و هرکس که مرتکب امور شبهه ناک شد، پایش به سوی حرام می لغزد مانند چوپانی که گوسفندانش را از نزدیک پرتگاهی عبور می دهد… بدان که هر چیزی پرتگاهی دارد، اموری که خداوند حرام کرده، همان پرتگاه هستند. ارتکاب امور شبهه ناک، نزدیک به آن پرتگاه خواهد بود که موجب سقوط خواهد شد… امام حسن(ع) به خواهر چشم دوخت و با شادی گفت: حقا که تو از درخت نبوت و از معدن رسالت هستی!

*

چهارسال بیش تر نداشت که پدرش مهمانی همراه خود به خانه آورد. او در اتاقی دیگر دراز کشیده بود. اما خواب نبود. شنید که پدر به مادرش می گوید «برای پذیرایی از مهمان چه در خانه داریم؟» و صدای آهسته مادر آمد که «هیچ؛ گرده نانی است که آن را برای دخترم کنار گذشته ام!». او از جا بلند شد. دامن مادرش را کشید و گفت: نان مرا برای مهمان ببرید، من [بر گرسنگی] صبر می کنم.۲

کودک بر دامان پدر نشسته بود و با دست های کوچکش صورت پدر را نوازش می کرد.

پدر با او بازی می کرد و حرف می زد. پدر گفت: دخترم! بگو «یک». دختر گفت. پدر گفت: بگو «دو»