پاورپوینت کامل ۶ دقیقه تا خورشید ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ۶ دقیقه تا خورشید ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ۶ دقیقه تا خورشید ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ۶ دقیقه تا خورشید ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

۲۰

حضرت آسمان و بچه ها!

آقا آسمان را می مانند در بزرگی، حتی اگر که با علی سه ساله هم راه بشوند. انگار که هی دارند آبی آسمان را منتشر می کنند این امام خوب؛ حضرت آسمان!

آخر، بارها دیده بودندش که به زانو نشسته است و نوه اش علی روی دوشش سوار است و با او دارد بازی می کند. تازه حرف از جنسیت بچه ها هم که می شد این حضرت آسمان بودند که متبسم می شدند که؛ «آن کسی که مورد علاقه می تواند قرار بگیرد دختر است. در واقع آن چیزی که مهم است دختر است!» و شاید هم همین بود که عقیده داشتند؛ «از دامن زن مرد به معراج می رود.» و همین بچه ها بودند که وقتی اعیاد می شد می دانستند که حتماً از دست آقای شان عیدی خواهند گرفت حتی اگر که پول عیدی را هم به قرض گرفته باشند اما این سنت را اجرا می کنند…

گفتم که آقا آسمان را می مانند در بزرگی… حضرت آسمان است دیگر!

***

حضرت بهار و ثانیه هایی که دقیق بودند و تمیز!

آقا را همه و همیشه به نظافت می شناختند. آخر، همیشه مرتب بودند و بوی خوشی از ایشان استشمام می شد، درست مثل گل بودند آقا؛ این حضرت تا همیشه بهار!

شنیده ام که حضرت بهار! در هنگام بیماری و در عین خون ریزی و با وجود زخم بزرگ شکم، در موقع نماز، تمیزترین جامه ها را که بدون آلودگی بود به تن می کردند و این مختص نماز ایشان نبوده که در همیشه و همه جا به نظم روزگار می گذراندند گاهی پیش می آمد که اهالی خانه هم برنامه اشان را نه از روی ساعت که از روی برنامه ی ایشان تنظیم می کردند که همه گی خوب می دانستند حضرت آقا رأس ساعتی که طبق برنامه ی روزانه اشان است مثلا به قدم زدن یا مطالعه می پردازند… عجیب هم نیست این ها را که برایت گفتم که بهار را اگر دقت کرده باشی همیشه معطر است؛ همیشه سبز است و همیشه سر وقت می اید می دانی، همیشه حضرت آقا، مثل بهارند… حضرت بهار است دیگر!

***

حضرت آفتاب و همه ی یک سرزمین!

بله! درست مثل آفتاب… دیده ای آفتاب را که چه سان بی مضایقه و بر سر همه یک سان می تابد و همین هم است که من هر وقت آفتاب را می بینم یاد ایشان می افتم که خوانده ام بارها در کنار تلویزیون وقتی صحنه های دل خراش فقر و محرومیت مردم را نشان می داده است، گریه می کردند و نه این که گمان ببری تنها اشک بوده است که نه! آقا به حقیقت مثل آفتاب گرم اند؛ این امام مهربان؛ حضرت آفتاب!

«روزی با امام در حال رفتن به مدرسه بودیم، فصل زمستان بسیار سردی بود. از کنار مدرسه حجتیه عبور می کردیم دیدیم خانمی کنار رودخانه نشسته و دارد پارچه ها و کهنه هایی را می شوید. نمی دانم مال خودش بود یا کلفت بود. می دیدیم یخ های رودخانه را می شکست و کهنه می شست بعد دستش را از آب بیرون می آورد و مقداری با دمای بدنش گرم میکرد و دوباره لباس می شست. امام قدری به او نگاه کرد بعد به من فرمود: «شما بروید بعد من می آیم.» عرض کردم: «چه کاری دارید؟ اگر امری هست بفرمایید.» گفتند: «نه شما بروید.» و خودشان ایستادند و به کمک آن خانم لباس ها را شستند و کنار گذاشتند و چیزی هم یادداشت کردند که بعد معلوم شد آدرس آن خانم مستمند را از او گرفته بودند. هر چه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود فرمودند: «چیزی نبود.» بعد معلوم شد به آن خانم گفته اند: «شما بیایید منزل، من دستور می دهم آب گرم کنند و دیگر شما این جا نیایید. با آب گرم لباس بشویید و خود من هم کمک تان می کنم.»

و شاید همین است که آقا و رهبر امروز سرزمین مان می گویند: «کم تر کسی را دیده ایم که به قدر امام، نسبت به مردم از عمق دل احساس محبت و اعتماد کند. او به شجاعت و ایمان و وفا و حضور مردم باور داشت.»

بله! حضرت آفتاب است دیگر!

***

حضرت سادات و عاشقیت یک ایل و تبار بزرگ!

عاشق بودند؛ عاشق اهل بیت‰ ؛ همانانی که ایل و تبار آقا می شدند. حضرت سادات بودند و یک اهل بیت بزرگ و مطهر، که زیارت شان را ترک نمی کردند تحت هیچ عنوان و شرایطی. می گویند آن هنگام که در نجف بودند عده ای از علمای نجف خدمت ایشان می رسند و می خواهند که چون مناسب شأن و سن امام نیست روزی دو بار هر صبح و شب به حرم مشرف نشوند. در واقع عرف و رسم مراجع نجف این چنین بوده است که هفته ای دوسه مرتبه بیشتر به حرم نمی رفته اند. امام، این آقای سادات! گوش میکنند و بعد می فرمایند: «والله ظلم است کسی در کنار دریای علم امیرالمؤمنان(ع) باشد و تشنه بخوابد. شما چی می فرمایید؟» و این طور و با چنین اعتقادی بود که ایشان در تمام مدت اقامت شان در نجف هر روز به دو نوبت به حرم امیرالمؤمنان(ع) مشرف می شدند و زیارت امین الله را ایستاده و زیارت جامعه را نشسته میخواندند و بعد از خواندن نماز زیارت به منزل مراجعت می فرمودند تا آن جا که شبی هوا در نجف طوفانی می شود و بیرون رفتن از خانه بسیار سخت می شود، در این اوضاع فرزند بزرگ وار ایشان می گویند: «امیرالمؤمنان(ع) دور و نزدیک ندارد زیارت جامعه را که در حرم می خوانید امشب در خانه بخوانید.» اما فرزندشان پاسخ از امام دل داده ی به اهل بیت می شنو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.