پاورپوینت کامل و گروه دروغگو هلاک میشد ۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل و گروه دروغگو هلاک میشد ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل و گروه دروغگو هلاک میشد ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل و گروه دروغگو هلاک میشد ۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۶
همه را در شهر به انتظار گذاشتیم و راه افتادیم.این موضوع برایشان آن قدر مهم بود که یکی دو ماه منتظرمان باشند. هرکدام از ما اسب یدکی همراه خودش آورد تا در راه نمانیم.
همه چیزاز آن نامه شروع شد. و آرمش کلیسای مرکزی و هفتاد آبادی اطرافش را به هم ریخت. سرمان به زندگی خودمان گرم بود. زمین هامان حاصل خیز بود. اوضاع تجارتمان به راه.
بازرگانان دیگر سرزمین ها، نجران را با اسم می شناختند. کلیسا برای خودش جاه و جلالی به هم زده بود. حتی معبدی با اسم کعبه در شهر، قد علم کرده بود برای برابری با عبادتگاه معروف مکه؛ ولی از تقدیر نمی شود گریخت. روزی نامه ای به دست اسقف اعظم رسید که با نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب شروع شده بود و اهل نجران را با سه پیشنهاد به فکر فرو برد. نوشته بود: «من شما را از عبادت بندگان به عبادت خدا فرا می خوانم. اگر دعوتم را نپذیرفتید باید جزیه بدهید و اگر از این هم روی گردان شدید شما را به جنگ اخطار می دهم.» خبرش را داشتیم مکه را فتح کرده بود اصلاً در بسیاری از موارد پیروز میدان های جنگ بود.
اما فکر نمی کردیم ما را هم به دین خود بخواند. به هر حال اسقف همه را برای مشورت جمع کرد و نامه را خواند. سرلشکر نجران طرفدار جنگ بود. ولی نیروی نظامی ما از پس آنها بر نمی آمد. رابط خارجی نجران گفت کافی ست به آنها نزدیک شویم و چنین وانمود کنیم که تسلیم آنهاییم و افرادی را به سرزمین های همسایه بفرستیم تا نیروی کمکی بیاورند آن وقت تا پشت در خانه اش برویم و غافلگیرش کنیم. سکوت مردم شکست اما صدای حارثه ابن اثال همهمه را خاموش کرد. اکثر مردم او را می شناختند. به خیرخواهی و دانش و فراست مشهور بود.
وقتی از رسا بودن صدایش مطمئن شد فرازی از انجیل را خواند که در آن از پیامبر تازه با نام احمد سخن به میان آمده بود.
دو مقام دار بعد از اسقف از کار حارثه خشمگین شدند که زحمات چند صد ساله کلیسا را در چند لحظه بر باد داد. آنها هر کجای کتاب های مقدس را که مصلحت بود می خواندند. حارثه صاف رفته بود سراغ قسمت ممنوعه کتاب، باید فکری دیگر می کردند. بگو مگوها شروع شد. باید با حرف هاشان سپر می گرفتند و تیر می زدند.
گفتند: احمد و محمد شاید دو نفرند.
گفتند: از کجا معلوم شاید هم مُسَیلمه (یکی از مدّعیان دروغین پیامبر) پیامبر باشد،
گفتند: دو پسرش از دنیا رفته اند و او فرزندی ندارد تا جانشینش باشد در حالی که امیر پیروز از نسل اوست.
و…
حارثه گفت:کتاب های نازل شده بر پیامبران گذشته را بیاورید. آن دو گرما و خستگی را بهانه کردند و بحث به روز بعد موکول شد تا شاید ماجرا ختم به خیر شود.
اما فردای آن روز مردم پیله کردند و غوغا به راه انداختند و کتاب ها را خواستند. همه کتاب ها در یک مجلد جمع بود با نام جامعه و هر فراز از جامعه به یکی از شبهه ها پاسخ می داد.
مردم حرف هایی می شنیدند که برایشان تازگی داشت.
ولی باز هم تصمیم نهایی با آن دو مقام دار بود. و آنها به این نتیجه رسیدند که اهالی سرزمینشان به دین خود باقی بمانند تا گروهی از بزرگان به مدینه بروند و درباره پیامبر تازه تحقیق کنند.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 