پاورپوینت کامل معلمی برای همه (به مناسبت شهادت آیت الله مرتضی مطهری) ۲۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل معلمی برای همه (به مناسبت شهادت آیت الله مرتضی مطهری) ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معلمی برای همه (به مناسبت شهادت آیت الله مرتضی مطهری) ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل معلمی برای همه (به مناسبت شهادت آیت الله مرتضی مطهری) ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

اولین کسی بود که به خطر «مجاهدین خلق»، «منافقین» و «گروه فرقان» پی برد و با جان و دل در مقابل آنها ایستاد. دائم می گفت: «ما به دنبال انقلاب اسلامی هستیم. دنبال انقلاب صرف نیستیم. این که شاه برود، مسئله مهمی نیست. مهم این است که بعد از رفتن شاه، چه نظامی می خواهد روی کار بیاید. اگر بناست که مثلاً شاه برود و امثال مجاهدین خلق روی کار بیایند، خب، چه بهتر که اصلاً انقلاب صورت نگیرد.»

*

رو به روی منزلش، خانه یکی از مقامات رژیم شاه بود و دو نفر پاسبان همیشه بیرون خانه نگهبانی می دادند. مرد که دیده بود نیمه های شب، چراغ سبزی در اتاق استاد روشن می شود؛ می خواست بداند مسئله چیست. به پاسبان ها سپرد تا موضوع را زیر نظر بگیرند. پاسبان ها نیمه شب از پشت پنجره اتاقش را نگاه کردند و دیدند ساعت ها رو به روی نور تابلوی الله سبز رنگ (نئون) ایستاد، نماز خواند، دعا کرد و اشک ریخت. پاسبان ها حال عجیبی پیدا کردند و چنان شیفته استاد شدند که تصمیم گرفتند فقط از ایشان محافظت کنند.

*

پدری فرزندش را روی دوش گذاشته بود و در خیابان راه می رفت. استاد در ماشین بود که آن دو را دید. به آقای مدنی گفت: «نگهدارید!» و آن مرد را سوار کنید.

پرسید: «پدر! چرا بچه ات را به دوش می کشی؟ ناراحتی اش چیست؟» وقتی شنید بچه مریض است و پول بیمارستان را ندارند تا دو هفته ای او را بستری کنند؛ گفت: «راضی هستی من فردا بچه ات را در بیمارستان بخوابانم؟» مرد با چشمانی اشکبار نگاهش کرد. مدت ها بود که این طور احساس آرامش نمی کرد.

*

در مقدمه «علل گرایش به مادیگری» گروه فرقان را افشا کرده بود. بعضی از اعضای این گروه به انتشارات حکمت آمدند و اعتراض کردند: «به مطهری بگو اگر این افشاگری ها را ادامه بدهد با او برخورد فیزیکی خواهیم کرد.» پیغام آنها که به گوشش رسید، با آرامش تمام گفت: «چه بهتر که من جان خودم را در مقابله با انحراف اسلام از دست بدهم.»

*

۲۲ سال از بهترین ساعات عمرش را در دانشکده الهیات گذراند. هم تدریس می کرد و هم مدیر گروه فلسفه بود. تقریباً تمام کتاب هایش را در دانشکده الهیات نوشته است. آن هم در اتاقی به طول ۵ ۴ متر و عرض ۲ متر. غذا خوردن، استراحت اندک و مطالعه بسیارش در همین اتاق کوچک دانشکده انجام می گرفت.

*

گفت: «من می خواهم راجع به حافظ شیرین سخن سمینار داشته باشم.» همه تعجب کردند و پرسیدند: «چرا برای حافظ؟ شما که تخصص تان در فقه و اصول و فلسفه و منطق و عرفان است.»

پاسخ داد: «بحثی است که مطرح است: یک عده ای حافظ را آدم مشروب خواری می دانند و به خاطر بعضی از اشعارش که از مِی و ساغر و از این گونه مسایل سخن به میان آورده؛ ولی من حافظ را یک مرد عارف الهی می شناسم.» سمینار، دو سه جلسه طول کشید. همه از بحث راضی بودند. حاصل صحبت های استاد را در کتابی چاپ کردند و در دسترس عموم قرار دادند.

*

می خواست هر ماه برای پدر و مادرش مبلغی بفرستد. جریان را به برادرش محمدتقی گفت اما او اعتراض کرد: «مرتضی! آنها که احتیاجی ندارند. برادر بزرگ مان هم کمک خرجشان است؛ دیگر چرا ما باید این کار را انجام دهیم؟» با آرامش پاسخ داد: «کمک به پدر و مادر باعث می شود که خداوند به انسان توفیق دهد. هر چه ما به آنها بیش تر کمک کنیم و آنها از ما راضی باشند، خداوند توفیقات ما را بیش تر می کند.» هر بار که پدر و مادرش را می دید، دست آنها را می بوسید. فرزندانش نیز این کار را از او یاد گرفته بودند.

*

عالیه خانم (همسر شهید مطهری) از مسایل مادی دنیا که خسته می شد، برای همسرش حرف ها می زد و با او درد دل می کرد. آقا مرتضی هم با صبر و آرامش به تمام صحبت هایش گوش می داد و