پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPoint با سرعت در هوای گرگ و میش صبح پیش می رود. پنجره پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPoint را کمی باز می کنم، باد خنکی به صورتم می خورد. نگاهی به مسافرهای پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPoint می اندازم. پلک های بیش ترشان گرم شده و در حال چرت زدند هستند. بغل دستی ام هم کلاهش را روی صورتش کشیده و آرام خروپف می کند.

اما من عادت ندارم تو ماشین بخوابم. از همان زمان که در لندن درس می خواندم مجبور بودم هر روز صبح زود بلند شده تا خودم را به تنها پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPointی برسانم که به لندن می رفت. فاصله خانه من تا دانشگاه زیاد بود و هر روز صبح فقط یک پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPoint به لندن می رفت و عصرها هم برمی گشت. من هم برای این که به درس و دانشگاهم برسم مجبور بودم صبح زود خودم را به پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPoint برسانم.

از پشت شیشه به جاده و بیابان نگاه می کنم. سال ها پیش همین مسیر را به طرف تهران می رفتم. خوب یادم هست صندلی اول درست پشت سر راننده و مثل همیشه کنار پنجره نشسته بودم و به مادرم و تنهایی اش فکر می کردم. آن وقت ها برای گرفتن بورسیه تحصیلی خیلی جدی و با برنامه درس خوانده بودم. مادرم هم نماز امام زمان بسم الله الرحمن الرحیم نذر کرده بود. تا آن که از طریق وزارت علوم اعلام شده که می توانم برای ادامه تحصیل به صورت بورسیه به لندن بروم. آخرین شبی را که در خانه بودم هیچ وقت فراموش نمی کنم. ساک ها و وسایلم را جمع کرده بودم. مادرم هم چمدان لباس هایم را بسته بود. رختخواب ها وسط اتاق پهن بود و مادرم تنها توی ایوان نشسته بود و به آسمان پر ستاره نگاه می کرد. رفتم کنارش نشستم و گفتم: «مادر جان! غصه نخور، خیلی زود برمی گردم». با مهربانی در حالی که لبخند روی لبش بود نگاهم کرد و با صدایی که بغض آلود بود گفت: پسرم! می دانم که چند سال باید توی غربت سر کنی و ممکن است نتونی به ایران بیایی. منم تو را به خدا می سپارم و همین جا منتظر برگشتنت می مانم. اما مادر؛ من دیگه پیش ات نیستم تا تو سختی ها و مشکلات کمکت کنم. یادت باشه که ما یه امامی داریم که هنوز زنده است و هر جا که باشی صدات را می شنوه…» مادرم را محکم در آغوش می گیرم و بر صورت چروک شده و دست های پینه بسته اش بوسه می زنم»

***

با صدای گریه کودکی که تازه از خواب بلند شده به خودم می آیم. مادرش شیشه شیر را دهانش می گذارد و بچه ساکت می شود.

روزهای امتحان و آخر ترم بود. باید چند امتحان را در یک روز می دادم. شب خسته و کوفته می خواستم بخوابم که یک دفعه یادم آمدم که نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را نخوانده ام! دلم گرفت و بغض گلویم را فشار می داد. اگرچه گاهی اتفاق می افتاد که نمازهایم را دیر وقت می خواندم، اما تا به حال هیچ گاه فراموش نکرده بودم که نماز بخوانم. دلم می خواست گریه کنم. در تنهایی اتاقم گریه کردم و بعد به خودم دلداری دادم که تقصیر من چیست که این جا از رادیو و تلویزیون شان اذان پخش نمی کنند. در محله هایشان مسجد ندارند که آدم حداقل صدای اذان را بشنود و بداند موقع نماز شده…

ای بابا! این چه حرفیه که شما می زنید؟ سرم را بالاتر می آورم. زن و مردی بچه به بغل در حال صحبت با شوفر هستند. بچه خودش را خیس کرده و آن ها اصرار دارند که راننده پاورپوینت کامل اتوبوس ۲۳ اسلاید در PowerPoint نگه دارد تا لباس بچه را عوض کنند.

ـ آقای عزیز گفتم که نمی شه باید تا دو سه ساعت دیگه صبر کنید تا به قهوه خانه برسیم.

نگاهی به ساعت می کنم چیزی تا ظهر نمانده. از همان جایی که نشسته ام بلند می گویم برای نماز ظهر که نگه می دارید؟!

راننده می خنده و سرش را تکان می دهد و می گوید: «اینا کم بود، این یکی هم بهش اضافه شد» می گویم: نماز اول وقت