پاورپوینت کامل انگیزه دینی و فرهنگی در وضع حدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انگیزه دینی و فرهنگی در وضع حدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انگیزه دینی و فرهنگی در وضع حدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انگیزه دینی و فرهنگی در وضع حدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

مقدمه:

با نگاهی گذرا به کتب روایی به آسانی می توان پی برد افرادی به دواعی و انگیزه های گوناگون دست به وضع حدیث زده و مطالب
ناروایی را به رسول خداصلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام نسبت داده اند، رسول گرامی اسلام در زمان حیات نورانی
خویش، خطر دروغ پردازی را متذکر گردیده و بارها فرمودند: من کذب علی متعمدا فلیتبو امقعده من النار . هر کس بر من دروغ
ببندد باید جایگاهی از آتش برگزیند . (۱)

حرکت ناپسند جعل حدیث به صورت کمرنگ در زمان حیات رسول خداصلی الله علیه وآله آغاز گردید و در سال های پس از رحلت
آن حضرت به ویژه در دوران خلافت بنی امیه و عام الجماعه (۲) گسترش یافت . (۳)

دروغ پردازی در حدیث به انگیزه های مختلفی صورت پذیرفت که یکی از خطرناک ترین آن ها انگیزه فرهنگی و دینی بود . در این
مقاله بر آنیم تا به بررسی و تبیین انگیزه مزبور بپردازیم .

۱) تعدد مرجعیت فکری و دینی

بر اساس نصوص مسلم ودلیل های قطعی رسول خداصلی الله علیه وآله حاکمیت سیاسی و دینی پس از خود را به امیرالمؤمنین
علی علیه السلام واگذار کرد (۴) . آن حضرت با ذکر نام ائمه معصومان علیهم السلام و تبیین فضایل آنان، وظیفه مردم را در رجوع به
اعلم مشخص کرد . افرادی که دارای علم لدنی بوده و آگاه ترین مردم زمان خود نسبت به تفسیر و فهم قرآن و سنت رسولش بودند،
گر چه حوادث پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله منجر به حذف عملی اهل بیت و در راس آنان علی علیه السلام از صحنه
خلافت و حکومت شد اما مرجعیت فکری و دینی در جای خود محفوظ بوده و بر همگان لازم بود در مسایل دینی خود از اهل بیت یا
کسانی که از آن آبشخور سیراب می شدند، بهره جویند . تاریخ گواه این مرجعیت است تا آن جا که عمر پناه می برد به خدا در
معضل و مشکلی که علی علیه السلام آن جا حاضر نباشد (۵) . وی تاکید داشت «علی اقضانا» (۶) . عائشه می گفت (۷) : علی در میان باقی
ماندگان آگاه ترین نسبت به سنت است . شخصیتی که بنابر فرمایش رسول خداصلی الله علیه وآله «علی مع القرآن والقرآن مع علی
لا یفترقان حتی یردا علی الحوض » (۸) هرگز از قرآن جدایی ندارد و همه جا با قرآن است، اما متاسفانه در واقعه یوم الخمیس
(رخداد روز پنج شنبه) که اغلب مورخان و محدثان از جمله بخاری در جاهای متعدد کتابش به صراحت آورده، نظریه قرآن محوری
وحسبنا کتاب الله مطرح شد . ابن عباس در حالی که اشک چونان سیل بر گونه هایش جاری بود می گفت: تمام مصیبت ها و
بدبختی همان است که با اختلاف و شلوغ کاری خود، مانع از نوشتن کتاب توسط رسول خداصلی الله علیه وآله شدند و گفتند که
رسول خداصلی الله علیه وآله هذیان می گوید . (۹)

عواملی که حاکمیت سیاسی را از جایگاه خود دور کردند، کوشیدند تا وحدت در مرجعیت فکری و دینی مردم را بر هم ریخته و
افراد دیگری را به عنوان ملجا ومرجع فکری بتراشند . عمر در خطبه ای گفت: هر کس می خواهد درباره قرآن بپرسد به ابی بن
کعب مراجعه کند و هر کس قصد دارد درباره حلال و حرام الهی سؤال کند باید به معاذ بن جبل رجوع کند و هر کس قصد دارد در
مورد فرائض و واجبات بداند به زید بن ثابت مراجعه کند و هر کس در مورد مال سؤال دارد سراغ من بیاید که خازن و نگهبان آن
هستم . (۱۰)

مصداق آشکار این تفکیک، نظریه عدالت همه صحابه و آنان را قابل اقتدا دانستن است با انتساب متنی به رسول خداصلی الله علیه
وآله که فرمود اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم . . .

ابوبکر بزاز (م ۲۹۲ق) پس از نقل روایت می نویسد [و هذا الکلام لا یصح عن النبی صلی الله علیه وآله ]. (۱۱)

بررسی نظریه عدالت صحابه تحقیق مستقلی را می طلبد (۱۲) در همین باره سخنان بی اساسی جعل نمودند تا به مقابله با ده ها
حدیث در تبیین جایگاه اهل بیت و ارتباط وثیق آنان با رسول خداصلی الله علیه وآله بپردازند از جمله; عن ابن عباس مرفوعا،
ابوبکر منی بمنزله هارون من موسی علامه امینی تصریح می کند این سخن از موضوعات علی بن حسن کلبی است . (۱۳) روشن است
این سخن کذب در برابر حدیث منزلت که جایگاه امام علی علیه السلام را نسبت به رسول خدا بیان می کند، وضع شده است .

۲) فرقه های گوناگون

در مدت کوتاهی پس از رحلت رسول خدا (ص) و اواخر عمر صحابه اندیشه ها و افکار گوناگون به حوزه فرهنگ اسلامی وارد شد،
هر مذهب و گروه خود را حق دانسته و سایر آرا و مذهب را باطل می خواند . این اختلافات گاه به درگیری فیزیکی و جنگ منتهی
می شد و افرادی بر سر عقیده خویش جان می باختند . حکومت ها نیز در شعله وری این آتش موثر بوده و از کنار آن منافع خویش
را می جستند . صاحبان این آرا و مذاهب برای مشروعیت بخشی و استوار سازی دیدگاه های خود، علاوه بر تاویل ناروا از آیات قرآن،
اقدام جعل حدیث می نمودند; افرادی هم بودند که در هر دوران دین به دنیا فروخته و برای هر مطلبی که می پسندیدند سخنی را
به رسول خداصلی الله علیه وآله نسبت می دادند، عمده ترین فرقه ها عبارتند از:

الف) فرقه های کلامی

مقصود از فرقه های کلامی، گروه هایی هستند که از نظر اعتقادی با یکدیگر اختلاف داشته و هر کدام برای ایمان، صفات خدا، جبر
و اختیار و . . . عقیده ای را ابراز می کردند، به عنوان مثال معتزله که به قدریه نیز معروف اند انسان را یکسر آزاد و مختار می خوانده
و خدا را از هر دخالتی در اعمال بشر جدا می دانستند . آنان مرتکب کبیره را جاودان در آتش می دانسته و کلام الهی را مخلوق
می خواندند . (۱۴) از این رو، در تایید عقاید خویش احادیثی را جعل کردند . از جمله حدیثی که جعفر بن حسن از ابی مامه نقل
می کند، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:

«اذ کان یوم القیامه جمع الله الاولین والاخرین فی صعید واحد فالسعید من وجد لقدمه موضعا فینادی مناد من تحت العرش الا
من برا ربه من ذنبه فلیدخل الجنه » . (۱۵)

«هنگامی که روز قیامت می شود خداوند گذشتگان و آیندگان را در یک زمین جمع می کند . پس سعادتمند کسی است که برای
خود جای پایی بیابد، در این هنگام منادی از زیر عرش الهی ندا می دهد آگاه باشید هر کس خدا را از گناه خودش تبرئه کند باید
وارد بهشت گردد .

ابن جوزی حدیث را موضوع خوانده و تصریح می کند جعفر بن حسن قدری بوده و آن را جعل کرده است . (۱۶)

در مقابل، حدیث طولانی را در مورد بحث و گفت گوی ابابکر در موضوع قدر آورده اند که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود، با
ابابکر ان الله لو لم یشا ان یعصی ما خلق ابلیس . . . (۱۷) خدا اگر نمی خواست معصیت شود شیطان را نمی آفرید . ابن جوزی تصریح
می کند حدیث را یحیی ابو زکریا وضع کرده که دجال این امت است . (۱۸) افرادی نیز در رد قدریه احادیثی را ساختند مانند:

قال رسول خداصلی الله علیه وآله: «ان لکل امه مجوسا ومجوس هذه الامه القدریه فلا تعودهم اذا مرضوا ولا تصلوا علیهم اذا ماتوا» . (۱۹)

«همانا هر امتی مجوسی دارد و مجوس این امت قدریه هستند . اگر بیمار شوند به عیادتشان نروید و اگر مردند بر آنان نماز
نگذارید» .

نمونه دیگر از این دست، جعل حدیث در مورد عقاید مرجئه است .

مرجئه افرادی بودند که ایمان را معرفت به خدا و کفر را جهل به خدا می دانستند و معتقد بودند ایمان فزونی و کاستی نداشته و
عمل نیز به حوزه ایمان راه ندارد . روایاتی در تایید آنان جعل شد، افرادی هم در مقابل روایاتی در ذم آنان وضع کردند . ابن جوزی
در الموضوعات بابی را گشوده و پنج حدیث جعلی را تحت عنوان باب فی ان الایمان لا یزید ولا ینقص آورده است از جمله:

قال رسول الله صلی الله علیه وآله من زعم ان الایمان یزید و ینقص فزیادته نفاق ونقصانه کفر فان تابوا والا فاضربوا اعناقهم بالسیف
اولئک اعداء الرحمان فارقوا دین الله و انتحلوا الکفر وخاصموا فی الله طهر الله الارض منهم الا فلا صلاه لهم وله صوم لهم – لا ولا
زکاه لهم الا و لا حج لهم الا ولا دین لهم، هم براء من رسول الله و رسول الله بری منهم .» (۲۰)

«کسی که گمان کند ایمان فزونی وکاستی دارد، فزونی آن نفاق و نقصانش کفر است اگر توبه کند (باکی نیست) واگر توبه نکند
گردن او را با شمشیر بزنید . آنان دشمنان خدای رحمان هستند از دین خدا جدا گشته، کافر شده و با خدا مخاصمه کرده اند . خدا
زمین را از آنان پاک گرداند، آگاه باشید نماز بر آنان نیست، روزه بر آنان نیست (پذیرفته نیست) زکاه و حج بر آنان نیست، آنان دین
ندارند آنان از رسول خداصلی الله علیه وآله جدا هستند و پیامبر نیز از آنان بیزار است » .

این سخن ازموضوعات محمد بن قاسم ابوبکر بلخی است که وضع حدیث می کند . (۲۱)

«قدم وفد ثقیف علی رسول الله فقالوا جئناک نسئلک عن الایمان ایزید او ینقص؟ فقال الایمان مثبت فی القلوب کالجبال الرواسی
وزیادته ونقصانه کفرا .» (۲۲)

گروهی از ثقیف بر رسول خداصلی الله علیه وآله وارد شدند و گفتند ما آمده ایم در مورد ایمان از شما بپرسیم . آیا فزونی و کاستی
پذیراست؟ آن حضرت فرمودند: ایمان در قلب ها ثابت است مانند کوه های پایدار و فزونی ونقضانش کفر است » . ابن حبان تصریح
می کند عثمان بن عبدالله واضع حدیث است و احادیث جعلی را به ثقات نسبت می دهد . (۲۳)

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: الایمان لا یزید ولا ینقص .» (۲۴)

«ایمان فزونی و کاستی ندارد .

در برابر احادیثی نقل شده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «الایمان قول وعمل یزید و ینقص ومن قال غیر ذلک فهو
مبتدع .» (۲۵)

ایمان سخن وعمل است، فزونی و کاستی دارد و هر کس غیر از این بگوید بدعت گزار است .

چگونه ممکن است کلماتی نقیض هم از رسول خداصلی الله علیه وآله صادر شده باشد؟ بر اساس روایات صحیح که در منابع
فریقین وارد شده ایمان عبارت است از قول، عمل و عقیده، و دارای مراتب می باشد .

ابن جوزی حضور احمد بن محمد بن حرب و ابن حمید را در سلسله سند دو آفت این حدیث می خواند . (۲۶)

سخنانی نیز در ذم مرجئه وضع شده مانند حدیث: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «ان لکل امه (۲۷) یهودا ویهود امتی المرجئه .»

«هر امتی یهودی دارد . یهود امت من مرجئه هستند .»

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «لو ان مرجئا او قدریا مات فدفن و نبش بعد ثلاثه ایام وجد وجهه الی غیر القبله .» (۲۸)

«اگر مرجئی یا قدری بمیرد و دفن شود سپس نبش قبر شود پس از سه روز صورتش به غیر قبله خواهد بود .»

به طور کلی انشعاب های کلامی وعقیدتی یکی از عوامل جعل حدیث است که هر کدام طبق عقیده خود سخنی را نقل کرده و مع
الاسف منابع روایی مسلمانان از نقل آن ها مصون نمانده است .

ب: فرقه های فقهی

روی دیگر سکه، فرقه های فقهی است . همان طور که در انگیزه اول ذکر شده، تعدد مرجعیت فکری، حریم شکنی و دور ساختن
مردم از خانه اهل بیت، خانه هایی که خدا آن را بالا برده، منجر به ایجاد گروه ها و جریان هایی شد که هر یک وظیفه عملی و فقهی
مردم را به تشخیص خود تفسیر می نمود تا آن جا که امروز شاهد اختلاف عمیق بین صاحبان نحله های مختلف فقهی هستیم، هر
گروه برای تایید مرام خویش سخنی را به رسول خداصلی الله علیه وآله نسبت می داد که یا در تایید بنیان گذار تفکر بود و
یادیدگاه های آنان را صحیح می خواند، تایید افراد مانند:

«یکون فی امتی رجل یقال له النعمان بن ثابت یکنی ابا حنیفه یجری الله علی یدیه دینی و سنتی .» (۲۹)

«ابن حبان آن را از موضوعات ابو علی جویباری خوانده که هزاران حدیث جعل کرده است .» (۳۰) ابن جوزی هم طرق حدیث را
موضوع می خواند . (۳۱)

«یکون فی امتی رجل یقال محمد ابن ادریس اضر علی امتی من ابلیس و یکون فی امتی رجل یقال له ابو حنیفه هو سراج امتی، هو
سراج امتی » . (۳۲)

«ابن جوزی واضع آن را مامون بن احمد یا احمد بن عبدالله جویباری خوانده است .»

«یجی ء من آخر الزمان رجل یقال له محمد بن کرام یحیی السنه والجماعه هجرته من خراسان الی بیت المقدس کهجرتی من مکه
الی المدینه .» (۳۳)

اسحاق بن محمشاد که دارای مذهب کرامیه است و کتابی در فضایل محمد بن کرام دارد، این سخن را وضع نموده است . (۳۴)

– تایید دیدگاه های فقهی مانند:

«من رفع یدیه فی الصلاه فلا صلاه له .»

«هر کس دستش را در نماز بالا ببرد نماز او صحیح نیست .»

«قال رسول الله صلی الله علیه وآله من جمع بین صلاتین من غیر عذر فقداتی بابا من ابواب الکبائر (۳۵) .»

هر کس بین دو نماز جمع کند بدون عذر، بابی از باب های گناهان کبیره را مرتکب شده است » .

عقیلی نوشته است: هذا الحدیث لا اصل له . (۳۶)

– بدیهی است بالا بردن دست در نماز یا جمع بین دو نماز نه کبیره است ونه مبطل نماز محسوب می شود .

۳ – پیدایش اندیشه تندروی در فرهنگ اسلامی

یکی از خطرناک ترین جریان های فرهنگی در زمینه وضع حدیث پیدایش غلات در حوزه فرهنگ اسلامی است; غلو ریشه در
اندیشه یهود و مسیحی دارد . قرآن کریم می فرماید «وقالت الیهود عزیز ابن الله » (۳۷) یهودیان گفتند که عزیز پسر خداست . همان جا
می فرماید «وقالت النصاری المسیح ابن الله » (۳۸) مسیحیان گفتند که عیسی پسر خداست . در دو مورد قرآن کریم با صراحت
می فرماید: «یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم » ، (۳۹) ای اهل کتاب در دین خود زیاده روی نکنید; در روایات رسیده از رسول
خداصلی الله علیه وآله وائمه معصومین نیز خطر غلو در دین تذکر داده شده و از مردم خواسته اند تا از افراط و زیاده روی بپرهیزند
.

رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: «ایاکم والغلو فی الدین فانما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدین .» (۴۰)

«از زیاده روی در دین خود بپرهیزید همانا کسانی که قبل از شما بودند به علت غلو در دین خود نابود شدند .

هم چنین در نقل دیگری فرمودند:

«صنفان من امتی لا نصیب لهم فی الاسلام، الناصب لاهل بیتی حربا وغال فی الدین مارق منه (۴۱) .»

«دو گروه از امت من، نصیبی از اسلام ندارند، یکی کسانی که با اهل بیت پرچم جنگ بر پا کنند و دیگر گروهی که در دین از حد
تجاوز نموده و بیرون روند .»

عمده ترین افکار غالیان به ویژه در حوزه فرهنگ شیعی عبارت اند از:

۱ . اعتقاد به الوهیت افراد;

۲ . اعتقاد به نبوت ائمه معصومان علیهم السلام با افراد دیگر;

۳ . اعتقاد به حلول;

۴ . اعتقاد به تناسخ;

۵ . اعتقاد به تشبیه;

۶ . اعتقاد به تفویض مطلق;

۷ . اعتقاد به علم غیب مطلق ائمه;

۸ . اعتقاد به مهدویت برخی افراد;

۹ . تاویل های ناروا از آیات قرآن;

۱۰ . توجیه احکام و فرایض دینی .

امامان معصوم به شدت در برابر این طرز تفکر موضع گیری نموده و در مراحل مختلف عقاید غلات را به نقد کشیدند اشکال این،
برخورد عبارتند از:

۱ – تبیین عقاید صحیح و نفی عقاید باطل غلات

امام رضاعلیه السلام هنگامی که شنید بعضی افراد، صفات الهی را به حضرت علی علیه السلام نسبت می دهند بدنش لرزید، عرق
از رویش جاری شد و فرمود: «منزه است خداوند! منزه است خداوند از آن چه ظالمان و کافران درباره او می گویند آیا علی
خورنده ای در میان خورندگان، نویسنده ای در میان نوشتگان، ازدواج کننده ای در میان ازدواج کنندگان و گوینده ای در میان
گویندگان نبود . . .» (۴۲)

هروی گوید: از امام رضاعلیه السلام سؤال کردم، مردم می گویند شما ادعا می کنید افراد دیگر بندگان شما هستند . حضرت با
تمام ناراحتی فرمودند: «اللهم فاطر السموات والارض عالم الغیب والشهاده انت شاهد بانی لم اقل ذلک قط ولا سمعت احدا من
آبائی قال قط وانت العالم بما لنا من المظالم عند هذه الامر وان هذه منها .»

خدایا: «ای خالق آسمان ها و زمین! که از پنهانی ها و ظاهرها آگاه می باشی، تو شاهدی که من چنین سخنی نگفته ام و هیچ یک از
پدران من نیز چنین گفتاری نداشته اند . بار الها! تو گواهی که این مردم به ما چه ستم هایی روا داشته اند که این یکی از آن هاست .
» (۴۳)

۲ – انزجار از غلات و لعن آنان

پیشوایان معصموم علیهم السلام گاه به صورت عام و گاه با ذکر نام افراد به اعلام انزجار و بیزاری از غلات و لعن آنها می پرداختند .

ابی هاشم جعفری گوید: از امام رضاعلیه السلام در مورد غلات و مفوضه پرسیدم آن حضرت فرمودند:

«الغلاه کفار والمفوضه مشرکون من جالسهم . . . خرج من ولایه الله و ولایه رسول الله وولایتنا اهل البیت .» (۴۴)

غالیان کافرند، باورمندان به تفویض مشرک اند و هر کس با آنان رابطه و نشست و برخاست داشته باشد، از ولایت خدا ورسول و
ولایت ما اهل بیت خارج می شود .»

امام صادق علیه السلام از مغیره و ابوالخطاب اعلام انزجار نموده و آنان را لعنت کردند . (۴۵)

حتی در مواردی ائمه فرمان قتل برخی از غلات را صادر نمودند، مانند صدور فرمان قتل فارس بن حاتم قزوینی توسط امام
عسکری علیه السلام که به دست جنید به قتل رسید و صدور فرمان قتل علی بن حسکه از سوی امام عسکری علیه السلام و موارد
دیگر . (۴۶)

جعل حدیث توسط غلات

غلات برای جذب عموم مردم و مشروعیت بخشیدن به عقاید بی پایه و نا استوار خویش به حدیث سازی و دروغ پردازی روی آوردند
.

هشام بن حکم از قول امام صادق علیه السلام چنین نقل کرده است:

«مغیره بن سعید به طور عمد بر پدرم (امام باقرعلیه السلام) دروغ می بست، یاران او که در میان یاران پدرم مخفی بودند،
کتاب های اصحاب پدرم را می گرفتند و به مغیره می دادند و او در آن کتاب ها به صورت مخفیانه (دس) کفر و زندقه را جای می داد
و آن ها را به پدرم اسناد می داد . سپس آن کتاب ها را به یارانش می داد تا در بین شیعیان پخش و منتشر کنند . پس هر نوع غلوی
که در کتاب های پدرم می یابید، بدانید که از آن مواردی است که مغیره در کتاب های پدرم به صورت مخفیانه جای داده است .» (۴۷)

آبشخور بسیاری از مطالب غلات، یهودیان بودند . هم چنین مسیحیان که سابقه در غلو داشتند، به نشر این افکار در بین مردم به
ویژه کوفیان پرداختند .

غلات گاه تصور می کردند امام علی علیه السلام در ابرهاست، گاهی می گفتند جبرئیل اشتباه کرد، قرار بود وحی بر او نازل شود . (۴۸)

ابن ابی عمیر از ابی المغیره نقل می کند نزد امام کاظم علیه السلام بودیم .

یحیی بن عبدالله بن حسن عرض کرد: غلات چنین تصور می کنند که شما علم غیب مطلق می دانید . حضرت فرمود: «سبحان الله
ضع یدک علی راسی فوالله ما بقیت فی جسدی شعره ولا فی راسی الا قامت ثم قال لا والله ما هی الا روایه عن رسول الله صلی الله
علیه وآله .» (۴۹)

سبحان الله دستت را بر سر من بگذار، به خدا سوگند هیچ مویی در بدن و سر من نماند مگر آن که برخاست، سپس فرمودند نه به
خدا قسم این ها نیست مگر روایت از رسول خداصلی الله علیه وآله .

مثال هایی از اخبار غلو

۱ – در تفسیر آیه شریفه «سنفرغ لکم آیه الثقلان » (۵۰) از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود «الثقلان نحن و القرآن » (۵۱) این
حدیث، علاوه بر این که در سندش محمد بن عیسی یقطینی است که از غالیان است با سیاق خود آیات، تطبیق ندارد که می فرماید
«فبای آلاء ربکما تکذبان » .

۲ – در تفسیر آیه شریفه «وما امروا الا لیعبدو الله مخلصین له الدین حنفاء ویقیموا الصلاه و یؤتوا الزکاه وذلک دین القیمه » آورده اند
که «فالصلاه والزکاه علی بن ابی طالب و ذلک دین القیمه قال هی فاطمه .» (۵۲)

عمرو بن شمر از غالیان مشهور و ضعیف است .

۳ – اخباری از عامه ذیل آیه شریفه «والنجم اذا هوی » (۵۳) وارد شده که طبق آن اخبار مراد سقوط نجم در خانه علی بن ابی
طالب علیه السلام است و این دلیل بر امامت ایشان است .

علامه تستری در این مورد نوشته است «کوچک ترین ستاره ها از زمین بزرگ تر است . چگونه می توان پذیرفت خانه علی علیه السلام
توانسته باشد ستاره ای را در خود جای دهد که زمین گنجایش آن را ندارد . مراد از آیه سوگند به پیامبر است وقتی از دنیا رفت یا به
معراج مشرف گردید . (۵۴)

۳ – اندیشه های وارداتی به حوزه فرهنگ اسلامی

به دنبال شکاف ایجاد شده بین قرآن و عترت، تعدد مرجعیت فکری و منع نگارش رسمی حدیث ، جریان های فکری و فرهنگی
وارداتی به حوزه دین راه یافت و افرادی که سابقه کفر یا سایر ادیان را داشتند به ظاهر لباس اسلام پوشیده و افکار و عقاید خود را
به نام حدیث بر عقاید مسلمانان تحمیل کردند . این عامل را در دو بخش بررسی می کنیم:

الف: زنادقه و ملحدان

زندقه لفظ فارسی است که معرب گریده، گفته شده اصل آن زندوین یعنی دین زن (دین المرئه) است هم چنین گفته اند زندقه
یعنی تفسیر خارج از حدود طبیعی که به سوی تاویل متمایل است، به عبارت دیگر، به تاویل نصوص قرآنی، تاویلی که مخالف
اصول اعتقادی یا معنی مقصود آیه باشد، اطلاق می شود . زنادقه افرادی هستند که قرآن و سنت را تاویل فاسد و منافی اصول
عقیده اسلامی می نمایند . (۵۵)

زبیدی نوشته است: «و الصواب نسبه الی الزند و هو کتاب مانی المجوس . . . واعتقد فیه الالهین النور والظلمه .» (۵۶)

ابن حبان نوشته است زنادقه اذعان به خدا و روز قیامت ندارند . آنان وارد شهرها می شدند و با تشبه به اهل علم وضع حدیث
می کردند . (۵۷)

محمود ابوریه نوشته است: زنادقه لباس اسلام بر تن می کردند و با غش و نفاق هدفشان ایجاد اختلاف بین مسلمانان و فساد دین
بود (۵۸) .

آنان خود به وضع حدیث اعتراف کرده اند گر چه این ادعا نیز با سعایت و تدلیس همراه بوده و قصد آنان تشکیک بین مردم در
پذیرش احادیث است مشهور است . هنگامی که محمد بن سلیمان تصمیم گرفت یکی از زنادقه به نام عبدالکریم بن ابی العوجاء را
گردن بزند، گفت: به خدا قسم چهار هزار حدیث در بین احادیث شما جای دادم در آن احادیث حلال را حرام و حرام را حلال نمودم .
(۵۹)

ابن لهیعه گوید: بر شیخی وارد شدم در حالی که گریه می کرد به او گفتم: چرا گریه می کنی، گفت: چهار هزار حدیث در برنامه های
مردم وارد کردم، نمی دانم چه کنم . (۶۰)

حماد بن زید گوید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.