پاورپوینت کامل در معرفی «مجمع البیان» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در معرفی «مجمع البیان» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در معرفی «مجمع البیان» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در معرفی «مجمع البیان» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
چکیده
دکتر محمدحسین ذهبی یکی از عالمان معاصر اهل سنت است. وی در کتاب التفسیر و
المفسرون که از جمله منابع درسی در برخی از مراکز دانشگاهی فریقین به شمار می آید،
به بررسی تاریخ تفسیر قرآن در عهد صحابه و تابعین و پس از آن دوره پرداخته است وی
ضمن بیان اقسام روشهای تفسیری، روشِ شماری از مفسران اهل سنت و شیعه اثناعشری را
بررسی کرده است. در این مقاله، بررسیهای ایشان در مورد اعتقادات شیعه از جمله
جایگاه بطن آیات، روایات تفسیری شیعه، تحریف، منزلت امامان، سحر النبی و معرفی
تفاسیر شیعه از جمله تفسیر مجمع البیان، مورد مداقه واقع شده و تأملاتی در این
زمینه ها، بیان شده است
واژه های کلیدی: روش تفسیری، تفسیر به رأی، تفسیر ممدوح و مذموم، بطن، تحریف،
اعتزال.
مقدمه
دکتر محمدحسین ذهبی ، کتاب التفسیر و المفسرون خود را در حدود پنجاه سال پیش،
نگاشته است. وی از نخستین کسانی است که به بررسی روشها و مکاتب تفسیری پرداخته و
روشهای فهم موجود مسلمانان را در مورد معرفت و چگونگی تفسیر قرآن تبیین نموده است.
در این پژوهش، ضمن بیان اهمیت کتاب او، به نقد برخی از اندیشه های او به ویژه در
مورد تفسیر مجمع البیان پرداخته می شود.
اهمیت کتاب التفسیر و المفسرون
ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون نخست به تدوین تاریخ تفسیر و بررسی تفصیلی آن در
عهد پیامبر(ص) و عهد صحابه و تابعین پرداخته و ویژگیهای تفسیری عصر صحابه و عصر
تدوین را به خوبی بیان کرده است. او نخست تفسیر روایی را تعریف می کند و سپس چگونگی
شکل گیری و رشد و نیز برخی از آفاتی را که بدان راه یافته گزارش می نماید. وی
همچنین تفسیر به رأی را تعریف کرده و ضمن تقسیم بندی آن به دو گروه ممدوح و مذموم،
به تحلیل هر یک پرداخته است. ذهبی ضمن بررسی روشهای تفسیری به معرفی تعدادی از
تفاسیر اهل سنت و شیعه اثنا عشریه، باطنیه و تفاسیر فقهی و علمی پرداخته و هر یک را
از نظر خود نقد و تحلیل کرده است. البته بخشی از نقدهای ایشان علمی نیست و
نمی تواند در محافل علمی پذیرفته گردد. لذا حضرت آیت الله موفت کتابی در نقد آرای
او به نام التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب فراهم آورده است.
ذهبی به مفسران دوره معاصر خود هم توجه نموده و روش تفسیر در عصر جدید به ویژه
تفسیر علمی را نیز بررسی کرده و کاستیهای آن را بیان نموده است. او در کتاب خود از
منابع فراوان استفاده کرده و مباحث جامعی را در کنار هم آورده است. از این رو کتاب
او در برخی از محافل دانشگاهی یکی از منابع بحث روشهای تفسیری است.
ضعفها و لغزشها
کتاب مذکور که مؤلف آن در صدد تبیین مباحث علمی در باب روشهای تفسیر و تفاسیر موجود
قرآن است، به طور کلی به برخی از ضعفها و قصورهای علمی نیز مبتلاست که در اینجا به
اختصار به برخی از آنها اشاره می شود:
۱. تفسیر به رأی ممدوح و مذموم
ذهبی پس از ذکر روش روایی به بررسی روش تفسیر به رأی می پردازد و آن را به دو قسم
ممدوح و مذموم تقسیم می نماید.۱این تقسیم بندی در نزد مفسران ـ به جز موردی مانند
راغب اصفهانی ـ سابقه نداشته، نه بر اساس استواری ثابت است و نه با ظواهر روایات
ناهیه سازگار است و نه با اطلاق آنها می سازد.۲در روایات تفسیر به رأی از بارزترین
مصادیق تحریف معنوی به شمار آمده است. علامه طباطبایی نیز در این مورد فرموده است:
نهی در روایات مربوط به عمل خودرای مفسر در تفسیر و اعتماد او بر رأی خویش بدون
مراجعه به دیگران است.۳تقسیم بندی تفسیر به رأی به دو گروه ممدوح و مذموم، در گذر
زمان مورد پذیرش محققان واقع نشده و برنادرستی آن شواهدی ارائه شده است.۴از طرفی
ذهبی روش تفسیر به رأی ممدوح را فقط شامل تفسیر اهل السنه و الجماعه می داند و
می «تفسیر به رأی جایز… همان تفسیر اهل سنت و جماعت است.»۵وی سپس تفاسیر دیگر
فرق مسلمین را از نوع تفسیر مذموم یا تفسیر فرق مبتدع۶می شمارد که شیعه اثناعشری
نیز از آن جمله است.
۲. نگاه غیر عالمانه ذهبی به مسئله بطن
ذهبی بر آن است که تفسیر بطنی از ابداعات شیعه امامیه است و آنان برای اثبات امامت
ائمه خود بدان روی آورده اند. وی معتقد است: ا مامیه اثنا عشری می گوید: قرآن دارای
ظاهر و باطن است و این حقیقتی است که آنان بدان اقرار دارند… خصوصاً آنکه امامیه
برای تفسیر باطنی حد و مرزی هم قائل نیستند و بر آن اند که قرآن دارای هفت و هفتاد
بطن است. آنان معتقدند که ظاهر قرآن برای اثبات توحید و نبوت و رسالت و باطن آن
برای اثبات امامت و ولایت است.۷اما نکته این است که اعتقاد به بطون مخصوص شیعه
امامیه نیست و دیگر فرقه های اسلامی نیز از آن بهره می برند.۸البته استفاده از بطن
هم در نزد شیعه معیار و ضابطه دارد و برخاسته از روش اهل بیت است. در عین حال شیعه
امامیه برای اثبات امامت و ولایت امامان خود، ادله عقلی و روایی فراوان دیگری دارد
که در تفاسیر و کتب کلامی بدان اشاره شده است.۹
۳. نگاه غیر عالمانه ذهبی به روایات شیعه اثنا عشری
ذهبی به روایات مأثور از شیعه، نگاهی غیر محققانه دارد و غالب روایات کافی را که
از معظم ترین مصادر روایی امامیه است و همچنین کتاب الوافی را که حاصل روایات کتب
اربعه شیعه امامیه است، مجعول و نادرست می داند و می گوید:
سخن حق و انصاف آن است که هر انسانی کتاب اصول کافی و کتاب وافی و دیگر کتب مورد
اعتماد امامیه را بررسی نماید، در می یابد که غالب روایات آنها موضوع و مجعول است و
بسیاری از آنچه در مورد تاویل آیات و تنزیل آنهاست، ناشی از جهل قائل آنها و افترا
به خداوند است. و اگر آنچه این کتب از تاویلات نادرست در مورد قرآن نقل نموده اند،
درست باشد، نه اسلامی می ماند و نه قرآن و نه شرافتی برای اهل بیت.۱۰
اظهار نظر بدون دلیل و غیر مستند در مورد معظم روایات شیعه، بدون آنکه با توجه به
بررسیهای سندی و یا اسنادی باشد، ناشی از مبنای نادرست در مورد شیعه است. بخشی از
روایات مذکور در کتابهای روایی شیعه، در مصادر روایی اهل سنت و جماعت نیز آمده است
و اگر آنها مجعول باشد، روایات مصادر روایی آنها مانند صحیح بخاری و مسلم نیز
می یابد مجعول باشد.
۴. نسبت تحریف به شیعه امامیه
ذهبی بر آن است که شیعه معتقد به نزول غالب آیات در حق ائمه(ع) و یا در حق دشمنان
آنهاست.۱۱به اعتقاد وی، اگر کسی از امامیه بپرسد که چرا در آیات تصریحی در باره
اهل بیت و تعداد آنها نیست، می گویند قرآن تحریف شده و نامهای ائمه حذف گردیده
است.۱۲او می گوید: اگر از شیعه پرسیده شود، چطور با وجود تحریف، در مباحث فقهی و
اخلاقی به آیات قرآن استناد می جویید، می گویند: تحریف مخل معنا نیست. اگر کسی باز
بپرسد چطور و چگونه لازم است مردم به فضایل اهل بیت اعتراف کنند، با آنکه در مورد
فضایل آنها چیزی در قرآن موجود نیست، شیعه امامیه پاسخ می دهد که چون خداوند عالم
به تحریف بوده، تنها به صراحت اکتفا نکرده، بلکه به اشاره و رمز نیز بدان پرداخته و
این مورد از تحریف بری است.۱۳
ذهبی در عبارتی دیگر، شیعه را محرف قرآن می داند و می گوید: و الحق ان الشیعه هم
الذین حرفوّا و بدّلوا فکثیراً ما یزیدون فی القرآن ما لیس منه و یدعون انه قراءه
اهل البیت ؛ حق آن است که شیعه همان گروهی هستند که قرآن را تحریف و تبدیل کردند و
عبارات فراوانی را در قرآن افزودند که در قرآن نیست و مدعی آن هستند که آنها قرائت
اهل بیت است.۱۴او برخی از عالمان شیعه از جمله فیض کاشانی را متهم به اعتقاد به
تحریف می کند و می گوید فیض معتقد است که اگر اخبار «تحریف» درست باشد، مربوط به
تغییراتی است که در قرآن واقع شده، ولی خللی به معنا وارد نمی کند. حذف اسم علی و
آل محمد و حذف نام منافقان از آن جمله است.۱۵البته معلوم است که اعتقاد به تحریف
نظر علمای بزرگ شیعه نبوده است.۱۶و شیعه به دلیل آیه حفظ و نفی باطل، به سلامت
قرآن از هر گونه تحریفی به ویژه تحریف به نقیصه، پایبند است.۱۷اگر پژوهشی منصفانه
انجام شود، معلوم می گردد کسانی که قائل به نسخ التلاوه هستند، اعتقاد به تحریف
دارند و اینان از شیعه نیستند.۱۸
۵. نگاه غیر عالمانه به امامان شیعه و منزلت آنها در تفسیر قرآن
ذهبی در مورد برخی از مفسران شیعه از جمله فیض کاشانی می گوید: او بر آن است که
امامان معصوم شیعه، مفسران واقعی اند و دیگران از تفسیر قرآن بهره ای ندارند، مگر
آنکه از امامان فرار گرفته باشند. ذهبی گفته است: مؤلف (فیض کاشانی) بر آن است که
اهل البیت تنها مفسران قرآن اند و دیگران حظی از آن ندارند.۱۹او مطلب فوق را مستند
به روایت «من خوطب به» می داند که بر اساس آن، معرفت قرآن در انحصار امامان
معصوم(ع) است،۲۰در حالی که چنین عقیده ای از نظر فیض و دیگران درست نیست و معرفت
قرآن دارای دو مرحله نهایی و ظاهری است که حد نهایی آن مخصوص امامان معصوم است.۲۱
۶. نگاه غیر عالمانه به مسئله سحر النبی(ص)
ذهبی به استناد روایتی از صحیح بخاری، سحر النبی را یک واقعیت خارجی می داند و به
برخی از مفسران شیعه که روایت مذکور را به علت منافات با حقیقت مسّلم عصمت
پیامبر(ص) نادرست دانسته اند، انتقاد می کند که روایت موافق با قول جمهور اهل سنت
است.۲۲اما روایت مذکور نمی تواند درست باشد و جعلی است.۲۳نسبت سحر نیز از طرف
مشرکان ظالم بوده است؛چنان که خداوند می فرماید: «و قال الظالمون ان تتبعون الاّ
رجلاً مسحوراً» (فرقان: ۸). اگر نسبت سحر درست باشد، کلام ظالمان درست خواهد بود.
خطاب مسحور بودن پیامبر، برای سرزنش مسلمانان و گمراه نشان دادن پیامبر است.۲۴و
چگونه ذهبی با کسانی همفکری می کند که در قرآن مذمت شده اند؟
۷. نگاه غیر عالمانه به برخی از تفاسیر شیعه
ذهبی تنها روش تفسیر به رأی ممدوح را صحیح می خواند و آن را مختص اهل سنت می داند و
دیگر روشها و مفسران را منحرف می داند و بدین سان در مورد ویژگیهای تفسیری و شخصیتی
آنها کمتر دقت می نماید. برای مثال، وی سید مرتضی را متکلم معتزلی می داند و
می گوید:
امالی شریف مرتضی… مؤلف آن کتاب، اباالقاسم علی بن طاهر ابی احمد… و لو برادر
شریف رضی و بزرگ شیعه در عراق و او ضمن شیعه بودن معتزلی نیز هست.» ۲۵
ذهبی نتوانسته مرزهای بین افکار شیعه و معتزله را دریابد و امامیه را متأثر از
افکار معتزله می داند وی در مورد دیگر می گوید: «تأثر الامامیه الاثنی عشریه بآراء
المعتزله.»۲۶آرای شیعه و معتزله، در مواردی به لحاظ اهتمام به جایگاه عقل در معارف
دینی یکسان است، ولی مرزهای اعتقادی شیعه در اعتقاد به امامان معصوم و دریافت مباحث
کلامی از طریق آنها با معتزله تفاوت بسیار دارد. سید مرتضی هم از اعلام شیعه است و
نمی توان او را معتزلی دانست، زیرا معتزله اعتقاداتی چون تفویض الامر، اختصاص
شفاعت به اهل طاعت، و حقیقت قلبی بودن ایمان دارند که سید مرتضی بدانها معتقد نیست.
ذهبی در معرفی تفاسیر شیعه امامیه راه به خطا رفته و به نظر می رسد نتوانسته شناختی
صحیح و کامل از آنها ارائه کند. وی در آغاز معرفی تفاسیر شیعه از سیزده تفسیر نام
می برد.۲۷که شامل تفسیر امام حسن عسکری، تفسیر عیاشی، تفسیر قمی، تبیان شیخ طوسی،
مجمع البیان، تفسیر صافی، الاصفی، البرهان، مرأه الانوار، تفسیر محمدمرتضی حسینی،
تفسیر القرآن سید عبدالله، بیان السعاده و آلاء الرحمن بلاغی است وی در مقام معرفی
به تعدادی از آنها اکتفا می کند، و به معرفی تمامی آنها نمی پردازد و از این رو
تحلیلی جامع در مورد تفاسیر شیعه به دست نمی دهد.
ذهبی به دلیل اعتقاد نادرستی که در مورد شیعه امامیه دارد، در معرفی تفاسیر بی
باکانه سخن می گوید. وی در مورد تفسیر بلاغی که به آیه ۵۷ سوره نساء ختم شده و در
توصیف بهشتیان است، می گوید: قبل از آنکه بلاغی تفسیرش را تمام کند، مرگ به سراغ او
آمده و تفسیر او به آیه۵۶ سوره نساء ختم شده است. وی سپس این آیه را می آورد:«ان
الذین کفروا بآیاتنا سوف نصلیهم ناراً ».۲۸او چنین وانمود می کند که بلاغی بیش از
آن شایستگی نداشته و چه بسا خود مصداقی از آن است.۲۹اما تفسیر بلاغی با توجه به
آنچه موجود است، با آیه۵۷ سوره نساء پایان یافته که آیه ای در باره بهشت است. اگر
در نظر او، ختم تفسیر مفسری به آیه عذاب یا بهشت، نشان آینده اوست، چرا این حقیقت
را که تفسیر بلاغی به آیه بهشت ختم شده، مخفی می نماید؟ ذهبی در معرفی دیگر تفاسیر،
مانند تفسیر امام حسن عسکری، مرآه الانوار، الصافی و مجمع البیان نیز دچار لغزش شده
که در این نوشتار تنها به بحث وی در باره تفسیر مجمع البیان و نقد آن پرداخته
می شود.
نقد آرای ذهبی در معرفی مجمع البیان
ذهبی در آغاز معرفی طبرسی، او را از علمای بزرگ، مفسر، محدث، فقیه و ثقه می داند و
به انگیزه های او از تدوین مجمع البیان به نقل از کلام خود او اشاره می کند. وی
می گوید: تفسیر طبرسی جدای از تفکرات شیعی و اعتزالی او، کتاب عظیم و مهمی در موضوع
خود است که بر پیشگامی او در فنون مختلف علمی دلالت می کند.۳۰سپس او را از جمله
معدود مفسران شیعه می داند که در تشیع خود غالی نبوده و در عقیده افراط نکرده اند،
برخلاف غالب مفسران شیعه که راه غلو را پیموده اند.۳۱
۱. طبرسی و آیات ولایت
ذهبی در نخستین تحلیل از تفسیر مجمع البیان، به بررسی برخی از آیات ولایت در آن
می پردازد و می گوید:۳۲چون طبرسی معتقد به امامت علی(ع) است و او را خلیفه بلافصل
پس از پیامبر می داند، تلاش فراوان می کند تا امامت او را ثابت نماید. لذا در
تفسیر آیه ۵۵ مائده،۳۳در تفسیر آیه برای اثبات وجوب امامت علی(ع) می کوشد و در این
خصوص از هر چیزی حتی از لغت هم بهره می گیرد تا بتواند مدعای خود را ثابت کند.
طبرسی سعی می کند سبب نزول آیه را با کمک روایاتی از جمله روایت «تصدق علی بخاتمه»
بیان کند تا مطلب را به اثبات برساند.
ذهبی عبارت طبرسی را در نقل روایت مذکور ذکر می کند و سپس در پایان کلام او
می گوید: بدون شک، تلاش طبرسی بی ثمر است، زیرا اساسی ترین استدلال او در اثبات
ولایت علی(ع) پس از پیامبر(ص)، یعنی همان حدیث مذکور، موضوع است و ابن تیمیه در
کتاب منهاج السنه متکفل رد آن شده است.۳۴
اما طبرسی برای اثبات امامت بلافصل حضرت علی(ع) از مقدمات فراوانی استفاده می کند
که از جمله آنها استفاده از لغت در واژه «ولی» است. وی سپس به کلام صحابه و تابعین
معروف اشاره می کند که سبب نزول آیه را حضرت علی می دانند. منابع فراوانی از اهل
سنت هم حدیث مذکور را نقل کرده و تفاسیر روایی اهل سنت نیز آن را آورده اند۳۵و
صحابه و تابعین۳۶بسیار بر آن شهادت داده اند. مرحوم طبرسی به تعدادی از راویان
روایت مذکور اشاره نموده است تا ذهبی و امثال ذهبی که صحابه را محترم می شمارند و
کلام آنها را معتبر می دانند، اندکی تامل کنند و این طور بی باکانه، روایت مذکور را
موضوع ندانند. طبرسی حتی روایت را مستند به کلام مجاهد، سدی و عطا می کند که از
راویان بزرگ حدیثی اند تا کسی مثل ذهبی به علت تعصب مذهبی، روایت مذکور را باطل
تلقی نکند. اگر روایت مذکور، بنابر ادعای ذهبی، جعلی باشد، آیا می توان گفت که تمام
مصادری که روایت مذکور را آورده اند، خصوصاً مصادر روایی اهل سنت که تعداد آنها نیز
فراوان است، راوی روایت جعلی اند و بی اعتبار اند؟ و یا ذهبی و امثال او، بر درستی
مصادر روایی اهل سنت تاکید دارند؟
ذهبی همچنین در ذیل آیه ۳۳ احزاب سوره: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت
و یطهرکم تطهیراً»، در مورد تفسیر طبرسی می گوید:۳۷او چون معتقد به عصمت اهل بیت
است، تلاش بی دریغی را انجام می دهد تا اهل بیت را تنها مصدایق آیه بداند. ذهبی پس
از ذکر کلام طبرسی می گوید: طبرسی می خواهد در یک جدل نادرست اثبات عصمت نماید، در
حالی که عقیده به عصمت باطل و غیر قابل قبول است و چنین برداشتی تفسیر به رأی و
تحمیل عقاید بر آیات است.۳۸
اما هر کس کلام طبرسی را با دقت و تامل بخواند در می یابد که چگونه او با کمک معانی
لغوی در واژه«بیت» و نقل اقوال و ذکر کلام صحابه و تابعین و سپس روایات عامه و خاصه
و بررسی عبارات آیه، به تبیین نظر خود می پردازد و می گوید:
وقتی آیه تطهیر نازل شد، پیامبر اصحاب کساء را جمع کرد و گفت: «اللهم هولاء اهل
بیتی و عترتی» و روایات در این خصوص از طریق عامه و خاصه فراوان است.۳۹
طبرسی سپس با کمک مباحثی ادبی به بررسی کلمه«انّما» در آیه می پردازد و ثابت
می کند که آیه مخصوص افراد خاص است و نمی تواند عام باشد. چگونه است که ذهبی در نقل
کلام طبرسی، عبارات ایشان در استناد به کلام صحابه و تابعین و گزارش سبب نزول و
همچنین چگونگی استدلال به آیه را به صورت کامل نمی آورد و آن را تحکم در رأی
می داند؟
۲. طبرسی و تفاسیر رمزی
ذهبی، آن چنان که در بخش نخست مقاله در نگاه غیر عالمانه او به مسئله بطن
گذشت، بیان می دارد که تفسیر باطنی قرآن از اختصاصات شیعه است. وی آن را در خدمت
اثبات امامت ائمه می داند و بر طبرسی خرده می گیرد که هرچند در تفسیرش اهتمام به
ظاهر آیات دارد، ظاهری که مبتادر به ذهن است، اما در مواردی نیز همانند علمای شیعه،
به سوی تفسیر رمزی و یا باطنی می رود و گرچه ناقل آنها ست، چون آنها را نقد نمی کند
و به آنها رضایت دارد و برای اثبات آنها مؤیداتی می آورد، از مفسران باطنی شمرده
می شود.۴۰
ذهبی سپس مثالی می آورد که طبرسی در مورد آن، راه مفسران باطنی را رفته است. آن
مثال آیه ۳۵ سوره نور است که خداوند می فرماید:
الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح، المصباح فی زجاحه الزجاجه
کانّها کوکب دُرّی یوقد من شجره مبارکه زیتونه لاشرقیه و لا غربیه یکاد زیتها یُضی
و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء…؛
خداوند نور آسمانها و زمین است، مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن
چراغی باشد، چراغ در حبابی قرار گیرد. حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان،
این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی
است و نه غربی(روغنش آن چنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش، شعله
ور شود، نوری است بر فراز نوری و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند.
ذهبی بر تفسیر عبارت «نور علی نور» که مرحوم طبرسی در ذیل آیه به برخی از روایات
وکلام صحابه اشاره نموده اشکال می کند. که طبرسی گفته است: مقصود از نور بر نور ،
پیامبری از نسل پیامبر است. مقصود از «مصباح» پیامبر و مقصود از «لاشرقیه و لا
غربیه»، مکه است. مقصود از «مشکاه» بنابر روایتی از امام رضا(ع) که فرموده ما مشکات
هستیم اهل بیت است. امام باقر(ع) هم فرموده است: مقصود از «کمشکاه فیها مصباح»، نور
علم در صدر پیامبر(ص) است، مقصود از «زجاجه»، صدر علی است و علم بسیار به صدر علی
منتقل شده است. مقصود از «نور علی نور»، امامی است که خود مؤید به نور علم و حکمت
است؛ امامانی(ع) از آل محمد که از نسل آدم تا ظهور قائم را فرا می گیرند و آنها
همان اوصیایی هستند که زمین هیچ گاه از آنها خالی نیست. طبرسی سپس در پایان تفسیر
آیه می گوید: مقصود از شجره مبارکه همان خانواده تقوا و ایمان است که اصل آن نبوت
است و فرع آن امامت و شاخه ها تنزیل و اوراق آن تاویل و خادمان آن جبرئیل و میکائیل
هستند.۴۱
ذهبی عبارات فوق را که در تفسیر آیه از طبرسی نقل شده، تفسیر باطنی می داند در نظر
وی، عبارات فوق فراتر از ظاهر و تبینی باطنی است، زیرا نور و شجره بر امامان
معصوم(ع) تطبیق داده شده است. اما اگر ذهبی آن چنان که خود بدان اشاره کرده
است،۴۲تامل و دقت بیشتری می نمود، در می یافت که طبرسی نخست در تفسیر آیه، همانند
مشی و شیوه خود در دیگر آیات مباحث لغوی و ادبی را بیان کرده و با توجه به آنها به
تفسیر آیه مذکور پرداخته است. وی در تبیین «مشکوه» بیان کرده که مقصود جایگاهی در
داخل دیوار برای قرار دادن چراغی است که از آن با عنوان چراغدان یاد
می شود.۴۳مقصود از شجره مبارکه، شجره زیتون است که در آن انواع منافع است. وی سپس
در ادامه به بیان تشبیه نور خدا به مشکات و ذکر اقوال می پردازد و مصداق آیه مذکور
را با توجه به اقوال تفسیری بیان می کند. هر مفسری با توجه به مبانی و اصول تفسیر
خود می تواند به این اقوال بپردازد. اگر ذهبی آنها را تفسیر باطنی می داند، عیبی
بر تفسیر طبرسی نخواهد بود، زیرا برخی از مفسران چنین مصادیقی را در تفسیر آیات ذکر
می کنند تا مفهوم آیه دارای معانی وسیع باشد.
بدین جهت تفسیر باطنی که ذهبی از آن یاد کرده، جز ذکر مصادیقی در تفسیر آیه نیست.
طبرسی به استناد روایات مأثور و اقوال مفسران بزرگ، از آنها یاد کرده است. این
مصادیق منافات با ظاهر آیه ندارد و بر اساس اسلوب بطن گیری در آیات است که پس از
الغای خصوصیت در هر آیه، از مفهوم آن اصل کلی و عامی اتخاذ می شود که می تواند بر
موارد فراوان قابل انطباق باشد. علامه طباطبایی هم آنها را تطبیق می دهد و در این
باره می گوید: در برخی از روایات، عبارات آیه بر پیامبر و ائمه اهل بیت(ع) تطبیق
شده که از موارد تطبیق است و نه تفسیر، و دلیل آن هم اختلاف روایات در تطبیق مذکور
است که در برخی«مشکاه» قلب محمد(ص) در برخی نور علم در سینه پیامبر(ص) است.۴۴سیوطی
هم در ذیل آیه، عبارت«زیتونه لاشرقیه و لاغربیه» را بر قلب حضرت ابراهیم تطبیق داده
که نه یهودی است و نه نصرانی.۴۵
علامه طباطبایی چنین شیوه ای را که در تفسیر آیه به برخی از روایات استناد شود و
مصادیق آیه بیان گردد، آن چنان که طبرسی چنین مواردی را در تفسیر آیه بیان می کندـ
از موارد اشاره به برخی مصادیق می داند والبته بر آن است که موارد مذکور که پیامبر
و ائمه(ع) مصادیق آیه مذکورند، اشاره به بهترین مصادیق در آیه است و الا آیه عام
است و می تواند مصادیق دیگری را نیز دارا باشد.۴۶
البته ذهبی چون نگاهی غیر عالمانه به روایات شیعه دارد و آنها را نادرست می داند و
در تفسیر آیه نیز تفسیر طبرسی را مستند به روایات می داند، بر او انتقاد می کند که
به روایات موضوع و مجعول استناد کرده است.۴۷اما او هیچ دلیلی ارائه نمی کند که
چگونه روایات مذکور مجعول است. به نظر می رسد ذهبی هر روایتی را که بر اساس افکار و
آرا او صحیح نباشد، مانند غالب روایات مأثور در بحث آیات ولایت، مجعول قلمداد
می کند.
با توجه به آنچه گفته شد، تفسیر مذکور بیان مصداق است و اگر هم باطنی باشد، استناد
روایت نبوی قرآن دارای باطن است، زیرا پیامبر(ص) فرمود:«ما فی القرآن آیه الاّ و
لها ظهر و بطن؛ هیچ آیه ای در قرآن نیست، مگر آنکه دارای ظهر و بطن است.» هنگامی که
از امام باقر(ع) در باره معنای روایت مذکور پرسیدند، حضرت فرمود:«ظهره تفسیره و
بطنه تاویله. معنای ظاهری آن همان تنزیل و معانی درونی آن تاویل است.»۴۸بدین جهت
قرآن دارای بطن است که اشاره به همان تاویل در آیات است که غالباً در مورد آیات
متشابه صدق پیدا می کند. طبرسی در تفسیر باطنی آیات، معتقد به حد و مرزی است و هر
چه را با مفهوم و تفسیر آنها سازگار باشد بیان می کند و همانند باطنیه نیست که بی
ملاک به تفسیر آیات می پردازد.
۳. طبرسی و روایات تفسیری
ذهبی، طبرسی را به گمان استفاده از روایات نادرست، محدثی خطاکار می داند که روایات
صحیح را ذکر نکرده و به ذکر روایات موضوع و مجعول پرداخته است. ذهبی بر آن است که
طبرسی در آغاز کتاب، تفسیرش را چنین توصیف کرده که برای محدثان و اهل حدیث حجت و
معتبر است،۴۹ اما او احادیث جعلی را ذکر کرده و آنها را به پیامبر یا اهل بیت نسبت
داده است مانند آنچه در مورد فضایل سور آمده. این احادیث گرچه منسوب به ابّی و
دیگران است، به اتفاق اهل علم مجعول است.۵۰
ذهبی نمونه هایی از چنین روایات تفسیری را می آورد و بیان می کند که طبرسی در ذیل
آیه هفتم سوره رعد و به هنگام تفسیر آیه:«انّما انت منذر و لکل قوم هاد»۵۱به
روایاتی اشاره می کند که مقصود از «منذر»، پیامبر و مقصود از «هادی» نیز علی است.
همچنین طبرسی در ذیل آیه:«قل لا أسالکم علیه اجراً الا الموده فی القربی»،۵۲ به
روایاتی اشاره کرده که مقصود از مودت، دوستی علی و فاطمه و فرزندان اوست.۵۳ذهبی در
دیگر موارد نیز که به نقد و بررسی تفاسیر پرداخته، چنین ادعایی را در مواردی بیان
کرده است. وی از جمله در مورد تفسیر صافی معتقد است که فیض نیز به روایات ساختگی،
همت گماشته و کتابش را از آغاز تا پایان، از این احادیث پر کرده است. وی می گوید:
به نظر من، این روایات دروغین است و همانند روایات منسوب به ابی و ابن عباس در خصوص
فضایل سور است و عجیب نیست که طبرسی آنها را گرد آورده و کتاب تفسیرش را از آن
روایات دروغین، بی نصیب نگذاشته است.۵۴
اما هر محقق منصفی که به تفسیر طبرسی بنگرد، به خوبی درک می کند که وی پس از بیان
معنای آیات و بررسیهای لغوی و ادبی و تفسیر آیات با یکدیگر، روایات را آن هم به
نحوی مستند و با هوشمندی نقل می کند؛ زیر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 