پاورپوینت کامل امامت از دیدگاه زیدیه و امامیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امامت از دیدگاه زیدیه و امامیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امامت از دیدگاه زیدیه و امامیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امامت از دیدگاه زیدیه و امامیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۹۳

چکیده

دو فرقه شیعی امامی و زیدی، علاوه بر آنکه اشتراکات مهمی در مورد مسئله امامت
دارند، مثل منصوص بودن امامت و اختصاص امامت و خلافت به اهل بیت­G، تفاوتهای ایشان
نیز قابل توجه است. آنچه در نوشتار ذیل آمده است، گزارشی از دیدگاه دو عالم زیدی
(ابوزید علوی) و امامی (ابن­قبه رازی) در قرن چهارم هجری درباره امامت است. ابوزید
علوی در کتاب الاشهاد، ضمن طرح دیدگاه زیدیه در مورد امامت، اعتراضات زیادی را بر
دیدگاه امامیه در مورد این موضوع وارد نموده است. ابن­قبه رازی با نوشتن کتاب نقض
کتاب الاشهاد، به اعتراضات ابوزید علوی پاسخ داده و به دفاع از موضع امامیه پرداخته
است. گزارش ذیل براساس مطالبی است که مرحوم شیخ صدوق در کمال­الدین از کتابهای
ایشان آورده اند.

واژه های کلیدی: اهل­بیت(ع)، امامت و خلافت، امامیه، زیدیه، مهدویت، غیبت، تقیه،
بداء، شیخ صدوق، ابوزید علوی، ابن­قبه رازی.

درآمد

اندیشه «منصوص بودن امامت» و اعتقاد به وجود نص بر امامت اهل­بیت(ع) نقطه پیوندی است
که زیدیه و امامیه را تحت عنوان عام «تشیع» قرار می­دهد. اما تلقی این دو فرقه شیعی
از نص بر امامت متفاوت است. از نظر امامیه، پیامبر اکرم(ص) صریحاً دوازده نفر از
عترتش را به عنوان ائمه بعد از خود معرفی نموده است؛ اما از دیدگاه زیدیه، رسول­
اکرم(ص) به صورت عام به امامت عترتش نص فرموده که منظور از عترت نیز همه فرزندان
فاطمه(س) (حسنی و حسینی) هستند.

بنابراین، اولین شرط امامت از دیدگاه زیدیه این است که امام باید فاطمی باشد. علاوه
براین، منتخب مردم بودن، اقدام به جهاد و قیام مسلحانه، امربه معروف و نهی از منکر،
شجاعت، تقوا و عالم بودن، از دیگر شروط امامت نزد زیدیه به شمار می­رود. مجموعه این
شروط همان مفهوم شعار «الرضا من آل محمد(ص)» را تشکیل می­دهد.

در مجموع، اختلاف زیدیه و امامیه در باب امامت همسنگ اشتراکشان در این مقوله است.
یک نکته اساسی که از این تفاوت دیدگاه به دست می­آید این است که برخی فرق و علمای
زیدی «مهدویت» را انکار می کنند. چون به عقیده ایشان، اعتقاد به لزوم قیام و
پرداختن به جهاد و امربه معروف و نهی از منکر به صورت آشکار از سوی امام، جایی برای
اعتقاد به امام غائب باقی نمی­گذارد. یکی از علمای زیدی که به شدت با اعتقاد به
«مهدویت» و «غیبت امام عصر(عج)» مخالف است، ابوزید علوی (م قرن چهارم هجری) است که
مقاله حاضر به گزارش عقاید وی در باب امامت و مهدویت می­پردازد. این شاید از لطایف
روزگار باشد که علی­الظاهر مسئله مهدویت در میان عامه و خاصه اجماعی به نظر می­رسد
و احادیث آن در کتب فرقین خودنمایی می­کند. بالاتر از این، طبق بررسیهای انجام شده،
اکثر ادیان و مذاهب و بیشتر اقوام و ملل دنیا در انتظار منجی و مصلحی بر سر می­برند
و حتی در مانویت و شینتو نیز اعتقاد به ظهور منجی و مصلح وجود دارد؛ حال آنکه از
دیدگاه بعضی از پیروان یک فرقه شیعی (زیدیه) اعتقاد به چنین مصلح غائبی معقول
نمی­نماید. جالب­تر آنکه برخی بدون کوچک­ترین بررسی، وقتی به مبحث مهدویت
می­پردازند، صرفاً به این دلیل که زیدیه از فرق شیعی است، اعتقاد آنها به مهدی
موعود(عج) را قطعی فرض می­کنند.

البته ناگفته نباید گذاشت که همه زیدیها با اعتقاد به مهدویت مخالف نیستند و تعدادی
از علمای زیدی به این بحث پرداخته­اند. بعضی از علما و ائمه زیدی درباره مهدی
موعود(عج) اشعار و مدایحی دارند و نیز در برخی منابع زیدی روایاتی در مورد مهدی
موعود(عج) نقل شده و از شخص زیدبن علی(ع) احادیثی را در این زمینه روایت نموده­اند.
در مورد بعضی از ائمه زیدیه نیز ادعای مهدویت مطرح شده است.[۱] با این همه، بحث
مهدویت در میان زیدیه بسیار کمرنگ است و جایگاه مهمی برای آن در اعتقادات زیدی
نمی­توان یافت. در بسیاری از منابع کلامی زیدی، و منابعی که در مورد امامت
نوشته­اند، هیچ اشاره­ای به مسئله مهدویت نشده است. از میان زیدیه آنانی که به
مهدویت اعتقاد دارند، فرد خاصی را به عنوان مهدی نمی­شناسند و حتی از نظر ایشان
مشخص نیست که مهدی(عج) از نسل امام حسنائمه(ع) است یا از نسل امام حسین(ع).

در میان زیدیانی که به مهدویت معتقداند، فقط این مسئله مورد اتفاق است که مهدی
موعود (عج) از نسل فاطمه زهرا(س) خواهد بود، اما بیش از این چیزی مشخص نیست.

به هرحال، در نوشتار حاضر ما به بررسی اعتقاد زیدیه در باب امامت و مقایسه آن با
دیدگاه امامیه خواهیم پرداخت. اساس کار ما اعتراضات ابوزید علوی (از علمای زیدیه در
قرن چهارم هجری) و جوابهای ابن­قبه رازی (از علمای امامیه در قرن چهارم هجری) است.
شیخ صدوقS در نیمه اول کتاب کمال­الدین و تمام النعمه، پس از ذکر چند اعتراض از سوی
زیدیه بر امامیه و پاسخ آن اعتراضات، به نقل و گزارش کتاب نقض کتاب الاشهاد، نوشته
ابن­قبه، می­پردازد که پاسخ ایرادات کتاب الاشهاد ابوزید علوی است. مجموعه این
اشکالات و جوابها اعتقاد کلی زیدیه را در باب امامت و نیز تفاوت دیدگاه زیدیه و
امامیه را به خوبی روشن می­نماید.

سؤالی که در بدو امر به ذهن می­رسد این است که چرا مرحوم صدوقS معظم مباحث مقدماتی
خود در کتاب کمال­الدین را به اعتراضات زیدیه و پاسخ آنها اختصاص می­دهد.

علت این امر همان است که پیش­تر گفته آمد، و آن اینکه هدف شیخ صدوقS اثبات غیبت
مهدی موعود(عج) و رد شبهات در باب مهدویت است، و از مهم­ترین معترضان در این مسئله
زیدیه است که پذیرش وجود امام پنهان در پشت پرده غیبت برای آنان سنگینی می نماید.
شیخ صدوقS خود ـ پس از ذکر اعتراضات زیدیه و پاسخ آنها ـ می­نویسد:

و انّما ذکرنا هذه الفصول فی أوّل کتابنا هذا لأنّها غایه ما یتعلّق بها الزیدیه و
ما ردّ علیهم، و هی اشدّ الفرق علینا.[۲]

جمله اخیر (و هی اشد الفرق علینا) نشانه اهمیت دیدگاه زیدیه از نظر مرحوم صدوقS در
باب امامت و به ویژه مسئله غیبت است. یعنی از دیدگاه مرحوم صدوقS دیدگاه زیدیه و
اعتراضات آنها بسی سنگین­تر از دیدگاه اهل­سنت در باب مهدویت و عموماً درباره مسئله
امامت است.

ما مجموعه این اشکالات و نیز پاسخها را البته با ترتیب متفاوت با ترتیب کمال­الدین
بررسی خواهیم کرد. چه بسا چند اشکال را در قالب یک اشکال و در مواردی نیز یک اشکال
را به چند بخش مجزا تقسیم نموده­ایم تا ترتیب موضوعی روشن­تر به دست آید. بنابراین،
ترتیب مباحث در این نوشتار، با اصل کتاب متفاوت است. در ضمن، علاوه بر مباحث نقض
کتاب الاشهاد، اعتراضات دیگر زیدیه را که شیخ صدوقS متذکر شده­اند، با این مباحث در
آمیخته ایم.

محورهای بحث و تفاوت دیدگاه زیدیه و امامیه را براساس مجموعه ذکر شده، در موارد ذیل
می­توان عنوان کرد:

۱. آیا امامت مربوط به همه عترت است یا برخی از عترت؟ در صورتی که فقط عده­ای از
عترت مستحق و صالح برای امامت باشند، آن عده چه کسانی هستند؟ فرزندان فاطمه(س)؟
فرزندان حسین(ع) یا…؟

۲. وجه حقانیت و مشروعیت امامت امیرالمومنین(ع) چیست؟ آیا نص خاص در مورد ایشان
وجود دارد و یا اینکه وی نیز جزء عترت و بنابراین مشمول نص عام است؟

۳. مباحثی چون علم غیب در مورد ائمهائمه(ع) مسئله بداء و…

۴. شروط امامت و مباحثی از قبیل جهاد، امربه معروف و نهی از منکر، آشکار یا پنهان
بودن امام، تقیه و مسئله مهدویت، و مباحث جزئی دیگر که در ضمن بحث بدانها اشاره
خواهد شد.

۱. نقطه توافق

ابوزید علوی سخن خود را با اشاره به نقطه توافق زیدیه و امامیه شروع می­کند و
می­گوید آنچه مورد وفاق زیدیه و امامیه است این است که: حجت و امام از فرزندان
فاطمه(س) است؛ و دلیل آن فرموده رسول اکرم(ص) است که طبق اجماع همگان حضرت در «حجه
الوداع» و نیز روزی که برای نماز بیرون آمدند و در حالی که مریض بودند و آن مریضی
نیز به رحلت حضرت متصل بود، فرمودند:

ایهاالناس! قد خلفت فیکم کتاب الله و عترتی ألا إنّهما لن یفترقا حتی یردا علی
الحوض، ألا و إنّکم لن تضلّوا ما استمسکتم بهما.

۲. موارد اختلاف

ابوزید موارد اختلاف زیدیه و امامیه را در مسئله امامت در قالب اعتراضاتی بر دیدگاه
امامیه بیان می­کند. اعتراضات زیدیه بر امامیه طبق بیان ابوزید به قراری است که
ذیلاً گزارش می­شود:

۱ ـ ۲. «عترت» کیست؟

از نگاه ابوزید، امامیه در مسئله عترت با اجماع مخالفت ورزیده­اند، چون امامت را در
یک شاخه (بطن) از عترت منحصر نموده و آن را برای سایر عترت جایز نمی­دانند و در هر
عصر امامت را به فردی از همین نسل خاص محدود کرده­اند. اما از نظر زیدیه امامت برای
همه عترت جایز است و پیامبر اکرم(ص) آن را به برخی از عترت اختصاص ندادند.

دلایلی که برای جواز امامت برای همه عترت از سخنان ابوزید به دست می­آید عبارت است
از:

۱. عترت در لغت به معنای ذریه و فرزندان شخص است که به پدرشان نسبت داده
می شوند.[۳] اما در مورد فرزندان فاطمه(س) می­دانیم که به پیامبر(ص) منسوب­اند و پیامبر
اکرم(ص) پدر و «عصبه» آنها محسوب می­شود.

۲. خداوند با آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعاً» همه امت (خاصه و عامه) را مورد خطاب
قرار داده است، و پس از آن از عامه رو می­گرداند و به خاصه خطاب می­کند: «و لتکن
منکم امه یدعون الی الخیر»، تا اینکه به خاصه می­فرماید: «کنتم خیر امه اخرجت
للناس». در این آیات خداوند ابتدا فرزندان ابراهیمائمه(ع) را به صورت عام مخاطب قرار
می­دهد و این خطاب سایر انسانها را شامل نمی­شود. سپس فرزندان مشرک ابراهیمائمه(ع) خارج
می­شوند و فقط فرزندان مسلمان تحت خطاب باقی می­مانند. سرانجام خطاب نهایی با عترت
است و آنها اختصاص به خطابهای اخیر خداوند دارند [و عترت نیز همان­گونه که گفته شد،
فرزندان فاطمه(س) به طور عموم است].

۳. مراد از «عبادنا» در این آیه: «ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا» عترت
طاهره، یعنی فرزندان فاطمه(س) است.

از نظر ابوزید، امامیه برای اختصاص امامت به برخی از عترت و نفی آن از برخی دیگر،
دلیل معتنابهی جز خرافاتی مثل علم غیب و وراثت اقامه نکرده­اند. اگر وراثت دلیل
امامت باشد، «مغیریه» نیز برای فرزندان امام حسنائمه(ع) وراثت را دلیل امامت می­دانند. پس
فرق امامیه با مغیریه در چیست؟

ادعا و اشکال دیگری که ابوزید مطرح می­کند این است که: امامیه می­پندارد امر امامت
در میان همه بنی­هاشم است! در حالی که به اجماع زیدیه و امامیه، پیامبر(ص) امت را به
امامت عترت خود دعوت و هدایت نمودند، و آنانی که از بنی­هاشم از ذریه پیامبر(ص)
نیستند، جزء عترت به حساب نمی­آیند، اگرچه از نظر ولادت از بنی­هاشم باشند. اگر
امامت برای سایر بنی­هاشم غیر از فرزندان فاطمه(س) جایز باشد، برای بنی­عبدمناف نیز
جایز خواهد بود و اگر برای بنی­عبدمناف جایز باشد، برای سایر فرزندان قصی نیز جایز
است و…!

پاسخ

جواب ابن­قبه در مورد اختصاص امامت به نسل حسین­بن علی(ع) این است که طبق بیان رسول
اکرم(ص)، آنکه از میان عترت حجت دانسته می­شود و صلاحیت امامت دارد، دارای ویژگیهایی
است و آن اینکه هیچ­گاه از کتاب خدا جدا نمی­شود و متمسکان به آن دو به گمراهی
نمی­افتند. براساس عقل، کسی از کتاب جدا نمی­شود که عالم به کتاب خدا و آگاه به
ناسخ و منسوخ، عام و خاص و سایر مسائل قرآنی باشد. حجت باید جامع علوم دین، معصوم و
مؤتمن بر کتاب خدا باشد تا بتوان به سخنان او در موارد متنازع فیه تمسک کرد. اگر
زیدیه در میان ائمه شان کسی را با این صفات سراغ دارند، ما تابع آنان می­شویم.

اما اینکه گفته شد امامیه با اجماع مخالفت ورزیده­اند، باید گفت که اجماع سابقی
وجود نداشته تا امامیه با آن مخالفت کرده باشد، مگر اینکه مخالفت امامیه با زیدیه
مخالفت با اجماع تلقی شود، و در این صورت امامیه نیز می­تواند عین همین نسبت را به
زیدیه بدهد. علاوه بر این، باید پرسید: خود زیدیه چرا امامت را در نسل امام حسنائمه(ع) و
امام حسین(ع) منحصر نموده­اند و برای بقیه عترت جایز نمی­دانند؟ هر جوابی که زیدیه
داد، ما همان جواب را برای خود زیدیه می­آوریم.

سخن زیدیه در تفسیر عترت نه با عقل سازگار است، نه با کتاب، نه با اخبار و نه با
قواعد لغوی. در لغت عترت به معنای «عمو»، «پسرعمو» و الاقرب فالاقرب از آنهاست. ولی
زیدیه بدون دلیل عترت را به معنای «فرزندان دختر از ابن­عم» گرفته­اند که در این
ادعا منحصر به فرد هستند و هیچ دلیلی، برهان عقلی، خبر و یا لغت در تأیید این مدعای
خود ندارند.

اما استشهاد زیدیه به آیات قرآن صرفاً ادعاست نه دلیل. تأویل زیدیه از آیاتی که ذکر
شد، تأویلی بدون برهان و همانند تأویل مخالفان هر دو فرقه (اهل­سنت و مرجئه) است که
آیه «کنتم خیر امه…» را در شأن همه علمای امت می­دانند. هر جوابی که زیدیه به
تأویل این آیه در برابر اهل­سنت دادند، ما نیز همان جواب را از آیه «ثم اورثنا…»
برای زیدیه می­گوییم.

اما اینکه گفته شد وراثت یکی از دلایل امامیه بر اثبات امامت ائمه آنهاست و در این
صورت با «مغیریه» تفاوتی ندارند، باید گفت که دلیل امامیه بر اختصاص امامت به برخی
از عترت این است که امامت فقط برای افضل ثابت است و زیدیه خود نیز به این سخن
اعتراف دارند. وقتی این مسئله ثابت باشد، باید گفت که در هر عصر افضل بیش از یک نفر
نیست.

اما تفاوت ما با مغیریه واضح و آشکار است: پیامبر اکرم(ص) با دلیل آشکار امامت امام
حسن و نیز امامت امام حسین(ع) را بیان نموده­اند، و اگر امام حسنائمه(ع) بعد از خود به
امامت فرزندش وصیت می­کرد، با وصیت پیامبر(ص) مخالفت کرده بود. علاوه بر این، در
افضلیت امام حسین(ع) بر حسن­بن حسن تردیدی نیست. از دید امامیه و زیدیه امام آن است
که با حلال و حرام الهی آشنا و عالم به کتاب خداوند باشد، ولی حسن­بن حسن در تأویل
قرآن و تشخیص حلال و حرام بصیرت کافی نداشت.

در باب علم غیب ائمه که زیدیه زیاد داد سخن می­دهند و اشکال می­گیرند نیز باید گفت:
علم غیب را جز خداوند کسی نمی­داند و کسی جز کافر و مشرک علم غیب ادعا نمی­کند.
دلیل ما بررسی امامت فهم و… است نه علم غیب.

اما اینکه گفته شد به ادعای امامیه، امامت در میان همه بنی­هاشم است و زیدیه آن را
رد می­کند، باید گفت: امر امامت با اجماع ما و شما ثابت نمی­شود، بلکه باید با دلیل
و برهان ثابت شود. دلیل زیدیه بر این ادعا که اجماع بین ما و آنها در مورد امامت
امام علی(ع) و حسین(ع) است چیست؟ پیامبر(ص) ذریه­شان را نام نبردند، بلکه فرمودند امر
امامت در عترت من است. زیدیه بدون دلیل به برخی از عترت روی آوردند. اما دلیل
امامیه بر امامت دوازده نفر خاص، روایاتی است که اسلاف ما نقل نموده­اند و به
حسین­بن علی(ع) منتهی می­شود و از آن حضرت به بعد نیز ائمه ما هر کدام به امام بعد از
خود نص نموده­اند. علاوه بر این، استدلال ما بر صحت امامت اینها و نه بقیه عترت
معاصرشان، علم و فضل آنهاست که دوستان و دشمنان علوم آنها را حمل نمودند و علمشان
در شهرها پخش شده و در نقلها معروف است، و مگر نه این است که امام از مأموم و تابع
از متبوع با علم و فضل باز شناخته می­شود؟

اما در جواب اینکه گفته شد اگر امامت برای همه بنی­هاشم جایز باشد، برای
بنی­عبدمناف و… نیز جایز خواهد بود، باید گفت که کسی با قرابت مستحق امامت
نمی­شود؛ بلکه کسی مستحق آن می­گردد که از علم و فضل بهره­مند باشد و امر امامت با
نص و توقیف اثبات می­شود.

در مورد آیه «و کنتم خیر امه» و «ثم اورثنا…» نیز همان طور که قبلاً اشاره شد، ما
قبول داریم که این آیات در شأن عترتائمه(ع) است، اما دلیل زیدیه بر اختصاص این آیات به
فرزندان حسن و حسین(ع) چیست؟ معتزله و سایر فرق در تأویل این آیات با شما نزاع دارند.
اما دلیل امامیه بر اختصاص آنها به برخی از عترت، نصوص و روایات است.

۲ ـ ۲. امامت امام علی(ع)

ابوزید در مورد اثبات امامت امام علی(ع) می­گوید علی(ع) اگرچه از عترت نیست، ولی با
نصوص روز غدیر که مورد اجماع است، حسابش از سایر عترت و اقربا جدا می­شود.

پاسخ

نصوص روز غدیر صحیح است، اما اینکه شما عترت بودن امیرالمومنین(ع) را انکار می کنید
بسیار عجیب است. از نظر لغت عمو و پسرعمو جزء عترت است. خود این سخن شما در مورد
انکار عترت بودن امیرالمومنین(ع) سر از تناقض در مدعیات و اعتقادات شما در می­آورد.
چون از یک طرف شما می­گویید پیامبر(ص) امام علی(ع) را خلیفه خود در میان امت قرار داد و
نیز می­گویید پیامبر(ص) قرآن و عترت را خلیفه خود در میان امت قرار داد. از سوی دیگر
می گویید امیرالمومنین(ع) از عترت نیست. اگر آن حضرت از عترت نیست، پس نباید خلیفه
پیامبر(ص) باشد. مگر اینکه گفته شود عترت پس از شهادت امیرالمومنین(ع) خلیفه قرار داده
شد! ولی سخن درست این است که عترت با کتاب از همان آغاز با هم خلیفه قرار داده شده
بودند و امیرالمومنین(ع) نیز جزء عترت است.

۳ ـ ۲. اختلافات درون فرقه­ای امامیه

خرده­گیری دیگر زیدیه بر امامیه که ابوزید آن را دلیل بطلان مذهب امامیه می­داند،
وجود اختلاف درون فرقه­ای در امامیه است:

امامیه در دین خود اختلاف دارند. برخی مجسمه، برخی قائل به تجرد توحید، برخی قائل
به تناسخ، برخی قائل به وعید، برخی منکر وعید و معتقد به «قدر» و برخی قائل به
«بداء» و… هستند. هر فرقه­ای به زعم خود رجال ثقه­ای دارند که از ائمه­شان برای
آنها چیزی را که به آن تمسک می­کنند نقل می­نمایند.

عامل این اختلافات امامیه، یا ائمه ایشان هستند، یا اختلافات از ناحیه کسانی است که
اخبار امامت را نقل نموده­اند و یا اینکه این اختلافات نشأت گرفته از نفس خودشان
است و از این سه صورت نمی­تواند خارج باشد. در صورت اول باید گفت امام کسی است که
عامل وحدت کلمه باشد نه سبب تفرقه. در صورت دوم نیز جای اعتماد به راههای اثبات
امامت از سوی امامیه باقی نمی­ماند. اگر هم اختلافات زاییده نفس خود امامیه باشد،
به امام چه نیازی دارند؟ امام که باید آنها را از تفرقه باز می­داشت، در اینجا هیچ
اقدامی نکرده است تا جلوی تفرقه را بگیرد. این خود دلیل عدم وجود امام و علم غیب
اوست؛ چه اگر امام موجود می­بود و غیب می­دانست، نباید شیعه خود را به حال خودشان
رها می­کرد.

فرق امامیه همدیگر را تکفیر می­کنند و با تکذیب یکدیگر از هم برائت می­جویند.
«خطابیه» امامت را برای جعفربن محمد ادعا می­کنند که از طریق وراثت و وصیت از پدرش
به او رسیده است و در این ادعا با امامیه موافق است. اما آنان قائل به توصیف امامت
در او و معتقد به رجعت او هستند.

«شمطیه» امامت را برای عبدالله­بن جعفربن محمد از طریق وراثت و وصیت ادعا دارند.
«فطحیه» از راه وصیت و وراثت مدعی امامت اسماعیل­بن جعفر هستند. گروهی نیز بر
موسی­بن جعفرائمه(ع) توقیف نموده و منتظر رجعت او هستند.

اگر امامت با وراثت و وصیت و بدون دلیل مورد وفاق برای کسی جایز باشد، مغیریه در
ادعای خود محق­تر هستند؛ چون همگان در امامت حسن­بن علی(ع) با آنها اجماع دارند که
امامت با وراثت و وصیت از پدرش به او رسیده است. مغیریه پس از امام حسنائمه(ع) امامت در
میان عترت را نپذیرفتند، چون همه اجماع دارند که امام حسنائمه(ع) امامت را به معاویه
واگذار کرد.

پاسخ

طعن به اختلاف همان طعن براهمه به اسلام است. چنان­که گذشت، امامت در نزد امامیه با
نص، ظهور فضل و علم به دین با اعراض از قیاس و اجتهاد در فرائض سمعیه و فروعات آن
اثبات می­شود.

اما در باب اختلاف شیعه باید گفت: اختلافات امامیه از ناحیه کذابین است که گاهی در
میان امامیه پیدا می­شوند و خود را فریب می­دهند. اسلاف ایشان گروهی با ورع و
اجتهاد و دارای سلامت نفس بودند، اما اینان اصحاب نظر و تمییز نبودند و هرگاه فرد
ظاهرالصلاحی را می­دیدند که خبری نقل می­کند، به آن خوش گمان بودند و آن را قبول
می­کردند. وقتی این اخبار زیاد شد، آنان به ائمه خود شکایت بردند و ائمه آنها را به
قبول آنچه مورد وفاق بود امر نمودند. اما آنها طبق عادت خود رفتار کردند و دستورهای
ائمهائمه(ع) را نادیده گرفتند. پس خیانت از ناحیه ایشان بود نه ائمهائمه(ع). امامان نیز بر همه
این اشتباهات واقف نبودند؛ چون امام علم غیب نمی­داند و همانا عبدصالح خداست که
آگاه به کتاب و سنت است و از اخبار شیعه خود فقط چیزی را که به او می­رسد می­داند.

در مورد عدم اعتماد به راههای اثبات امامت و طرق نقل روایات نیز باید گفت امامت
برای امامیه با تواتر نقل می­شود که کذبی در آن راه ندارد. باید اضافه کرد که اگر
ابوزید عامل اختلاف را در یکی از آن سه صورت مذکور می­داند، اختلافات موجود در عالم
اسلام و امت اسلامی به صورت عام نیز نباید از این سه صورت خارج باشد. زیدیه برای
این پرسش چه جوابی دارند؟

در مورد وجوب جلوگیری از تفرقه از ناحیه امام نیز باید عین همین مسئله را در مورد
همه عترت جاری بدانیم، بلکه در مورد همه امت باید همین سخن را گفت؛ چرا عترت برای
بیان همه حقایق تلاش نکردند، و جلوی اختلافات را نگرفتند؟ اگر گفته شود که عترت حق
را به خوبی بیان کردند، اما امت نپذیرفتند و به هواهای خود عمل کردند، همین سخن را
در مورد امامیه نیز می­توان گفت.

در مورد تکفیر فرق امامیه از سوی یکدیگر نیز باید گفت که وضعیت مسلمانان در کل همین
است که همدیگر را تکفیر می­کنند. اگر این وضعیت امت از نظر زیدیه ضربه­ای به نبوت
نمی­زند، وضعیت امامیه نیز ضرری به امامت نمی­رساند، زیرا نبوت اصل و امامت فرع آن
است و وقتی اصل را پذیرفتیم، نباید به فرع طعنه وارد کنیم.

درباره ادعای «خطابیه» باید گفت: امامت با موافقت موافق و مخالفت مخالفی اثبات و
نفی نمی­شود، بلکه با براهین حقه اثبات می­شود. خطابیه غالی هستند و امامت را با
غلو نسبتی نیست. می­دانیم که جعفربن محمدائمه(ع) رحلت نمودند. همان­گونه که شما توقیف
سبائیه بر امیرالمومنین(ع) را جایز نمی­دانید، ما نیز توقیف خطابیه بر جعفربن محمدائمه(ع)
را جایز نمی دانیم.

تفاوت امامیه با دیگر فرق نیز آشکار است: مذهب فطحیه باطل است، چون اسماعیل قبل از
پدرش مرد و مرده نمی­تواند خلیفه زنده باشد. اما قرامطه اسلام را حرف به حرف نقض
نمودند و با ابطال شریعت به سفسطه روی آوردند و نیازی به پاسخ دادن دعاوی متناقض و
فاسد آنان نیست.

تفاوت ما با دیگر فرق نیز در این است که ناقلان اخبار و حمله آثار امامیه شهرها را
پر کرده­اند و به تواتر علم حلال و حرام را از ائمه خود نقل نموده­اند و امامت را
نیز با اخبار روایات معروف از وصیت امام قبلی به امام بعدی ثابت می­کنند. اخبار
امامیه در همه بلدان نزد علمای امامیه مروی و محفوظ و همواره قابل دسترس است. اما
اخباری را که این فرق مدعی هستند کسی نشناخته و نشنیده است. از این­گونه ادعاها هیچ
کسی عاجز نیست. اگر این دعاوی اخبار امامیه را باطل کند، ادعای براهمه نیز اخبار
مسلمانان را باطل خواهد کرد.

ادعای متوقفان بر امام کاظمائمه(ع) نیز به همان دلیل پیش­تر ذکر شده باطل است و ادعای
امامت برای محمدبن علی و… نیز چون پیش از پدرشان مرده­اند باطل می­شود و مرده
نمی­تواند وصی و وارث زنده باشد.

ابوزید اختلافات فرقه­ای دیگری را به تفصیل ذکر می­کند و می­گوید که هر فرقه­ای
امامت را برای فرد مورد نظر خود از طریق وراثت و وصیت و علم غیب اثبات می­کنند و
خرافاتی می بافند. از آنجا که مدعی وراثت و وصیت زیاد است، باید دعاوی همه آنها را
باطل دانست؛ زیرا نمی­توان سخن یکی را قبول و سخن دیگری را رد کرد.

جواب ابن­قبه به صورت خلاصه این است که اگر امامت با کثرت مدعیان آن باطل باشد،
نبوت نیز باطل می­شود، چون مدعیان زیاد داشته است. اما در باب ادله اتفافی در مورد
امامت و حقانیت مغیریه که ابوزید بدان اشاره کرده باید گفت: اگر حق بدون دلیل متفق
علیه اثبات نشود، اولین مذهبی که باطل است زیدیه است، چون دلایل زیدیه مورد وفاق
نیست. اما آنچه از مغیریه نقل کرده­اند چیزی است که از یهود گرفته شده است؛ چون
یهود احتجاج می­کند که ما با مسلمانان در مورد نبوت حضرت موسی(ع) اتفاق و در مورد
نبوت حضرت محمد(ص) اختلاف داریم.

۴ ـ ۲. ائمهائمه(ع) و علم غیب

یکی از اعتراضات ابوزید که مکرراً مطرح می­کند این است که امامیه برای ائمه خود علم
غیب اثبات می­کنند، در حالی که علم غیب اختصاص به خداوند دارد.

جواب ابن­قبه در موارد متعدد این است که امامیه چنین اعتقادی ندارند و از دید
امامیه هر کس معتقد به علم غیب دانستن ائمه باشد، از اسلام خارج شده و به خداوند
کفر ورزیده است.

۵ ـ ۲. مسئله بداء

ابوزید علوی مدعی است که در میان امامیه احدی نیست مگر اینکه معتقد به «بداء» است.
ابن­قبه می­گوید فقط مغیریه به بداء معتقدند و از نظر ما کسی که بگوید برای خداوند
با احداث رأی و علم مستفاد بداء حاصل می­شود، به خداوند کفر ورزیده است.

۶ ـ ۲. ویژگیها و شرایط امامت

از مسائلی که ابوزید به عنوان شرط اساسی امامت مطرح می­کند (و اساساً یکی از
پایه­های امامت را از نظر زیدیه تشکیل می­دهد)، مسئله امر به معروف و نهی از منکر و
اقدام عملی به جهاد است. درست است که امام باید از میان عترت باشد، اما علاوه بر آن
کسی از عترت شایستگی امامت می­یابد که دست به شمشیر برد و به جهاد و امر به معروف و
نهی از منکر بپردازد. از نظر ابوزید (و عموماً زیدیه) افرادی از عترت که به جهاد
نپردازند، هر چند بسیار فاضل، عالم و عابد باشند، لیاقت امامت ندارند؛ چون این امور
نافله­اند، ولی جهاد فریضه است که تارک آن نمی­تواند امام باشد.

جواب ابن­قبه در این مورد این است که اگر کثرت جهاد دلیل جواز امامت باشد، باید
امام حسین(ع) مستحق­تر از امام حسنائمه(ع) نسبت به امر امامت باشد، چون امام حسنائمه(ع) با معاویه
صلح نمود، ولی امام حسین(ع) تا دم شهادت به جهاد مشغول بود.

علاوه بر این، ما فضل جهاد و فریضه بودن آن را انکار نمی­کنیم، لکن می­دانیم که
پیامبر اکرم(ص) تا اعوان و انصار پیدا نکردند به جهاد نپرداختند. امام علی(ع) نیز عین
همان روش پیامبر(ص) را داشتند. امام حسنائمه(ع) نیز تصمیم به جهاد گرفت، ولی وقتی که دید
کسی او را یاری نمی­کند، خانه­نشینی را انتخاب نمود. پس جهاد زمانی واجب است که
اعوان و انصاری وجود داشته باشد.

افزون بر این، فرد آگاه افضل از مجاهد بی­خبر است و همه عقول بر این اجماع دارند.
هر کسی که دست به شمشیر برد، لزوماً عالم به شرایط و کم و کیف جهاد نیست و احکام
جهاد را نمی­داند. هر کسی نمی­داند که جهاد کی واجب می­شود، کی باید ترک شود، با
مردم چگونه برخورد کند و درباره خونها و اموال و نوامیس چه وظیفه­ای دارد.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.