پاورپوینت کامل تفسیر تطبیقی آیه وعد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تفسیر تطبیقی آیه وعد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تفسیر تطبیقی آیه وعد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تفسیر تطبیقی آیه وعد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۹۳

چکیده

آیه «وعد» از جمله آیاتی است که میان فریقین در مورد تفسیر آن بحثها و نقدهای جدی
یافت می شود, به طوری که معظم اهل سنت معتقدند که مفاد این آیه وعده ای است که در
مورد صحابه و خلفا (ابوبکر و عمر یا ابوبکر, عمر, علی(ع) و عثمان) به وقوع پیوست. اما
شیعیان معتقدند این وعده ای است که در آخر الزمان درباره امام مهدی(عج) و یارانش
متحقق خواهد شد. عمده دلیل فریقین برای اثبات مدعای خویش روایاتی است که در منابع
روایی آنها وارد شده است. این تحقیق ضمن بررسی عبارات آیه که اهمیت بسیاری در تعیین
معنا و مفهوم آیه دارند, روایات را نیزمورد بحث و بررسی قرار می دهد.

واژه های کلیدی: خلافت، تمکین، ارض، آیه وعد، فریقین.

آیه وعد

«وعداللّه الّذین آمنوا منکم وعملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض کما استخلف
الّذین من قبلهم ولیمکّننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم
أمناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً ومن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون؛[۱]

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده
می دهد که قطعاً آنان را حمکران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها
خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار
خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می کند، آن چنان که تنها مرا
می پرستند و هیچ چیزی را شریک من قرار نمی دهند. و کسانی که بعد از آن کافر شوند،
پس آنها فاسقان اند.)

بررسی واژه های کلیدی

مفهوم خلافت

در زبان عربی خلافت به معنای نیابت و جانشینی آمده است: «خلف, یخلف: جانشین شد
واستخلف, یستخلف: جانشین قرار داد.»[۲] راغب اصفهانی در مفردات می گوید:

والخلافه النیابه عن الغیر إما لغیبه المنوب عنه وإما لموته وإما لعجزه وإما لتشریف
المستخلف وعلی هذا الوجه الاخیر استخلف الله أولیاءه فی الارض.[۳]

خلافت عبارت از نیابت و جانشینی دیگری در یکی از این موارد است:

۱. جانشینی به علت غیبت دیگری (جانشین کننده)؛

۲. جانشینی به علت فوت و رحلت دیگری (جانشین کننده)؛

۳. جانشینی و نیابت به علت عجز و ناتوانی دیگری (جانشین کننده)؛

۴. جانشینی به خاطر ترفیع و بزگداشت جانشین. بر اساس همین معنای چهارم، خداوند
اولیای خود را در زمین جانشین قرار می دهد. از همه این معانی که راغب برای خلافت و
جانشینی بیان کرده، معنای چهارم در آیه «وعد» مورد نظر است. در مورد این معنا میان
مفسران اختلافی وجود ندارد.

مفهوم تمکین

تمکین از مادّه «مکن» به معنای ممکن و در دسترس بودن و استقرار آمده است. جوهری در
این مورد می گوید: «مکن: مکنه الله من الشئ وأمکنه منه، بمعنی. واستمکن الرجل من
الشئ وتمکن منه، بمعنی. وفلان لا یمکنه النهوض، أی لا یقدر علیه.»[۴] مصطفوی نیز
می گوید:

أن الاصل الواحد فی الماده: هو استقرار مع قدره, و من آثاره: العظمه و الارتفاع و
السلطنه و القدره و الشده والتیسر و الکون علی الموضع.[۵] و سپس می افزاید: فاطلاق
الماده علی البیض للضب: بمناسبه استقرار و قوه فیها, حیث تحفر الارض و توضع البیض
فیها ثم تختلط بالتراب, فما فی البیض ما یکون علی مثلها فی هذه الصفه
والاستقرار.[۶]

و در مورد معنای آیه «ولیمکّننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم» می گوید: «ای وقد جعل
دینهم الذی ارتضی لهم و فیه سعادتهم ,مستقراً ثابتاً محکماً ذاقوه واستحکام,
لاستفادتهم و انتفاعهم منه.»[۷] در خصوص این معنا نیز میان مفسران اختلافی نیست.

مفهوم الارض

«ارض» در لغت به معنای مطلق زمین آمده است. ابن منظور در این باره می گوید: «الأرض:
التی علیها الناس,أنثی وهی اسم جنس, وکان حق الواحده منها أن یقال أرضه ولکنهم لم
یقولوا.وفی التنزیل: و إلی الأرض کیف سطحت.»[۸] در مورد این معنا میان مفسران
اختلاف وجود دارد که در ادامه بحث به آن خواهیم پرداخت.

بحث تفسیری

در مورد آیه مذکور می توان از دو زاویه بحث کرد و به نتیجه مطلوب رسید:

الف) تحلیل درونی آیه و بررسی جملات و ارتباط میان آنها، با توجه به آرای مطرح شده
از سوی مفسران فریقین و اخذ نتیجه.

ب) بررسی روایات فریقین در خصوص آیه و نقد و تحلیل آنها.

ما ابتدا آیه را تحلیل درونی می کنیم و سپس به تحلیل روایات در این باره
می پردازیم.

الف) تحلیل درونی آیه

مؤمنان و استخلاف آنها در زمین

«وعد اللّه الّذین آمنوا منکم وعملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض…؛ خداوند
به کسانی از شما که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وعده داده است که آنها
را در زمین جانشین قرار بدهد.»

در این قسمت خداوند اولین بشارت را که همان خلافت بر روی زمین است، به مؤمنان مطیع
خود وعده می دهد. در مورد این قسمت از آیه، دو مطلب که در تعیین مفهوم کلی آیه نقش
بسزایی دارد بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.

مطلب اول: درجمله «آمنوا منکم»، کلمه «من» چه نقشی در آیه دارد؟ آیا «بیانیه» است و
یا اینکه «تبعیضیه»؟

مطلب دوم: در جمله «لیستخلفنهم فی الارض، مقصود از «الارض» چه زمینی است؟ زمین مکه
است و یا زمین مدینه و یا مطلق زمین؟

در مورد مطلب اول دو نظریه وجود دارد:

نظریه اول: «من» برای تبعیض است. علامه طباطباییS در این باره می گوید:

فقوله: «وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات» من فیه تبعیضیه لا بیانیه
والخطاب لعامه المسلمین وفیهم المنافق والمؤمن وفی المؤمنان منهم من یعمل الصالحات
ومن لا یعمل الصالحات، والوعد خاص بالذین آمنوا منهم وعملوا الصالحات محضا.[۹]

و در جای دیگر می گوید:

و هم طائفه خاصه من المسلمین ظاهر أعمالهم یوافق باطنها، وما فی مرتبه أعمالهم من
الدین یحاذی و ینطبق علی ما عندالله سبحانه من الدین المشرع.[۱۰]

و همچنین طبری می گوید:

یقول تعالی ذکره: وعد الله الذین آمنوا بالله ورسوله منکم أیها الناس، وعملوا
الصالحات یقول: وأطاعوا الله ورسوله فیما أمراه ونهیاه «لیستخلفنهم فی الأرض» یقول:
لیورثنهم الله أرض المشرکین من العرب والعجم، فیجعلهم ملوکها وساستها.[۱۱]

نظریه دوم: «من» برای بیان است. بیضاوی در این باره می گوید: «وعد الله الذین آمنوا
منکم و عملوا الصالحات» خطاب للرسول۶ و للأمه أو له و لمن معه و من للبیان.[۱۲]

و همچنین نسفی می گوید: «وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات» الخطاب للنبی
علیه الصلاه والسلام ولمن معه منکم للبیان.[۱۳]

درمورد مطلب دوم نیز بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد. تعدادی می گویند: مراد زمین
مکه است.[۱۴] اندکی نیز می گویند: مراد زمین مدینه است.[۱۵] اما شیعه و معظم مفسران
اهل سنت می گویند: «الارض» بر عمومیت زمین دلالت دارد و نمی توان آن را به زمین مکه
یا مدینه محدود دانست.[۱۶]

بررسی

درباره مطلب اول می گوییم: همان گونه که علامه و طبری بیان کرده اند، به نظر می رسد
مورد خطاب در این آیه کل مسلمان اند و خلافت نیز به مؤمنان خاصی تعلق دارد، زیرا در
آیات قبل از ایمان و عدم ایمان مردم به خدا و پیامبر و اطاعت وعدم اطاعت سخن به
میان آمده است.[۱۷] خداوند در این آیات مؤمنان را به دو دسته تقسیم نموده, ایمان
برخی از مردم را که ازحکم و فرمان پیامبر پیروی نمی کنند نفی کرده است و صرفاً بر
ایمان کسانی که مطیع محض اند مهر تأیید می گذارد. در این آیه به عنوان نتیجه به
مؤمنان و مطیعان واقعی خلافت روی زمین را وعده می دهد. بنابراین معنا ندارد «من»
بیانیه باشد.

اما درباره مطلب دوم می گوییم: مراد از «الارض» مطلق زمین است که شیعه وغالب
اهل سنت به آن معتقدند, زیرا در لغت به این معنا آمده است, و قرینه ای که باعث شود
از این معنا دست بکشیم نیز وجود ندارد.

استخلاف گذشتگان

«…کما استخلف الّذین من قبلهم…؛ همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت بخشیده
است.» در این قسمت نیز مفسران در مورد اینکه پیشینیان کیان اند, چند احتمال
داده اند. برخی گفته اند مراد بنی اسرائیل و مسلط شدن آنها بر مصر و شام بعد از
هلاک شدن ظالمان و جابران است.[۱۸] برخی دیگر می گویند منظور انبیای پیشین همانند
حضرت داوود و سلیمان و… است.[۱۹] برخی دیگر پیشینیان را به عده خاصی محدود
نکرده اند، بلکه عموم کسانی را که همچون انبیا, مؤمنان و بنی اسرائیل به این مقام
رسیدند، مصداق پیشینیان می دانند.[۲۰]

بررسی

به نظر می رسد تشبیه استخلاف مؤمنان و مطیعین محض امت پیامبر به استخلاف گذشتگان در
این مقام به اصل خلافت الهی منحصر بوده و به این حقیقت اشاره دارد که سنت و مشیت
الهی بر آن قرار گرفته است که خلافت روی زمین را در هر زمانی به مؤمنان مخلص و مطیع
عطا کند, چه این مؤمنان را از صنف انبیا بدانیم و چه از امتهای پیشین, زیرا عدم
تصریح و مشخص ننمودن پیشینیان و عدم تعیین حوزه خلافت برای آنها به این مطلب اشاره
دارد. لذا به نظر می رسد احتمال سوم به صواب نزدیک تر باشد. چون خداوند این مقام را
هم برای برخی از انبیا همچون آدم و سلیمان و داوودG بیان کرده است، در جایی که
می فرماید: «إنی جاعل فی الارض خلیفه»[۲۱]، «یا داود إنا جعلناک خلیفه فی
الارض»[۲۲]، «و ورث سلیمان داود»[۲۳]، و هم برای مؤمنانی امتهای پیامران گذشته مثل
قوم نوح, هود و صالح و…، در جایی که می فرماید: «إن الارض لله یورثها من یشاء من
عباده والعاقبه للمتقین»[۲۴]، « أن الارض یرثها عبادی الصالحون»[۲۵] و «وقال الذین
کفروا لرسلهم لنخرجنکم من أرضنا أو لتعودن فی ملتنا فأوحی إلیهم ربهم لنهلکن
الظالمین ولنسکننکم الارض من بعدهم ذلک لمن خاف مقامی وخاف وعید»[۲۶]، و هم برای
بنی اسرائیل، در جایی که می فرماید: «ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض
ونجعلهم أئمه ونجعلهم الوارثین».[۲۷] البته اگر میان خلیفه الله بودن روی زمین و
وارث زمین شدن تفاوت قائل شویم، در این صورت مشبه به صرفاً انبیا خواهند بود و
احتمال دوم درست است.

تمکین دین مرضی

«…ولیمکّننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم…؛ و دین و آیینی را که برای آنان
پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت.» در این قسمت نیز خداوند یکی دیگر از
بشارتهایی را ذکر می کند که به مؤمنان خلص خود وعده داده است. این بشارت همان
استقرار و تثبیت و چیرگی اسلام مرضی بر دیگر ادیان است.

بررسی

در خصوص این قسمت میان مفسران اختلافی وجود ندارد و همگی بر این معنا اتفاق دارند
که دین مرضی به دلیل آیه «…الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم
الإسلام دیناً…»[۲۸] همان اسلام است که برای مؤمنان و به نفع آنها ثابت و مستقر
شده و بر سائر ادیان غلبه می یابد.[۲۹] با توجه به این ویژگی چندین مطلب به دست
می آید.

۱. با توجه به اینکه اسلام در أواخر عمر شریف پیامبر(ص) به وسیله اعلان ولایت امام
علی(ع) نزد شیعه واهل سنت[۳۰] به حد مرضی پروردگار رسید, چون همه مفسران اتفاق نظر
دارند که سوره مائده از آخرین سوره هایی است که بر پیامبر(ص) نازل شده است, برخی شأن
نزولهایی[۳۱] که برای آیه ذکر شده است از اعتبار ساقط می شوند.

۲. با توجه به ویژگی ثبات و استقرار و نیز گستردگی اسلام و غلبه آن بر سائر ادیان،
برخی احتمالات از قبیل محدود و مقطعی دانستن این چنین خلافتی, باطل می شود زیرا
معنا ندارد پس از اینکه اسلام بر کل زمین سیطره پیدا کند و ثابت و مستقر شود و
امنیت (که در قسمت بعدی آیه بیان شده) به طورکامل به وجود آید، کفر و نفاق جای
اسلام را بگیرد و امنیت از جامعه سلب شود.

۳. غلبه اسلام بر سائر ادیان صرفاً به معنای فتح ممالک و جزیه دادن پیروان دیگر
مذاهب به مسلمانان نیست تا برخی بگویند این فتوحات و پرداخت جزیه تا حدودی در زمان
پیامبر اکرم و خلفا به دست آمده, بلکه به این معناست که تنها اسلام پیروانی داشته
باشد و بس. سیوطی در در المنثور از سعیدبن منصور و ابن المنذر و بیهقی از جابر،
درباره «لیظهره علی الدین کله» روایت کرده است: «این واقع نخواهد شد مگر این که فقط
اسلام پیروانی داشته باشد نه یهودیت و نه مسیحیت»[۳۲] نیز مقدادبن اسود می گوید:
از رسول خدا شنیدم که فرمود:

لایبقی علی ظهر الارض بیت مدر و لا وبر الاّ أدخله الله (علیهم) کلمه الاسلام، إمّا
بعزٍّ عزیز و امّا بذلّ ذلیل، امّا تعزّهم فیجعلهم من أهلها فیعزوا به، واما یذلّهم
فیدینون له؛[۳۳] در روی زمین هیچ خانه خشت وگلی و خیمه مویین نمی ماند مگر اینکه
خداوند آیین اسلام را در آن خانه وارد می کند یا با عزت و سربلندی یا با ذلت و
خواری؛ یا اسلام را می پذیرند و خداوند آنها را سربلند می گرداند و یا به ناچار در
برابر اسلام سر تعظیم فرود می آورند.

۴. غلبه اسلام بر سائر ادیان به دلیل آیه «لیظهره علی الدین کله ولوکره المشرکون» و
به اعتقاد فریقین در دوران امام مهدی(عج) محقق خواهد شد.سعیدبن جبیر درباره آیه
«لیظهره علی الدین کله ولوکره المشرکون» می گوید: ایشان مهدی از اولاد فاطمه است.
[۳۴] همچنین سدی می گوید: این اظهار دین، به هنگام خروج مهدی است که کسی نمی ماند
مگر اینکه پیرو اسلام شود.[۳۵] و نیز عبدالله بن عباس از پدرش و او از پیامبر
اکرم(ص) نقل می کند که فرمود: «ملک الارض اربعه مؤمنان وکافران فالمؤمنان سلیمان بن
داود و اسکندر و الکافران نمرود وبختنصروسیملکها خامس من اهل بیتی.»[۳۶] قرطبی
تصریح می کند که این پنجمی به دلیل آیه «لیظهره علی الدین کله» امام مهدی(عج)
است.[۳۷] آلوسی در مورد کلمه «الارض» در آیه «ولقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذّکر
أنّ الأرض یرثها عبادی الصّالحون» از ابن عباس چنین نقل می کند: «مراد، زمین دنیاست
که مؤمنان وارث آن خواهند شد و بر آن استیلا خواهند داشت.» سپس می گوید این قول
«کلبی» هم هست، و او (کلبی) برای تأیید قول خودش آیه «لیستخلفنهم فی الارض» را شاهد
می آورد. سپس از مسلم، ابو داود و ترمذی، به نقل از ثوبان، چنین نقل می آورد: «قال
رسول الله۶ إن الله زوی لی الارض فرأیت مشارقها و مغاربها و أنّ امتی سیبلغ ملکها
ما زوی لی منها»[۳۸] سپس می افزاید:

و إن قلنا بأن جمیع ذلک یکون فی حوزه المؤمنین فی ایام المهدی رضی الله تعالی عنه و
نزول عیسی(ع) فلاحاجه الی ما ذکر (سابقاً)[۳۹] اگر بگوییم همه اینها (غلبه اسلام و
مسلمانان) به دست مؤمنان در حوزه و در دوران (حکومت) مهدی(ع) و هنگام نزول عیسی(ع) تحقق
می پذیرد، دیگر نیازی به چیزهایی که قبلا ذکر کردیم، نخواهد بود.

رفع خوف و ایجاد امنیت

«…ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً…؛ و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل
می کند.» در این قسمت خداوند یکی دیگر از بشارتها را که همان آرامش و امنیت کامل
باشد ذکر می کند.

بررسی

در خصوص این قسمت نیز بین فریقین اختلاف نظر وجود دارد. برخی مفسران اهل سنت طبق
یکی از شأن نزولهایی که برای آیه ذکر شده[۴۰] , اعتقاد دارند که این امنیت در زمان
خلفای چهارگانه متحقق شده است.[۴۱] ولی شیعه به صراحت آن را نفی می کند و معتقد است
که در زمان هیچ کدام از این خلفا امنیت وجود نداشته است. در زمان امام صادق(ع) گویا
برخی از عامه نیز گمان می کردند که آیه در مورد خلفای اربعه است. لذا فضل در خصوص
این مطلب از امام جعفر صادق(ع) سؤال کرد و ایشان در جواب به وی فرمودند:

…متی کان الدین الذی إرتضاه الله ورسوله متمکنا بإنتشار الأمر فی الامه وذهاب
الخوف من قلوبها وإرتفاع الشک من صدورها فی عهد واحد من هؤلاء وفی عهد علی علیه
السلام مع إرتداد المسلمین والفتن التی کانت تثور فی أیامهم والحروب التی کانت تنشب
بین الکفار وبینهم؛[۴۲] …چه زمانی دین مرضی خدا و رسول تثبیت شده و امر آن انتشار
یافته و خوف و شک از دلها و سینه های مردم در عهد یکی از آن سه خلیفه و در عهد
علی(ع)
با ارتداد مردم بیرون رفته است؟ چه فتنه هایی که در ایام آنها برانگیخته شد و چه
جنگهایی به آنها نسبت داده شده است که بین آنان و کفار واقع شد.

آیا با توجه این اختلافها و جنگها می توان گفت: دین مرضی خداوند ثابت و مستقر بوده
و امنیت متحقق شده بود؟ بنابراین شیعه به حسب ترتیب و چینش منطقی که میان قسمتهای
آیه مورد بحث بوده, معتقد است که این امنیت بعد از اینکه اسلام بر سائر ادیان غالب
آمد (که به اعتقاد فریقین در زمان امام مهدی محقق خواهد شد) ایجاد می شود.

عبادت پروردگار و نفی هرگونه شرک

«…یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً ومن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون؛ مرا می پرستند
و هیچ چیزی را شریک من قرار نمی دهند. و کسانی که بعد از آن کافر شوند، پس آنها
فاسقان اند.» در این قسمت از آیه، خداوند ویژگی سوم مستخلفین را بیان می کند که
همان عبادت پروردگار بدون هرگونه شرکی است. مفسران فریقین در خصوص جمله «یعبدوننی
لایشرکون بی شیئاً»، چه آن را حالیه بدانیم چه مستأنفه، معانی متعددی ذکر کرده اند.
قرطبی می گوید:

فیه أربعه أقوال: أحده لا یعبدون إلهاً غیری، حکاه النقاش. الثانی لایراءون
بعبادتی أحداً. الثالث لایخافون غیری، قاله ابن عباس. الرابع لایحبون، غیری قاله
مجاهد.[۴۳]

مرحوم طبرسی نیز می گوید: «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا»، و معناه: لا یخافون غیری،
عن ابن عباس. وقیل: معناه لا یراؤون بعبادتی أحدا.[۴۴]

بررسی

در این قسمت از آیه، خداوند کامل ترین ویژگی مستخلفین را بیان می کند که همان عبد
محض بودن آنهاست. خداوند هدف حقیقی خلقت جن و انس را رسیدن به همین مرحله
می داند.[۴۵] این گزارش پروردگار از عبادت خالصانه آنها و نفی هرگونه شرک (جلی و
خفی) از آنها دلیل بر عظمت و بزرگی آنان است. در قرآن چنین مقامی (یعنی عدم ارتکاب
هرگونه شرک) صرفاً برای انبیا، همچون ابراهیم و اسحاق و یعقوب و یوسف، بیان شده
است: «واتّبعت ملّه آبائی إبراهیم وإسحاق ویعقوب ما کان لنا أن نشرک باللّه من شیءٍ
ذلک من فضل اللّه علینا وعلی النّاس ولکنّ أکثر النّاس لایشکرون».[۴۶] ابن عباس
چنین مقامی را مقام عصمت می داند.[۴۷]

بنابراین به نظر می رسد، رسیدن به این مقام به عنایت ویژه پروردگار نیازمند است،
زیرا در آیه فوق نفی هرگونه شرک ورزی از انبیا، علاوه بر اینکه احسان بزرگی از سوی
خداوند بر خود انبیاست، بر مردم نیز فضل بزرگی شمرده شده است. در آیه مورد بحث نیز
باید گفت: مؤمنانی که خداوند به آنها وعده خلافت روی زمین داده و ویژگیهایی همچون
«یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً» را برای آنها بیان نموده است, باید تالی تلو انبیا
بوده و مقام عصمت را دارا باشند. رسیدن به این مقام نیز در نتیجه همان توفیق الهی
(تمهید الاسباب نحو الخیر) میسر است. البته برای رسیدن به این توفیق انسان باید در
مرحله قبل به ندای فطرت و عقل لبیک گفته باشد و بر شریعت (گفتار خداوند و رسولش)
عمل نموده باشد که در نتیجه توفیق الهی شامل او شود به مقام عصمت نائل گردد.
بنابراین می گوییم خداوند به مؤمنانی مقام خلافت روی زمین, تمکین دین مرضی و تبدیل
ترسشان به امنیت و آرامش را می دهد که به مقام عصمت رسیده باشند. با توجه به این
مقام می گوییم هر چهار معنایی که قرطبی برای جمله «یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً»
بیان کرده است باید در مستخلفین وجود داشته باشد. بنابراین مقام خلافت صرفاً شایسته
امام زمانه است که عصمت او نیز در جای خود ثابت شده است.

خلاصه و نتیجه گیری

۱. مورد خطاب در آیه مسلمانان و عموم مؤمنان اند و در مورد برخی از آنان وعده
خلافت و… تحقق می پذیرد.

۲. مراد از «الارض» در آیه مطلق زمین است.

۳. تشبیه استخلاف مؤمنان و مطیعین محض از امت پیامبر به استخلاف گذشتگان در این
مقام به اصل خلافت الهی منحصر بوده است.

۴. «الذین من قبلهم» به عده خاصی منحصر نمی شود.

۵. اسلام در اواخر عمر شریف پیامبر به وسیله اعلان ولایت به حد رضایت پروردگار
رسید. بنابراین برخی از شأن نزولها که مصداق آیه را قبل از آن می داند مردود است.

۶. با توجه به ویژگی ثبات و استقرار و نیز گستردگی اسلام و غلبه آن بر سایر ادیان،
برخی احتمالات از قبیل محدود و مقطعی دانستن چنین خلافتی باطل می شود.

۷. غلبه اسلام بر سائر ادیان به این معناست که اسلام فقط پیروانی داشته باشد و بس.

۸. غلبه اسلام بر سائر ادیان به اعتقاد فریقین در زمان حکومت حضرت حجت متحقق خواهد
شد.

۹. رفع خوف و امنیت کامل در دوران هیچ کدام از خلفا، حتی امیرالمؤمنین، به وجود
نیامده و صرفاً بعد از استقرار اسلام و غلبه آن بر سائر ادیان ایجاد می شود.

۱۰. ویژگی «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا» به مؤمنانی اختصاص دارد که به مقام عصمت
رسیده اند.

در نتیجه می گوییم همه این عوامل جز در امام عصر(عج) و یارانش، مانند حضرت عیسی(ع)،
یافت نمی شود.

ب) بررسی روایات

همان گو نه که بیان شد، عمده دلایلی که فریقین برای اثبات مدعای خود به آن تمسک
نموده اند روایات است. ما ابتدا روایات اهل سنت را می آوریم و بررسی می کنیم و سپس
به ارزیابی روایات شیعه می پردازیم.

روایات اهل سنت

روایات اهل سنت در مورد اینکه این وعده کی و در مورد چه کسانی است عمدتاً چهار
دسته است.

دسته اول: در مورد صحابه

از ابی عالیه در خصوص شأن نزول آیه چنین آمده است:

مکث النبی(ص) عشر سنین خائفاً یدعو إلی الله سراً وعلانیه، قال: ثم أمر بالهجره إلی
المدینه. قال: فمکث بها هو وأصحابه خائفون، یصبحون فی السلاح ویمسون فیه، فقال رجل:
ما یأتی علینا یوم نأمن فیه ونضع عنا السلاح فقال النبی(ص): لا تغبرون إلا یسیراً حتی
یجلس الرجل منکم فی الملا العظیم محتبیاً فیه لیس فیه حدیده. فأنزل الله هذه الآیه:
وعد الله الذین آمنوا منکم…؛[۴۸] پیامبر اسلام ده سال در مکه در حالت خوف تبلیغ
نمود. سپس امر شد که به طرف مدینه بروند. در آنجا نیز او و یارانش در حالت خوف سکنا
گزیدند, به طوری که شب و روز با اسلحه به سر می بردند. در همین اثنا مردی از پیامبر
اسلام پرسید: آیا روزی می آید که سلاح را کنار بگذاریم و امنیت داشته باشیم؟ پیامبر
اکرم فرمودند: به زودی اسلحه را کنار می گذارید، به طوری که می توانید در ملأ عام
بدون اسلحه حاضر شوید …و آیه نازل شد.

و همچنین ابن أبی حاتم و ابن مردویه از البراء بن عازب نقل می کنند که گفته است:
آیه در مورد ما نازل شده است، چون ما در خوف شدید بودیم.[۴۹] و نیز ابن منذر,
طبرانی, حاکم, ابن مردویه و بیهقی از أبی بن کعب نقل می کنند که گفته است:

لما قدم رسول الله صلی الله علیه وسلم و أصحابه المدینه وآوتهم الانصار ر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.