پاورپوینت کامل اهل بیت(ع) در دیدگاه مذاهب چهارگانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اهل بیت(ع) در دیدگاه مذاهب چهارگانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اهل بیت(ع) در دیدگاه مذاهب چهارگانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اهل بیت(ع) در دیدگاه مذاهب چهارگانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۷

چکیده

ضرورت وجودی اهل بیت(ع)، به گونه ای حیاتی و الزامی است که بدون آنها شجره طیبه
نبوت بی ثمر می شود و اصل حکمت الهی در حیطه هدایت مردم زیر سؤال می رود. چرا که
اسلام به عنوان آخرین دین الهی، بدون نگهبان معصوم از تحریف و تدلیس در امان نخواهد
ماند؛ همان گونه که ادیان و مذاهب دیگر به آن مبتلا شدند. با توجه به ضرورت و اهمیت
موضوع، همواره دشمنان اسلام در پی ایجاد صحابه دروغین، به منظور ایجاد تدلیـس
بوده اند. این تحقیق می کوشد تا از میان منابع معتبر فِرَق اسلامی، اهل بیت واقعی
را جست وجو نماید.

واژه های کلیدی: اهل البیت(ع)، آیات، احادیث، خلفای راشدین، مذاهب چهارگانه.

مقدمه

«اهل بیت»(ع) در مذهب تشیع جایگاه ویژه و بسیار مهمی دارند که باید از هر لحاظ برای
همه مسلمانان شناخته شده و مشخص باشند. ضرورت وجودی آنان نیز، به گونه­ای حیاتی و
الزامی است که بدون آنها شجره طیبه نبوت بی­ ثمر می شود و اصل حکمت الهی در زمینه
هدایت مردم زیر سؤال می­رود. چرا که دین اسلام به عنوان آخرین دین الهی­ ـ آسمانی
بی­شک بدون نگهبان معصوم از گزند تحریف و تدلیس در امان نخواهد ماند؛ همان گونه که
ادیان دیگر به آن گرفتار شدند و از اعتبار افتادند.

این اهمیت نیز بر حکام و سلاطین و دشمنان اسلام و تشیع پوشیده نماند؛ لذا همواره
ستیز با اهل بیت(ع) ­را به روشها و شیوه­های گوناگون در سیاست خود داشتند. در نهایت
این کوششها در گذر زمان باعث شد تا چهره پر فروغ اهل بیت(ع) بر مسلمانان مشوش گردد
و در لابه ­لای چهره­های ساختگی و دروغین دیگر صحابه­ها گم شود و ضرورت وجودی آنان
از ذهنیت مردم پاک گردد. حال این سؤال پیش می­آید که اگر به واقع وجود آنها ضروری و
معرفت به شخص آنان حیاتی و پیروی از آنان به عنوان تنها ادامه دهندگان راه رسالت و
هدایت­گران امت نبوی الزامی است، آیا نباید راه و روش شناخت آنان در هر زمانه ای
برای هر فرد مسلمان آسان و قابل درک و فهم باشد. آیا چنین راهی برای ما که از عصر
رسالت بسیار دور هستیم هنوز وجود دارد؟

با یک نگاه موشکافانه و دقیق می­توان از چندین منبع معتبر و مطمئن اهل بیت واقعی
پیامبر(ص) را شناخت. از جمله این منابع معتبر می­توان به موارد زیر اشاره کرد و
آنها را به صورت کوتاهی که خواهد آمد بررسی نمود:

۱. قرآن کریم؛

۲. سنت و سیره نبوی که تفسیر کننده وحی الهی است؛

۳. صحابه پیامبر(ص) با عنوان خلفای راشدین؛

۴. اصحاب مکاتب و مذاهب چهارگانه.

واژه ­شناسی «اهل بیت»

معنای لغوی: «اهل» و «آل» در لغت به معنای «اهل مرد»، نزدیک­ترین مردم به او
«اهل الدار» است که بالطبع شامل همسر، فرزندان و نوه ها می­شود.

معنای اصطلاحی: در اصطلاح به «اهل بیت پیامبر(ص)» اطلاق می­شود که یک استعمال قرآنی
است و مسلمانان به تبعیت از قرآن، آن را به کار می­برند.

اهل بیت(ع) در قرآن

در تفسیر کلمه «اهل بیت» آرای گوناگونی وارد و مصادیق متفاوتی برای آن معرفی شده
است که طبق تفسیر آیات قرآن و روایات حضرت پیامبر(ص) ـ که اشاره­ای کوتاه به آن­ها
خواهیم کرد ـ تنها مصداق کلمه «اهل بیت پیامبر(ص)؛ حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س)
و حضرت حسن و حسین(ع)» می­باشند.

آیاتی که اهل بیت را در معنای اصطلاحی با تعبیراتی چون«اهل بیت» و«ذی القربی» معرفی
می کند:

آیه تطهیر

«انما یریدُ الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً».

روایات فراوانی از اهل سنت وارد شده که تفسیر«اهل البیت» در این آیه را صراحتاً
حضرت

علی(ع)، حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع) می داند، مانند این روایت که می گوید: «ام سلمه»
نقل می کند که:

جاءَ النبی الی بیتی فقال لا تأذِنی لاحدٍ، فجاءت فاطمه فلم استطع أن اجُبَّها عن
ابیها، ثم جاء الحسن… وجاء الحسین… فاجتمعوا حول النبی علی بساط فجعلهم نبی
الله بکساء کان علیه، ثم قال، هولاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرحبس و طهرهم تطهیرا».
قالت: فقلت یا رسول الله و أنا؟ قال: انّک علی خیر.

طبری در تفسیر خویش در ذیل همین روایت داستان دیگری را نیز می آورد و می گوید:

عن انس؛ إن النبی کان یمرُّ ببیت فاطمه ست اشهر کلما خرج الی الصلاه فیقول؛ الصلاه
اهل البیت؛ انما یرید الله… .

بدون شک توجه خاص قرآن و رفتار متمایز پیامبر(ص) با این افراد، آنان را کاملاً مشخص
کرده و به عنوان مصداق اهل بیت پیامبر(ص) به مردم شناسانده بود، و این امر بر همگان
روشن بود. مثلاً در جریان مشهور مباهله پیامبر(ص) با نصارای نجران، مصادیق عینی
اهل بیت(ع) را به مسلمانان نمایاند و بر «اهل بیت» بودن علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)
مهر تأیید نهاد.

آیه شریفه مودت نیز شأن و مقام والایشان را نزد پروردگار مشخص ساخت و وظیفه عملی و
علمی همه مسلمانان را در قبال آنان بیان داشت.

پیامبر اکرم(ص) معرّف اهل بیت(ع)

پیامبر اکرم(ص) از همان ابتدا بر استقرار و استمرار دین اسلام و رسالت الهی خویش
حریص بود و از طرفی به فتنه انگیزی و اختلاف امت پس از خویش نیز آگاهی کامل داشت.
لذا برای جلوگیری از محو اسلام برنامه هایی داشتند که از جمله این برنامه ها معرفی
اهل بیت(ع) و شناساندن منزلت و جایگاه رفیع آنان در دایره اسلام بود. لذا احادیثی
درباره آنان به صورت مفصل بیان فرمودند و وظیفه امت را تبعیت و پیروی از آنان بیان
نمودند. از جمله این احادیث که در کتب معروف اهل سنت وارد شده حدیث ثقلین است:

انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله عزوجل و عترتی کتاب الله حبل ممدود من السماء الن
الارض وعترتی اهل بیتی. و ان اللطیف الخبیر اخبرنی انهما لن یفترقا حتی یردا علی
الحوض، فانظروا بم تخلفونی فیهما.

ابن حجر عسقلانی در تحلیل حدیث ثقلین می گوید: «بدان که این حدیث از طریق زیادی نقل
شده و بیش از بیست صحابی آن را از راههای گوناگون بیان کرده اند.»

حدیث سفینه، حدیث اثنی عشر، حدیث منزلت، حدیث یوم الدار و… احادیث صریحی هستند
که پیامبر(ص) با معرفی مصداقی اهل بیت خویش، راه رستگاری و فلاح را همان راه و مسیر
آنان بیان می فرمایند و دلسوزانه مسلمانان را به پیروی از آنان دعوت می نمانید.

آیه مبارکه مباهله

فمن حآجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم ونساءنا
ونساءکم وأنفسنا وأنفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لّعنه اللّه علی الکاذبین؛[۱]

پس هر کس با تو در مقام مجادله بر آید درباره عیسی بعد از آنکه به وحی خدا به احوال
او آگاهی یافتی بگو: بیایید ما و شما بخوانیم فرزندان و زنان و نفوس خود را تا با
هم به مباهله بر خیزیم تا دروغگویان و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.

این آیه شریفه، به یک رویداد بسیار عظیم و جاویدان در تاریخ اشاره می کند که به طور
شفاف و روشن علاوه بر اینکه جایگاه و منزلت اهل بیت پیامبر(ص) را در پیشگاه خدای
سبحان بیان می کند و عظمت وجودی ایشان و قدرت سترگ و ایمان والایشان را برای تمام
امم و ملل و مذاهب و ادیان آشکار می سازد، اهل بیت(ع) را به شخص و چهره معرفی
می کند و آنها را به همگان می شناساند تا بد دلان و شکاکان و مبغضان اسلام ستیز را
رسوا کند و ماهیت حقیقی آنان را برملا سازد.

داستان مباهله را مورخان و مفسران زیادی نقل کرده اند؛ ابن اثیر در کامل می نویسد:

مسیحیان نجران پس از رد کردن دعوت پیامبر(ص) به اسلام، خواستار مباهله شدند.
پیامبر(ص) نیز با پذیرفتن پیشنهاد آنان، حضرت علی(ع)، فاطمه(س) حسن و حسین(ع) را
همراه خود برای مباهله نمودن بردند.[۲]

اما هیأت نمایندگان مسیحیان با دیدن آنان گفتند: اینان چهره هایی هستند که اگر از
خدا در خواست کنند که کوه را از جای برکند، حتماً از جا کنده خواهد شد. با اینان
مباهله نکنید وگرنه هلاک می شوید و در روی زمین یک نفر مسیحی باقی نمی ماند. با این
هشدار، هیأت از مباهله منصرف شد و طی معاهده ای با پیامبر اسلام متعهد به پرداخت
جزیه شدند. تفصیل این حادثه در منابع تفسیری نیز آمده است و آن را امتیاز و مزیتی
بزرگ برای اهل بیت پیامبر(ص) شمرده اند.

زمخشری، مفسر معروف و مشهور اهل سنت، در تفسیر آیه مباهله می گوید:

فأتی رسول الله(ص) و قدغدا محتضناً الحسین آخذاً بید الحسن و فاطمه تمشی خلفه و علی
خلفها. و هو یقول: اذا دعوت فَأمِنّوا… فقال اسقف نجران: یا معشر النصاری، انی
لاری وجوهاً لو شاء الله أن یزیل جبلاً من مکانه لأزاله بها فلا تباهلوا فتهلکوا و
لایبقی علی وجه الارض نصرانی الی یوم القیامه… .[۳]

در ادامه آن با نقل آیه تطهیر، تأکید می کند که اهل بیت پیامبر(ص) حضرت علی(ع)،
فاطمه(س) حسن(ع) و حسین(ع) می باشند که پیامبر(ص) بر اساس یقینی که به صدق رسالت
خویش دارد، عزیزترین و نزدیک ترین افراد به روح و قلب مبارکشان را برای مباهله
نمودن فرا می خواند؛ تا هم حقانیت بعثتش را ثابت نماید و هم اهل بیت واقعی خود را
به عموم بشناساند و آنان را در تاریخ جاودان سازد. از اینجاست که زمخشری با قاطعیت
می نویسد: و این قوی ترین و محکم ترین نشانه برای فضیلت اصحاب کساء می باشد.[۴]

حاکم نیسابوری نیز در مناقب اهل بیت ضمن بر شمردن فضایل آنان چنین نقل می کند:

لما نزلت هذه الآیه ابناءنا و ابناءکم ونساءنا و نساءکم وانفسنا و انفسکم دعا رسول
الله(ص) علیاً و فاطمه و حسناً و حسیناً رضی الله عنهم فقال هولاء اهلی. [۵]

در صحیح مسلم نیز همین داستان آمده است.

و لما نزلت هذه الآیه فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم دعا رسول الله(ص) علیاً و
فاطمه و حسناً و حسیناً فقال: اللهم! هولاء أهلی.[۶]

و این در حالی است که محمد رشید رضا در تفسیر المنار از استاد خود نقل می کند که
گفته است: اختیار نمودن علی، فاطمه و فرزندانش از طرف پیامبر(ص) برای مباهله و
دلالت کلمه «نساءنا» بر فاطمه(س) و« انفسنا» بر علی(ع) تنها در روایات شیعه وارد
شده است.[۷] در صورتی که علاوه بر منابع روایی معتبری که نام بردیم، کتابهای تفسیری
بسیاری از اهل سنت نیز وجود دارند که همگی شأن نزول این آیه را با مضامین مختلف و
طرق متعدد بر پنج تن آل کساء، یعنی حضرت علی(ع)، فاطمه(س) حسن و حسین(ع) منحصر
نموده و بر درستی آن صحه گذاشته اند.

سید نورالدین حسینی مرعشی تستری در احقاق الحق در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت
را نام می برد که همه آنان تصریح نموده اند آیه مباهله درباره اهل بیت(ع) نازل شده
است.[۸] فخر رازی در تفسیر خود، پس از ذکر روایت و شأن نزول آن در حق پنج تن مقدس،
سند آنها را نیز تأیید می کند و می گوید: «اعلم ان هذه الروایه متفق علی صحتها بین
اهل التفسیر و الحدیث… .»[۹]

حاکم در مستدرک خود نیز درباره روایت خود درباره اهل بیت(ع) می گوید: «هذا الحدیث
صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه.»[۱۰] حال اگر بنا باشد ورود این احادیث را از
طریق اهل تسنن انکار کنیم، آیا سایر احادیث و کتبشان از درجه اعتبار ساقط نخواهند
بود؟!

بررسی یک شبهه

در اینجا شبهه ای مطرح می شود که چگونه ممکن است منظور از «ابناءنا» حسن و حسین
باشد، در حالی که صیغه آن جمع است و یا «نساءکم» که معنای جمع دارد، تنها بر بانوی
دو عالم فاطمه(س) اطلاق گردد؟ و اگر منظور از «انفسنا» تنها حضرت علی(ع) است، چرا
به صیغه جمع آمده است؟

پاسخ

اولاً: همان گونه که اشاره شد، اجماع علمای اسلام بر اساس احادیث فراوانی که از
منابع معتبر اعم از شیعی و سنی که در زمینه ورود این آیه به ما رسید، تصریح می کند
و به یقین می رساند که حضرت پیامبر(ص) غیر از علی(ع)، فاطمه(س) و حسن و حسین(ع) کسی
را به مباهله نیاورد. و این قرینه آشکاری برای تفسیر آیه خواهد بود. زیرا سنت تفسیر
کننده قطعی آیات قرآن است. بنا براین، این سؤال متوجه همه دانشمندان جهان اسلام است
و تنها به شیعه ارتباط نمی یابد.[۱۱]

ثانیاً: اطلاق «صیغه جمع» بر «مفرد» یا بر«تثنیه»تازگی ندارد و در قرآن و ادبیات
عرب و حتی غیر عرب این استعمال فراوان است. مثلاً در سوره آل عمران آیه ۱۷۳
می خوانیم: «الّذین قال لهم النّاس إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم». طبق تصریح
جمعی از مفسران، منظور از «الناس»، شخصی به نام نعیم بن مسعود اشجعی است که از
ابوسفیان اموالی گرفته بود تا مسلمانان را از قدرت مشرکان بترساند.[۱۲] گاهی اطلاق
کلمه جمع بر مفرد به عنوان بزرگداشت نیز دیده می شود، همان طور که درباره ابراهیم
می خوانیم: «إنّ إبراهیم کان أمّه قانتا للّه؛[۱۳] ابراهیم امتی بود خاضع در پیشگاه
خدا.» در اینجا کلمه «امت» که اسم جمع است بر فرد اطلاق شده است. پس در آیه مباهله
نیز دلالت جمع بر تثنیه یا مفرد دور از ذهن و غریب نیست تا تفسیر آن بر مصادیقی که
در روایتها آمده نادرست باشد.

ثالثاً: پیامبر(ص) طبق این آیه موظف بود در مباهله همه فرزندان و زنان خاص خاندانش
و تمام کسانی را که به منزله جان او بودند همراه خود ببرد، ولی این گروه مصداقی جز
دو فرزند و یک زن و یک مرد نداشت و این بهترین دلیل بر این است که با وجود زمینه
برای دیگر نزدیکان پیامبر(ص)، هیچ کس جز این چهار تن مقدس «اهل بیت» ایشان
نیست.[۱۴]

رابعاً: دلالت کلمه «انفسنا» بر حضرت علی(ع) از آنجا مشخص می گردد که پیامبر
اکرم(ص) مردی جز علی(ع) را همراه خود نکرد، که این خود نشان دهنده مقام والا و
موفقیت پر شکوه و جایگاه پر فراز حضرت علی (ع) است. روایات دیگر نیز بیانگر این شأن
و نزدیکی اند که برای نمونه به یکی از آنها اشاره می کنیم: پیامبر گرامی(ص) در مورد
یکی از اصحاب خود که در جمع یاران حضور نداشت پرس و جو کرد. یکی گفت: ای پیامبر،
اگر فرمانی دارید: علی(ع) حاضر است! رسول اکرم فرمود: «سأِلنی عن الناس و لم تسألنی
عن نفسی.»[۱۵]

خامساً: قرطبی با استفاده از کلمه «ابناءنا» که دلالت بر حسنینH می کند نتیجه
می گیرد که: فرزندان دختر «فرزندان» نامیده می شوند و با تأیید مصادیق آیه بر پنج
تن مقدس تأکید می کند که مراد از «ابناءنا» در آیه همان حسن و حسین(ع) هستند و تنها
ایشان (حسنین) فرزندان پیامبر(ص) می باشد:

قال کثیر من العلماء ان قوله فی الحسن و الحسین لما باهل (ندع ابناءناو ابناءکم…)
قوله فی الحسن ان ابنی هذا سید مخصوص بالحسن والحسین. ان یسمیا ابنی النبی(ص) دون
غیر هما لقوله(ع): کل سبب و نسب ینقطع یوم القیامه الا نسبی و سببی.[۱۶]

آیه مبارکه مودت

قل لّا أسألکم علیه أجرا إلّا المودّه فی القربی؛[۱۷]

بگو از شما چیزی در مقابل رسالتم نمی خواهم، مگر مودت و دوستی با اهل بیت من.

این آیه از آن دسته آیاتی است که شیعه و سنی طبق آن به وجوب داشتن محبت به
اهل بیت(ع) استدلال نموده اند. از جمله فخر رازی ـ مفسر بزرگ اهل سنت ـ در کلامی
نسبتاً طولانی این موضوع را این گونه مطرح می کند:

از ابن عباس نقل شده که رسول خداوند(ص) وقتی به مدینه آمد، خرجها و حقوق مسلمانان
بر او سنگین آمد. پس انصار گفتند این همان مردی است که خداوند شما را به واسطه
ایشان هدایت نمود. او خواهر زاده شماست که به شهر شما فرود آمده، پس باید اموالی را
برای او جمع آوری نمایید. پس اموالی را جمع کردند و به خدمت آن حضرت آوردند. حضرت
پیامبر(ص) آن اموال را نپذیرفت و پس فرستاد. سپس این آیه نازل شد: قل لا اسئلکم
علیه اجراً الا الموده فی القربی؛ یعنی برای ایمان آوردن شما مردی نمی خواهم، مگر
آنکه نزدیکان و خویشان مرا دوست بدارید.[۱۸]

سپس فخر رازی از کشاف روایتی از پیامبر(ص) نقل می کند که پیامبر فرموده است:

هر کس بر محبت آل محمد(ص) بمیرد شهید مرده است، هر کس بر محبت آل محمد(ص) بمیرد
آمرزیده مرده است. هر کس بر محبت آل محمد(ص) بمیرد با ایمان کامل مرده است، هر کس
بر محبت آل محمد(ص) بمیرد بشارت دهد او را ملک الموت به بهشت و… هر کس بر بغض آل
محمد(ص) بمیرد کافر مرده است.[۱۹]

پس فخر رازی می گوید:

و من می گویم: آل محمد(ص) آن جماعتی است که امورشان به آن حضرت(ص) راجع باشد. پس هر
کس امرش بیشتر به آن حضرت برگردد، باید از آل او باشد. و شک نیست که فاطمه(س)
علی(ع)، حسن و حسین(ع) تعلق و رابطه میان ایشان و رسول خدا(ص) شدیدترین تعلقات بود. و
این از بابت تواتر معلوم است. پس ایشان آل باشند. ایضاً میان مردم درباره «آل»
اختلاف به وجود آمده است. بعضی گفته اند«آل» نزدیکان و خویشان هستند و بعضی
گفته اند امت آن حضرت«آل»هستند. پس اگر آن را حمل بر نزدیکان کنیم، باز هم ایشان
«آل» می باشد و اگر حمل بر «امت» کنیم ـ امتی که دعوت حضرت را قبول فرموده اند ـ
بازهم ایشان«آل» هستند. پس به هر تقدیر آنان «آل» خواهند بود. اما در اینکه غیر
ایشان مندرج در لفظ آل هستند، اختلاف وجود دارد. چون این آیه نازل شد پرسیده شد: یا
رسول الله، نزدیکان شما که حب آنان بر ما واجب شده است چه کسانی هستند؟ حضرت(ص)
فرمودند: «علی، فاطمه و دو پسرشان». پس ثابت می شود که این چهار تن اقارب پیامبر
گرامی می باشند.[۲۰]

و اگر این ثابت شود، می توان گفت آنان مخصوص به زیارت تعظیم و تکریم اند. دلایل این
سخن عبارت اند از:

اولاً: بخش آیه «لا اسئلکم علیه… الا الموده فی القربی» و آنچه بیان کردیم.

ثانیاً: هیچ شکی نیست که پیامبر(ص) حضرت فاطمه(س) را بسیار دوست داشت و می فرمود:
«فاطمه بضعه منی یؤذینی ما یؤذیها.»[۲۱] و درباره حضرت علی(ع)، امام حسن(ع) و امام
حسین(ع) به تواتر ثابت است که پیامبر(ص) آنان را دوست می داشت،[۲۲]و چون این بر امت
ثابت شود، مانند آن نیز بر همه امت واجب است؛ به دلیل قول حق تعالی «واتّبعوه
لعلّکم تهتدون»[۲۳] و «فلیحذر الّذین یخالفون عن أمره»[۲۴] و «قل إن کنتم تحبون
الله فاتّبعونی یحببکم الله»[۲۵] و «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه».[۲۶]

ثالثاً: همانا دعا نمودن بر«آل» مقام و منزلت عظیمی است. لذا این دعا را خاتمه تشهد
نماز قرار داده اند و این بزرگی و تعظیم در غیر آل ایشان(ص) وجود ندارد و همه اینها
بر این دلالت دارد که حب آل پیامبر(ص) واجب است.[۲۷] دیگر تفاسیر نیز اعتراف دارند
که مراد از «القربی»، اهل بیت(ع) و آل عصمت و طهارت اند.

سیوطی آورده است: ابن عباس می گوید: وقتی آیه «قل لا اسئلکم…» نازل شد، گفتند:
یا رسول الله(ص) خویشانی که مودت آنان بر ما واجب است چه کسانی هستند؟ فرمود: «علی
و فاطمه و ولدا هما.»[۲۸] و از ابن عباس در جای دیگری نقل کرده است که منظور از ذیل
آیه «و من یقترف حسنه»، مودت و حب آل محمد(ص) است، همچنان که از ابی سعید روایت
نموده که پیامبر فرموده اند: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست؛ هیچ کس از ما
اهل بیت بغض ندارد مگر اینکه وارد آتش گردد.»[۲۹]

محیی الدین عربی در تفسیر «و من یقترف حسنه» می گوید:

محبت آل پیامبر(ص) ـ که علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) هستند ـ حسنه و نیکی است، به
واسطه پیروی و تبعیت از ایشان. آن محبت ایجاد نمی شود مگر بر اساس صفای درون و بقای
پاکی فطرت. همه سبب توفیق در تابع بودن و پذیرفتن هدایت آنان و رسیدن به مقام شهود
است تا آنجا که صاحب محبت اهل بیت(ع) از پیروان ولایت می شود و در روز قیامت با
آنان محشور می گردد. [۳۰]

جمع بندی آیات

همان گونه که دیدیم، قرآن به عنوان اولین و معتبرترین منبع شناخت اهل بیت(ع)، آیاتی
دارد که آنان را به اجمال معرفی می کند: آیه تطهیر با بیان معصوم بودن اهل بیت(ع)
از هر گونه پلیدی و آلودگی، جایگاه، ارزش و منزلت آنان را در اسلام مشخص می کند و
وظیفه و مسئولیت الهی آنان را بهتر می شناساند. آیات مباهله همراه با رفتار حضرت
پیامبر(ص) اشخاص عینی و مصادیق تک تک اهل بیت(ع) را به مسلمانان می نمایاند و بر
اهل بیت بودن حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن و امام حسین(ع) مهر تأیید می زند.
آیه شریفه مودت نیز شأن و مقام بسیار والا و عظیمشان را نزد خداوند مشخص می کند و
وظیفه علمی و عملی مسلمانان را در قبال اهل بیت(ع) روشن می سازد.

اما از طرفی موضوع «اهل بیت» موضوع پیچیده و خاصی است؛ لذا ما در بخش بعدی به بررسی
کوتاهی در سیره پیامبر(ص) می پردازیم تا اذهان پژوهشگران محترم را با منابع و ادله
دیگری در این زمینه آشنا کرده باشیم.

پیامبر اکرم(ص) و معرفی اهل بیت(ع)

پیامبر گرامی اسلام(ص) از همان ابتدا بر رسالت خود، استقرار و استمرار دین اسلام
حریص بود، زیرا وظیفه داشت آخرین دین الهی را به بهترین وجه و کامل ترین صورت ابلاغ
نماید. از طرفی امت و مردم را به خوبی می شناخت و به ایجاد فتنه و اختلاف در دوران
بعد از خود هشدار نیز داده و برخی از وقایع تلخ را نیز پیشاپیش گفته بود. لذا از
ابتدا برای جلوگیری از محو اسلام واقعی و پیروزی کامل دشمنان اسلام، برنامه ها و
دستورالعملهای منسجم و دراز مدتی را که همگی از طریق وحی و با تأیید الهی همراه
بودند، در نظر گرفته بود. یکی از این راهکارها معرفی اهل بیت(ع) و شناساندن منزلت و
جایگاه رفیع آنان در دایره دین اسلام بود. پیامبر اکرم(ص) مسئولیت داشتند که
اهل بیت(ع) را به عنوان رهبران، پیشوایان و امامان بعد از خود در امت تعیین کنند.
برای شروع این امر، از همان آغاز کار، ازدواج دختر گرامیشان حضرت فاطمه زهرا(س) با
حضرت علی(ع) را که ریشه های درخت تنومند امامت و عصمت است، پیوندی آسمانی و ملکوتی
معرفی نمودند و به فاطمه(س) چنین فرمودند: «دخترم! پیوند تو با علی(ع) به دستور و
خواست خداوند صورت گرفته است؛ جبرئیل خواستگار و خداوند متعال ولی امر تو بوده
است.» [۳۱]

در ادامه برنامه های خود، حضرت(ص) فرزندانشان امام حسن و امام حسین(ع) را در رفتار و
گفتار ویژه و توجه برانگیز، مورد عنایت قرار دادند و آنان را استمرار دهندگان ذریه
و نسل خود مشخص کردند: «لکل ولدأب فان عصبتهم لابیهم، ما خلا ولد فاطمه(س) فانی،
انا ابوهم و عصبتهم.»[۳۲] و در مراحل بعد آنها را هادی امت، جانشین پس از خود و…
نامیدند که ما در اینجا سه نمونه از احادیثی را که اهل بیت(ع) و منزلت آنان را بیان
نموده و وظیفه امت را تبعیت و پیروی از آنان بیان کرده، برای تبرک می آوریم:

۱. حدیث ثقلین

انی اوشک أن أدعی فأجیب، و انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله عزوجل و عترتی؛ کتاب
الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی. و ان اللطیف الخبیر أخبرنی
أنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، فانظروا بم تخلفونی فیهما.[۳۳]

حدیث ثقلین در جاهای مختلفی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است، از جمله: بعد از بازگشت
از طائف، در مسجد خیف درمنی، در حجهالوداع و غدیر خم هنگام معرفی حضرت علی(ع) به
عنوان خلیفه و امام بعد از خود، در مدینه، قبل از وفاتشان در منزل،[۳۴]… .
می بینیم که پیامبر اکرم(ص) تأکید فراوانی بر تثبیت این حدیث در اذهان مردم داشتند
و سعی در نشر آن نموده اند که این موضوع از چشم علمای اهل سنت نیز دور نمانده و
آنان را نیز وادار به تحلیل این تکرار و تأکید نموده است. ابن حجر در تحلیل حدیث
ثقلین می گوید:

بدان که این حدیث از طرق زیادی نقل شده و بیش از بیست صحابی آن را از راههای
گوناگون بیان کرده اند… واین ـ بسیاری روایت در مکانهای مختلف ـ اشکالی ندارد.
بلکه این تکرار ـ نشان دهنده توجه پیامبر(ص) و تأکیدشان بر شأن و مقام کتاب قرآن و
عترت پاک ایشان می باشد.[۳۵]

مفهوم حدیث ثقلین

در حدیث شریف ثقلین اسرار و مضامین بلند و ژرفی نهفته است که رسیدن به آنها و درک و
فهمشان نیاز به تأمل و تفکر دارد؛ چه با کشف و فهم این مضامین در واقع منظور حقیقی
و هدف اصلی پیامبر(ص) از این حدیث و اهمیت فوق العاده آن را در «رهبرشناسی» و
«راهیابی» درک می کنیم. از مهم ترین نکات نهفته در این حدیث به ذکر چند نکته اکتفا
می کنیم:

نکته اول: همراه بودن و اقتران اهل بیت(ع) با قرآن به معنای فهم صحیح، درک عمیق و
عمل دقیق آنان به مفاهیم و دستورهای قرآن.

نکته دوم: چنگ زدن به قرآن و پیروی از اهل بیت(ع) در آن واحد می تواند مانع از
انحراف و گمراهی باشد، زیرا اهل بیت(ع) معارف جاری و علوم ساری قرآن در طول قرنهای
متمادی اند.

نکته سوم: عدم جدایی بین قرآن و اهل بیت(ع) به عنوان ارتباط علمی و عملی و استمرار
و جاودانگی سنت پیامبر(ص) و اسلام ناب محمدی از طریق سیره اهل بیت(ع).

نکته چهارم: عدم تقدم بر آنان؛ چه دور گشتن از مسیر آنها عاقبتی جز هلاکت و نابودی
در پی ندارد.[۳۶] پیامبر اکرم(ص) در حدیث شریف دیگری بر این موضوع تأکید می کند و
هشدار می دهد که: «از ائمه اهل بیت پیش نیفتید که هلاک می شوید و در مورد آنها
کوتاه نیایید و عقب نمانید که نابود می گردید؛ به آنها میاموزید، زیرا از شما
آگاه تر می باشند.»[۳۷] و این اعلم و آگاه تر بودن بهترین ملاک و معیار برای راهنما
شدن و هدایت الهی است که آیه مبارکه این امر را به خوبی باز گو می کند و حدیث ثقلین
بر آن صحه می گذارد و هادیان راه حق را که داناترین انسانها می باشند به ما
می شناساند: «أفمن یهدی إلی الحقّ أحقّ أن یتّبع أمّن لاّ یهدّی إلاّ أن یهدی؛[۳۸]
آیا آنکه خلق را به راه حق رهبری می کند سزاوارتر است برای پیروی یا آنکه نمی کند؛
مگر آنکه خود به هدایت خداوند هدایت شود.» پس می بینیم که اهل بیت(ع) همانند قرآن،
معادن علم و اسرار، معارف جاودان، آیات محکم، لسان غیب، آرامش و سکون زمین و زمان و
شفای دردهای معنوی و مادی و… هستند؛[۳۹] همچنان که پیامبر(ص) درباره نام علی(ع)
فرموده اند: «ذکر علی عباده»؛[۴۰] نام و یاد علی(ع) عبادت است. یعنی حال که حضرت
علی(ع) و اهل بیت ایشان عدل قرآن و قرین و ترجمان آیات نورانی آن هستند، باید همگان
همان گونه که قرآن سر لوحه برنامه های زندگی آنان است، خط مشی اهل بیت(ع) نیز باید
در رأس همه برنامه های آنان قرار گیرد؛ ولایت آنان را بپذیرند و از آنان پیروی و
اطاعت محض داشته باشند. خود پیامبر(ص) نیز بارها این مسئولیت را بر امتش روشن ساخته
است:

…پس از من به اهل بیتم اقتدا کنید که آنها عترت من هستند، از طینت وجود من آفریده
شده اند و از علم و فهم من بهره برده اند. وای بر آن افراد از امتم که فضل و برتری
آنها را تکذیب کند و اتصال بین من و آنها را قطع نماید. خداوندا شفاعت مرا نصیب
آنها قرار مده.[۴۱]

و به تکرار ولایت علی(ع) را ادامه ولایت و رسالت خود عنوان نموده است:

بار خدایا! کسی که به من ایمان آورده است و مرا تصدیق کرده، باید از ولایت علی(ع)
دست بر ندارد، زیرا ولایت او ولایت من است و ولایت من ولایت خداست.[۴۲]

و پیامبر خدا(ص) این گونه بیست و سه سال امتش را به پیروی از اهل بیتش(ع) دعوت
می نمود و آنان را به این امر مهم و درک این وظیفه و مسئولیت سنگین فرا می خواند.
علت این همه اصرار و تکرار را می توان در حدیث بعدی، یعنی حدیث شریف«سفینه»، کشف
نمود.

۲. حدیث سفینه

ألا ان مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق.[۴۳]

بدانید مثل اهل بیت من در میان شما مثل کشتی نوح است؛ کسی که بر آن سوار شد نجات
یافت و آن کس که تخلف ورزید غرق گردید.

همان گونه که حدیث ثقلین اهل بیت(ع) را همراه و هم تراز قرآن قرار می دهد و آنان را
نورهایی برای هدایت و راهبری می نمایاند، حدیث سفینه نیز برای امت بیان می کند که
اهل بیت(ع) کشتی نجات، مصدر خلاص و رهایی از سردرگمیها هستند که عدم سوار شدن در
این کشتی سرانجامی جز نابودی و هلاک در طوفان گمراهی و گرفتار شدن به خشم و غضب
الهی ندارد. منظور از تشبیه اهل بیت(ع) به«کشتی نوح» نیز همین است که همه باید در
امور دینی به آنان پناه برند. فروع و اصولشان را از ائمه پاک اهل بیت اخذ کنند تا
از عذاب جهنم نجات یابند. کسی که تخلف ورزد، همچون کسی است که روز طوفان نوح به کوه
پناه برده تا نجات یابد، اما در امواج سهمگین طوفان غرق می شود و به هلاکت می رسد.
و این گونه است که «و من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق.»

و از این بیشتر حدیث دیگری است که پیامبر(ص) به امتش فرمان می دهد که:

اجعلوا آل بیتی منکم کمکان الرأس من الجسد، و مکان العینین من الرأس. فان الجسد لا
یهتدی الا بالرأس و لا یهتدی الرأس الا بالعینین.

اهل بیت مرا به منزله سر، نسبت به بدن و به منزله چشمها نسبت به سر بدانید که جسد
جز به وسیله سر هدایت نمی شود و سر، جز به وسیله چشمها هدایت نمی شود.[۴۴]

نکته قابل تأمل در این گونه احادیث این است که پیامبر اکرم(ص) هدایت شدن و راه راست
پیمودن را اطاعت نمودن از راه و روش و سلوک اهل بیتش قرار داده است. و این به روشنی
دلیل اصرار پیامبر خدا(ص) بر پیروی از آنان را نشان می دهد. آری، پیامبر اکرم(ص) که
بسیار بر امتش شفیق و دلسوز است، پس از خود نیز بر آنها نگران است، گویی پرتگاههای
هلاک و نابودی را در برابر آنها می بیند و لغزش امتش را در دوری از اهل بیت(ع)
مشاهده می کند. لذا آن حضرت راه رستگاری و فلاح را که همان راه اهل بیت(ع) است برای
مسلمانان مشخص نمود و پدرانه و دلسوزانه برای نجات همیشگی جهان اسلام و مسلمین ندا
داد که: «ألا أن مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها
غرق.»

حدیث اثنا عشر

قال رسول الله: أنا سید النبیین و علی بن ابی طالب سید الوصیین. و ان اوصیایی بعدی
اثنا عشر، اولهم علی بن ابی طالب وآخرهم المهدی.[۴۵]

من سرور پیامبران هستم و علی بن ابی طالب سرور وصیین است. و همانا اوصیای بعد از من
دوازده تن هستند، اولین آنها علی بن ابی طالب(ع) و آخرینشان مهدی(عج) است.

این حدیث شریف بهترین شاهد و کامل ترین دلیل برای اثبات حقانیت اهل بیت(ع) و تأیید
جانشینی بلا فصل آنان پس از پیامبر(ص) است. حدیث «اثنا عشر» به صورتهای مختلفی نقل
شده است و سیره نویسان، مفسران و دانشمندان اهل سنت به روایت آن پرداخته اند که به
دلیل اهمیت آن و حفظ امانت، صورتهای دیگری از آن را نیز نقل می کنیم تا خواننده
محترم خود به قضاوت بپردازد و در خلوت خود، بدون هیچ گونه تعصب و غرض مذهبی، حق را
از باطل جدا سازد.

در صحیح بخاری جابر از پیامبر اکرم(ص) روایت می کند: «یکون بعدی إثنا عشر
امیراً.»[۴۶]

در صحیح مسلم آمده است: «عن النبی(ص) انه قال لایزال الدین قائماً حتی تقوم الساعه
ویکون علیهم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش.»[۴۷]

در ینابیع الموده از قندوزی حنفی، از ابن مسعود روایت شده که گفته است:«پیامبر
ما(ص) عهد کرده اند که بعد از ایشان دوازه خلیفه به تعداد نقبای بنی اسرائیل
می باشند.»[۴۸]

همین نویسنده (قندوزی حنفی) در ادامه این حدیث می گوید:

محققانی که حدیث اثنا عشر را که دلالت بر خلافت دوازده شخص بعد از ایشان دارد. نقل
نموده اند، در هر زمان و مکانی می دانند که مراد و مقصود رسول خدا(ص) از این حدیث
دوازده شخص از اهل بیت و عترتشان است. چرا که حمل این حدیث بر خلیفه های پس از
ایشان به دلیل کمی تعداد آنها ویا حمل آن بر امویها به دلیل بیشتر بودنشان و ظلم
آشکار آنان جز عمر بن عبد العزیز، صحیح نمی باشد؛ و از همه مهم تر این که اینان از
بنی هاشم نیستند؛ چرا که پیامبر اکرم(ص) در سخنی فرموده اند: «کلهم من
بنی هاشم.»[۴۹]

در فرائد شافعی آورده است: ابن عباس گفت: شنیدم رسول خداوند(ص) می گوید: «انا و علی
و الحسن و الحسین و تسعه من ولدالحسین مطهرون معصومون.»[۵۰]

علاوه بر این احادیث صریح، نمونه های جالب تر و دقیق تری نیز در کتابهای اهل سنت در
زمینه تصریح به نام و نشانه های امامان اهل بیت(ع) وارد شده است که خواننده و
پژوهشگر را به حیرت و شگفتی وا می دارد: در ینابیع الموده از جابر انصاری نقل شده
که می گوید:

جندل بن جناده بر پیامبر(ص) وارد شد و از او مسائلی را پرسش نمود. سپس جندل گفت: ای
رسول خدا(ص)! درباره اوصیای بعد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.