پاورپوینت کامل در همین حوالی;سلوک خانوادگی شهید بهشتی در آیینه خاطرات ۳۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در همین حوالی;سلوک خانوادگی شهید بهشتی در آیینه خاطرات ۳۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در همین حوالی;سلوک خانوادگی شهید بهشتی در آیینه خاطرات ۳۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در همین حوالی;سلوک خانوادگی شهید بهشتی در آیینه خاطرات ۳۵ اسلاید در PowerPoint :

۱۹

باید به فرزندم دیکته بگویم

یک روزِ جمعه خدمت آقای بهشتی رسیدیم و گفتیم: یکی از مقامات سیاسی خارجی به تهران آمده، از شما تقاضای ملاقات کرده است. ایشان نپذیرفت و گفت: من این ملاقات را نمی پذیرم، مگر اینکه امام(ره) به من تکلیف بفرمایند، ولی اگر ایشان این تکلیف را نمی کنند، نمی پذیرم؛ چون برای خودم برنامه دارم و امروز که جمعه است، متعلق به خانواده من است. در این ساعات باید به فرزندانم دیکته بگویم و در درس ها به آنها کمک کنم و به کارهای خانه برسم؛ چون روز جمعه من، مخصوص خانواده است.[۱]

دستور صادر نمی کرد

در خانه ما دستور صادر نمی شد و هرکس طبق روال و نظمی که بر خانه از سوی پدرم حاکم و مورد پذیرش همه ما بود، آموخته بود برنامه های فردی و جمعی خود را انجام دهد. اگر هم گاهی چیزی را از ما می خواستند، بسیار محبت آمیز و با لفظ دخترم… آغاز می کرد.[۲]

به ما پول قرض می داد

پول تو جیبی که پدرم به ما می دادند، فقط بابت خرید خوردنی و… نبود، بلکه به ما می گفتند: شما از همین پول، لوازم التحریر و دفتر مورد نیازتان را هم بخرید یا اگر می خواهید برای کسی هدیه بخرید، مقداری از این پول را جمع کنید و از این پول هدیه بخرید. به این ترتیب، با روش های ایشان ما چگونه خرج کردن پولمان را یاد می گرفتیم. اگر گاهی پول ما کفاف یک هدیه مثلاً روز مادر را نمی داد، به ما پولی قرض می داد تا فرهنگ قرض الحسنه هم در خانه رعایت شود.[۳]

قبلاً از من می پرسید

وقتی پدرم می خواستند برای روز تولدمان هدیه ای بخرند، این طور نبود هرچه خودشان تشخیص می دادند بخرند و هدیه کنند، بلکه قبلش با ما مشورت می کردند و از ما می پرسیدند چه چیزهایی را دوست داریم یا نیاز داریم تا برایمان بخرند. گاهی هم خودمان را همراه می بردند. مثلاً یک بار که به یک مغازه رفتیم، از من پرسیدند: اسباب بازی می خواهی یا لوازم التحریر یا لباس؟ و در نهایت، آنچه دوست داشتم برایم می خریدند.[۴]

با دقت به پرسش های ما گوش می داد

یکی از صفات خوب پدرم در خانه، این بود که با حوصله خاصی به تمام سؤال های ما گوش می کردند و آنها را به دقت جواب می دادند. حتی برای ما زمینه سؤال ایجاد می کردند. مثلاً مرتب برای ما کتاب می خریدند تا مطالعه ما بیشتر از گذشته شود، ولی هرگز این روحیه را نداشتند که با سلیقه خاص خودشان برای ما کتاب بیاورند.[۵]

با محمدرضا رفیق هستم

رابطه آقای بهشتی با فرزندانشان خیلی عاطفی و دوستانه و رفاقت آمیز بود و صرفاً پدرانه نبود. یک بار خود من از ایشان شنیدم که درباره رابطه خود و فرزندشان می گفتند: من و آقا محمدرضا [= فرزند شهید بهشتی] با هم رفیق هستیم.[۶]

برای ما وقت می گذاشت

الان متأسفانه رابطه بعضی از والدین با فرزندانشان به گونه ای است که وقتی مناسبی برای صحبت و گفت وگو با آنها تعیین نمی کنند و فرزندان آنها به دیگران پناه می برند که گاه موجب انحراف و لغزش آنان می شود، ولی پدرم این گونه نبودند. ما آنچه در ذهن به عنوان سؤال داشتیم، از ایشان می پرسیدیم و او با وجود اشتغال زیادی که داشتند، در این گونه موارد وقت کافی و مناسبی می گذاشتند. البته این وقت گذاری هم منظم بود.[۷]

اشعار حافظ را می خواند

پدرم صدای خوب و رسایی داشتند. هروقت به مسافرت می رفتیم که خود ایشان رانندگی می کردند، در طول مسیر معمولاً با صدای خیلی خوشی اشعار حافظ یا مولوی را برای ما می خواندند. به ادبیات خیلی علاقه داشتند و شعر هم می گفتند که البته اشعار ایشان پس از شهادتشان به دست ما آمد.[۸]

همه چیز جای خودش بود

در خانه ما همه چیز سر جای خودش بود و نقش پدرم در ایجاد این آرامش خیلی تعیین کننده بود. مثلاً برای برادرهایم که می بایست برای مدرسه کاردستی می ساختند و نجاری می کردند، اتاقی در زیرزمین منزل آماده شده بود که این کارها در آنجا انجام می شد یا مثلاً برادر کوچکم علاقه خاصی به قرائت قرآن داشت و از صدای خوبی هم برخوردار بود. موقع تمرین قرآن، به این اتاق می رفت تا آزادانه به تمرین قرائت قرآن بپردازد.[۹]

رفتارش الگوی ما بود

حتی یک بار دیده نشد پدرم به ما در امر عبادت دستور بدهند و مثلاً بگویند پاشو برو نمازت را بخوان، ولی رفتار خودشان که همیشه اول وقت وضو می گرفتند و نماز می خواندند، الگوی رفتار ما شده بود. البته اگر گاهی می دیدند نمازمان را دیر می خوانیم، تذکر می دادند، ولی با لفظ چرا نخواندی و… همراه نبود.[۱۰]

آقا محمدرضا بیا

من چندین بار با خانواده به منزل آقای بهشتی رفت و آمد کرده و از نزدیک شاهد برخورد مهربانانه و جذاب و آکنده از محبت ایشان با اهل خانه و به خصوص فرزندانشان بوده ام. با فرزندشان در کمال ادب و احترام برخورد می کرد. مثلاً وقتی می خواست ایشان را صدا بزند، می گفت: آقا محمدرضا، عزیزم بیا و این کار را انجام بده.[۱۱]

توجه به نشاط خانواده

بعضی از روزهای جمعه که در منزل آقای بهشتی مهمان بودم، مشاهده می کردم چون در آن موقع فضاهای تفریحی تهران برای خانواده های مذهبی چندان قابل استفاده نبود، اهل خانه را سوار ماشین می کردند و به اطراف تهران که معمولاً جاهای خوش آب وهوا و خلوتی بود، می بردند و یکی دو ساعت آنجا قدم می زدند و شیرینی یا بستنی می خریدند و برمی گشتند. ایشان به نشاط خانواده خیلی توجه داشتند که با این برنامه، خستگی هفته گذشته از تنشان خارج شود و برای آغاز هفته بعد، شادابی لازم را پیدا کنند.[۱۲]

صندوق قرض الحسنه در منزل

به تشویق پدرم صندوق قرض الحسنه ای د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.