پاورپوینت کامل عوامل پایداری و ناپایداری نظامهای سیاسی«قسمت نخست» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عوامل پایداری و ناپایداری نظامهای سیاسی«قسمت نخست» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عوامل پایداری و ناپایداری نظامهای سیاسی«قسمت نخست» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عوامل پایداری و ناپایداری نظامهای سیاسی«قسمت نخست» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۴۶

«قال علی ـ علیه السلام ـ : و انه لابد للناس من امیرٍ بَرٍّ او فاجرٍ …»

«مردم را به ناچار امیری باید؛ نیکوکار یا بدکار …»

نهج البلاغه، خطبه ۴۰

از موضوعاتی که امروزه در محافل علمی و سیاسی و اجتماعی و … بسیار مورد کنکاش و تبادل
نظر است، مباحث مربوط به نظم سیاسی در جهان است. آنچه بیش از همه محورها در بحث
نظام سیاسی مورد دقت است، موجبات پایداری و یا ناپایداری حکومتهاست.

هیچ نظامی در جهان حاضر در پی نیستی و فنای خویش نبوده و نخواهد بود و همواره در
جهت استمرار و بقای خود می کوشد. بقا و فنای حکومتها به عواملی بستگی دارد و مقاله حاضر،
سعی در بیان موارد گوناگون آن دارد.

علل پایداری و ناپایداری نظامهای سیاسی

وجود هر پدیده در طبیعت، بدون استثنا، دارای علل بقا و فناست. انسان نیز که یکی از همین
پدیده های بی شمار طبیعت است، چنین سرنوشتی دارد، و بر حسب تمایل غریزی همواره
خواستار بقا و ادامه حیات است. برای نیل به چنین خواست درونی، دائماً از عواملی که موجب
پایداری آن است استقبال می کند و از عللی که نیستی او را فراهم می سازد، گریزان یا درصدد
مبارزه با آن است. باید توجه داشت که شرط بهره مندی کامل از عوامل مثبت یا مبارزه با عوامل
منفی، در گروِ شناخت درست آنهاست.

حکومتها نیز از جمله مظاهر طبیعی اند که در راستای پایداری و ناپایداری خود دارای علل
و اسبابی اند و از این قاعده کلی مستثنا نبوده و نخواهند بود. از سویی، در جای خود ثابت شده که
زندگی جمعی انسانها، چه بر حسب غریزه و چه بر طبق نظریه جبر اجتماعی، نیازمند قانون
است؛ نظم و قانونی که مطابق شأن و منزلت انسان باشد تا بتواند کرامت انسانها را حفظ و جایگاه
رفیع او را به او بشناساند. مسلم است اجرای دقیق چنین قانون و مقررات اجتماعی، بدون
تشکیل نظام سیاسی میسر نخواهد بود.

هر حکومتی، به همان علت که می تواند پایدار بماند، به علتهای دیگری نیز به نابودی و فنا
کشیده خواهد شد. شایسته است متولیان امر و صاحبان قدرت، در نخستین روزهای تصدی
امور، به دنبال شناخت علل و عوامل بقا و پایداری حکومت بروند و آن را به طور کامل بررسی
نمایند. همچنین به تعقیب و شناسایی موجبات نیستی و اضمحلال آن پرداخته، پس از
شناسایی، از آن پرهیز یا با آن مبارزه کنند.

عوامل فراگیر

برخی عوامل بقا یا فنای حکومتها اصولی و اساسی است و رعایت آنها در همه حکومتها با
بینشهای مختلف ضروری است و منحصر به یک نوع حکومت یا ایده های متفاوت در زمانهای
خاص یا مکانهای محدود نیست، بلکه بهره گیری و به کار بستن آنها در هر نوع حکومتی ضرورت
دارد؛ خواه حکومت براساس ایدئولوژی مادی استوار باشد و خواه براساس ایدئولوژی معنوی یا
تلفیقی از هر دو؛ مانند اجرای عدالت اجتماعی، اجرای قانون به طور مساوی، حفظ امنیت و نظم
اجتماعی، جلوگیری از تجاوز و انحرافات، استقلال و تمامیت ارضی، پایبندی به اصول و شرف
انسانی.

رعایت و اجرای برخی شاخصها با توجه به نوع حکومت و ایدئولوژی خاص آن، تابع اصول و
معیارهای اساسی آن حکومت است. چنانچه شالوده و ساختار حکومتی، الهی باشد، به نوعی و
اگر غیرالهی باشد، به نوعی دیگر است. نظیر رعایت حلال و حرام شرعی، پاکی و نجاسات در
خوردنیها و نوشیدنیها، حرام و حلال در معاملات و داد و ستدها و مسائل مربوط به روابط
اجتماعی، سیاسی و حتی زناشویی و خانوادگی.

در این نوشتار سعی بر این است که موارد فراگیر عوامل بقا، به صورت اختصار بررسی شود.
روند بحث ایجاب می کند که قبل از آن به دو مطلب اساسی که جنبه مقدماتی دارد پرداخته شود:

الف) ضرورت تشکیل حکومت و نظم سیاسی؛

ب) ایجاد حکومت دینی از منظر اسلام.

الف) انسان و ضرورت ایجاد حکومت

وجود نظم و انضباط در زندگی فردی و جمعی انسانها، نیازی طبیعی و غریزی است. از آغاز
پیدایش بشر تاکنون، بهترین شکل انضباط اجتماعی در جوامع بشری، در غالب ایجاد حکومت
بوده است. آثار تاریخی و کاوشهای علمی به وضوح این نظریه را ثابت می کند که جامعه انسانی
روزگاری را بدون حکومت و نظم اجتماعی نگذرانده است؛ هر چند شعاع حکومتها و عمر
پایداری آنها محدود به درون یک قبیله یا یک طایفه یا در محدوده جغرافیایی خاصی بوده باشد.

پدیده جنگ و مخاصمات منطقه ای، لشکرکشیها و منازعات گروهی و قبیله ای و … گواه
روشن وجود حکومتها بوده و می باشد. بنابراین وجود مقررات و نظم و نسق بخشی به جامعه
انسانی، نه تنها امروز از نیازهای طبیعی و ضروری بشر است، بلکه در دورانهای پیشین نیز از
ضرورتهای جامعه انسانی بوده است. ارسطو فیلسوف بزرگ می گوید:

«دولت و تشکیل حکومت جمعی از مقتضیات طبع بشری است؛ زیرا انسان دارای
سرشت مدنی است و ناگزیر است که به صورت اجتماعی زندگی کند. کسی که وجود
دولت را نفی می کند یا انسان وحشی است و یا موجود برتر از انسان است که نیازی به
دولت ندارد.»(۱)

افلاطون می گوید:

«تحصیل حیات با فضیلت برای افراد بشر جز به وجود دولت ممکن نیست؛ زیرا
طبیعت انسان به حیات سیاسی و زندگی اجتماعی متمایل است. بنابراین وجود
دولت از امور طبیعی است که انسان از آن بی نیاز نیست.»(۲)

جامعه شناسان و سیاستمداران غرب و شرق نیز همین عقیده را دارند و تشکیل حکومت و
سامان بخشیدن به وضع جامعه انسانی را در لوای تشکیل دولت از ضروری ترین نیازهای بشر
می دانند. پرداختن به دیدگاههای آنان موجب اطاله کلام خواهد شد.

ضرورت شکل گیری نظام سیاسی در اسلام

در اسلام تشکیل حکومت و نظام سیاسی به عنوان یک ضرورت اجتماعی فراتر از دیدگاههای
صاحب نظران غرب و شرق نگریسته شده و این نشان از دقت در جهان بینی اسلام دارد. در بینش
اسلام چون بشر از مواهب درک و عقل و شعور ذاتی برخوردار است و از طرفی زندگی و ادامه
حیات او به صورت جمعی پایه گذاری شده، ضروری است مطابق با شأن و منزلت خویش دارای
نظم و ضابطه جمعی مناسب باشد تا در سایه آن امنیت و آسایش خود را برای رشد و شکوفایی
استعدادهایش به دست آورد. شاهد بر این مدّعا بیان نورانی امام علی ـ علیه السلام ـ است که در
پاسخ به شعار انحرافی گروه خوارج نهروان که می گفتند: «لا حکم الا للّه»، فرمود:

«و انه لابد للناس من امیرٍ بَرٍّ او فاجرٍ یعمل فی اِمْرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و
یُبلِّغ اللّه فیها الاجلَ و یُجمع به الْفَیْ ءُ و یقاتَلُ به العدوُ و تأمن به السبلُ و یؤخذ به
للضعیف من القَویِّ.»(۳)

«مردم به زمامدار نیک یا بد نیازمندند تا مؤمنان در سایه حکومت به کار خود
مشغول و کافران هم از آن سود ببرند تا آنگاه که وعده حق سر رسد و مدت هر یک در
رسد. در سایه حکومت او مال دیوانی را فراهم آورند و با دشمنان پیکار کنند و راهها
را ایمن سازند و به نیروی او حق ناتوان را از توانا بستانند.»

حضرت، موارد یاد شده را از برکات دولت و حکومت می داند. چنان که فرموده است:

«والٍ ظلومٌ غشومٌ خیرٌ من فتنهٍ تدومٍ.»(۴)

«حکومت ستمگر کینه توز از فتنه و هرج و مرج مداوم بهتر است.»

در بیان دیگر چنین فرمود:

«اسدٌ حطوم خیرٌ من سلطان ظلوم. و سلطان ظلوم خیرٌ من فتن تدوم.»(۵)

«شیر درنده بهتر از حاکم ستمگر و حاکم ستمگر بهتر از وجود فتنه های همیشگی
است.»

و نیز فرمود:

«افضل ما مَنَّ اللّه سبحانه به علی عباده علمٌ و عقلٌ و ملکٌ و عدل.»(۶)

«برترین چیزی که خداوند بر بندگان خویش منت نهاد، علم، عقل، و حکومت و
عدالت است.»

در روایت دیگری علت پذیرش حکومت و ضرورت ایجاد نظم سیاسی را در جامعه امری
عقلی و منطقی دانسته، بر معیار اندیشه های بلند انسانی آن را حتمی می داند. فضل بن شاذان
نیشابوری روایتی از حضرت رضا ـ علیه السلام ـ نقل می کند که حضرت با کمال صراحت ضرورت
نظم سیاسی را یک امر پذیرفته شده در جامعه انسانی دانسته، مهم ترین دلایل داشتن حکومت
را چنین بیان می فرماید:

«فان قال فلمَ جَعَلَ اولی الامر و امر بطاعتهم، قیل لعلل کثیره منها انّ الخلق لما وقفُوا
علی حدّ محدود و امروا اَنْ لا یتعدو ذلک الحد لما فیه من فسادهم لم یکن یثبت ذلک
و لا یقوم الا بان یجعل علیهم فیه امیناً یمنعهم من التعدّی و الدّخول فیما خَطَرَ
علیهم فَجَعَلَ علیهم قیّماً یمنعوهم من الفساد و یقیم فیهم الحدود و الاحکام و منها
انا لا نجد من الفرق و لا مله من الملل بقوا و عاشوا الاّ بقیّم و رئیس لما لابدّ لهم من امر
الدین و الدنیا فلم یجز فی حکمه الحکیم ان یترک الخلق ممّا یعلم انّه لابد لهم منه و
لا قوام لهم الا بِه فیقاتلون به عدوهم و یقسّمون به فیئهم و یقیم لهم جمعتهم و
جماعتهم و یمنع ظالمهم من مظلومهم و منها انّه لو لم یجعل لهم اماماً قیّماً امناً
حافظاً مستودعاً لدرست الملّه و ذهب الدین و غیّرت السنّه و الاحکام و لزاد فیه
المبتدعون و نَقَصَ منه الملحدون و شبّهوا ذلک علی المسلمین.»(۷)

«اگر کسی بگوید که چرا خداوند اولی الامر برای مردم قرار داد و آنان را به پیروی از
ایشان فرمان داده است؟ در پاسخ گفته می شود، به دلایل فراوان! از جمله اینکه
خداوند برای زندگی بشر حدود و قوانینی تعیین فرموده است و به مردم فرمان داد
که از آن حدود و قوانین تجاوز نکنند؛ زیرا بر اثر نافرمانی فساد و تباهی برای آنان به
ارمغان آورده می شود. و باید توجه داشت که اجرای قانون و رعایت حدود همدیگر
تحقق نمی پذیرد مگر آنکه خداوند زمامداری امین برایشان بگمارد تا آنان را از
تعدی به حدود و ارتکاب محرمات بازدارد. از این رو خداوند سرپرستی برای مردم
تعیین فرموده است تا آنان را از فساد و تباهی بازدارد و احکام و قوانین اسلام را در
میان آنها اقامه نماید. از جمله دلیل اینکه هیچ ملت یا گروهی را در دنیا نمی یابیم که
بدون زمامدار و سرپرست زندگی کرده و ادامه حیات داده باشد؛ زیرا اداره امور دینی
و دنیوی آنان به زمامداری مدبر و مدیر نیازمند است. از حکمت خدا به دور است که
آفریدگان خود را بدون رهبر و زمامدار رها کند، حال آنکه خود به خوبی می داند که
مردم به ناچار باید حاکمی داشته باشند که جامعه را قوام بخشد و در نبرد با
متجاوزین و دشمنان رهبری کند، و اموال عمومی را میانشان تقسیم و نماز جمعه و
جماعات برای آنها برپا دارد، و از تجاوز و ستم بیدادگران به مظلومان جلوگیری کند.
دلیل دیگر اینکه اگر خداوند بر مردم زمامداری امین و مورد اطمینان قرار نمی داد به
یقین آئین و دین الهی از بین می رفت. احکام و سنت خداوند تغییر می کرد. بدعتها
در دین افزایش می یافت و بی دینان در مذهب الهی دست می بردند و آن را دچار
نقایص و کاستیها می کردند و شبهاتی در خصوص اسلام بین مسلمین رواج
می دادند.»

برشمردن این همه عوامل در تشکیل حکومت از سوی حضرت رضا ـ علیه السلام ـ ضرورت
شکل گیری نظم سیاسی را می رساند و بعید می نماید که مکتبی با همه گستردگی و دقت مبانی
ایدئولوژی و داشتن محتوای عمیق در فهم و معرفت اصول خویش از ارائه تشکیل یک نظام
سیاسی اجتماعی غفلت کرده باشد و چنین بینش دوراندیشانه ای نداشته باشد.

چنین اندیشه غلط، جفای جبران ناپذیری در حق مکتب حیات بخش و همواره پویای
اسلام است، و چنانچه در رغبت و توصیه اسلام به برپایی نظام سیاسی واجتماعی جامعه بشری
هیچ دلیل نقلی وجود نمی داشت ـ در حالی که در منابع اصیل دین و مجامع روائی دلایل و
مستندات زیادی به چشم می خورد ـ اصل ایجاد حکومت از لوازم عقلی بشر است و هرگز
نمی توان جای خالی عدم تشکیل حکومت را در صحنه وسیع بینش اسلام مشاهده کرد.

اصولاً اجرای دستورهای دینی نیاز به بستر مناسب و مساعدی دارد و برنامه های عمومی
اسلام در شیوه اجرا لزوماً برپایی یک نظام سیاسی را می طلبد وگرنه طرح همه موارد لغو و بیهوده
خواهد بود، و چیزی که لغو و بیهوده باشد، هرگز از سوی خدای حکیم و بصیر صادر نخواهد شد.

نظر اسلام در اصل پیدایش و شکل گیری حکومت روشن است و همان گونه که اشاره شد
اسلام ایجاد و تشکیل حکومت را برای حفظ شأن و منزلت انسان و تأمین مقاصد بشریت از
ضروری ترین نیازها می داند. آنچه بعد از این مورد دقت و تأمل است، نوع حکومت است.

حال که به حکم عقل و فطرت و شیوه زندگی اجتماعی انسانها ایجاب می نماید که جامعه
دارای نظم و قانون باشد، آیا وجود و شکل هر حکومتی، هدف اسلام را تأمین می سازد یا اینکه
اسلام در نوع حکومت ـ جدا از نظریات دیگر مکاتب بشری ـ ، دیدگاه خاص خودش را دارد؟ آنچه
در این قسمت باید به آن اشاره شود، این است که اسلام همانند مکاتب دیگر نسبت به اصل
حکومت و نوع آن نظر دارد.

ب) تشکیل حکومت دینی از منظر اسلام

اسلام در کیفیت اداره جامعه انسانی با رعایت شأن و منزلت انسان و جایگاه رفیع آن در بین همه
موجودات و با توجه به امتیازاتی که برای نوع بشر قائل است، بهترین و صالح ترین نوع حکومت را
حکومت دینی می داند؛ و معتقد است برقراری نظم در جامعه همانند تمایلات نفسانی نظیر
گرسنگی، تشنگی و … از نیازهای غریزی و طبیعی انسان است.

چه زیبا و شایسته است که این تمایلات با ابزارهای مطابق با شأن وی ارضا شود نه با ابزاری
که با مقام وی ناسازگار و متضاد است.

روشن ترین گواه بر تشکیل حکومت در اسلام، روش رهبران دین، خصوصاً پایه گذار و
آورنده آن حضرت محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ است. در سیره عملی آن حضرت، اعمال
سیاست برپایی نظام واحد اجتماعی به روشنی قابل لمس است. هنگامی که پیامبر اسلام وارد
شهر مدینه شد در فاصله کوتاهی، زمینه برپایی نظام سیاسی مستقلی را فراهم ساخت و شخصاً
به اداره آن اقدام نمود و در مدت ده سال حکومت، نمونه نظام توحیدی را به دنیا عرضه کرد.

آن حضرت با استقرار در شهر یثرب به لحاظ حساسیت حضور مسلمانان در آن منطقه،
چند حرکت مهم و استراتژیک انجام داد:

۱ـ ایجاد ارتش منظم و قوی، از آنجا که می دانست اقوام و گروههای مختلف، به ویژه اهل
کتاب مدینه و اطراف آن، با همدستی کفار و بت پرستان قریش آرام ننشسته، قطعاً توطئه هایی
علیه اسلام انجام خواهند داد، از این رو ارتش منظم و آماده ای را ساماندهی کرد و شخصاً
فرماندهی نیروهای مسلح را به عهده گرفت و عزل و نصب و قرارداد جنگ و صلح را امضا فرمود؛

۲ـ انعقاد معاهدات نظامی و عقد قرارداد عدم تعرض با گروهها و احزاب مدینه و اطراف آن
تا بتواند در سایه امنیت نسبی به تدریج پایه های حکومت اسلامی را مستحکم کرده، از تعرض
آنان مصون بماند؛

۳ـ بنای مسجد برای رسیدگی امور قضایی و اجرای کارهای فرهنگی و حل منازعات و
اجرای حدود و از همه مهم تر بیان مسائل شرعی و تبلیغ احکام و برنامه های تربیتی و آموزشی و
سرانجام اداره امور سرزمینهای اسلامی؛

۴ـ برقرار کردن عقد اخوت به لحاظ تحکیم بخشی به وحدت و انسجام و دوستی در بین
اقشار مسلمانان، به ویژه بین مهاجر و انصار؛ به طوری که هر یک در غیاب دیگری حافظ مال و
ناموس و عرض همدیگر باشند.

سیره عملی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ ثابت می کند که او در نخستین روزهای
رسالت در پی تأسیس نظام سیاسی بود، امّا چون در مکه وضعیت اجتماعی و برخی از مقدمات
تشکیل حکومت فراهم نبود، و از طرفی آن حضرت در مکه مأمور آشکار ساختن رسالت عمومی
از سوی خداوند متعال نشده بود، پس از هجرت به مدینه و استقرار در این شهر، طبق فرمان الهی
به طور آشکار برنامه های تبلیغی و دعوت مردم به گرویدن اسلام را انجام داد(۸) و شخصاً امور کشور
را به دست گرفت و برای تشکیل و اداره دولت اسلامی بهترین اساسنامه را تنظیم فرمود و کلیه
اقداماتی را که معمولاً زمامداران برای اداره کشور انجام می دهند، خود انجام داد؛ با این تفاوت که
سیاست او مطابق با اصول تعالیم عالیه اسلام بود و همانند سایر حاکمان بر اعمال استانداران،
فرمانداران و مقامهای عالی قضائی و گردآورندگان مالیات و فرماندهان ارشد نظامی و … نظارت
کامل و در عزل و نصب دخالت مستقیم داشت و فرمانهای جنگ و صلح صادر می کرد و قراردادها
و مقاوله نامه های سیاسی، اقتصادی، نظامی را تنظیم و با حفظ رعایت مصالح اسلام به اجرا در
می آورد.

با ذکر این مقدمه، روشن می شود که لزوم حکومت در جامعه اسلامی از نظر عقل و شرع و
نیز مستندات و منابع تاریخی از جمله موضوعات مسلم و بدیهی است. ناگفته نماند که این
موضوع حیاتی و اصولی که سرنوشت مسلمانان و سرزمینهای اسلامی بدان وابسته است، در
طول تاریخ مورد بی مهری قرار گرفته و در خصوص آن پژوهش ارزشمندی انجام نشده است؛ به
طوری که هیچ یک از معارف دینی در هیچ یک از بخشهای آن به اندازه نظام سیاسی و حکومتی
اسلام در پرده ابهام باقی نمانده است؛ جز آنکه در دهه های اخیر اقدامات علمی سودمندی
صورت گرفته و امید است در آینده شاهد حرکتهای مثبت تر دیگری باشیم.

علل بقا یا عوامل پایداری حکومتها

۱ـ عدالت اجتماعی

بررسیها در سنت و سیره عملی معصومین و رهبران دین ـ علیهم السلام ـ به ویژه دوران چند
ساله حکومت پیامبر اسلام و امام علی ـ علیهماالسلام ـ بسیاری از حقایق را در بعد حکومتی
روشن ساخت. اگر امت اسلام دوره چند ساله پیامبر و امام علی ـ علیهماالسلام ـ را نمی داشت،
شاید امروز مطلب چندانی راجع به شیوه عملی حکومت دینی نمی دانست.

عاملی که در حکومتها نقش محوری دارد، این است که حاکمان باید نسبت به اجرای
عدالت، دقیق و حساس باشند تا حکومت استقرار بیشتری پیدا کند. در بیانات رهبران دینی
خصوصاً امام علی ـ علیه السلام ـ نسبت به اجرای کامل عدالت فراوان تأکید شده است و خود آن
بزرگوار، مجسمه عدالت بود.

به همین دلیل هنگامی که از عدل و عدالت بحث می شود، همه توجّهات در آغاز به سمت
آن حضرت معطوف می گردد؛ چنان که سرانجام خود نیز در مسیر اجرای عدالت به شهادت
رسید.

قبل از بیان نمونه ها، باید به این نکته توجه داشت که اگر در آغاز به دست گرفتن زمام امور
فردی عادل تر و شایسته تر از علی ـ علیه السلام ـ وجود می داشت، قطعاً آن امام بزرگوار زمام
حکومت را در اختیار نمی گرفت و به فرد شایسته تر از خود واگذار می کرد. ولی او نه تنها
شایسته ترین و عادل ترین فرد عصر خودش بود، بلکه شایسته ترین و برترین فرد همه اعصار
خواهد بود.

هنگامی که حضرت، عنان حکومت و خلافت ظاهری را پس از خلفای سه گانه به دست
گرفت، بر این اعتقاد بود که سیستم براساس عدالت اسلامی اداره نمی شده و به اصطلاح، امور در
جای شایسته خود قرار نداشته است. شایستگان به کناری زده شدند؛ نابکاران و پست فطرتان بر
اریکه قدرت تکیه زدند؛ ارزشهای دینی جای خود را به ضد ارزشها دادند؛ کارهای اساسی در
کشور انجام نگرفت و فرقه گرایی و جناح بازی رواج یافت. سیاست حضرت بر این بود که تمام
سیستم یا بیشتر آن را به هم بریزد و پایه های حکومت را براساس عدالت اسلامی تنظیم نماید.
وی در یکی از سخنرانیهای روزهای نخست زمامداری خود چنین فرمود:

«واللّه لَوْ وجدته قد تزوج به النساء و مُلِکَ به الاماء لَرَدَدْتُهُ فانَّ فی العدل سعهً و من
ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق.»(۹)

«به خدا سوگند بیت المال تارا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.