پاورپوینت کامل ضروریات دین(قسمت پنجم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ضروریات دین(قسمت پنجم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضروریات دین(قسمت پنجم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ضروریات دین(قسمت پنجم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۴۸

فصل دوم: حکم مرتد

برای بیان حکم مرتد، ابتدا شرایط ارتداد و سپس اسباب آن را بیان می کنیم:

شرایط ارتداد از دیدگاه مذاهب اسلامی

همه مذاهب اسلامی وجود چند شرط را در مرتد ضروری می دانند: ۱ـ بلوغ؛ ۲ـ عقل؛ ۳ـ
اختیار.

از متون شیعه، دیدگاه صاحب جواهر را نقل می کنیم:

«(یشترط فی الارتداد) بقسمیه (البلوغ و کمال العقل و الاختیار) بلا خلافٍ معتدٍ به
أجدُهُ فیه … و حینئذٍ (فلو اُکره کان نطقه بالکفر لغواً) … (ولو ادعی الاکراه مع وجود
الاماره) علی ذلک کالأسر عند الکفار (قُبِل) ترجیحاً لحقن الدماءِ و استصحاباً
للاسلام و درءِ الحدّ بالشبهه.»

«در ارتداد به هر دو قسمش، بلوغ و کمال عقل و اختیار شرط است بی هیچ
اختلاف قابل توجهی … از این رو اگر کسی را مجبور کنند سخنان کفرآمیز بر زبان
آورد، حکمی متوجه او نمی شود … و اگر کسی ادعای اجبار و اکراه کند با وجود
قرینه ای مانند اسارت نزد کفار، پذیرفته می شود؛ از باب ترجیح حفظ جان و
استصحاب بقای اسلام و دست نگه داشتن از اجرای حدّ به سبب وجود شبهه.»

در قواعد الاحکام علامه حلی، «قصد» نیز از شرایط ارتداد شمرده شده است:

«و یشترط فی المرتد البلوغ و العقل و الاختیار و القصد … ولو ادعی عدم القصد او
الغفله او السهو او الحکایه من الغیر صُدّق من غیر یمین و فی الحکم بارتداد
السّکران او اسلامه اشکال اقربه المنع.»

«در مرتدّ، بلوغ و عقل و اختیار و قصد شرط است … از این رو اگر کسی ادعای عدم
قصد یا غفلت یا حکایت سخن غیر را نماید، تصدیق می گردد بدون سوگند، و در
حکم به ارتداد مست یا اسلام او اشکال است. قول نزدیک تر به واقع، منع ارتداد
وی است.»

اسباب ارتداد

فقهای ما اسباب ارتداد را در دو مورد کلی منحصر می کنند: ۱ ـ فعلی: یعنی با انجام دادن
کاری مثل سجده بر بتها و پرستش خورشید ارتداد حاصل شود؛ ۲ ـ قولی: یعنی با لفظ و
گفتاری که بر انکار دین و خروج از آن دلالت کند، ارتداد به وجود آید. سبب قولی خود، دو
قسم است؛ گاه فرد به طور مستقیم و صریح خروج خود را از دین اعلام می کند و گاه
غیرمستقیم و به طور التزامی کفر خود را اعلام می دارد؛ مانند انکار ضروری دین که
مستلزم انکار رسالت پیامبر و خروج از دین است.

شهید ثانی اسباب ارتداد را سه گونه شمرده است:

«و الکفر یکون بنّیهٍ و بقولِ کفرٍ و فعل مکفّرٍ فالاول العزم علی الکفر ولو فی وقت
مترقب و فی حکمه التردد فیه و الثانی کنفی الصانع لفظاً او الرّسل و تحلیل
محرَّم… .

و الثالث ما تعمدَّه استهزاءً صریحاً بالدّین او جحوداً له کالقاءِ مصحف او بعضه فی
قاذوره قصداً او سجودٍ لصنمٍ … .»

«کفرگاه با نیت است و گاه با سخن و گاه به وسیله انجام دادن کاری. قسم اول مثل
تصمیم بر ارتداد است ولو در آینده، و در حکم تصمیم است تردید در آن. قسم
دوم مثل نفی خداوند و پیامبران و حلال دانستن حرام … قسم سوم کارهایی
است که از سر استهزای دین انجام دهد یا از سر انکار دین مثل انداختن قرآن یا
برخی صفحات آن در جاهای نجس… .»

بعد فرموده است می توان سبب دوم و سوم را به اولی بازگرداند:

«و یمکن رد هذه الامثله الی الاول حیث یعتقدها من غیر لفظ.»

در کتاب التحفه السّنیّه آورده است:

«فی الارتداد … و هو یحصل بالفعل کالسجود للصَّنم … و بالقول کاللفظ المصرّح
بانکار ما علم ثبوته من الدین ضرورهً کوجوب الصلوه و الزکوه و….»

«ارتداد با عمل حاصل می شود مانند سجده در برابر بت … و به زبان نیز مثل
سخنی که صریح در انکار ضروریات دین مثل وجوب نماز و زکات و … باشد.»

دشنام دادن به پیامبر نیز از اسباب ارتداد است که به طور جداگانه و خاص در فقه و
متون دینی آمده است. علامه حلی نوشته است:

«سابّ النبی او احد الائمه یقتل و یحلّ لکلّ من سمعه قتله مع الامن علیه و علی
ماله و غیره من المؤمنین لامع الضّرر.»

«دشنام دهنده به پیامبر و یکی از ائمه علیهم السلام کشته می شود و حلال است برای کسی
که آن را شنید او را بکشد، مگر آن که احتمال ضرر بر جان و مال خود و دیگران
بدهد.»

مذاهب چهارگانه همگی دشنام دهنده به پیامبر را مستحق اعدام می دانند و
بیشترشان معتقدند توبه دشنام دهنده نیز پذیرفته نیست.

موجبات ارتداد از نظر اهل سنت، سه قسم است:

۱ ـ سخنی که صراحتاً دلالت بر کفر کند؛ ۲ ـ سخنی که لازمه اش کفر باشد، مثل آن
که بگوید خدا مثل دیگر اجسام جسم است؛ ۳ ـ کاری که مستلزم کفر باشد، مثل پرت
کردن قرآن یا بخشی از آن در نجاست:

«و یکون ذلک بصریح القول کقوله اشرک باللّه او قولٍ یقتضی الکفر کقوله انَّ اللّه
جسم کالاجسام او بفعلٍ یستلزم الکفر لزوماً بیّناً کالقاء مصحفٍ او بعضه.»

حکم مرتدّ از دیدگاه مذاهب اسلامی

همه فقهای مذاهب اسلامی بدون کم ترین اختلاف نظر معتقدند که هرگاه ارتداد با
تمامی شرایطش حاصل شود، حکم آن قتل است و مرتد باید کشته شود. اما دلایل آنان
عبارت است از:

۱ـ اجماع؛

۲ـ صریح قول خدا به حبط اعمال مرتد در دنیا و آخرت و استحقاق حتمی و ابدی
عذاب دوزخ:

«یَسْئَلوُنَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ … وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِه فَیَمُتْ وَ هُوَ
کافِرٌ فَاوُلئِکَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ وَ اُولئِکَ اَصْحابُ النّارِهُمْ فیها
خالِدُونَ»

درباره آیه شریف چند نکته شایان ذکر است:

الف) حکم اعدام در آیه ذکر نشده است و از مفهوم آن نیز نمی توان حکم اعدام را
استخراج کرد؛ بلکه فقط عذاب اخروی و حبط عمل در مورد آنان ذکر شده است. گذشته
از این، روشن نشده است که آیا مرتد علاوه بر حبط عمل و دوزخ، در قوانین اسلامی،
مجازات دنیوی نیز دارد یا خیر؟

ب) سخن به گونه ای مطرح شده است که گویا اگر مرتد قبل از فرا رسیدن مرگش به
توبه رو آورد از حبط عمل و آتش دوزخ رهایی خواهد یافت؛ ولی این نکته روشن نشده که
توبه فقط در مترتب نشدن آثار اخروی اثر دارد یا آثار ارتداد ـ از جمله اعدام ـ را نیز شامل
می شود.

۳ـ سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود:

«من غیَّر دینه فاضربوا عنقه.»

«هر که دینش را تغییر داد، او را بکشید.»

۴ـ سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود:

«من بدّل دینه فاقتلوه.»

«هر که دینش را تغییر داد، او را بکشید.»

۵ـ سخن دیگر از پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود:

«لا یحل دم رجل یشهد ان لا اله الاّ اللّه و انّی رسول اللّه الاّ احد ثلاث نفرٍ النفس
بالنفس و الثیّب الزّانی و التارک لدینه المفارق للجماعه.»

«خون کسی که شهادتین را می گوید حلال نیست، مگر یکی از این سه نفر؛ جان
در مقابل جان، و زنا کننده همسردار و کسی که دین خود را ترک می کند و از
جماعت مسلمانان جدا می شود.»

۶ـ حدیث دیگری که در آن آمده است:

«لا یحلّ دم امرءٍ مسلمٍ الاّ باحدی ثلاثٍ؛ زنا بعد حصانٍ، او ارتدادٍ بعد اسلامٍ او قتلِ
نفسٍ بغیر حقٍ یُقتل به.»

«ریختن خون هیچ مسلمانی جایز نیست مگر به یکی از سه علت: زنای محصنه،
ارتداد از دین یا قتل کسی به ناروا.»

فقهای اسلامی، هر چند در قتل مرتد اشتراک دارند، در برخی شرایط و خصوصیات
آن اختلاف دارند؛ فقهای اهل سنت بین مرتد ملی و فطری فرقی نگذارده و تصریح
کرده اند که هرگاه ارتداد فرد از شبهه معقولی باشد، شخص مرتد کشته نمی شود؛ بلکه
صاحب نظران در رفع شبهه او تلاش کرده و به او کمک خواهند کرد تا مشکل عقیدتی اش
برطرف شود و اگر شبهه معقول ارائه نکند، واجب القتل است، مگر از قاضی مهلت
بخواهد و بر قاضی مستحب است سه روز به او مهلت دهد و سپس اگر توبه نکرد کشته
خواهد شد.

فقهای شیعه مرتد را دو گونه می دانند: مرتد فطری و مرتد ملی. مرتد فطری کسی
است که از ابتدا مسلمان بوده است و سپس از دین بر می گردد. مرتد فطری چند حکم دارد
که عبارت است از:

۱ـ بدون قید و شرط و حتی تقاضای توبه کشته می شود؛

۲ـ از همسر مسلمانش باید جدا شود؛

۳ـ همسرش باید عده وفات نگهدارد؛

۴ـ اموال مرتد بین ورثه اش تقسیم می شود.

دیدگاه شیعه مستند به سخن امام صادق علیه السلام است که عمار ساباطی از او نقل کرده
است:

«کلّ مسلمٍ بین المسلمین ارتدّ عن الاسلام و جحد محمداً نبوّته و کذّبه فانّ دمه
مباح لمن سمع ذلک منه و امرأته بائنه منه یوم ارتدّ و تقسم امواله علی ورثته و
تعتدّ امرأته عدّه المتوفّی عنها زوجها و علی الامام ان یقتله و لا یستتیبه.»

مرتد ملّی کسی را گویند که مسلمان نبوده و مسلمان شده و سپس از دین برگشته
است. احکام مرتد ملی عبارت است از: ۱ـ باید از او بخواهند توبه کند و سه روز به او مهلت
بدهند، اگر توبه کرد رها می شود وگرنه کشته می شود؛ ۲ـ از آغاز ارتداد، همسر مسلمانش
از او جدا می شود.

بنابراین اموالش بین ورثه تقسیم نمی شود؛ بلکه اگر توبه نکرد و کشته شد، تقسیم
می شود.

نکته ای که باید بدان توجه داشت آن است که این قول مخالف دارد. در حق الیقین
آمده است:

«ابن جنید ـ از علمای ما ـ قائل شده که مرتد یک قسم است؛ خواه ملی باشد و
خواه فطری، او را تکلیف به توبه می کنند، اگر توبه کند قبول می کنند و الاّ او را
می کشند و اکثر سنیان به این قائل اند و خالی از قوتی نیست.»

ملاحظه می شود که علامه مجلسی نیز این قول را تقویت کرده است.

فصل سوم: بحثی قرآنی درباره حکم ارتداد

قرآن کریم، مهم ترین منبع فقه اسلامی است و در هر بحث فقهی باید دیدگاه قرآن کریم
ملاحظه شود. ما نیز در مسئله مرتد به قرآن کریم مراجعه و این بحث را پی می گیریم.
پرسش ما در این تحقیق آن است که آیا حکم مرتد، در قرآن آمده و اگر آمده، حکم آن
چیست؟

خداوند در قرآن کریم تمام احکامی را که مورد نیاز بندگان بوده، آورده است و این
احکام جاودانی و برای همیشه تاریخ است و از هیچ چیز در قرآن فروگذار نشده است:
«ولا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین». احکامی مانند عبادات، معاملات، دیات، قصاص و
… در قرآن آمده است. در مورد بحث حدود نیز آیات فراوانی در قرآن موجود است که به
روشنی، حکم آن را بیان کرده است. به عنوان نمونه درباره سارق فرموده است:

«و السّارق و السّارقه فاقطعوا ایدیهما جزاءً بما کسبا نکالاً من اللّه»

«دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملشان ببُرید، این عقوبتی است که خدا بر
آنان مقرر داشته است.»

در این آیه به وضوح فرموده است که جزای دزد این است که دستش قطع شود. این
حکم، از حدود الهی است.

درباره زناکار نیز در قرآن آمده است:

«و الزّانیه و الزّانی فاجلدوا کلَّ واحدٍ منهما مأه جلده»

«زن زناکار و مرد زناکار هر کدام را صد تازیانه [به عنوان جزای آنان] بزنید.»

خداوند متعال که در قرآن احکام دیات و جروح و هر چه را نیاز بوده فرموده است،
باید حکم مهمی مانند ارتداد را نیز بیان فرموده باشد؛ زیرا حد ارتداد برای جلوگیری از
اختلاف و انحلال نظام جامعه اسلامی است. حال به آیه ای که ارتداد را مطرح کرده توجه
می کنیم:

«و لایزالون یقاتلونکم حتّی یردّوکم عن دینکم ان استطاعوا و من یرتدد منکم
عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم فی الدّنیا و الآخره و اولئک
اصحاب النارهم فیها خالدون»

«کافران پیوسته با شما کارزار کنند تا آن که اگر بتوانند شما را از دین خود
برگردانند و هر کس از شما از دین خود برگردد و به حال کفر باشد تا بمیرد، چنین
اشخاصی اعمالشان در دنیا و آخرت ضایع و باطل گردیده و آنان اهل جهنم اند و
در آن همیشه معذب خواهند بود.»

در این آیه شریف، با توجه به سیاق آیات پیشین، باید بعد از ذکر «و من یرتدد منکم
عن دینه» جزاءِ آن مطرح شود؛ اما این گونه نیست و یک شرط دیگر بعد از آن آورده
می شود: «فیمت و هو کافر» و این شرط در ادبیات عرب به این معناست که نباید مرتد قبل
از توبه بمیرد و اگر قبل از توبه مُرد، آن گاه اعمالش حبط می شود و … خداوند در واقع به
مرتد فرصت دیگری می دهد که توبه کند و امید و انتظار توبه از او دارد. فرصتِ داده شده
نیز محدود نیست؛ بلکه تا قبل از مرگ وقت دارد که از ارتداد برگردد. مفهوم این شرط آن
است که اگر توبه کرد و سپس مرد، به گونه دیگر با او برخورد خواهد شد.

در آیه شریف دیگری چنین آمده است:

«ان الذین آمنوا ثمَّ کفروا ثم آمنوا ثمَّ کفروا ثمَّ ازدادوا کفراً لم یکن اللّه لیغفر لهم
ولا لیهدیهم سبیلاً»

«آنان که نخست ایمان آوردند، سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند، دگر باره کافر
شدند، پس بر کفر خود فزودند. اینان را خدا نخواهد بخشید و به راهی هدایت
نخواهد فرمود.»

در این آیه شریف نیز ذکری از جزاءِ اعدام برای مرتد نرفته است؛ بلکه عدم غفران
آنان و عدم هدایت آنان به راهی، جز راه اسلام که آنان را به سعادت برساند، مطرح شده
است که در نتیجه گمراهی و عذاب اخروی را در پی خواهد داشت.

در آیه شریف دیگری می فرماید:

«انّ الّذین ارتدّوا علی ادبارهم من بعد ما تبیَّن لهم الهدی الشَّیطان سوّل لهم و
املی لهم»

«آنان که پس از بیان شدن راه هدایت بر آنها باز به دین پشت کرده و مرتد
شده اند، شیطان کفر را در نظرشان جلوه گر ساخت و به آمال و آرزوهای دراز
فریبشان داد.»

در این آیه شریف نیز به جای ذکر حکم مرتد، دلیل ارتداد که فریب شیطان است،
بیان شده و ذکری از مجازات اعدام مرتد نرفته است.

در آیه دیگری آمده است:

«یا ایّها الذین آمنوا من یرتدَّ منکم عن دینه فسوف یأتی اللّه بقوم یحبّهم و
یحبّونه اذلّه علی المؤمنین اعزّه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل اللّه و لا
یخافون لومه لائم ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء و اللّه واسعٌ علیم»

«ای گروهی که ایمان آوردید هر که از شما از دین خود مرتد شود، به زودی خدا
قومی را که [بسیار] دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان
سرافکنده و فروتن و به کافران سرافراز و مقتدرند، (مانند علی علیه السلام و شیعیانش)
به نصرت اسلام بر می انگیزد که در راه خدا جهاد کنند و در راه دین از نکوهش و
ملامت احدی باک ندارند. این است فضل خدا، به هر که بخواهد عطا کند و خدا را
رحمت نامنتهاست و به احوال هر که استحقاق آن را دارد داناست.»

در این آیه نیز به اعدام مرتد اشاره نشده است و به آمدن اقوام و مؤمنان واقعی اشاره
شده است.

در آیه دیگری آمده است غضب خداوند بر کسی که از دین بیرون می رود خواهد
بود؛ اما قرآن حکم جزایی در دنیا برایشان مشخص نمی کند:

«من کفر باللّه من بعد ایمانه الاّ من اُکره و قلبه مطمئنٌ بالایمان و لکن من شرح
بالکفر صدراً فعلیهم غضبٌ من اللّه و لهم عذابٌ عظیمٌ»

«هر کس بعد از آن که به خدا ایمان آورده باز کافر شد، نه آن که به زبان از روی
اجبار کافر شود و دلش در ایمان ثابت باشد، [مانند عمار یاسر] بلکه به اختیار
کافر شد و با رضا و رغبت و هوای نفس دلش آکنده به ظلمت کفر گشت بر آنها
خشم و غضب خدا و عذاب سخت دوزخ خواهد بود.»

شکی نیست که غضب خداوند بر مرتدان است و در آخرت عذاب شدید خواهند
شد؛ اما این مطلب با حکم قتل و اعدام در دنیا فرق دارد.

وقتی در جنگ احد کفار مکه شایع کردند که پیامبر کشته شده است، تعدادی از
مردم به شک افتادند و قصد داشتند به وسیله عبداللّه أبی از ابوسفیان امان بگیرند و به
کفر برگردند. سپس این آیه شریفه نازل شد:

«و ما محمّد الاّ رسول قد خلت من قبله الرّسُل افإن ماتَ او قتل انقلبتم علی
اعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضّراللّه شیئاً و سیجزی اللّه الشاکرین»

در این آیه شریف نیز بعد از جمله «و من ینقلب علی عقبیه» که شرط است، جزای
آن نیامده بلکه به جای جزای شرط آمده است: «فلن یضرّاللّه شیئاً» یعنی اگر شما مرتد
شوید و به جاهلیت و کفر خود بازگردید، به خدا هیچ ضرری نخواهد رسید و ما به زودی
اجر انسانهای شکرگزار را خواهیم داد.

خداوند در قرآن کریم فرموده است، کسی که بعد از ایمان کافر شد و به خطای خود
پی برد و بازگشت، خداوند توبه او را قبول می کند؛ اما اگر بعد از کفر بر شدت کفر افزود و در
کفر فرو رفت، خداوند توبه اش را نمی پذیرد و این می رساند که کسی که در ارتداد گرفتار
شده باید به طرف توبه شتاب گیرد قبل از آن که قلبش قساوت پیدا کند و دیگر توبه اش
پذیرفته نشود.

«انّ الذین کفروا بعد ایمانهم ثمّ ازدادوا کفراً لن تقبل توبتهم و اولئک هم
الضّالّون»

«همانا آنان که بعد از ایمان کافر شدند و بر کفر خویش افزودند هرگز توبه آنان
پذیرفته نشود و به حقیقت، گمراهان، آنان خواهند بود.»

آیه زیر درباره یهودیان زمان پیامبر نازل شده است:

«و قالت طائفه من اهل الکتاب آمنوا بالّذی اُنزل علی الّذین آمنوا وجه النّهار و
اکفروا آخره لعلّهم یرجعون»

«گروهی از اهل کتاب گفتند که به دین و کتابی که بر مسلمانان نازل شده اول روز
[به خدعه] ایمان آورید و آخر روز کافر شوید، شاید بدین حیله آنها نیز از دین
اسلام برگردند.»

مشرکان عرب به یهود به عنوان اهل کتاب، نظر خاصی داشتند؛ و یهود نیز از این
مطلب آگاه بود و می خواستند سوء استفاده کنند. نقشه کشیدند تا در ظاهر اسلام را
بپذیرند و در پایان روز کافر شوند و در دلِ اعراب تزلزل ایجاد کنند و آنان خیال کنند در
اسلام چیزی نیست و این دین بر خطاست، وگرنه این اهل کتاب این قدر سریع از آن بر
نمی گشتند. قرآن کریم یهود را این گونه وصف می کند که آنان بر زندگی دنیا بسیار
حریص و علاقه مند هستند:

«و لتجدنّهم احرص الناس علی حیاه الدّنیا»

با توجه به این خصیصه روحی یهود، به نظر می رسد آنان، در این کار خود احساس
خطر نمی کرده اند. شاید این عمل برای آنان حکم خطرناکی نداشته است که جرأت پیدا
می کردند و به آسانی ایمان آورده و در آخر روز کافر می شدند.

در سوره آل عمران جزای مرتد صریحاً آمده است:

«کیف یهدی اللّه قوماً کفروا بعد ایمانهم و شهدوا انّ الرسول حقّ و جائهم
البیّنات و اللّه لا یهدی القوم الظّالمین اولئک جزاؤهم اَنَّ علیهم لعنه اللّه و
الملائکه و الناس اجمعین خالدین فیها لا یخفَّف عنهم العذاب و لا هم ینظرون الاّ
الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا فانّ اللّه غفورٌ رحیم»

«چگونه خداوند گروهی را که از راه عناد و سرکشی بعد از ایمان به خدا و گواهی
دادن به راستی رسول او و بعد از ادله روشن باز کافر شدند، به راه راست هدایت
کند؟ خدا هرگز گروه ستمکاران را به راه سعادت رهبری نخواهد کرد. کیفر آن
گروه کافر این است که بر آنان خدا و فرشتگان و همه مردمان لعنت کنند. جاوید
در جایگاه لعنت که جهنم است بمانند؛ و بر آنها عذاب خدا تخفیف نیابد و هرگز
نظر رحمت به سوی آنها نکند، مگر آنها که بعد از عصیان و بدکاری توبه کنند و هر
بدی کرده اند تدارک و اصلاح کنند که خدا بر آنها آمرزنده و مهربان است.»

در این آیات تصریح شده که جزای مرتدان لعنت خدا و ملائکه و مردم و آتش جهنم
است که در آخرت در آن جاودان خواهند بود؛ اما کلامی به صراحت در مورد قتل مرتد در
دنیا نیامده است و کسانی را که توبه کنند از این حکم مستثنا کرده است و آنان را به توبه
فرا می خواند؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.

فصل چهارم: مجری حدّ مرتدّ

دیدگاه اهل سنّت

شافعی ـ از ائمه اهل سنت ـ می گوید:

«و اذا ارتدّ الرجل عن الاسلام فجنی علیه رجل جنایه، فان کانت قتلاً فلا عقل و لا
قود و یعزّر لانَّ الحاکم الوالی للحکم علیه و لیس للحاکم قتله حتّی یستتاب و ان
کان دون النفس فکذلک.»

شافعی با این که قاتل مرتد را مستحق قصاص نمی داند، اما تعزیر را لازم می شمارد
و می گوید قتل مرتد از کارهای حاکم اسلامی است. حاکم اسلامی هم به شرط طلب توبه
و امتناع مرتد، اختیار قتل او را دارد.

احمد بن حنبل ـ از ائمه چهارگانه اهل سنت ـ می گوید، تمام فقها، اجرای مجازات
ارتداد را از اختیارات حاکم می دانند:

«و قتل المرتد الی الامام حرّاً کان او عبداً و هذا قول عامه اهل العلم الاّ شافعی فی
احد الوجهین فی العبد فان لسیّده قتله، لنا انّه قتلٌ لحق اللّه تعالی فکان الی
الامام … .»

نویسنده کتاب التشریع الجنائی از نویسندگان اهل تسنن چنین می نویسد:

«و الاصل انّ قتل المرتد للسَّلطات العامه فاِنْ قتله احد الافراد بدون اذن هذه
السَّلطات فقد اساء و افتات علیها فیعاقب علی هذا لا علی فعل القتل فی ذاته و
علی هذا الرأی فقهاء المذاهب الاسلامیه.»

«اصل آن است که قتل مرتد بر عهده حاکمان اسلامی است؛ اما اگر کسی مرتد را
کشت باید تنبیه شود تا دیگر به حق حکومت تجاوز نکند و البته به سبب کشتن
عقاب نمی شود. فقیهان مذاهب اسلامی بر این عقیده اند.»

از مجموع عبارات بر می آید که کشتن مرتد توسط دیگران، به خودی خود، عقابی
ندارد، اما چون فرد به حق حکومت تجاوز کرده، باید تعزیر شود.

دیدگاه فقهای امامیه

شیخ طوسی فرموده است، اگر کسی مرتد را بدون اجازه حاکم شرع بکشد، باید تعزیر
شود؛ زیرا قتل مرتد بر عهده حاکم شرع است: «… فعلیه التعزیر لانّه فَعَلهُ بغیر اذن الامام.»

شهید اول می فرماید: «و قاتل المرتد الامام او نائبه»؛ قاتل مرتد حاکم شرع یا نایب
اوست. مرحوم کاشف الغطاء نیز نوشته است:

«الفطری من معلوم الذّکوره و حکمه جواز القتل لکلّ احدٍ فی حضور الامام و غیبته
و وجوبه علی الامام مع بسط کلمته.»

مرحوم کاشف الغطاءِ مرتد را جایز القتل می داند و از دیدگاه او هر یک از مسلمانان
می تواند او را بکشد؛ اما واجب نیست، بلکه تنها بر امام واجب است که مرتد را به قتل
برساند.

علامه حلی در کتاب قواعد آورده است:

«المرتدّ ان کان عن فطره و کان ذکراً بالغاً عاقلاً وجب قتله، ولو تاب، لم یقبل توبته
و یتولی قتله الامام و یحلّ لکلّ سامع قتله.»

علامه حلی نیز قتل مرتد را برای همه مسلمانان حلال می داند. اما متولی اصلی این
حکم را امام دانسته است. ایشان در کتاب تلخیص المرام می نویسد:

«و یتولی قتل المرتد الامام فیعزّر غیره لو قتله و الاقرب سقوط الدّیه.»

منظور از امام در این عبارت و عبارات دیگر فقها، سلطان و حاکم سیاسی نیست؛
بلکه منظور حاکم شرع جامع الشرایط است و آنانند که صلاحیت دارند به قتل مرتد حکم
بدهند. در روایت آمده است:

«روی سلیمان بن داوود المنقری عن حفص بن غیاث قال: سألت ابا عبداللّه ـ
علیه السلام ـ من یقیم الحدّ، السلطان او القاضی؟ فقال ـ علیه السلام ـ : اقامه
الحدود الی من الیه الحکم.»

امام صادق علیه السلام اقامه حدود را بر عهده کسانی می داند که حکم بر عهده آنهاست و
آنان امامان و حاکمان شرع اند.

در روایت دیگر آمده است تنها امام می تواند به سبب مصالحی، برخی از حدود را
ببخشد و اجرا نکند:

«و روی الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب عن ضریس عن ابی جعفر ـ
علیه السلام ـ لا یعفی عن الحدود الّتی للّه عزّ و جل دون الامام، فامّا ما کان من
حق الناس فی حدّءٍ فلا بأس ان یعفی عنه دون الامام.»

چنین به نظر می رسد که اگر کسی مرتدی را کشت و توانست در دادگاه ثابت کند که
او مرتد و واجب ال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.