پاورپوینت کامل زندگی سیاسی امام هفتم علیه السلام ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندگی سیاسی امام هفتم علیه السلام ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگی سیاسی امام هفتم علیه السلام ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگی سیاسی امام هفتم علیه السلام ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۶۱

امام موسی بن جعفر علیهما السلام سپیده دم روز یکشنبه یا سه شنبه هفتم صفر سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ هجری قمری در «ابواء» – محلی
میان مکه و مدینه – از کنیزی به نام «حمیده » زاده شد و بنا بر قول مشهور در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ ه . ق در بغداد در زندان هارون
الرشید و به دستور وی به شهادت رسید . در این مقاله به مناسبت شهادت آن امام بزرگوار در دو بخش سخن خواهیم گفت; در
بخش نخست شرائط فرهنگی عصر امام هفتم علیه السلام را بررسی می کنیم و در بخش دوم به تحلیل و بررسی اوضاع سیاسی آن
روزگار و نیز موضع گیریهای امام موسی بن جعفر علیهما السلام در برابر زمامداران عصر خواهیم پرداخت .

اوضاع و شرائط فرهنگی و اجتماعی

پس از رحلت امام صادق علیه السلام با نص صریح آن حضرت، فرزندش موسی بن جعفر علیهما السلام در سن بیست سالگی به
امامت رسید و مدت سی و چهار یا سی و پنج سال، رهبری امت اسلامی را عهده دار شد . (۱)

بعد از امام ششم سردرگمی عجیبی در میان شیعیان نسبت به رهبری آینده پدیدار گشت و این در حالی بود که شبهه جانشینی
اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق علیه السلام در زمان حیات ایشان مطرح بود و به همین دلیل آن حضرت به مناسبتهای مختلف،
مسئله جانشینی اسماعیل را به شدت نفی می نمود و حتی هنگامی که اسماعیل در زمان حیات امام از دنیا رفت، آن حضرت
علی رغم اینکه به شدت از مرگ فرزندش متاثر شده بود، اصرار داشت تا رواندازی که بر پیکر مطهر اسماعیل بود برداشته شود تا
مردم مرگ او را به چشم خود ببینند .

شیخ مفید رحمه الله می نویسد: امام صادق علیه السلام در مرگ فرزندش اسماعیل، به شدت متاثر شد، و حزن و اندوه بر وی
سایه افکند و چندین بار دستور داد تا تابوت وی را بر زمین نهند و هر بار صورت او را گشود و نگاه کرد . امام علیه السلام با این کار
می خواستند کسانی که اسماعیل را جانشین پدر می پندارند، به مرگ وی یقین کنند . (۲)

با این حال شیعیان که در شهرهای دور و نزدیک پراکنده بودند، پس از وفات امام صادق علیه السلام به ۶ فرقه منشعب شدند;
فرقه اول کسانی بودند که به «مهدویت » امام صادق علیه السلام معتقد شدند و آن حضرت را آخرین جانشین پیامبر صلی الله علیه
و آله و قائم آل محمد صلی الله علیه و آله دانستند; فرقه دوم آنان که بر مهدویت اسماعیل اصرار می کردند و مرگ وی را باور
نداشتند; فرقه سوم به مرگ اسماعیل اذعان کردند و فرزندش محمد را به امامت برگزیدند; فرقه چهارم گروهی بودند که «عبدالله
بن جعفر» فرزند دیگر امام صادق علیه السلام را که به «افطح » معروف بود، امام دانسته و به «فطحیه » مشهور شدند; فرقه پنجم
محمد بن جعفر فرزند زیبای امام صادق که به «محمد دیباج » معروف بود را پیشوای خود نامیدند; فرقه ششم که گروه اکثریت را
تشکیل می دادند، به امامت موسی بن جعفر علیهما السلام گرویدند . (۳)

امام هفتم در چنین موقعیت اسف بار و ناهنجار فرهنگی اجتماعی، رهبری شیعیان را به عهده گرفت و توانست کشتی طوفان زده
امت اسلامی را از گزند حوادث، رهایی بخشیده، به ساحل نجات برساند .

هشام بن سالم می گوید: «پس از رحلت امام صادق علیه السلام به همراه «مؤمن الطاق » در مدینه بودیم، گروهی را مشاهده کردیم
که بر در خانه «عبدالله افطح » گرد آمده بودند; ما نیز نزد عبدالله رفته و برای آزمودن وی مسئله ای درباره زکات و نصاب آن مطرح
کردیم; ولی پاسخ درستی از وی نشنیدیم . با نگرانی از خانه وی بیرون آمدیم و در این اندیشه بودیم که از میان فرقه های موجود
کدامیک را برگزینیم، ناگهان پیرمردی از دور به ما اشاره کرد، نخست پنداشتیم که از جاسوسان «منصور دوانیقی » است که به
منظور شناسایی و دستگیری شیعیان گماشته شده است; آنها، اگر کسی را دستگیر می کردند، گردنش را می زدند، به رفیق خود
که همراه من بود گفتم که از من دور شده، جان خود را نجات ده و خودم آماده مرگ شدم، اما برخلاف انتظاری که داشتم، آن
شخص مرا به خانه موسی بن جعفر علیهما السلام راهنمایی کرد، وقتی نزد ایشان رسیدم پیش از هر سخنی فرمود: «لا الی
المرجئه ولا الی القدریه ولا الی الزیدیه و لا الی الخوارج، الی الی الی; نه به سوی قدریه بروید و نه معتزله و نه خوارج و نه زیدیه:
بلکه به سوی من بیایید . (۴) »

اوضاع و شرائط سیاسی

به گواهی تاریخ، از آنجا که بنی عباس در خود زمینه وجاهت اجتماعی نمی دیدند، نخست با شعار حمایت از علویان و خاندان علی
بن ابی طالب علیهما السلام روی کار آمدند و بنی امیه را از صحنه سیاست کنار زدند; اما با رسیدن به قدرت و به دست گرفتن
زمام امور مملکت، به گونه ای با علویان و شیعیان بد رفتاری کردند که به تعبیر ابوفراس شاعر، بنی امیه، یک دهم آن را هم انجام
نداده بودند . (۵)

این وضعیت از زمان به قدرت رسیدن منصور عباسی آغاز گردید و در سال ۱۴۸ هجری یعنی سال شهادت امام صادق علیه السلام
به اوج خود رسید; به گونه ای که شیعیان امام کاظم علیه السلام حتی از بردن نام امام، بیمناک بودند و آن حضرت را با عناوینی،
چون: عالم آل محمد، عبدصالح و الرجل یاد می کردند . البته این شرائط، امام هفتم و یاران آن حضرت را لحظه ای از مبارزه با
ستمگران بازنداشت; بلکه آنان با شیوه «تقیه » به این وظیفه دینی جامه عمل پوشیدند . و همان گونه که خود امامان معصوم علیهم
السلام در تعلیمات آسمانی خویش، بارها به پیروان واقعی خود آموخته اند که سازش با ظلم در هیچ زمانی جایز نیست، به صورت
مخفیانه با دستگاه طاغوتی جنگیدند، هرچند شیوه مبارزه به مقتضای هر زمانی متفاوت است .

زمامداران معاصر امام هفتم علیه السلام

امام هفتم علیه السلام در مدت حدود ۳۵ سال امامت خویش، با چهار تن از خلفای عباسی معاصر بود:

۱ . منصور دوانیقی;

۲ . محمد پسر منصور که به «مهدی » مشهور بود و حدود ده سال و یک ماه حکومت کرد;

۳ . موسی فرزند مهدی که به «هادی » معروف بود و مدت یک سال و اندی خلافت کرد; (۶)

۴ . هارون الرشید (۷) برادر «هادی » که مقتدرترین آنان بود و به مدت ۱۳ سال زمامداری سرزمین پهناور اسلامی را در دست داشت .

وصیت سیاسی و الهی

در چنان شرائط سختی که بر جامعه اسلامی حاکم بود و منصور به عنوان خلیفه عباسی با خاندان علی بن ابی طالب علیه السلام
دشمنی می ورزید و به ستمگری و کشتار بی رحمانه شیعیان می پرداخت; (۸) معرفی جانشین از سوی امام صادق علیه السلام به
صورت علنی و آشکارا، امکان پذیر نبود و این وظیفه مهم الهی نیز باید به شکل مخفیانه صورت می گرفت .

پس از رحلت امام صادق علیه السلام منصور دوانیقی به فرماندار خود در مدینه نوشت: «چنانچه آن حضرت برای خود جانشین
برگزیده است، او را شناسایی کرده و به قتل برسان .» فرماندار در پاسخ نامه خلیفه نوشت: «جعفر بن محمد در وصیت نامه خود
پنج نفر را به عنوان جانشین و وصی خود معرفی کرده است: ۱ – منصور دوانیقی ۲ – محمد بن سلیمان (فرماندار مدینه) ۳ –
عبدالله بن جعفر (برادر بزرگتر امام کاظم علیه السلام) ۴ – حمیده (همسر امام صادق علیه السلام) ۵ – موسی بن جعفر علیه
السلام » .

روشن است که این وصیت یک حرکت سیاسی و برای حفظ جان امام موسی بن جعفر علیهما السلام بوده است و همان گونه که
منصور اذعان می کند، راهی برای کشتن اینها وجود ندارد . (۹) امام در این حرکت سیاسی به وظیفه خویش یعنی مسئله مهم و
سرنوشت ساز رهبری امت اسلامی نیز جامه عمل پوشید و مردمان را به سوی شایسته ترین رهبر بعد از خود رهنمون شد .

ابوحمزه ثمالی وقتی خبر رحلت امام صادق علیه السلام را شنید از هوش رفت، پس از به هوش آمدن پرسید: «آیا امام، کسی را به
عنوان جانشین معرفی کرده است؟» گفتند: آری … ، ابوحمزه مسرور شد و گفت: «سپاس خدایی را که ما را هدایت فرمود» ; وقتی
از او توضیح خواستند، ابوحمزه گفت: «در واقع امام صادق علیه السلام با ذکر نام منصور در ردیف بقیه، خواسته است جان وصی
واقعی خود را حفظ کند; چرا که عبدالله افطح گرچه بزرگتر است اما هم عیب ظاهری دارد (در حالی که امام و حجت خدا نباید
معیوب باشد) و هم نسبت به مسائل دینی آگاهی لازم را ندارد; پس آن حضرت ما را به «موسی بن جعفر» علیهما السلام رهنمون
شده است . (۱۰)

در چنین شرایط سیاسی، هرگونه مبارزه علنی به صلاح شیعیان نبود; از اینرو امام کاظم علیه السلام برنامه فرهنگی پدر
بزرگوارش امام صادق علیه السلام را ادامه داد و به تربیت شاگردان و گسترش علوم و دانش پرداخت; هرچند به گستردگی دانشگاه
امام صادق علیه السلام نبود . این شیوه ادامه داشت تا اینکه بالاخره، مردم پس از تحمل ۲۲ سال رنج و فشار حکومت منصور با
مرگ خلیفه ستمگر عباسی در هفتم ذی الحجه سال ۱۵۸، نفس راحتی کشیدند . (۱۱) پس از وی «مهدی » در بغداد بر تخت سلطنت
نشست و زمام امور را به دست گرفت .

شیوه ای نو در زمامداری عباسیان

زمامداری «مهدی » با استقبال گرم مردم روبرو شد، به این دلیل که او شیوه ملاطفت آمیز و نرم خویانه ای در پیش گرفت; او با یک
فرمان تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کرد (۱۲) ، اموال مردمی را که توسط پدرش منصور مصادره شده بود به صاحبان آنها برگرداند . (۱۳)
از این رهگذر جنبشها و قیامهایی که از ناحیه علویان صورت می گرفت فروکش کرد و آرامش نسبی برقرار شد .

اما از آنجا که مهدی فردی عیاش و خوشگذران بود، (۱۴) کاخهای متعددی بنا کرد، برای اولین بار دیوان محاسبات دایر نمود (۱۵) و
ذخیره ۱۴ میلیون دینار و ۶۰۰ میلیون درهمی منصور را که از دست رنج مردم و از راه مالیات به دست آورده بود در بین اطرافیانش
تقسیم کرد . (۱۶) در نهایت این گونه رفتارها سبب شد که از رسیدگی به وضع کارمندان دستگاه حکومت و نیز سامان دهی وضع
مردم بازماند و انواع فساد و رشوه خواری در میان ماموران دولتی رواج پیدا کند . (۱۷)

هرچند شیوه حکومت مهدی با پدرش منصور متفاوت بود، اما عداوت و دشمنی با خاندان علی بن ابی طالب علیه السلام را از
پدرش به ارث برده بود و در عمل این مطلب را ثابت می کرد . او به شخصی به نام «بشار بن برد» در قبال سرودن قصیده ای در
تمجید عباسیان و سزاوار بودن آنان به خلافت و در نکوهش فرزندان فاطمه زهرا علیها السلام مبلغ هفتاد هزار درهم بخشید .
هم چنین «مروان بن ابی حفص » در قبال سرودن صد بیت شعر با همین مضمون مبلغ صدهزار درهم از خلیفه دریافت کرد . (۱۸)

اولین برخورد امام هفتم با «مهدی عباسی »

مهدی عباسی، برای هوس بازی و عیاشیها و توجیه اعمال ناپسند خویش از دانشمندان سست ایمانی که شیفته مادیات بودند
استفاده می کرد . «ابومعشر سندی » که به گفته خطیب بغدادی دروغگوترین فرد روی زمین بود در قبال جعل حدیثی از رسول
خدا صلی الله علیه و آله در توجیه کبوتر بازی خلیفه مبلغ ده هزار درهم دریافت نمود و «مهدی » پس از دادن مبلغ یاد شده خطاب
به حاضران گفت: «می دانم که او بر خدا و رسولش دروغ بست، اما می خواست بدین وسیله نهایت ارادت خود را به ما نشان دهد (۱۹) . (۲۰)

مهدی در آن سالی که وارد مدینه شد پس از زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله با امام موسی بن جعفر علیه السلام که فقیه ترین
شخص زمان خود بود دیدار کرد و با پیش کشیدن بحث حلال و حرام بودن شراب گفت: «مردم می گویند شراب از دید قرآن حرام
نمی باشد، نظر شما در این باره چیست؟ امام در پاسخ فرمود: «خدا آن را حرام کرده است و این مطلب از دو آیه قرآن استفاده
می شود:

۱ . آیه «یسالونک عن الخمر والمیسر قل فیهما اثم کبیر» ; «درباره شراب و قمار از تو سؤال می کنند، بگو در آنها گناه [و زیان]
بزرگی است .» [بقره ۲۱۹] و ۲ . آیه «انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها وما بطن والاثم والبغی » ; «خداوند تنها اعمال زشت را –
چه آشکارا باشد و پنهان – حرام کرده است و [همچنین] گناه و ستم را .» [اعراف: ۳۳]

در آیه اول شراب را «اثم » نامیده و در آیه دوم اثم را حرام کرده است . مهدی عباسی در حالی که از پاسخ امام خود را مسرور نشان
می داد، آن حضرت را تحسین کرد و سپس رو به «علی بن یقطین » (۲۱) کرد و گفت: «به خدا این است فتوای هاشمی » .

علی بن یقطین گفت: «سپاس خدایی را که دانش را در میان شما خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داد .»

خلیفه در حالی که خشم خود را فرو می خورد گفت: «راست گفتی ای رافضی!» (۲۲)

زندانی شدن امام هفتم علیه السلام

مهدی عباسی بهانه ای برای آزار امام نداشت به جهت آنکه آن حضرت هیچ مدرکی به دست جنایت کاران نداده بود و مبارزه
خویش را با «تقیه » انجام می داد . و همانند پدر بزرگوارش به نقل حدیث و تربیت شاگردان و ایجاد ارتباط میان شیعیان در نواحی
مختلف می پرداخت تا اینکه از ناحیه بدخواهان گزارشهایی به خلیفه – در باره هدایا و بخششهای آن بزرگوار به مستمندان – رسید
و مهدی را نگران این مطلب کرد که مبادا این پولها وجوهاتی باشد که علاقه مندان موسی بن جعفر علیهما السلام می پردازند تا
برای سازماندهی و تقویت شیعیان به کار گرفته شود و حکومت او را تهدید کند; از اینرو دستور بازداشت امام هفتم را صادر کرد .

در پی آن، فرماندار مدینه امام را دستگیر و روانه بغداد نمود، خلیفه نیز امام را زندانی کرد; اما پس از مدتی مهدی عباسی، یک
شب، علی بن ابی طالب علیهما السلام را در خواب دید، وقتی از خواب بیدار شد بدون درنگ دستور آزادی موسی بن جعفر علیهما
السلام را به نگهبان خود «ربیع » داد، ربیع آن حضرت را نزد خلیفه آورد . او پس از نقل جریان خواب خود به امام از ایشان تقاضا کرد
تا اقدامی علیه حکومت وی انجام ندهد و مبلغ ۳ هزار دینار نیز به آن حضرت هدیه کرد و بلافاصله روانه مدینه نمود . (۲۳)

طرح مسئله «فدک »

برخورد دیگری که امام هفتم علیه السلام با مهدی عباسی داشت روزی بود که خلیفه برای «رد مظالم » نشسته بود . امام علیه
السلام از این فرصت استفاده کرد و فرمود: «چرا آنچه را که از راه ستم از ما گرفته شده است به ما برنمی گردانی؟» مهدی گفت: «آن
چیست؟» امام علیه السلام فرمود: «فدک، که ملک خالص پیامبر صلی الله علیه و آله بود و آن را به دخترش فاطمه علیها السلام
بخشیده بود که پس از رحلت آن حضرت طبق گواهی علی بن ابی طالب، امام حسن، امام حسین علیهم السلام و ام ایمن، ابوبکر
قصد داشت آن را به فاطمه علیها السلام واگذار کند لیکن خلیفه دوم از آن جلوگیری نمود» . مهدی گفت: «حدود آن کدام است؟»
و وقتی امام محدوده فدک را مشخص کرد خلیفه گفت: «این خیلی زیاد است باید درباره اش بیاندیشم » . (۲۴)

البته مهدی عباسی، هرگز فدک را بازنگرداند چون در آن صورت، حکومت وی در آستانه سقوط قرار می گرفت .

زمامداری «هادی عباسی »

سرانجام مهدی عباسی پس از آن همه عیاشی و بی مهری نسبت به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله در سال ۱۶۹ از دنیا رفت و
فرزند او موسی معروف به «هادی » به قدرت رسید . هادی عباسی جوان بیست و پنج ساله ای بود که از جهت اخلاقی، بی بند و بار و
سبکسر و بدخوی و کج رفتار بود . (۲۵) او از همان آغاز خلافت اش بنی هاشم را زیر فشار قرار داد و حقوق آنان را از بیت المال قطع
کرد و به بازداشت و دستگیری آنان در مناطق مختلف پرداخت .

نهضت فخ

ظلم و بیدادگریهای هادی عباسی باعث بوجود آمدن نهضت مقاومتی در مدینه به رهبری یکی از نوادگان امام مجتبی علیه السلام
به نام: «حسین بن علی بن حسن بن حسن » گردید، او به عنوان رهبر قیام تصمیم داشت که مکه – حرم امن الهی – را به عنوان
پایگاه خود قرار داده و با بهره گیری از حضور انبوه مسلمانان در «موسم حج » پیام خود را به جهانیان برساند . اما سخت گیریهای
فرماندار مدینه (عمر بن عبدالعزیز از نوادگان عمر بن خطاب) نسبت به خاندان علی بن ابی طالب علیهما السلام برای خوش
خدمتی به خلیفه از جمله تازیانه زدن به فرزندان ابی طالب به اتهام واهی شراب خواری و چرخاندن آنان در کوچه و بازار،
همچنین موظف ساختن بزرگان بنی هاشم برای معرفی هر روزه خود به فرمانداری، باعث شد که آتش قیام، پیش از موعد شعله ور
شود . (۲۶)

حسین با فرماندار مدینه درگیر شد و چند روز بعد، پس از تجهیز نیرو به همراه سیصد نفر از یاران خویش به سوی مکه رهسپار
گشت . (۲۷) در آن سال گروهی از عباسیان از جمله: سلیمان بن منصور و محمد بن سلیمان، به مکه آمده بودند; هادی از قیام
حسین آگاه شد و با نوشتن نامه ای محمد بن سلیمان را مامور جنگ با حسین کرد و سپاهی عظیم نیز روانه مکه نمود، در فاصله ۳
میلی مکه و در سرزمین «فخ » جنگ سختی میان دو سپاه درگرفت، «حسین » رهبر قیام و حدود صد نفر از یارانش به شهادت
رسیدند و بقیه پراکنده شدند; گروهی نیز از جمله سلیمان بن عبد الله بن حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، به اسارت
درآمدند که پس از انتقال به بغداد سر از بدنشان جدا کردند . بنا به نقل مسعودی جنازه کشته ها به مدت ۳ روز بر روی خاک
صحرا باقی ماند و طعمه حیوانات و پرندگان بیابان گردید . (۲۸)

این واقعه دردناک که به فرموده امام باقر علیه السلام پس از حادثه کربلا دردآورترین واقعه برای اهل بیت بود، (۲۹) در روز هشتم
ذی الحجه الحرام همان سال به وقوع پیوست . (۳۰)

هادی عباسی که از این رویداد به شدت خشمگین شده بود و آن را از ناحیه موسی بن جعفر علیهما السلام می دانست، تصمیم به
قتل آن حضرت گرفت; اما قاضی ابویوسف شاگرد ابوحنیفه که مقرب دستگاه بود سوگند یاد کرد که موسی بن جعفر علیهما
السلام نقشی در این واقعه نداشته است و بدین وسیله خلیفه را از کشتن امام هفتم بازداشت . (۳۱)

مزار شهیدان قیام فخ اکنون در شهر مکه در راه کسانی است که برای عمره مجدد به مسجد تنعیم می آیند، ولی حاکمان وهابی
نتوانستند حتی محل مزا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.