پاورپوینت کامل نامه ای به طلاب و فضلای حوزه های علمیه ۷۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نامه ای به طلاب و فضلای حوزه های علمیه ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نامه ای به طلاب و فضلای حوزه های علمیه ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نامه ای به طلاب و فضلای حوزه های علمیه ۷۴ اسلاید در PowerPoint :
۱۰۹
در پی سوءالات مکرر عزیزان
طلبه، درباره راههای به دست آوردن
توفیقات الهی، آنچه به نظر قاصرم
می رسد و تجربه کرده ام، به طور
فشرده می نویسم؛ البته موفقیت
واقعی، گذشتن ازپل صراط در قیامت
و رو سفیدی در آن روز است، نه
شهرت و ستایش مردم در دنیا.
۱. با نام او و با توکل به او درس و
تحصیل را شروع کنیم: «اِقْرَأْ بِاسْمِ
رَبِّک…؛»(۱) زیرا دنیا به فرموده قرآن،
هم قلیل است، هم عارضی و هم
فانی.
۲. دلیل تحصیل، باید این باشد
که مردم یا اهل تولیدند، یا توزیع و یا
مصرف. ما به سراغ علم می رویم که
هم با تحقیق و پژوهش تولید علم
کنیم، هم تولیدات دیگران را با قلم و
بیان توزیع کنیم، هم به آنچه
آموخته ایم، عمل کنیم. در حدیث
می خوانیم: خوشا به حال کسی که با
تفکرش تولید، با بیانش توزیع و با
تمام وجودش عمل کند؛ «عَالِمٌ [نَاطِقٌ[
یَنْتَفِعُ بِعِلْمِهِ.»(۲)
۳. خداوند، شرط دریافت
توفیقات را گام نهادن و تلاش در راه
خود می داند: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا
لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»(۳) و درباره داورانی که از
طرف زن و مرد برای آشتی دادن گرد
هم می آیند، می فرماید: اگر قصد
جدی آنان بر اصلاح باشد، خداوند به
خاطر حسن نیت آنان، آشتی را برقرار
خواهد کرد؛ «إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ
بَیْنَهُما…»(۴) لذا درس خواندن و تبلیغ و
تألیف، باید برای خدا باشد، نه
رسیدن به دنیا و مقام و اظهار وجود.
۴. تزکیه، مهم تر از تعلیم است.
خداوند پس از یازده سوگند،
می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّیهَا».(۵)
جالب آنکه در انجام وظائفی از قبیل:
تقوا، جهاد، عبادت، توبه و غیر آن،
می فرماید: «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛(۶) «باشد
که رستگار شوید.» اما درباره تزکیه
می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّیها»؛(۷) «قطعاً
کسی که خود را تزکیه کند، به
رستگاری می رسد.»
۵. مراجع تقلید می فرمایند:
تقلید در احکام است، نه موضوعات.
و عمر و جوانی هر یک از ما، از
موضوعات، است. پس خود باید در
به کارگیری سرمایه عمر اجتهاد کنیم.
اگر دانشمندی در زمانی، عمر خود را
صرف مسائلی کرده، دلیل آن نیست
که ما در این زمان نیز عمرمان را صرف
همان مسائل کنیم. ما باید عمر خود را
صرف کاری کنیم که یا واجب و
ضروری باشد، یا مورد نیاز فرد و
جامعه و یا حداقل مستحب.
یک طلبه باید ادبیات عرب را
خوب بداند؛ در حدی که اگر قرآن
بدون اعراب را دید، بتواند صحیح
بخواند؛ اما حفظ اشعار سیوطی، نه
واجب است، نه مستحب و نه نیاز فرد
و جامعه؛ گر چه بعضی از بزرگان در
زمانی آن را حفظ بوده اند.
۶. دعای والدین، یکی از عوامل
توفیق است و چه محرومیتهایی در اثر
عاق والدین حاصل می شود.
۷. درباره اخلاص، در قرآن، یک
جا می خوانیم: «لانُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا
شُکُوراً»؛(۸) یعنی ما حتی در دل خود
انتظار جزا و تشکر نداریم و تعبیر
دیگر این است که «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ
أَجْراً»؛(۹) به زبان نیز درخواست هیچ
گونه پاداشی نمی کنیم. معنای این دو
آیه این است که نه در دل و نه در زبان،
انتظار اجر و پاداش نباشد، ولی اگر
هدیه ای دادند، بپذیریم.
قرآن درباره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله
که طعام خود را در آستانه افطار و با
وجود گرسنگی خود پی درپی و
خالصانه به مسکین و یتیم و اسیر
دادند و گفتند: «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا
شُکُوراً»؛(۱۰) در ده آیه پیاپی، چهارده
نوع پاداش اخروی را برای آن
بزرگواران بیان می کند و سپس
می فرماید: شما قصد جزا و شکور
نداشتید، اما ما کار شما را فراموش
نکردیم: «إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ
سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً».(۱۱)
آری، اگر انسان چشم داشتی به
مال و مقام نداشته باشد، چندین
برابر، الطاف الهی را دریافت خواهد
کرد.
۸. یکی از عوامل دریافت توفیق
و امدادهای الهی، روح پاک است. در
قرآن از سه نوع قلب یاد شده است:
قلب سلیم، قلب منیب و قلب مریض.
«قلب سلیم» آن است که در آن
جز حق نباشد و «قلب منیب» آن
است که اگر انحراف و گرایش به
باطلی پیدا کرد، زود برگردد و «قلب
مریض» آن است که گرفتار عناد و نفاق
و سوء ظن و کینه و امثال آن باشد.
چنین قلبی، مانند ظرف آلوده ای
است که هر چه در آن بریزند، آن را نیز
آلوده می کند.
برای دریافت الطاف الهی، از
همین الآن تصمیم بگیریم هر کس به
شخص ما ظلم کرده، او را ببخشیم.
آری، بخشیدن زمینه ساز بخشیده
شدن، است. قرآن در سوره نور
می فرماید: اگر دوست دارید خدا شما
را ببخشد، پس دیگران را عفو کنید؛
«وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا اَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ
لَکُم».(۱۲)
در قرآن از قلب پر سوز پیامبر
نسبت به مردم ستایش شده که برای
نجات مردم حرص می زد: «حَریصٌ
عَلَیْکُم».(۱۳) خداوند به موسی علیه
السلام فرمود: چون دلسوز بودی، تو
را به مقام نبوت رساندم.
۹. هدف ما رسیدن به جایگاه
صالحان و رضای خدا باشد، نه آنکه
مثل فلان فرد صاحب مقام بشویم؛
زیرا اگر نشدیم، خود را بستانکار
خداوند می پنداریم که این خطر
بزرگی است و باید بدانیم که رضای
خداوند در انحصار رسیدن به فلان
درجه یا رسیدن به مقام فلان شخص
نیست. بسیاری از افراد گمنام،
آبرومندان درگاه خدا هستند.
۱۰. از تعطیلات بکاهیم.
چرا باید تحصیل که به مراتب از
کار و تجارت مهم تر است، این همه
تعطیلات داشته باشد؟
اگر ما به آیه «رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ
الصَّیْف»(۱۴) عمل کنیم، حتی در
گرم ترین زمانها با هجرت به منطقه ای
دیگر، کار خود را ادامه خواهیم داد.
افرادی را می شناسم که به خاطر
انتقال مکان در تابستان و استفاده از
تعطیلات، دهها کتاب مفید نوشته اند؛
بگذریم که این نوشته ها در اثر مطالعه
صدها جلد کتاب بوده است که در آن
ایام مطالعه کرده اند. چه بزرگانی که در
ایام اسارت و زندان، آثار مهمی از
خود به جای گذارده اند.
۱۱. ازدواج مهم تر از تحصیل
است؛ زیرا ازدواج یک ضرورت است
و تحصیل یک فضیلت. هرگاه
ضرورت ازدواج احساس شد، به
خاطر فضیلت تحصیل، آن را به تأخیر
نیندازیم.
۱۲. اصل در تحصیل، استفاده
علمی همراه با استفاده معنوی
اخلاقی است؛ گرچه استاد مشهور و
مرکز تحصیل، معروف نباشد. قرآن
می فرماید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْر»؛(۱۵) و
نمی فرماید: «فَسْئَلُوا اَهْل الْعِلْمِ»؛ یعنی
باید به سراغ استادی برویم که علاوه
بر علم، اهل قرآن و نماز و تقوا و
توسل نیز باشد؛ زیرا قرآن و نماز ذکر
است؛ «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری»؛(۱۶) و «إِنَّا
نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْر».(۱۷)
۱۳. درس و تحقیق، ما را از
وظیفه و عمل غافل نکند. اگر در
مرکزی بیشترین بحث در مورد
پاکیزگی بود، باید آن مرکز نظیف ترین
منطقه باشد. اگر بیشترین اسلام
شناسان در محلی جمع شده اند، باید
جوانان آن منطقه بهترین افراد باشند
وگرنه مثال کسانی که در مراکزی
پژوهش می کنند، ولی از وظیفه و
عمل و ارتباط با مردم عقب مانده اند،
مثال سوزنی است که از نخ جدا شده
و چیزی با آن دوخته نمی شود.
۱۴. یکی از عوامل توفیق،
دوست باتقواست. حضرت
موسی علیه السلام برای موفقیت خود از
خداوند همکار خوب درخواست کرد
و گفت: «هارُونَ أَخی اُشْدُدْ بِهِ اَزْری وَ
اشْرِکْهُ فی اَمْری کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثیرا».(۱۸) اگر
بسیاری از مساجد و مراکزی که در
اختیار افراد کهن سال، مریض،
بی نشاط و خسته است، با مشارکت و
فعالیت دیگرانی که دارای نشاط و
بیان و تحصیلات جدید هستند، گره
بخورد، فعالیت آن مرکز و مسجد و
موفقیت آن چندین برابر خواهد شد.
حضرت موسی با آنکه پیامبر
اولوالعزم بود، با جمله «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی
لِسانا»(۱۹) اقرار کرد که هارون از من
فصیح تر است؛ ولی بسیاری از ما که
انواع لیاقتها را در دیگران می بینیم،
گاهی به خاطر غفلت و گاهی به خاطر
انحصارطلبی و خود محوری، آنان را
شریک کار خود نمی گردانیم.
۱۵. خشیت و عبادت، به
خصوص نماز اول وقت و توجه به
مستحبات و احترام به بزرگان و توسل
به اولیای خدا، نشانه علم مفید است.
در حدیث می خوانیم: «ثَمَرَهُ الْعِلْمِ
الْعِبَادَهُ؛(۲۰) میوه علم پرستش است.» اگر
تحصیل کردگان دارای تقوا و عبادت و
ادب بیشتری بودند، خوشحال باشند
وگرنه… .
۱۶. در شیوه تحقیق، تنها به
حافظه تکیه نکنیم، بلکه لازم است
یادداشت برداری کنیم که یادداشت
کردن نکته ها و تنظیم آنها سبب برکت
در عمراست؛ لکن یادداشت با خط
خوب و با سرفصل معین به گونه ای که
با گذشت زمان تاریخ مصرف آنها تمام
نشود.
۱۷. به هر مقدار که آموختیم،
وظیفه ابلاغ داریم. قرآن می فرماید:
«فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّه»؛(۲۱) یعنی اگر یک
حدیث یاد گرفتیم، در اولین فرصت به
افراد خانواده و برای نزدیک ترین
فردی که در دست رس است، بیان
کنیم. نباید بگوییم هرگاه به فلان
مرحله برسیم، به دیگران خواهیم
گفت؛ زیرا همان گونه که گاهی یک
برگ زرد، کشتی چندین مورچه
می شود، گاهی یک نکته و تذکر،
سبب نجات افرادی می شود.
۱۸. هرگاه مطلب مفیدی را
یادداشت کردیم، آن را در اختیار
دیگران نیز بگذاریم و هر چه بیشتر
انفاق علمی کنیم، توفیق و الهام الهی
را بیشتر دریافت خواهیم کرد.
۱۹. از کارهای تکراری پرهیز
کنیم. اگر در شهر به ما نیاز نیست، به
روستا برویم. اگر در مسجد نیاز
نیست، به سراغ مدارس و نسل نو
برویم. اگر بعضی از درسها فراوان
است، به سراغ تدریس درسهای دیگر
برویم. چرا باید بعضی درسها بسیار
باشد، ولی درس تفسیر قرآن و
نهج البلاغه نایاب یا کمیاب باشد؟
۲۰. ناگفته پیداست که هدف
حوزه ها، تربیت عالم ربانی است و
قرآن، عالم ربانی را کسی می داند که
پیوسته به آموزش و تدریس کتاب
آسمانی مشغول باشد: «کُونُوا رَبَّانِیِّینَ
بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ
تَدْرُسُونَ».(۲۲)
قرآن، افراد و مراکزی را که در آن،
کتاب آسمانی محور نباشد، پوچ
می داند: «لَسْتُمْ عَلی شَیْ ءٍ حَتَّی تُقیمُوا
التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُم».(۲۳)
ملا صدرا در تفسیر سوره واقعه و
فیض کاشانی در رساله انصاف و امام
خمینی در صحیفه نور و جمعی دیگر
از بزرگان، از اینکه تمام عمر خود را به
تدبر در قرآن نپرداخته اند و قرآن در
حاشیه کارشان بوده، به شدت ناله ها
و انابه ها داشته اند.
اگر بناست درس اخلاق داشته
باشیم، چه چیزی از آیات اخلاقی
قرآن، محکم تر و بهتر است؟ اگر
بناست به عوامل عزت و سقوط ملتها
بنگریم، چه چیزی، استوارتر از تاریخ
اقوامی است که در قرآن آمده است؟
اگر بناست ملاکهایی را برای انتخاب
راه خود یا نصب و عزل مسئولین، یا
داشتن روابط حسنه یا قطع آن، یا
ملاکهایی برای انتخاب همسر و
شغل، یا شناخت خوردنیها و
نخوردنیها، گفتنیها و نگفتنیها،
دوستان خوب یا ناباب، اطلاع از
آینده جهان و بشریت، آشنایی با
تاریخ و فلسفه آن، شیوه رابطه با خدا
و نحوه عبادت و مناجات، رابطه با
خلق، طبیعت، فرزند، والدین،
دوست، دشمن، اهل کتاب، فرشتگان
و هر چیز دیگری که انسان نیازمند آن
است، داشته باشیم، باید تمام آن
ملاکها را در قرآن و سنت پیامبر و
روایات اهل بیت علیهم السلام جستجو کنیم.
گاهی می گویند: ما باید ابتدا
اطلاعات عمیق و وسیع پیدا کنیم و
سپس به سراغ قرآن برویم. این حرف
مثل آن است که بگوییم: ما باید اول
غواص شویم، بعد به سراغ دریا
برویم؛ در حالی که از نگاه به دریا، شنا
در دریا، ماهیگری و قایقرانی در دریا
می توان آغاز کرد و در صورت آمادگی
غواص شد. قرآن محوری، آن است
که از آغاز، تربیت و تعلیم ما بر اساس
قرآن پایه ریزی شود؛ مثلاً به جای
«ضرب زید عمراً» در ادبیات، بگویند:
«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً»(۲۴) و در فن بلاغت، ما
را با شأن نزولهای قرآن آشنا کنند. اگر
بدانیم در چه حادثه ای چه آیه ای نازل
شده است، با حکمت الهی آشنا
می شویم و فصاحت و بلاغت واقعی
همین ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 